گلِ گل ها محمدی ست / امید مهدی نژاد

انجمن‌ها: 

گلِ گل ها محمدی ست / شاعر : امید مهدی نژاد

اخوانیه‌ای برای محمد معتمدی عزیز
به مناسبت سالروز تولدش
::

پیش‌درآمد:
دوستان، یک دقیقه جمع شوید
از لسان بگذرید و سمع شوید
مثل پروانه محو شمع شوید
دوستان، یک دقیقه جمع شوید
::
درآمد اول و دوم:
نه سفارش گرفته‌ام ز کسی
نه دلم هست در پی هوسی
چیزی از دل رسید بر لب و من
لب گشودم، پدید گشت سخن
حکم دل بود و من پذیرفتم
آنچه از دل حواله شد گفتم
شاعرم من، سخن‌فروش نی‌ام
بهر هر حرف و صوت گوش نی‌ام
گرچه رنگین‌مزاج و دمدمی‌اند
شاعران نیز جزو آدمی‌اند
فرق زر را ز چوب می‌فهمند
اهل فن‌اند، خوب می‌فهمند
آن‌که این شعر در ستایشِ اوست
لایق شعرهای نغز و نکوست
قصد کردم ز روی معتقدی
بسرایم برای «معتمدی»
آنچه «مهدی‌نژاد» می‌گوید
از سرِ اعتقاد می‌گوید
::
اوج:
ای صدایت به نرمیِ پرِ قو
بالطافت‌تر از رمِ آهو
چون خرامِ نسیم در صحرا
مثل بازیِ موج در دریا
چون هوای شمال نازک و نرم
مثل خاک جنوب شرجی و گرم
اوج‌های تو آسمان‌فرسا
جمله تحریرهات گرم و رسا
بم بخوانی، لطیف و باحالی
اوج گیری، حریف اقبالی
[وی خوش آن حنجره که در این بین
مترنم شود به نام «حسین»
ذکر آل رسول و اهل خدا
برکت می‌دهد به شعر و صدا]
::

فرود:
گل همین پنج روز و شش باشد
وین گلستان همیشه خوش باشد
گر که پابندِ فرم و اسلوبند
دیگران هم به‌جای خود خوبند
هر گلی بوی خویش را دارد
جملگی را خدا نگهدارد
یک‌طرف لاله‌های خوش‌بر و رو
یک‌طرف دسته‌ گلِ شب‌بو
حسن یوسف نشسته در گلدان
یاس‌ها از حصار آویزان
این‌طرف شاخه‌های ماگنولیا
آن‌طرف‌تر شقایق صحرا
جمله گل‌ها معطرند، بلی
گلِ گل‌ها «محمد»ی‌ست ولی
::

خاتمه:
باغبان، سر مکش ز تیمارش
از سَمومِ خزان نگه دارش
دور از ساحتش حواشی باد
لهجه‌اش تا همیشه کاشی باد
::

پدیدآورنده: 
Share