بیا که زخم زبان های دوستان کاری است / سعید بیابانکی
بیا که زخم زبان های دوستان کاری است / شاعر : سعید بیابانکی
بیا که آینه ی روزگار زنگاری است
بیا که زخمِ زبان های دوستان کاری است
به انتظار نشستن در این زمانه ی یأس
برای منتظران چاره نیست، ناچاری است
به ما مخند اگر شعرهای ساده ی ما
قبول طبع شما نیست، کوچه بازاری است
چه قاب ها و چه تندیس های زرینی
گرفته ایم به نامت که کنج انباری است
نیامدی که کپرهای ما کلنگی بود
کنون بیا که بناهایمان طلاکاری است
به این خوشیم که یک شب به نامتان شادیم
تمام سال اگر کارمان عزاداری است
نه اینکه جمعه فقط صبح زود بیدارند
که کار منتظرانت همیشه بیداری است
به قول خواجه ی ما در هوای طره ی تو
«چه جای دم زدن نافه های تاتاری است
موضوع انجمن
افزودن دیدگاه جدید