گفت: مريم قجرعضدانلوي ابريشمچي رجوي از اين كه ديگر مثل گذشته مورد توجه رسانه هاي اروپايي و آمريكايي نيست به شدت گلايه كرده و دچار استرس شديد شده است.
گفتم: حيوون زبون بسته! حالا چرا؟!
گفت: يكي از زنان عضو سازمان منافقين كه از افراد نزديك به «مريم قجر عضدانلو... الخ » بوده و مدتي است از پادگان اشرف فرار كرده و در اروپا پناهندگي گرفته اطلاعات جالبي درباره او منتشر كرده است.
گفتم: مثلا چه اطلاعاتي؟ چه چيزهايي؟
گفت: او مي گويد؛ «مريم.... و بالاخره رجوي» گاهي اوقات بلند بلند با خودش حرف مي زند و يك بار نزديك به يك ساعت جلوي آئينه ايستاده و لباس هاي مختلف را امتحان مي كرد، كه ناگهان با عصبانيت شيشه ادكلن را به آئينه زد و آن را شكست.
گفتم: يكي از رقاصه هاي كاباره كه ديگر خيلي پير و فرتوت شده بود، جلوي آئينه ايستاد و بعد با عصبانيت گفت؛ عجب دوره و زمانه اي شده! آئينه هم، آئينه هاي قديم!!