فرصت زیارت / علیرضا قزوه
فرصت زیارت / شاعر : علیرضا قزوه
چشم ما به در مانده بی خبر، وعده ی اجابت به ما بده
مسند بزرگی از آن تو ، ذرّه ای کرامت به ما بده
عشق اگر ولایت به ما دهد، پیر ما و سلطان ماست او
خرقه ی خلافت که داده ای، خرقه ی لیاقت به ما بده
ما کجا و شرح بیان تو، ای خوشا تماشای جان تو
هیبت و کرامت از آن تو ، جلوه ی جلالت به ما بده
صبح و شام مان سر نمی شود، حال و روز دیگر نمی شود
سهمی از عدالت که داده ای ، سهمی از عبادت به ما بده
درد را به ما تحفه داده ای، اشک را به ما هدیه کرده ای
داغ تازه ای داده ای به دل ، درد بی نهایت به ما بده
یارب این دو روز بقا گذشت، فرصت نماز و دعا گذشت
تاب این جهان را نداشتیم، طاقت قیامت به ما بده
بشکن این طلسم شکسته را باز باز کن قفل بسته را
خنده ی جسارت که داده ای، گریه ی ندامت به ما بده
ما سیاه پوش غم خودیم ، زخم خورده ی مرهم خودیم
در عزای خود گریه می کنیم ، مرده ایم ، طاقت به ما بده
شب رسید و گیسوی درهمت، گم شدیم در کوچه ی غمت ،
کشتگان زلف خم توایم ، رخصت زیارت به ما بده
افزودن دیدگاه جدید