رفتن به محتوای اصلی

فراشغل

عرق شور

تاریخ انتشار:

من بودم در سرزمینی بی آب و تشنه،راه میرفتم در شوره زار های برجامانده از خشکی آب ها،خسته بودم تشنگی امانم را بریده بود اما ناگهان آبی دیدم...بی درنگ به سویش رفتم خواستم جرعه ایی بنوشم اما آب شور بود( طاقت کمی مانده بود ولی مانده بود)اگر میخوردم تشنگی طاقتم را تمام میکرد؛عرق شورم را بر آن ریختم تا شاید آسمانی عرق شیرینش را برایم بفرستد

آصف

موضوع انجمن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا