نتیجه غش در معامله

انجمن‌ها: 

نتیجه غش در معامله

در تاریخ نوشته ‏اند: در کربلاى معلى عطارى بود شدیداً مریض می ‏شود، جمیع اجناس دکان و اثاث البیت منزل خود را به جهت معالجه فروخت، خرج کرد، اثر نکرد، روز به روز بدتر شد و اثر خوبى مشاهده نمی‏کرد، جمیع اطباء اظهار یأس نمودند،

 راوى گفت: یک روز من رفتم به عیادتش دیدم بسیار بد حال است و به پسرش میگوید: فلان ظرف را بردار، ببر بازار بفروش و پولش را بیاور که به مصرف خود صرف نمایم، شاید راحت بشوم به مردن یا خوب شدن،  گفتم: معنى این حرف را نفهمیدم و ندانستم چه چیز است، دیدم آهى کشید، گفت: فلانى من سرمایه زیادى داشتم و جهت ترقى من این بود که در فلان سال مرضى در کربلا شایع شد که اطبا علاج آن را منحصر کردند به آبلیموى شیرازى از این جهت آب لیمو خیلى گران شد و کمیاب هم شد من قدرى آب لیمو داشتم، دوغ زیادى مخلوط کردم به او بوى آب لیمو از آن فهمیده می‏شد و آن را به قیمت آب لیمو خالص می‏فروختم تا آن که منحصر شد وجود آب لیمو به دکان من، من هم غش زیادى میزدم و می‏فروختم و سرمایه من زیاد شد. و در میان صنف خودم مشهور شدم به ابوالالوف، پدر میلیونها، تا اینکه مبتلا شدم به این مرض و هر چه داشتم فروختم و از براى من چیزى باقى نماند بغیر همین متاع، گفتم این را هم بفروشند شاید خلاص شوم یا بمیرم و یا خوب بشوم.

این هم اثر و نتیجه غش و خیانت به مردم که عاقبت چنین است که ملاحظه فرمودید، هیچ چیزى براى خودش نماند الا بدبختى و عذاب اخروى.

 

منبع: جامع الدرر، ج ۲، ص ۶۸.

کلمات کلیدی: 
Share