محبت و معرفت اهل بیت علیهم السلام
در زمان آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام فردی به نام علی بن اسباط، اموالی را به خراسان می برد تا به دست آن حضرت برساند. در بین راه، سارقین اموالش را از او گرفتند و به دندان هایش هم آسیب رساندند. این شخص به یکی از آبادیها پناه برد و خیلی متأثر شد و با خود گفت: اموال را باید به دست امام رضا علیه السلام می رساندم؛ امّا نشد، دندان هایم هم که این طور شد. یک شب آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام را در خواب دید که فرمودند: برای اموال، نگران نباش و برای دندان هایت هم گیاه سُعد استفاده کن.
این شخص کمی از آن گیاه استفاده کرد، حالش بهتر شد و به سمت خراسان حرکت کرد. در خراسان، مردم برای ملاقات حضرت منتظر بودند. زمانی که حضرت آمدند، به آن شخص فرمودند: برای دندان هایت از سُعد استفاده کردی، بهتر شد؟ گفت: بله. فرمودند: داخل انبار بیا. آقا درِ انبار را باز کردند و فرمودند: این ها اموال ربوده شده شماست.[۱]
آن چیزی که ما را دور می کند، کم بودن معرفتمان نسبت به اهل بیت علیهم السلام است. اگر زندگی ما را محبت اهل بیت علیهم السلام بگیرد و حقیقتا به دنبال معرفت اهل بیت علیهم السلام باشیم، بسیار بهتر از این، بهره می بریم.
دزد عاشق امیرالمؤمنین علیه السلام
مردی سیاه چهره به نام «اَفلح» خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسید و اقرار کرد: من سرقت کرده ام. حضرت دستور دادند دستش را قطع کنند. بعد از اینکه دستش را قطع کردند، ابن کوّاء با او برخورد کرد و گفت: چه کسی دست تو را قطع کرد؟ او شروع کرد به مدح امیرالمؤمنین علیه السلام و جملات بسیار زیبایی در مدح آن حضرت گفت. ابن کوّاء گفت: کسی که دستت را قطع کرده است، مدح می کنی؟! اَفلح در جواب گفت: اگر من را قطعه قطعه هم کرده بود، محبت من به او بیشتر می شد. ابن کوّاء قصّه را به امیرالمؤمنین علیه السلام رساند. حضرت فرمودند: محبّین ما به گونه ای هستند که اگر آن ها را قطعه قطعه هم کنیم، جز محبت ما چیزی بر آن ها افزوده نمی شود؛ ولی دشمنان ما به گونه ای هستند که اگر روغن و عسل هم در کامشان بریزیم، جز بغض ما چیزی به آن ها افزوده نمی شود. سپس امیرالمؤمنین علیه السلام به امام حسن علیه السلام فرمودند: «علیک بعمّک الاسود»؛ یعنی برو و آن عموی سیاه چهره ات را بیاور. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دست آن شخص را گرفتند و در جای خود قرار دادند، عبای خود را بر دست او قرار دادند و چیزی خواندند که کلماتش معلوم نبود. دست آن شخص، سالم شد؛ تا اینکه بعدها او در جنگ نهروان شهید شد.[۲]
این معرفت و محبت اهل بیت علیهم السلام یک چیز خدادادی است و منبع آن طهارت باطن است. هر چه طهارت باطن بیشتر شود، بهره انسان نیز بیشتر می شود. خدای متعال این گونه قرار داده است که گل سرسبد طهارت، زیارت اهل بیت علیهم السلام باشد. انسان بدون طهارت ظاهری و باطنی فاصله دارد، و هر چه باطنا پاکتر باشد، اتصال و بهره او بیشتر می شود.
علم امیرالمؤمنین علیه السلام
در روایتی دارد که آقا امیرالمؤمنین علیه السلام بر فراز منبر فرمودند:
أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی سَلُونِی عَنْ طُرُقِ السَّمَاوَاتِ فَإِنِّی أَعْرَفُ بِهَا مِنْ طُرُقِ الْأَرْضِ؛
ای مردم! از من سؤال کنید قبل از اینکه از میان شما بروم. از من در مورد راه های آسمان سؤال کنید؛ که من به راه های آسمان، آشناتر از راه های زمین هستم.
یک نفر بلند شد و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! جبرائیل کجاست؟ امیرالمؤمنین علیه السلام یک نگاه به سمت راست، یک نگاه به سمت چپ و یک نگاه به بالا کردند و فرمودند: «انت جبرائیل». او ناگهان به صورت پرندهای در آمد و پرواز کرد و رفت. مردم فریاد زدند و گفتند: نَشْهَدُ أَنَّکَ خَلِیفَهُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم حَقّا؛ شهادت می دهیم که تو خلیفه بر حقّ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هستی.[۳]
واقعا ما دستمان خیلی کوتاه است، و محبت اهل بیت علیهم السلام را خیلی محدود، معنا می کنیم و به دنبال آن، معرفت کسب نمی کنیم. دعای توسل و صلوات ابوالحسن ضرّاب[۴] و همچنین بعضی از روایات[۵]حکایت از این دارد که باید اسامی اهل بیت علیهم السلام را هر روز یاد کرد. نباید این کار را فراموش کرد. آن اسامی حتی از جهت حروف، اسماء و چینش کلمات به گونه ای است که پر خیر و برکت خواهد بود و زندگی ظاهری و باطنی انسان را پر خیر و برکت خواهد کرد.
---------------------------------------------------------
[۱] . بحارالانوار، ج۴۹، ص۷۲.
[۲]. مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۳۳۵.
[۳]. بحار الأنوار، ج۳۹، ص۱۰۸.
[۴]. مصباح المتهجد، ج۱، ص ۴۰۶.
[۵]. بشاره المصطفی، ص۲۴.
منبع : بنیاد هاد
افزودن دیدگاه جدید