رفتن به محتوای اصلی

این نیز یکی از هزاران گناه

تاریخ انتشار:

جوانی را به دزدی گرفتند و پیش هارون الرشید بردند. بعد از اثبات دزدی، هارون حکم کرد که دستش را ببرند.
پیرزنی که مادر او بود پیش آمد و گفت: ای خلیفه! دستی را که خدای تعالی آراسته می بری؟
هارون گفت:
به حکم خدا می برم و من از خدا می ترسم که در حدی از حدود شرع سستی ورزم. زود باشید دستش را ببرید.
پیرزن گفت: ای خلیفه! قوت من از کسب دست اوست، دست او را که می بری قوت مرا قطع می کنی.
هارون گفت: دستش ببرید که اگر این حد بر او نزنم از جمله گناهکاران باشم.
پیرزن گفت: ای خلیفه! این گناه را نیز یکی از آن گناهان انگار که شب و روز از آن استغفار می کنی.
خلیفه را این سخن خوش آمد و پسرش را به او بخشید.

منبع: علی صفی، لطائف الطوائف، ص 135.

موضوع انجمن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا