عیش امروز به فردا مسپار
از دست دادن فرصت
«اعشی» یکی از شاعران زبردست دوران جاهلیت بود و اشعار او نقل مجالس جشن قریش بود. در پایان عمر که پیری بر او غلبه کرده بود شمهای از آئین توحید و تعالیم عالی اسلام به گوشش رسید. او در نقطهای دور از مکه زندگی میکرد. هنوز آوازه نبوّت پیامبرصلی الله علیه وآله در آن نقاط بهطور کامل منتشر نشده بود، ولی آنچه که از تعالیم اسلام بهطور اجمال شنیده بود طوفانی در کانون وجود او پدید آورد.
قصیدهای سراپا نغز در مدح رسول خداصلی الله علیه وآله سرود و ارمغانی بهتر از آن ندید که این اشعار را در محضر رسول اکرمصلی الله علیه وآله بخواند، با این که تعداد این اشعار از 24 بیت تجاوز نمیکند در عین حال از بهترین و فصیحترین شعرهایی است که در آن ایّام درباره پیامبرصلی الله علیه وآله سروده شده است. هنوز اعشی، به محضر پیامبرصلی الله علیه وآله نرسیده بود که جاسوسان بتپرست با او تماس گرفتند و از قصد او آگاه شدند. آنان به خوبی میدانستند که اعشی یک مرد شهوتران است و به زن و شراب علاقه زیادی دارد از این رو از نقطه ضعف او استفاده کرده گفتند: آئین محمد با روحیات و وضع اخلاقی تو سازگار نیست.
گفت: مگر چه میگوید؟
گفتند: او زنا را حرام میداند.
اعشی گفت: من نیازی به این کار ندارم و این حرمت نمیتواند مانع از ایمان آوردن من بشود.
گفتند: او شراب را حرام میداند.
اعشی از شنیدن حرمت شراب کمی ناراحت شد و گفت: من هنوز از شراب سیر نشدهام. اکنون برمیگردم و مدت یک سال شراب میخورم تا از آن سیر شوم و سال دیگر میآیم و دست بیعت به پیامبر میدهم. او برگشت ولی اجل مهلت نداد و در همان سال مرد
افزودن دیدگاه جدید