لزوم همراهی محبت و معرفت
بعضی از افراد هستند که به خاطر محبت و علاقه به اهل بیت علیهم السلام حاضر هستند شب تا صبح به سر و سینه بزنند. این کار آثار مثبت خود را دارد؛ ولی اگر باب معرفت به اهل بیت علیهم السلام برای انسان باز نشود، بعد از مدتی دوباره به اشتباهات گذشته خود برمی گردند و انسان را درگیر می کنند.
انسان باید به سمت معرفت اهل بیت علیهم السلام و امام شناسی برود که مساوی با خداشناسی است. اگر انسان به معرفت رسید، راحت و آسوده می شود و دلش آرام می گیرد. سیر همه انبیاء علیهم السلام سیر توحیدی بود؛ ولی همراه با اهل بیت علیهم السلام.
توحید جایگاهی والا دارد و تمام همّ شیطان – در درجه اول – این است که در دنیا افرادی کافر بسازد تا از خدا برگردند؛ لذا سیر انبیاء برای مردم، سیری توحیدی و به سمت توحید بود.
اما ولایت، زبده معانی و مطالب است. انسان باید در مسیر توحید موفّق باشد تا بتواند باطن ولایت را بشناسد. غالب مردم، ولایت ظاهری را پذیرفته اند؛ اما اگر کسی خواست به معرفت و اسرار اهل بیت علیهم السلام برسد، کارش خیلی سختتر است و تا اهل شهود نباشد، امکانپذیر نیست. بعضی اعمال هست که انسان را در رسیدن به معارف کمک می کند.
پذیرش ولایت اهل بیت علیهم السلام
سلمان از امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال کرد: آیا اقامه نماز، اقامه ولایت شما است؟ حضرت فرمودند: بله؛ خداوند متعال در قرآن فرموده است: «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ»،[۱] صبر، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است و صلاه، اقامه ولایت من است؛ به همین دلیل است که خداوند متعال فرمود: «وَ إِنَّها لَکَبِیرَهٌ» [فقط نماز، ثقیل است]؛ ولی نفرمود: «و انهما» [نماز و روزه]؛ زیرا ولایت، امر بزرگی است که فقط خاشعین یعنی شیعیان، آن را می پذیرند.[۲]
پذیرش ولایت برای همه آسان نیست. پذیرش ولایت، چشیدنی، حس کردنی و درک کردنی است. کسی با مطالعه کتب در این زمینه دستش به جایی بند نمی شود. در زمان خود اهل بیت علیهم السلام هم همین طور بود. شاید از زمان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام تا زمان امام عسکری علیه السلام بود که مقداری قضایای ولایت را باز کردند؛ چون تحمّل این قضایا بسیار سخت است.
در روایتی دارد که اصبغ بن نباته نزد میثم تمّار رفت و گفت: روایتی شنیده ام که امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده اند: «إِنَّ حَدِیثَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ»؛ جریان ولایت ما جریان بسیار سختی است و تحمّل نمی کند این جریان را مگر سلسله انبیاء و ملائکه مقرّب و عبدی که خداوند قلبش را برای ایمان، امتحان کرده باشد و او را خالص یافته باشد. میثم به سرعت نزد امیرالمؤمنین علیه السلام رفت و گفت: روایتی از اصبغ شنیده ام که تحملش برای من سخت بود. بعد روایت را برای حضرت ذکر کرد و آن حضرت علیه السلام قضیه را برای میثم، مفصّل توضیح دادند.[۳]
معرفت اهل بیت علیهم السلام به این نیست که بعضی می گویند: «ما قائلیم که همه کارها دست اهل بیت علیهم السلام است». این قائل بودن شما به درد نمی خورد! خودت چه کار کرده ای؟ چه مقدار از معرفت اهل بیت علیهم السلام را حس کرده ای؟ چه مقدار از آن را پذیرفته ای؟ چه مقدار از آن، مشکلات تو را در روز حلّ می کند؟ چه مقدار پیوند خورده ای؟
بعضی دیگر می گویند: «اگر به من بگویند که اهل بیت علیهم السلام خدا هستند من می پذیرم». این اعتقاد، کفر است. این پذیرش فایده ندارد. آن پذیرشی که مؤمن خالص، تحمل می کند، پذیرشی است که باطناً ایمان آورده باشد؛ و گرنه در این مسیر، حرف زدن که دردی را درمان نمی کند.
شخصی خدمت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام آمد می خواست بدگویی بکند، عرض کرد بعضی از شیعیان شما ادعای محبت شما را می کنند ولی گناهی مرتکب می شوند. حضرت جملاتی فرمودند کنایه از اینکه این مسئله، امر دین را برای آن ها فاسد نمی کند.[۴]
شاید از مجموعه روایت این گونه استفاده شود که آن حضرت به خود این فردی که بیمارگونه حرف را مطرح کرد و می خواست شیعیان را تخریب کند، می فرمایند: آن شخص، کار بدی می کند؛ اما ایمانش فاسد نمی شود. ایمان در صورتی فاسد می شود که ظاهرا ما را بپذیرد؛ ولی باطنا قبول نداشته باشد.
باطنی که باید اهل بیت علیهم السلام را بپذیرد، باطن یک نفر راه رفته است، نه کسی که فقط حرف بزند.
تأثیر ولایت اهل بیت در حفظ انسان
در روایتی نقل شده است شخصی خدمت امام حسن عسکری علیه السلام رسید و عرض کرد: یابن رسول الله در سعد و نحس ایام، روایتی از جدّ شما امام صادق علیه السلام رسیده که حافظه ام یاری نمیکند آن را مراعات کنم. امام عسکری علیه السلام فرمودند:
یَا سَهْلُ إِنَّ لِشِیعَتِنَا بِوَلَایَتِنَا لَعِصْمَهً لَوْ سَلَکُوا بِهَا فِی لُجَّهِ الْبِحَارِ الْغَامِرَهِ وَ سَبَاسِبِ الْبِیدِ الْغَائِرَهِ بَیْنَ سِبَاعٍ وَ ذِئَابٍ وَ أَعَادِی الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَأَمِنُوا مِنْ مَخَاوِفِهِمْ بِوَلَایَتِهِمْ لَنَا؛[۵]
ای سهل! شیعیان ما در پناه ولایت ما مصونند و اگر در دریای طوفانی و دره های بیابان های دوردست میان درنده ها و گرگ ها و دشمنان از جن و انس بروند، به برکت دوستی و ولایت ما، از هر ترسی آسوده اند.
این بخش ولایت و توجه به ولایت، یک موجود حقیقی است که در ملکوت، یک صورت حقیقی دارد. این است که به فریاد انسان می رسد. پس اگر من «یابن الحسن» می گویم و در شدائد به فریادم نمی رسند، من در گفتنم مشکل دارم!
در روایتی نقل شده است پنج صورت با مؤمن داخل قبر او می شود: صورت نماز، زکات، حج، روزه و ولایت که زیباترین آن صورت ها، ولایت آل محمد علیهم السلام است.[۶]
چرا ولایت، زیباتر است؟ زیرا آن ها (نماز، زکات، حج و روزه) اصلاً اعتباری ندارند، مگر به اعتبار این الگوهای خوبی؛ یعنی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام. این بزرگواران کامل ترین افرد بشریتند که رفت و آمدشان در ملکوت و جلوه و تجلی شان در ملکوت، بسیار است. در عالم مجردات، عبادت و کارهای خوب انسان تبدیل به صُوَر می شود. یک نفر که الگوی خوبی دارد، اعمال او زود تبدیل می شود، به خلاف دیگری که الگوی غیرحقیقی و بدلی دارد؛ لذا کار او پیچیده و مشکل می شود. خدای متعال الگوهای خوبی را سر راه ما قرار داده است؛ الگوهایی که زیباترین و بهترین هستند. آن وقت اگر انسان در دریای طوفانی باشد و کشتی مشکل پیدا کند، یک حالت توجهی پیدا می کند، یک حالت انقطاع پیدا می کند که این انقطاع، همه راهها را می بندد؛ اما کسی که الگویی مثل اهل بیت علیهم السلام ندارد به طور ناخودآگاه به یک نیروی ماوراء طبیعت منتقل می شود که این نیرو چیزی نیست که او را نجات بدهد. کسی که با اهل بیت علیهم السلام پیوند خورده است، خیلی زودتر به حقایق امر منتقل می شود؛ یعنی صورت ملکوتی ولایتش آماده است. به محض اینکه به امیرالمؤمنین یا حضرت بقیه الله علیهما السلام متوسل می شود، همه اسباب نجات برای او آماده است؛ لذا امام عسکری علیه السلام در آن روایت فرمودند که شیعه ما باش، توجه به ولایت ما داشته باش، و در دل دریای طوفانی برو.[۷]
در یک روایت دیگر دارد که امیرالمؤمنین علیه السلام به جناب کمیل فرمود: هر روز اسامی ما را ذکر کن که در این صورت، مشکلی نخواهی داشت.[۸] در کیفیت چینش اسامی اهل بیت علیهم السلام خاصیت و برکاتی برای ارتباط با خدا و حفظ از مهالک هست. وقتی برای شما مشکلی پیش آمد، اگر اسامی چهارده معصوم علیهم السلام را با توجه ذکر کنید، مطمئنا مشکلتان حلّ می شود. هیچ حرزی و هیچ چیزی مثل ولایت اهل بیت علیهم السلام و تذکّر اسامی آن ها حافظ، نگهبان و نگاهدار انسان نیست.
اهمیت قرائت قرآن و گریه بر سیدالشهدا علیه السلام
بعضی از اساتید نقل می کردند: انسان در این مسیر سلوک به جایی می رسد که برای تجرّد و خلع بدن، آماده است؛ ولی مشکل این گونه افراد این است که می خواهد جدا شود، ولی نمی تواند. برای تجرّد، خیلی امکانات مثل آرامش، انزوا و … لازم است؛ ولی دو چیز، انسان را از عالم طبیعت در این مواقع حسّاس جدا می کند و او را به مجردات نزدیک می کند؛ یکی قرائت قرآن در نیمه شب با صدای ملایم است؛ صدایی جوهرهدار ولی ملایم مثل زنبور عسل و یکی هم گریه بر حضرت سیدالشهداء علیه السلام که این هم خیلی زود انسان را پاک و زلال می کند، از طبیعت جدا می کند و موفقِ به ارتقاء مقام ایمانی می نماید.
——————————————
[۱]. سوره بقره، آیه ۴۵.
[۲]. مناقب (للعلوی)، ص۶۹ .
[۳]. تفسیر فرات کوفی، ص۵۴.
[۴]. مشارق أنوار الیقین، ص۲۸۹.
[۵]. بحار الأنوار، ج۵۶، ص۲۴.
[۶]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۳، ص۸۹.
[۷]. بحار الأنوار، ج۵۶، ص۲۴.
[۸]. بشاره المصطفى، ص: ۲۴.
-----------------------
منبع : بنیاد هاد
افزودن دیدگاه جدید