بررسی کارکرد اطلاعات در ایران باستان و معاصر/بخش اول
در گـذر تـاریخ
بررسی سازمان اداری حکومتهای مختلفی که در دورههای مختلف بر ایران حکومت کردهاند، نشان میدهد که تقریبا همه این حکومتها به نوعی از سازمانها یا نهادهایی با کارکرد اطلاعاتی بهره میبردهاند. با توجه به کارکردهای سهگانه شناختی، نظارتی و اجرایی که یک سازمان اطلاعاتی میتواند برعهده داشته باشد، در این مقاله کوشش شده سه دوره هخامنشی (تاریخ باستان)، سلجوقی (تاریخ میانه) و قاجار از این منظر مورد بررسی قرار گیرند. نتایج تحقیق نشان داد با وجود تفاوتهای فراوانی که پادشاهان دورههای مذکور با یکدیگر دارند، کارکرد نهادهای اطلاعاتی در هر سه دوره، نظارت بر اعضای دستگاههای اداری و نظامی و به صورت خاص حاکمان ایالات مختلف ایران بوده است.
تاریخ ایران از زوایای مختلف بررسی شده و جنبه های مختلف آن تحلیل های متفاوتی را در پی داشته است، ولی کارکرد سازمان هایی که نقش اطلاعاتی داشته اند تاکنون به صورت مجزا یا تطبیقی مورد توجه قرار نگرفته است. با توجه به تاریخ طولانی و پرفراز و نشیبی که ایران داشته، بررسی چنین سازمان هایی به صورت کامل فراتر از یک مقاله است، ولی با بررسی چند برش از دوره های مختلف تاریخ ایران، می توان شناختی نسبی از کارکرد آن ها به دست آورد.
از این رو نوشتار حاضر با انتخاب سه دوره تاریخی با ویژگی های متفاوت از یکدیگر، بر آن است تا کارکرد سازمان های اطلاعاتی در تاریخ ایران را بررسی کند. این دوره ها هر یک نماینده دوره ای طولانی اند که تقریبا معادل یک سوم تاریخ مدون ایران از زمان تشکیل دولت در این سرزمین به شمار می روند. دوره هخامنشیان بهترین نمونه تاریخ ایران باستان است که بخشی از ویژگی های سیاسی خود ازجمله موضوع این پژوهش را از مادها به ارث برد و بعدها تبدیل به سرمشقی برای سلسله های بعدی شد. سلجوقیان نیز نماینده مناسبی برای دوره میانه ایران است که در آن، ساختار حکومتیِ جدیدی براساس فرمانروایی سلاطین ترک زبان و کسب مشروعیت از خلفای بغداد در قلمرویی که معمولا به زور شمشیر به کف آورده بودند، شکل گرفت. این دوره کم وبیش تا حکومت صفویان ادامه یافت؛ هرچند عنصر کسب مشروعیت از خلفای بغداد با سقوط بغداد به دست هولاکوخان از بین رفت. برای سومین دوره، حکومت قاجارها انتخاب شده که از بسیاری جنبه ها میراث خوار حکومت صفویه بودند و زمینه های آغاز تاریخ جدیدِ ایران و انقلاب مشروطه را فراهم ساختند. از آن جا که هر کدام از حکومت های سه گانه مذکور نقش بنیادینی در شکل دادن به برداشت تاریخی و هویت سیاسی ایرانیان داشته اند که هنوز هم مورد ارجاع است، به نظر می رسد نتیجه گیری از کارکرد سازمان های اطلاعاتی در این سه دوره به صورت نسبی قابلیت تعمیم به تاریخ ایران را دارد.
پرسش اصلی نوشتار حاضر آن است که کارکرد اصلی سازمان های اطلاعاتی در ایران چه بوده است و حاکمان سیاسی ایران چه انتظاری از دستگاه های اطلاعاتی خود داشته اند؟
با توجه به چارچوب نظری ارائه شده توسط یکی از پژوهشگران بومی مطالعات اطلاعاتی کشور در خصوص نقش های سه گانه اطلاعات در کشورداری و سیاستگذاری می توان گفت که سازمان های اطلاعاتی به طور کلی سه کارکرد شناختی، نظارتی و اجرایی را در هر نوع حکومتی برعهده می گیرند. منظور از کارکرد شناختی ارائه اطلاعات و اخبار از موضوعات و مسائل خارجی و داخلی به منظور برطرف ساختن نیازهای سیاستگذاران به اطلاعات در تصمیم گیری ها و تدبیر امور کشور است. در این کارکرد، از سازمان اطلاعاتی انتظار می رود با جمع آوری و در اختیار گذاشتن اطلاعاتی که ممکن است به سیاستگذار کمک کنند، فرآیند تصمیم گیری را بهبود بخشد. منظور از کارکرد نظارتی، جمع آوری اطلاعات از نحوه عملکرد مجریان سیاست های حکومت مرکزی است. هدف اصلی این کارکرد آن است که امکان تغییر یا حذف سیاست های مدنظر حکومت مرکزی توسط مدیران میانی و مجریان محلی را کاهش داده و به دوام آن کمک کند. کارکرد سوم خاص سازمان هایی است که به عنوان ابزاری برای عملیاتی شدن سیاست های دولت مرکزی عمل می کنند و در واقع مجری سیاست ها هستند.
با توجه به اینکه آگاهی از نحوه کارکرد سازمان های اطلاعاتی سوال اصلی پژوهش حاضر را تشکیل می دهد، این سه کارکرد سه فرضیه مقاله نیز هستند. به عبارت دیگر، در بررسی سازمان های اطلاعاتی در سه مقطع تاریخی موردنظر، کارکرد آنها بر اساس چارچوب سه گانه فوق بررسی خواهد شد تا تفاوت ها یا شباهت های احتمالی آن ها از این لحاظ روشن شود.
البته فرضیه اصلی این پژوهش آن است که کارکرد سازمان های اطلاعاتی در سه دوره تفاوت بنیادین نداشته و از این سازمان ها برای نظارت بر عملکرد ماموران حکومت و به صورت ویژه والیان ایالاتی که به واسطه بعد مسافت از دسترس حکومت مرکزی به دور بودند، استفاده شده است. با توجه به اینکه تاکنون پژوهش چندانی در زمینه نقش سازمان های اطلاعاتی در تاریخ گذشته ایران انجام نشده، به نظر می رسد این تحقیق زمینه تحقیقات کامل تر را در آینده فراهم آورد.
این تحقیق با توجه به ماهیت تاریخی خود از نوع توصیفی- اکتشافی بوده و روش گردآوری داده های آن نیز کتابخانه ای است. هدف اصلی پژوهش نیز همان طور که در سطور قبلی به آن اشاره شده، شناسایی و توصیف اجمالی انتظار حاکمان ایران از نهادهای اطلاعاتی در یک بستر تاریخی است که به نوبه خود می تواند نشان دهنده برداشت مسلط حاکم بر نخبگان سیاسی ایران از اطلاعات و نهادهای اطلاعاتی باشد.
کارکرد سازمان های اطلاعاتی
در دوره هخامنشی
(330 تا 550 قبل از میلاد)
هخامنشیان نخستین سلسله ای بودند که یک امپراتوری گسترده را تشکیل دادند که بخش عمده ای از جهان متمدن آن روزگار را دربر می گرفت. اداره چنین قلمرو پهناوری که از هند تا مصر و از خلیج فارس تا مرزهای اروپا را شامل می شد با روش های معمول آن زمان، غیرممکن بود. به همین دلیل داریوش اول، سومین پادشاه هخامنشی پس از غلبه بر شورش های داخلی که پس از مرگ کمبوجیه در سرزمین های تشکیل دهنده امپراتوری اتفاق افتاد، برای جلوگیری از تکرار این وضعیت در آینده و اداره بهتر امپراتوری به تجدید سازمان اداری دست زد. وی قلمرو خود را براساس ملاحظات جغرافیایی و قومی به 20 و به روایتی 22 بخش تقسیم کرد که ساتراپ یا خشترپاون نامیده می شد. سپس اداره هر ساتراپ را به یک والی سپرد که از مرکز تعیین می شد. این سازماندهی کم وبیش تا پایان دوره هخامنشی تداوم یافت و نزدیک به دو قرن سروری هخامنشیان بر این قلمرو گسترده را تداوم بخشید.
وسعت امپراتوری هخامنشی علاوه بر فرصت هایی که در اختیار پادشاهان هخامنشی قرار می داد، با تهدیدهایی نیز مواجه بود که می توانست حیات آن را به خطر بیندازد. بزرگ ترین خطری که در این زمینه وجود داشت، شورش ساتراپ ها و جدایی از حکومت مرکزی بود. این خطر زمینه های مناسبی داشت. از سویی هر یک از ساتراپ ها بر قلمرویی حکم می راند که پیش از هخامنشیان مملکتی مستقل بود و از سوی دیگر، این ایالات معمولا از نظر قومی، زبانی و فرهنگی با یکدیگر بسیار متفاوت بودند. داریوش برای جلوگیری از این تهدید، چند سازمان موازی در ایالات تاسیس کرد که هر یک وظیفه جداگانه ای برعهده داشتند.
وی با تفکیک وظایف سیاسی، اقتصادی و نظامی، هر یک از این حوزه ها را به نماینده ای از حکومت مرکزی سپرد که در انجام وظایف خویش استقلال داشتند و تنها در برابر پادشاه پاسخگو بودند. با همه این تدابیر هنوز هم بیم تبانی یا قدرت گرفتن ساتراپ ها وجود داشت؛ بنابراین داریوش سازمان دیگری پایه گذاری کرد که صرفا جنبه اطلاعاتی داشت و در زمینه های مختلف اخبار ایالت ها را به شاه گزارش می کرد. نحوه تاسیس و فعالیت این سازمان که به نام چشم و گوش شاه خوانده می شد، به صورت های مختلفی در منابع ذکر شده، ولی معروف ترین روایت چنین است: داریوش سازمانی به نام «اسپزگان و گاوشکان» طراحی کرد که یونانیان آن را «افدالموس بازیلئوس» و «بازیلئوس اوتا» می خواندند. اسپزگان به معنای آنان که دزدانه یا مخفیانه می نگرند و گاوشکان آنان که استراق سمع می کنند، بود.
روایت هایی که در باره نحوه فعالیت این سازمان اطلاعاتی در دست است، یکدست نیست. پیرنیا در تاریخ ایران باستان دو گزارش متفاوت در این خصوص ارائه کرده است.
در گزارش نخست به حضور ماموری که نقش چشم و گوش شاه را بازی می کرد درکنار ساتراپ، از لحظه حرکت به سمت محل ماموریت اشاره شده است. در این گزارش، وظیفه این مامور، تفتیش اعمال ساتراپ و گزارش آن به مرکز ذکر شده است. به عبارت دیگر، مامور سازمان چشم و گوش شاه با آگاهی ساتراپ اعزام می شده و احتمالا در محل ماموریت اختیاراتی برای نظارت بر وی داشته است. در گزارش دوم، عزیمت ماموران برای تفتیش اوضاع به صورت سالانه دو بار ذکر شده که ظاهرا بدون اطلاع قبلی و با رعایت اصل پنهانکاری انجام می شده است. پیرنیا با نقل قول از هرودوت و گزنفون به نیروهایی که همراه با ماموران چشم و گوش شاه اعزام می شدند اشاره کرده که وظیفه داشتند احکام این ماموران را فورا اجرا کنند.
در خصوص ماموران چشم و گوش شاه نظر دیگری نیز وجود دارد که بر اساس آن، این جاسوسان که به صورت ناشناس برای کسب خبر از اطراف و اکناف امپراتوری می کوشیدند، با منشی ای که مستقیما با ساتراپ روانه محل فرمانروایی می شد و اعمال او را برای گزارش به پایتخت زیر نظر داشت، متفاوت بودند. ظاهرا این ماموران در زمینه تهیه گزارش از دیگر امور جاری ایالت های امپراتوری نیز اختیاراتی داشتند، ولی زمینه اصلی فعالیتشان نظارت بر ساتراپ ها و مسوولان رده پایین تر بود که در صورت مشاهده هرگونه تخطی از فرامین شاه، گزارش ایشان به دربار را در پی داشت. چنین گزارش هایی معمولا به برپایی دادگاه و محاکمه فرد خاطی می انجامید.
نمونه های نسبتا زیادی از اقدامات این سازمان در دست است، ولی بسیاری از این گزارش ها مربوط به دوره داریوش بزرگ است. می توان دلیل چنین ترکیبی را فعالیت بیشتر چشم و گوش های شاه در دوره داریوش بزرگ دانست. امکان دارد نظم بهتر دستگاه اداری در این دوره، موجب ثبت بهتر وقایع و انتقال آن به دوره های بعدی شده باشد.
در هر صورت نمونه هایی که از فعالیت سازمان در دست است، اثبات اتهامات و تبرئه متهمان را شامل می شود. یکی از این نمونه ها مربوط به تریبازوس، نایب السلطنه ایران در شهر سارد است که متهم به زد و بند با حاکم یونانی الاصل منطقه سالامین به نام اواگوراس و حیف و میل عایدات دولت شده بود. بر اساس گزارش ماموران چشم و گوش شاه، وی به دادگاه احضار شد و پس از برگزاری دادگاه از اتهامات وارده تبرئه شد.
نمونه های بعدی بیشتر دال بر اثبات اتهام کسانی هستند که اقدامات آن ها گزارش شده بود. برای مثال هنگامی که فرزند راکوسس، قاضی اعظم کشور متهم به تلاش برای توطئه علیه داریوش شد، شاه، راکوسس را مامور پیگیری موضوع کرد و وی در تحقیقاتش به این نتیجه رسید که پسرش مجرم است و حکم اعدام او را صادر کرد . انتقال اخبار توسط نظام نمونه ای انجام می شد که از چاپارهای تیزرو تشکیل شده بود. این چاپارها پیوسته در حرکت بودند و از طریق جاده های آن عصر برای دربار خبر جمع می کردند. مثال دیگری که دقت و صحت گزارش های سازمان چشم و گوش شاه را نشان می دهد، خبر مربوط به اقدامات آریاندس، والی مصر است که با ضرب سکه و اقدامات خودسرانه، امکان تلاش برای تجزیه این ایالت از امپراتوری را افزایش می داد و داریوش پس از گزارش ماموران چشم و گوش شاه، شخصا عازم مصر شد تا وی را برای محاکمه به پایتخت بفرستد.
نمونه دیگر این گزارش ها مربوط به گاداتس، ساتراپ ماگنزیا در آسیای صغیر است که داریوش پس از دریافت گزارش ماموران چشم و گوش شاه، با ارسال فرمانی ضمن تحسین خدمات سابق او، به برخی نافرمانی هایش اشاره کرده و امکان مجازات وی در صورت تداوم آن را یادآور شده است.
مجموعه این گزارش ها حکایت از کارایی نسبی سازمان در زمینه ماموریتی که به آن منظور تشکیل شده بود دارد که به خوبی بر عملکرد ماموران و والیان شاه در نقاط دور و نزدیک نظارت می کرد و هرگونه تلاش برای به چالش کشیدن اقتدار حکومت مرکزی را با یک گزارش به موقع خنثی می ساخت.
به عبارت دیگر از سازمان انتظار می رفت صرفا بر عملکرد کارگزاران امپراتوری نظارت کند و هرگونه اقدام تهدیدکننده تمرکز حکومت را گزارش کند.
کارکردی برای اجرای سیاست ها یا شناخت به منظور سیاستگذاری دیده نمی شود. این سازمان، مانند دیگر ابداعات داریوش تا مدتی دراز تداوم یافت، ولی با بروز نشانه های ضعف و فتور در این امپراتوری، سازمان های کارآمد نیز دچار ناکارآمدی شدند. در دوران اردشیر دوم که مداخلات مادر شاه در امور مختلف، انضباط اداری سابق را زایل ساخته بود، سازمان چشم و گوش شاه نیز قادر نبود وظیفه خود را به خوبی انجام دهد و شورش های مختلفی که در گوشه و کنار کشور رخ می داد، موید همین نکته بود.
ادامه دارد...
منبع: پایگاه وزارت اطلاعات
افزودن دیدگاه جدید