جايگاه علمي و مقام روايي بانو حضرت زينب(سلام الله عليها)
چکيده: بانو حضرت زينب(سلام الله عليها) را بايد در فصاحت، بلاغت، زهد، عقل، دانش، صبرو... پس از مادرش زهرا(عليها السلام) سرآمد زنان دانست. اشتهار اوبه نقش آفریني در کربلا و در کاروان اسراء و تأثير حضورش در مغلوبه کردن آثار جنگ طف، موجب غفلت از ديگر ابعاد شخصيّتي وي شده است و صبر و شکيبايي بي نظيري که وي در ماجراي کربلا از خود به ثبت و ظهور رسانيد، جميع صفات حميدة وي را تحت السعاع قرار داده است. اين مقاله قصد داردابا نظر به جايگاه علمي و مقام روايي اين بانو، به بررسي اين بعد پرداخته، بخشي از احاديث مروي از اين بانوي محدّثه را معرفي کند.
مقدمه
با هلالاً لم استتم کمالا
هنگامي که به صفحات تاريخ مي نگريم، در مي يابيم که حضور مردان در تاريخ، بسيار بيشتر از زنان است. بسيارند بانوان بزرگ، اديب، فاضل و خردمند که درلابه لاي صفحات تاريک تاريخ، به دست فراموشي سپرده شده اند؛به طوري که تاريخ يا از احوال و آثار زندگي آنان بي اطلاع است يا به طور مقطعي و درشرايط خاص، مورد توجه قرار گرفته و سپس فراموش شده اند. شايد بتوان گفت که در بسياري از موارد، برخي حقايق در مورد آنها به تحريف کشيده شده است .
اين بي مهري به بانوان فاضل در عرصة تاريخ اسلام نيز به چشم مي خورد. با تورّقي در ميان صفحات کتب تاريخي مربوط به آن عصر مي بينيم اکثر مورّخين مسلمان به تفصيل، به بررسي و بحث احوال همسران پيامبر، اهتمام کرده و به شرح و بسط زندگي آنان پرداخته اند، متأسفانه از شرح حال برخي از زنان صحابه و دختران و زنان خاندان رسالت، اخبار زياد و موثقّي در دست نيست. قطعاً دلايل زيادي در اين خصوص وجود دارد؛ اما از ميان آنها به دو نکته مي توان اشاره کرد:
1. از بين رفتن کتب و منابع تاريخي حاوي آثار و شرح حال بزرگان.
2. وجود حيا و عفّت که پيوسته، مانع از حضور در ميان مردان، جز به ضرورت، شده است.
در هر حال، اين دلايل و عوامل ديگر مارا از دستيابي به تاريخ اين بانوان بزرگ محروم کرده است.
حضرت زينب(سلام الله عليها) دختر ارشد اميرالمؤمنين(عليه السلام) و فاطمة زهرا(عليها السلام) يکي از بانواني است که اگر چه تاريخ درخشيدن بي نظير او پس از کشته شدن برادرش در کربلا نتوانسته مخدوش يا گم کند، امّا از شرح حال اين بانوي فاضلة فرزانه پيش از اين واقعه و پس از آن، اخبار موثّق و زيادي در دست نيست. مورّخان حتّي در مورد محلّ دفن وي نيز همچون مادر بزرگوارشان، اختلاف نظر دارند.
تنها در همين برهة کوتاه مي توان فضل و کمال وي را بررسي کرد؛ يعني از آغازين لحظة قيام او بر تلّ زينبيّه تا بازگشت به موطن اصلي اش شهر مدينه. در همين زمان است که بلاغت، فصاحت، علم، فضل ،زهد و شجاعت بانو متجلّي شد. خطبه هاي کوفه و شام وي تنها نشان دهندة نقش او در احياي دين جدّش و تداوم نهضت برادرش نبود، بلکه در تبلور اين خطبه ها فصاحت و بلاغت و علم او جاري شد.
او همچون مادرش زهرا(عليها السلام) و پدرش علي( عليه السلام) با تکيه بر قرآن و علوم نبوي، براي تداوم نهضت احياسازي دين پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) در معيّت اممام علي بن الحسين(عليه السلام) به استدلال با حاکمان وقت و افشاسازي ماهيّت ضدّديني حکومت اموي پرداختو پس از آنکه امور را به برادرزادة خود علي بن الحسين(عليه السلام) سپرد، همچون گذشته، در تاريخ ناپديد شد.
بي ترديد، تاثير شگرف حضور حضرت زينب(سلام الله عليها) در کربلا و کاروان اسراو نقش وي در مغلوبه کردن آثار جنگ طف، منظور نظر بسياري به طور خاص و عام بوده و بررسي شده است. اين مقاله قصد دارد تنها به گوشه اي از جايگاه علمي و مقام روايي حضرت زينب(سلام الله عليها) در شش بخش از منابع معتبر و معاصر شيعي و اهل سنّت بپردازد:
1. جايگاه علمي حضرت زينب(سلام الله عليها)؛
2. بانوي راوي ؛
3. حضرت زينب(سلام الله عليها) و اخبار عاشورا؛
4.کساني که حضرت زينب(سلام الله عليها) از آنها روايت کرده است؛
5.آنان که از او روايت کرده اند؛
6.برخي از احاديث مروي از حضرت زينب(سلام الله عليها)
اميد است اين نوشته گامي، هر چند ناتوان، در جهت شناسايي عقيلة بني هاشم باشد.
جايگاه علمي حضرت زينب(سلام الله عليها)
زينب، زينب پدر، دختر اميرالمؤمنين، علي بن ابي طالب(عبد مناف) بن عبدالمطّلب بن بني هاشم قرشي، مادرش فاطمه زهرا(عليها السلام)، دخت گرامي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) است. در زمان حيات پيامبر به دنيا آمد. کنيه هايش امّ کلثوم، امّ عبدالله و ام، الحسن است. برايش کنيه هاي مخصوصي همچون امّ المصائب، امّ الرزايا، امّ النوائب ذکر کرده اند.هاشمي ان در تاريخ او را «عقيله»ي خود معرفي مي کنند و اين لقب منحصراً به حضرت زينب(سلام الله عليها) تعلّق دارد.[1] لقب ديگري را نيز به وي اختصاص داده اند که بازگو کننده علم و فضل فراوان است:«ليبه».
نام مبارکش به وسيلة جبرئيل بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) عرضه شدو پيامبر فرمود: وصيّت مي کنم حاضران و غادبان را که حرمت اين دختر را پاس داريد؛ همانا وي به خديجة کبري مانند است.
در خانة وحي، در دامان فاطمه(عليها السلام) و علي(عليه السلام) دوران عمر را سپري کرد تا آنکه پدر،بنا به صلاح امّت، در کوفه رحل اقامت گزيد. آن گاه بود که کوفيان متوجّه مرواريدي در صدف بيت علي(عليه السلام) گشتند. زنهاي کوفه توسط شوهرانشان، از اميرالمؤمنين(عليه السلام) خواهش کردند اجازه فرمايند که آنان به حضور حضرت زينب(سلام الله عليها) شرفياب شوندو از علم او بهره مند گردند. اميرالمؤمنين(عليه السلام) اذن فرمود و زنها مي آمدند و تفسير قرآن مجيد را از حضرت زينب(سلام الله عليها) فرا مي گرفتند.[2]
اين اوّلين تجلّي دانش حضرت زينب(سلام الله عليها) در جامعة آن روز مسلمانان بود. اجازة اميرالمؤمنين(عليه السلام) به دانش آموز مکتبش براي تفسير قرآن به زنان کوفه، خود بالاترين سند براي بيان جايگاه والاي علم اين بانوست.
پس از آن بهترين، سند در بيان جايگاه رفيع علمي وي، کلام معصوم معاصر او، امام علي بن الحسين(عليه السلام) است. امام سجاد(عليه السلام) پس از خطبة عمّة بزرگوارش در شهر کوفه مي فرمايد:«...أنتِ بِحَمدِ الله عالِمهٌ غيرُ مُعَلَّمِهٍ وَ فَهِمَهٌ غَيرُ مُفَهَّمَهٍ. تو بحمدالله، عالم آموزگار نديده و خردمند نياموخته هستي![3]
با تکيه بر اين کلام مهصوم، بي ترديد، مي توان گفت حضرت زينب(سلام الله عليها) متعلّم به علوم اکتسابي نبوده، بلکه بدون واسطه، علم را دريافت کرده است و اين عجيب نيست؛چرا که اين خاندان خزان علم و معادن حکمت اند. (زيارت جامعه کبيره). شايد به دليل همين ويژگي است که برخي معتقدند عقيلة بني هاشم داراي علم منايا و بلايا بوده است.
نکتة ديگر در بيان مقام علمي حضرت زينب(سلام الله عليها) اين است که به نظر مي رسد، کلام او با يزيد در مورد تعداد کشته شدگان سپاه کوفه تکيه بر مقام علمي وي دارد؛ آنجا که يزيد گفت:« حسين با يارانش به کوفه آمد و مابه آنها تاختيم. آنها درحالي که به يکديگر پناهنده شده بودند ماهمه را کشتيم.» حضرت زينب(سلام الله عليها) بي درنگ فرمود:« اي دروغگو! شمشير برادرم خانه اي را در کوفه نگذاشت، مگر اينکه اهل آن گريان اند.»
با عنايت به اينکه غلوّ و زياده گويي در کلام خاندان نبوّت جايي ندارد و دقّت به اين موضوع که حضرت زينب(سلام الله عليها) تمامي خانه هاي کوفه را در سخنان خويش، بدون استثنا، عزادار شمشير امام حسين بن علي (عليه السلام) دانسته و تذکّر اين نکته که در آخرين وداع سيّد الشهدا(عليه السلام) با اهل بيت، آنان از جانب او مأمور به استقرار در خيام شدند و پس از کشته شدند از خيمه بيرون آمدند، مي توان گفت اين اطّلاع دقيق و آگاهي از حجم عظيم کشته شدگان سپاه کوفه، تکيه بر علم غير طبيعي آن مخدّره دارد.
اما نکتة آخر اينکه در کتاب کمال الدين و تمام النعمه، درباب توقعيات، مرحوم شيخ صدوق(اعلي الله مقامه) حديثي از حکيمه خاتون دختر امام جواد(عليه السلام) و عمّة بزرگوار امام عصر(عج) نقل مي کند و ضمن آن يادآور مي شود:« حسين(عليه السلام) خود را در ظاهر به خواهرش حضرت زينب (سلام الله عليها) سپرد؛ براي پنهان کردن امامت پسرش علي بن الحسين(عليه السلام) (ودرامان ماندن جان او).»[4] اين را نيز دليل ديگري براي تبيين جايگاه علم رفيع عقيلة بني هاشم مي توان شمرد؛ چرا که از سوي امام حسين بن علي(عليه السلام) محرم سرّ ولايت و پاسبان آن گشت
از علم وفضل اين بانوي ارجمند هرچه گفته شود، قطره هي از دررياست.آن چنان که سيّد محسن امين، در اعيان الشيعه، در توصيف او مي گويد:«جلالت شأن و مقامش، قوّة استدلال و برتري عقلش و ثبات و پايداريش را از خطبه هايش در کوفه، مي توان ادراک کردو فصاحت زبان و بلاغت کلامش در خطبه هاي کوفه و شام و... چنان است که گويا از زبان پدرش اميرالمؤمنين(عليه السلام) سخن مي گويد.»[5]
بانوي راوي
گنجينة علوم و معارف رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و خاندان پاکش مجموعه اي از احاديث و رواياتي است که از طريق راويان و محدّثين موثّق و متعدّد، به دست ما رسيده است. اينکه کدام حديث از احاديث معتبر است يا اينکه آيا راويان آن موثّق بوده اند يا نه، علوم گسترده اي را همچون علم حديث و علم رجال، به خود اختصاص داده که بحث دربارة آنها در اين مجال کوتاه نمي گنجد. امّا آنچه ذکر آن خالي از لطف نيست، نقش مهم و ارزنده ايست که هر يک از محدّثين و راويان حديث، در انتشار و انتقال علوم و اسرا معارف محمّدي(صلي الله عليه و آله) واستمرار دين مبين اسلام و مذهب ناب تشيّع جعفري ايفا کرده اند، به طوري که بدون ترديد، مي توان گفت اکثر احکامشرعيّة اسلام و علوم ومعارف شيعه مديون آنها و احاديث نقل شده از آنهاست.
سلسلة راوياني که از پيامبر خاتم(صلي الله عليه وآله) و دخترگرامي(عليها السلام) و وصيّ بزرگوارش امير المؤمنين (عليه السلام) و فرزندان معصومشان و همچنين بعضي از صحابه، همچون سلمان، مقداد، ابوذر و برخي از همسران پيغمبر، مانند امّ سلمه با واسطه هاي اندک يا بدون واسطه، حديث يا احاديثي را روايت کرده اند، به لحاظ صحّت روايت و مستند بودن احاديثشان، بسيار مورد توجّه علما، فقها و دانشمندان قرار گرفته اند.
حضرت زينب(سلام الله عليها) يکي از راويان مورد وثوق شيعه است که بودن واسطه به بيت زهرا(عليها السلام) و علي(عليه السلام) متصل بوده است.«محدّثه» يکي از القابي است که براي بانو ذکر شده است و اين خود به تنهايي، بيانگر نقش وي در نقل احاديث و روايات است. اگر چه از روايات منقول از وي اطّلاع زيادي در دست نيست، امّا همان روايات معدود باقي مانده از آن حضرت نشان دهندة مقام روايي وي است.
اکنون به گوشه اي از گواهي مورّخان، علما و محدّثان به مقام روايي حضرت زينب(سلام الله عليها) اشاره مي کنيم.
1. ابن سعد در الطبقات الکبري، حضرت زينب(سلام الله عليها) را جزء راوياني ذکر مي کند که از همسران پيامبر و ديگران(و آنها از پيامبر(صلي الله عليه و آله) حديث نقل کرده اند.[6]
2. علّامه جعفر نقدي به نقل از عمادالمحدّثين آورده که او (حضرت زينب(سلام الله عليها)) از مادرش روايت مي کرده است.. مرحوم طبرسي در اعلام الوري بر اين قول تأکيد مي کند و مي گويد:« او از مادرش فاطمه(عليها السلام) حديث نقل مي کرده است.
3. علّامه مامقاني اورا از محدّثان شمرده و دربارة آن عليا مخدّره نوشته است:صدوق او را در مشيخا نام برده.... و ابن اثير در اسدالغابه او را از صحابه دانسته است.....و من مي گويم:»
زَينَبُ، وَما زَينَبُ وَ ماادريک:َ ما زَينَبُ! هِيَ عِقيلَهُ بَني هاشِمٍ وَ قَد حازَت مِنَ الصِّفاتِ الحَميدَ]ِ مالم يَحزها بَعدَ أُمّها حتّي حقّ أن يقال هي الصدّيقه الصغري.
زينب! زينب کيست؟! توجه مي داني که زينب کيست ؟ اوعقيلة بني هاشم است که در صفات ستوده، برترين است و کسي جز مادرش براوبرتري ندارد؛ تا جايي که اگر او را صدّيقة صغري بخوانيم، حق گفته ايم.
4. ابوالفرج اصفهاني، صاحب مقاطل الطالبيّين، در مورد آن حضرت از ابن عباس اين گونه مي نويسد:
«حدّثنا عقيلتنا: عقيلة ما برايمان روايت کرد.»[7]
5. ابن اثير نام حضرت زينب(سلام الله عليها) رادر زمرة اصحاب رسول الله(صلي الله عليه و آله) ذکر کرده و دربارة او مي گويد:« کتنَت زَينَبُ امرَأهً عاقِلَه جَزلَه... و کلامها ليزيد... مشهور مذکور في التاريخ، و هو يدّل علي عقل و قوّه جنان: زينب زني عاقل، خردمند و بامنطق قوي بود... وسخن اوبا يزيد، مشهورو مذکور در تاريخ استو اين سخنان دليل بر عقل و قوّت قلب اوست.[8]
بااستناد به احاديث نقل شده از عقيلة بني هاشم و سخن محدّثين و مورّخين بزرگ شيعه و سنّي در مقام روايي آن حضرت، مي توان گفت، اين بانوي بزرگ، جزء محدّثان بي واسطه از بيت وحي بوده است.
منبع: فصلنامه تخصصي سفينه
----------------------------------------
پی نوشت:
[1] ص:8، 91
[2] ص:12، 82
[3] ج:14 ص:2 ،301
[4] ج2 ص178
[5] ج:7 ص:137
[6] ج8،ص461
[7] :ص91
[8] ج5،ص300
افزودن دیدگاه جدید