راه اندازی غرفه "از یک مسلمان بپرس" در خیابان های آمریکا
به گزارش خبرگزاری ضیاءالصالحین به نقل از سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه ( fusion.net) ، زوج جوان مسلمان آمریکایی شیوه جدیدی برای آشنایی مردم با دین اسلام در پیش گرفته اند.
سباستین روبینز و همسرش مونا حیدر به خاطر روش ابتکاری شان در آشنا ساختن مردم در ایالات مختلف آمریکا، کمبریج و ماساچوست مشهور شده اند.
آن ها غرفه ای در خیابان راه اندازی کرده اند و با نصب تابلویی با عنوان «از یک مسلمان بپرس» به سئوالات رهگذران درباره اسلام پاسخ می دهند.
روبینز یک سفیدپوست آمریکایی است که در سال 2012، پس از ملاقات همسرش مونا حیدر از اهالی سوریه، در سفری به نیومکزیکو به دین اسلام گرویده است. این زوج جوان چند ماه پیش، پس از وقوع حملات تروریستی در اروپا، این روش ابتکاری را در پیش گرفتند. روبینز در این باره می گوید: در آغاز خیلی ترسیده بودیم و حتی نزدیک بود یک بار با پلیس تماس بگیریم.
مونا حیدر نیز معتقد است که از طریق گفتگو و صحبت می توان بسیاری از تنش ها را برطرف کرد. او که با دادن قهوه، دونات و گل به رهگذران نزدیک شده و از آن ها پذیرایی می کند، در این باره می گوید: ما فقط دوست داریم بیایید و چیزی در کنار ما میل کنید. دقایقی از روز را با ما بگذرانید تا از نزدیک با یک مسلمان آشنا شوید.
به گفته حیدر، تا کنون بیش از 100 گفتگو در باجه «از یک مسلمان بپرس» همراه با قهوه و دونات انجام شده . مردم از دیدن زوج مسلمانی که در کنار خیابان ایستاده و آماده صحبت کردن و پاسخ دادن به سوالاتشان هستند، خوشحال می شوند. عده ای از مردم نیز از آن ها درباره راه اندازی باجه هایی در شهرهای خودشان پرس و جو می کنند.
حیدر می گوید: ما از خانه های خود بیرون آمدیم تا مردم را آگاه کنیم و نتیجه هم گرفتیم. کاری که ما کردیم جسارت زیادی می خواست. هر چند احساس امنیت نمی کردیم ولی با این حال انجامش دادیم، زیرا ما به عشق معتقدیم و عقیده داریم که دنیا مکان زیبا و سخاوتمندی است.
اسلام هراسی در آمریکا
روبینز نیز درباره شرایط اسلام هراسی در آمریکا در پی حملات تروریستی می گوید: من نه تنها به عنوان یک مسلمان از بیرون رفتن از خانه می ترسیدم بلکه به نوعی افسردگی و ناتوانی دچار شده بودم. این نخستین باری بود که در کشور خودم احساس ناامنی می کردم.
او که به تازگی به اسلام گرویده در ادامه سخنانش می گوید: من یک تازه مسلمان هستم و بایستی جایگاه خود را به عنوان یک مرد سفید پوست، تحصیل کرده در طبقه متوسط جامعه پیدا می کردم. در مطالعاتم در این باره خوانده بودم اما تجربه آن ها بسیار متفاوت بود. گویی داشتم از نگاه همسرم مونا به زندگی نگاه می کردم و برای اولین بار متوجه شدم که تا چه حد مردم به او با نگاه خیره می نگرند.
تاثیر رسانه های غربی بر ذهن مردم
البته تمام رهگذران نیز دیدگاه های مثبتی نداشتند. حیدر و رابینز برای نخستین بار باجه خود را در جلوی یک مدرسه راهنمایی و کتابخانه ای در کمبریج برپا کردند؛ زیرا تصور می کردند در یک محیط دانشگاهی و تحصیلی امنیت بیشتری دارند.
عده ای از مردم به حجاب حیدر با عنوان ابزار سرکوب گرانه نگاه می کردند. روبینز از چنین پیش داوری هایی به شگفت آمده بود و گفت: ما در کمبریج، مادر دانشگاه هایی چون هاروارد، ام.آی تی و تمامی دانشگاه های معتبر دنیا هستیم که باهوش ترین و آگاه ترین آدم های دنیا در آن رفت و آمد دارند، با این حال رسانه های غربی چنان ذهن مردم را آشفته ساخته اند که حتی دانشگاهیان نیز در امان نیستند.
این در حالی است که حیدر می گوید: از نظر من حجاب آزادی بخش است، ولی آن ها مدعی هستند که من را شستشوی مغزی داده اند!
افزودن دیدگاه جدید