تاریخ انتشار: 13 آوریل 2020 شماره مطلب: 28616 تعداد بازدید: 472 نظرات: 0
انجمنها:
او که نامش کوه ها را از غرور انداخته ست / شاعر : سعید بیابانکی
غم درون سينه ام يکباره شور انداخته ست
کودکي سنگي در اين حوض بلور انداخته ست
کاش با ته جرعه اي جان مرا روشن کند
او که در پستو شراب از جنس نور انداخته ست
مثل مينا گرچه دست افشان به بزم اش بوده ام
او مرا لاجرعه نوشيده ست و دور انداخته ست
من کجا کي مي رسد دستم به آن بالابلند؟
او که نامش کوه ها را از غرور انداخته ست
با تني آکنده از زخم و دلي لبريز داغ
زندگي ما را ميان آب شور انداخته ست
شب به قصد صيد تنها سکّه ي اين آسمان
هفت جاي کهکشان، رندانه تور انداخته ست
بشکند دستي که خورشيد فروزان مرا
چيده است از آسمان و در تنور انداخته ست