{ حق با علی است اما......}
بمناسبت عید غدیر خم روز ولایت و سرپرستی امام علی علیه السلام
«حق با علی است اما.... »
◾️پرده اول: دوران بیست و پنج ساله:
علی سزاوار جانشینی پیغمبر است و خود بر این حق تصریح دارد (خطبه 144). مردم اشتباه کردند که به دنبال علی نرفتند ولی علی این اشتباه را نکرد که خود را بعد از رسول خدا به زور بر مردم تحمیل کند. بنابر شواهد تاریخی و تحلیل زمینه های اجتماعی و قومیتی آن زمان،علی می توانست با اندکی زور و زد و بند و طراحی یک شبهه کودتا، بازیگر عرصه قدرت بماند. علی گرچه بارها بر حقانیت خود تصریح نمود، با این حال حق انتخاب را از مردم نگرفت. او به مردم فرصت اشتباه داد تا از رهگذر اشتباهاتشان عبرت بگیرند بلکه رشد کنند و بالا بیایند.
◾️پرده دوم: هنگامه بیعت
سر انجام کار نیز چنان شد که بعد از بیست و پنج سال، مردمان پشیمان، برای درخواست حاکمیت علی بر درخانه او هجوم آوردند: «شما مردم برای بیعت کردن به سوی من روی آوردید! همانند مادران تازه زاییده که به طرف نوزادان خود می شتابند. پیاپی فریاد کشیدید بیعت! بیعت! من دستان خویش را بستم، اما شما به اصرار آن را گشودید....(خطبه 137)». علی می دانست که این هجوم نه از سر معرفت و عقلانیت که درخواستی شتابزده و سطحی و از سر استیصال است. او نهیب زد که « ای مردمان! من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خود می خواهید و این راه من و شما را یکسان نمی کند (خطبه 136)» پس راه خود برگیرید و مرا رها کنید. با اینحال چاره چه بود؟ همانطور که پیش از آن با نخواستن مردم همراه شده بود، این بار با خواست مردم همراه شد تا فرصتی دوباره برای آزمودن و انتخاب فراهم شود.
◾️پرده سوم: دوران حاکمیت
همان ها که برای برکشیدن علی هجوم آورده بودند، سوی ناساز بر می گزینند. علی با آنها چه کند؟ گرچه باز هم حق با علی است و این بار او نه مغلوب که غالب است و قدرتمند، با این حال تا زمانی که کسی دست به شمشیر نبرده باشد، جز با سخن احتجاجی ندارد. او به ناکثان می گوید: «ممکن است به من خبردهید که کدام حق را از شما بازداشته ام؟ یا کدام سهم را برای خود برداشته ام و بر شما ستم کردم؟ و کدام حقی پیش من آورده شد که من در برآورده کردن آن سستی کرده باشم؟ و کدام فرمان الهی را آگاه نبوده و راه آن را به اشتباه پیموده ام؟(خطبه 205)». با اینحال ناکثان و مارقان و قاسطان سه جنگ بر علی تحمیل می کنند. علی آغاز گر هیچ جنگی نمی شود و سپاهیان را سفارش اکید می کند که مبادا شروع کننده باشند(نامه 12 و 14)، حتی او در میان یاران متهم می شود که از جنگ با معاویه هراس دارد، و پاسخ می دهد «تعلل من به خاطر آن است که آرزو دارم عده ای از آنها به ما ملحق شوند و در لابلای تاریکی ها نور را یافته هدایت شوند(خطبه 55و 137)».
یاران نیز خون دل اند. علی میخواهد آنان جوانه بزنند و رشد کنند و بالا بیایند.آنان در عوض پیوسته بهانه می جویند، دروغ می گویند و کج راهه می روند. علی از ناهمراهی ها اظهار خستگی می کند(خطبه 34) و بارها آنان را سرزنش می کند (خطبه 27و29و97، 119و ...) و حتی دست به دعا برمی دارد: « تا خدا او را به زودی از دست این مردم نجات دهد ... و حتی یک روز با این مردم نباشد و هرگز آنان را دیدار نکند (نامه 35)». با همه این احوال علی راه را بر هیچ کس نمی بندد، همه آزادند تا سوی خویش گیرند، حتی اگر اشتباه کنند.
حق با علی است اما علی حق نمیداند که خود را بر مردم تحمیل کند.........
دیدگاهها
خیلی زیبا
افزودن دیدگاه جدید