درباره امام زمان علیه السلام و موضوعات گونـاگون مرتبط با آن حضرت، مطالب فراوانـی نگاشته شده است. یـکی از عرصه های دشوار و دور از دست این آموزه ارزشمند دینی، قلم راندن در باره ویژگی های امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. کسی نمی تواند ادعا کند که توانایی دارد درباره ویژگی های امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف سخن بگوید و در توصیف آن حضرت مطلبی بنویسد. سخن گفتن و قلم راندن در باره هر موضوع، وقتی امکان دارد که نویسنده، از آن موضوع، شناخت کامل و کافی داشته و بر آن موضوع، احاطه کامل داشته باشد.
حکایت ما و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، حکایت قطره و دریا است. قطره، با آن همه محدودیت خود، هرگز نمی تواند به بی کرانگی و وسعت دریا بپردازد. وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به ذات حضرت حقّ متصل است و شناخت آن اقیانوس بی انتها و آن نور نامحدود، برای ما غیر ممکن است. سؤالی که پیش می آید این است که چگونه می توانیم به شناختی از آن بزرگوار برسیم؟ در جواب باید گفت در این باره، احادیثی از معصومان علیهم السلام به دست ما رسیده است که با مراجعه به آن ها می توانیم در شناخت ویژگی های امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف گامی برداریم. با این مقدمه کوتاه، دل به احادیث و روایات می بندیم و با کمک این گفتار نورانی بر آن می شویم که برخی ویژگی های حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را برشماریم.
پیش از ورود به بحث، ذکر دو نکته ضروری است.
۱. ویژگی هایی که برای حضرت حجت علیه السلام در روایات آمده است، بدان معنا نیست که دیگر امامان علیهم السلام برخی صفات کمالی را ندارند یا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بیشتر و بهتر، از آن صفات برخوردار است؛ بلکه سخن در زمان، مکان و شرایط خاصی است که موجب بروز ویژگی ها و خصوصیاتی برای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف شده است.
۲. سخن در شرافت پدر و فرزندی نیست؛ بلکه سخن ما، در دیگر مراتب کمال است که وابسته به رابطه پدرى و فرزندى نیست. با این توضیح و با عنایت به روایات معصومان علیهم السلام به بررسی برخی ویژگی های منــحصر به فرد امــام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می پردازیم.[1]
۱.درخشش نور حضرت در مقایسه با دیگر معصومان علیهم السلام
مى دانیم که ولایت، نور است و صاحبان ولایت، نوربخش؛ از این رو پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خورشید عالم وجود است و بدون تردید، نشانگر نورانیّت حضرت حق ـ جلّ و علا ـ . به همین علّت است که در ادعیه، خطاب به اهل بیت علیهم السلام مى خوانیم:
السَّلامُ عَلیکُم یَا نورَ اللهِ فِی ظلُماتِ الأرضِ.[2]
در بعضى از ادعیه نیز، از امامان ما به «انوار» تعبیر شده است.[3] این انوار، حاصلِ مقام توحید و ولایت آنان است؛ چرا که هر اندازه کسى به توحید خداوند متعال معرفت یابد، به همان مقدار به قله کمال و بندگی و مراتب ولایت نزدیک تر شده و از نور توحید، بهره مند مى گردد. از آنجا که هیچ کس ـ حتّى پیامبران بزرگ الهى ـ در مراتب معرفت خدا، همچون اهل بیت نیستند، همچنین از آنجا که اینان سرچشمه ولایتند و ولایت دیگر اولیا، در اصل از سوى آنان افاضه شده است، پس هیچ موجود ممکنى -حتّى مجرّدات محضى همچون جبرائیل یا اسرافیل- در مراتب نورانیّت همچون صاحبان چهارده گانه عصمت کبرا نمی باشد .
با این همه، میان اینان، نور وجود مبارک حضرت حجّت علیه السلام از درخشش ویژه اى برخوردار است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در شب معراج، آن هنگام که به مقام «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَکَانَ قَابَ قَوسَیْنِ أَو أَدْنَى»[4] رسید، اطراف عرش، اشباح چهارده نور مقدّس را مشاهده فرمود. این اشباح، شبح وجود مبارک خود آن حضرت، وجود مبارک حضرت زهرا و نیز ائمّه اطهار علیهم السلام بود. میان این چهارده نور مقدّس، نور حضرت حجّت که به حالت ایستاده، شمشیرى در دست داشت، نورى سبز و بسیار خیره کننده جلوه می کرد که درخششی ویژه داشت.
۲.عروج پس از تـولد
این مطلب، در شمارى از روایات وارد شده است و برخى از بزرگان نیز بدان تصریح کرده اند که چون حضرت، متولّد شد، دو فرشته از سوى حضرت حق آن حضرت را به آسمان بردند. در این سیر ملکوتی، سخنانى از ناحیه حضرت حق خطاب به آن بزرگوار صادر شد؛ بخشى از آن سخنان چنین است:
مرحباً بکَ عبدِی لنصرهِ دینِی و إظهارِ أمرِی و مهدیّ عبادِی، آلیتُ أنِّی بکَ آخذُ و بکَ أعطِی و بکَ أغفرُ؛[5]
آفرین بر تو اى بنده من! از این رو که دین مرا یارى خواهى کرد و امر مرا آشکار نموده و بندگان مرا هدایت مى کنى. قسم خورده ام که به واسطه تو بگیرم و به واسطه تو عطا کنم و به واسطه تو بیامرزم.
این ویژگى درباره هیچ یک از دیگر امامان اهل بیت علیهم السلام روایت نشده است و گویا فقط این بزرگوار به هنگام ولادت، معراجى چنین رفیع داشته اند.
۳. جمع بین اسم و کنیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
یکى از دستورات صریح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که بیشترِ فقها نیز بدان فتوا داده اند، آن است که در شریعت اسلام، جمع بین اسم و کنیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله براى همگان، به جز خاتم ولایت مطلقه، حرام است. بدین ترتیب هیچ کس نمى تواند فرزندش را «محمّد» بخواند و کنیه او را «ابوالقاسم» گذارد. این حرمت، ناشى از نصّ صریح پیامبر است که فرموده است:
جمع کردن بین اسم و کنیه من براى احدى جایز نیست.[6]
این، در حالى است که نامیدن فرزند به نام مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله، در شمار مستحبّات است؛ زیرا گذشته از آثارى که این نام دارد، نامیدن فرزند به این نام، در وجود او نیز آثارى خاص همراه خواهد داشت. طبق بعضى از روایات، مستحبّ است انسان، فرزند پسرش را تا پنج روز پس از ولادت به این نام بخواند و پس از آن، اگر خواست، نام او را تغییر دهد. در این باره شمارى از دانشمندان مسلمان، رساله هایى از خود به جا گذاشته اند که در آن ها از اسرار حرام بودن جمع بین نام و کنیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سخن گفته اند. با این همه حضرت ولىّ عصر در نام و کنیه، همانند پیامبر عظیم الشأن مى باشند.[7]
۴.حرمت بر زبان راندن نـام مبارک حضرت
یکى از ویژگى هاى حضرت، آن است که در زمان غیبت، بردن نام اصلى – م ح م د – آن بزرگوار حرام است. آن حضرت، داراى یکصد و هشتاد و دو نام هستند؛ امّا نام اصلىِ ایشان، همان نام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و بردن این نام به عنوان نام ایشان در زمان غیبت، حرام شمرده است. در این رابطه، هشت قول وجود دارد؛ امّا شمارى از اعاظم شیعه ـ همچون شیخ مفید و شیخ طوسی قدس سرهماـ قول به حرمت را قایل هستند؛ از این رو، در هر حال، احتیاط در ترک ذکر نام اصلى ایشان است.[8]
آخرین سخن در این مقام آنکه حضرت، نور است و نام او، نور و شیعه را از بردن نام مبارکش لذّتى حاصل مى شود که از هیچ امر دیگرى چنین لذّتى براى او به دست نمى آید؛ از این رو است که ذکر شریف «یا مهدى»، «یا صاحب الزمان»، «یا صاحب العصر»، «یا ولىّ العصر» و امثال این اسامى و القاب، مستحب است و در تکرار آن ها ثواب و نورانیت فراوانی به ارمغان گذاشته شده است. با این حال، ذکر نام اصلی ایشان -همان گونه که گذشت- بنابر فتوای برخی از فقها جایز نیست.
۵. عدم مجالست بـا مشرکان و منـافقان
مى دانیم در هر مجالست و مصاحبت، آثارى است و هیچ کس نمى تواند منکر آن شود. صحیفه نفس انسان، مانند آینه اى است که شعاع شخصیّت افراد در آن اثر مى کند. این اثر ممکن است نورانی باشد و به جلاى این آینه کمک کند یا از گونه ظلمت باشد و همچون زنگارى این آینه را مکدّر سازد؛ از این رو است که به همه -به ویژه به جوانان که از نفس شفاف و روشنی برخوردارند- سفارش شده است که همواره نگران دوستان خود باشند و بنگرند با چه کسی مجالست مى کنند.
این مطلب، بیشتر درباره جوانان سفارش شده است؛ امّا به هیچ وجه منحصر در آنان نیست. حضرت عیسى علیه السلام حواریون خود را چنین سفارش مى فرمود:
با افرادى که دیدار آنان شما را به یاد خداوند متعال می اندازد، مجالست داشته باشید.[9]
حال با وجود آنکه معصوم، از چنین مجالستى اثر نمى پذیرد، باز مى دانیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هر روز هفتاد بار استغفار مى کردند،[10] تا صفاى نفس نفیس ایشان، دچار زنگار نشود. یکى از مصادیق مظلومیّت اهل بیت علیهم السلام همین مصاحبت اجبارىِ آنان با خلفا و مصاحبان آنان است. مصاحبت طولانى مدّت حضرت رضا علیه السلام با مأمون عبّاسى در شمار همین مصایب است که مدّتها وجود نازنین امام را آزار میداد.
ولی حضرت حجّت علیه السلام ، در همه عمر، هیچ مجالستى با کفّار، مشرکان و منافقان نداشته و تنها با صالحانى که به زیارت آن بزرگوار نایل شده اند، مصاحبت فرموده است. از این رو است که مى توان عدم مجالست با اینان را، از ویژگى هاى ولىّ عصر علیه السلام دانست.
ادامه دارد…
---------------
پی نوشت :
۱- مرحوم علاّمه حائرى یزدى، پنجاه ویژگى از ویژگى هاى آن حضرت را بر شمرده اند؛ بنگرید: الزام الناصب، ج ۱، ص ۴۷۶.
۲- بحارالأنوار، ج ۹۹، ص ۲۱۵؛ جمال الأسبوع، ص ۳۵.
۳- بحارالأنوار، ج ۹۷، ص ۳۴۵.
۴- سوره نجم: ۹ و ۸.
۵- بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۲۷. گویا این متن پیراسته از آشفتگى و حذف نیست.
۶- همان، ج ۳۸، ص ۳۰۴؛ المناقب، ج ۱، ص ۲۳۳.
۷- در این رابطه بنگرید: منتخب الأثر، ص ۱۸۲. در این مصدر به ۴۸ حدیث در این باره اشاره شده است.
۸- براى تفصیل در این مطلب بنگرید: شرعه التسمیه ـ نگاشته محقّق داماد، چاپ اصفهان، مهدیّه میرداماد، سال ۱۳۷۱ ؛ الزام الناصب، ج ۱، ص ۲۷۲.
۹- بحارالأنوار، ج ۹۷، ص ۸۴؛ مصباح الشریعه، ص ۱۶۰.
۱۰- بحارالأنوار، ج ۱۷، ص ۴۴؛ مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۳۲۰، حدیث ۵۹۸۷.
----------------
منبع : محو دلدار