حسین(ع)وارث آدم
داستان کربلا، نه از آغاز تاسوعا - و یا محرم - شروع می شود و نه عصر عاشورا یا اربعین تمام می شود.
.
«...ما داستان کربلا را از روز تاسوعا می دانیم و عصر عاشورا ختمش می کنیم بعد دیگر نمی دانیم چه شد! همین طور هستیم تا اربعین (آنجا شله ای می دهیم و بعد قضیه دیگر بایگانی است!)، و بعد سال دیگر باز همین طور و سال دیگر و سال دیگر باز هیمن طور.
داستان کربلا، نه از آغاز تاسوعا - و یا محرم - شروع می شود و نه به عصر عاشورا یا اربعین تمام می شود. این است که دو طرف قیچیش کردیم و آن را از معنی انداختیم - مثل قلبی که از داخل بدن در بیاوریم، که دیگر قلب نیست! [باید قلب را] در این سینه و اندام بزرگ بشری و در تسلسل عظیم یکدست تاریخ انسان بگذاریمش; آنوقت تپش پیدا می کند و آنوقت خون حسین، خون می شود. الآن از آن، ماده ی تخدیری درست کرده ایم و چه معجزه ای کرده اند!
مذاهب دیگری را که می خواستند منحرف کنند، راهش این بود که نقاط مترقی آموزنده و سازنده اش را کتمان می کردند و طرح نمی کردند، و بیشتر مسائل بی ضرر و بی بو و خاصیت تخدیرش را دائماً تبلیغ و منتشر می کردند و مردم به وسیله ی آن مذهب، آرام و بی ضرر و بی بو و خاصیت می شدند.
اما در اینجا معجزه ی تازه ای در کار است، و آن اینکه همه ی مسائل در تشیع، و همه ی مسائل دیگر اسلامی، تحت الشعاع قرار گرفته و در سایه رفته، بایگانی شده، مجهول مانده و قربانی داستان کربلا شده است. و ما - به عنوان شیعه امروز - فقط یک پرده خون در برابر چشممان می بینیم. و از همین ماده ی خون که مترقی ترین و سازنده ترین ماده ی حیاتی انسان است، ماده ی تخدیری ساختیم که اصولاً به هرکس تزریق می شود، فلج می شود! و آنوقت مذهب زندگی و حرکت و حیات و هجرت و کمال، مذهب گریستن شده...»
.
.
برگرفته از کتاب #حسین_وارث_آدم ، بخش #بینش_تاریخی_شیعه ، انتشارات قلم، چاپ بیست و یکم، ۱۳۹۵، صص ۲۲۲ - ۲۲۱.
.
افزودن دیدگاه جدید