رفتن به محتوای اصلی

 زینب بصیرکربلا

تاریخ انتشار:

 
وقتی دل به صحنه آمد و انسان بصیر شد، دیده و فکرش نافذ شده و هیچ امری بر او پنهان نمی ماند، امام صادق علیه السلام در مورد حضرت ابالفضل العباس علیه السلام فرمودند:  
 
«كانَ عَمُّنَا العَبّاسُ نافِذَ البَصيرَةِ، صَلبَ الإِيمانِ».[1] 
عمويمان عبّاس عليه السلام، بصيرتى عميق و ايمانى استوار داشت. 
 
 عباس علیه السلام چون نافذ البصیرۀ بود در درون آب نیز ابا عبد الله الحسین علیه السلام را دید و یاد تشنگی مولا کرد و دل از آب برید و با این کار خود تفسیری عاشقانه از کربلا به جای گذاشت.
عباس علیه السلام با یک مشت آب چنان تفسیر عاشقانه ای برای کربلا نوشت که تا قیامت هیچ کس نمی تواند چنین تفسیری برای آن بنویسد.
زینب سلام الله علیها نیز با آن شلاق ها و  سیلی های که بر گونه هایش خورده بود، تفسیری عاشقانه برای کربلا نوشت، آن جا که فرمود: 
 
«مَا رَأیتُ إلَّا جَمِیلَاً»[2] جز زیبایی ندیدم.
 
واقعا آدمی حیران می شود، که چه تفسیری است که این انسانهای نافذ البصیرۀ برای کربلا نوشته اند. 
چشمان آنان جایی را دید که بنی آدم به آنجا راه نداشته و نمی توانستند بفهمند، همه ظاهر را دیدند اما ندانستند که در باطن امر کربلا چه غوغایی نهفته است.
در کربلا جمال حق در تجلی بود که زینب سلام  الله علیها فرمود من جز آن را نمی بینم! 
 
خونبهای من جـمـال ذوالجلال              
خونبهای خود خورم کسب حلال[3]
 
ابا عبد الله الحسین علیه السلام با خون خود جمال ذو الجلال را خرید و زینبِ نافذ البصیرۀ از آن معامله با خبر بود! 
برخی ازاهل دنیا خون خود را برای کسب دنیا می ریزند و برخی برای آن که دیگری آسوده زندگی نکند و بعضی نیز خود را بخاطر حسادت و کبر و مال و شهوت به کشتن می دهند. اما مومن برای خدا می میرد. 
 
«الْمُؤْمِنُ‏ شَهِيدٌ»[4] مومن شهید است. 
 
بمـیـرید بمـیـریـد در این عشق بمیرید                 
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیـرید بمیـرید و زیـن مـرگ متـرسید                 
کـز این خـاک برآیید سـمـاوات بگیرید
بمیـرید بمیـرید و زیـن نـفـس بـبـریـد                
که این نفـس چو بندست و شـما اسیرید
یکی تیـشـه بگـیـرید پـی حفـره زندان                 
چو زندان بشکستید همـه شـاه و امیرید [5] 
 
وقتی انسان نفسانیات خود را برای وصال خدای متعال میراند، دلش زنده شده و  به حیات حقیقی می رسد. 
پس ای دوست: 
 
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت[6]

و به بصیران کربلا اقتدا کن!  
 ─━════●۩۩●════━
[1] (سرّ السلسلة العلويّة ص 89، عمدة الطالب ص 356 كلاهما عن المفضّل بن عمر) 
[2] (مثير الأحزان، ص 90،بحار الأنوار، ج‏45، ص 116)
[3] مثنوی معنوی –دفتر دوم – بخش 59  
[4] (تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص 639،بحار الأنوار، ج‏24، ص 38)
[5] دیوان شمس-غزل شماره 636
[6] دیوان حافظ-غزل شماره 94
 

موضوع انجمن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا