تاریخچه ارتش ایران از اول پیدایش/بخش دوم
ارتش آل زیار را دو دسته عمده تشکیل می داد:
1- جنگجویان گیل و دیلم که در حدود پنجاه هزار نفر بودند.
2- سربازان ترک و خراسانی که در حدود چهار هزار نفر بودند.
غیر از این دو گروه، چهار هزار غلام مخصوص حافظ درگاه سلطنتی نیز به حراست از دربار پادشاه می پرداختند. آل بویه دیگر سلسله دیلمی محسوب می شده است. هر چند این سلسله با تکیه بر ناسیونالیسم نظامی، دیلمیان را محور ارتش قرار می داد، اما در کنار آن ازجنگاوران ترک نیز بهره می جست و کم کم عناصر کرد را نیز در خود جای داد. شاه هر ساله از سپاه آل بویه سان می دید تا اگر کمبودی در لشکریان مشاهده شد، به تأمین آن اقدام شود. برای طبابت سپاهیان آل بویه، دو نوع بیمارستان ثابت و سیار وجود داشت که بیمارستان های سیار بر روی چهار پایان بارکش حمل می شد.
در قرن چهارم هجری، ایران صحنه درگیری حکومت های مختلف محلی بود. یکی از این حکومت ها که کم کم قدرت گرفت و سرزمین های وسیعی را تحت سیطره خود درآورد، غزنویان بودند که عمدتاً ترک تبار بوده و با تیرگی روابط آلپتکین، یکی از فرماندهان ارتش سامانیان با این سلسله، به گرد وی آمده و با تجمع در غزنه در افغانستان، مقدمات تشکیل حکومت غزنویان را فراهم ساختند. هسته مرکزی و محور ارتش غزنویان، غلامان و غلامزادگان ترک و زرخرید بودند که تعداد آنها را در حدود پهل هزار نفر ذکر کرده اند.
غازیان بخش دیگر ارتش این عصر بودند که به داوطلبان جنگجوی در راه دین معروف بودند و از راه تنگدستی وارد ارتش می شدند تا پس از پیروزی سهمی از غنائم جنگی به دست آرند. گروه دیگری از ارتش غزنویان الجارها بودند که مقرری نمی گرفتند و به خاطر وطن در مقابل دشمن دفاع می کردند. جنگجویان لشکر غزنوی به طور کلی به دسته طلایه داران، سواره نظام و پیاده نظام تقسیم می شد. در ارتش غزنویان گروه های کوچکی نیز وجود داشتند. فیل سواران که رعب و وحشت زیادی دردشمن ایجاد می کردند. پاسبانان لشکر که حفاظت از اموال لشکر و سپاهیان را بر عهده داشت. پره که حلقه بزرگی از سپاهیان سواره و پیاده بودند و برای تغذیه لشکریان به طور دسته جمعی به شکار می پرداختند. حشر، جنگاوران نا منظم و به قول امروزی ها چریک بودند. مایه دار به افراد ذخیره و احتیاط و پشتیبانی گفته می شد و در نهایت یزک که جلوتر از لشکر بودند و به امر شناسایی تعداد افراد، امکانات و موقعیت دشمن اقدام می کردند.
با انقراض غزنویان، سلجوقیان روی کار آمدند. هسته مرکزی ارتش سلجوقیان را ترکمانان تشکیل می دادند و در کنار آنها از سربازان مزدوَر از ملیت های مختلف مانند ارامنه، اعراب، دیلمیان، خراسانیان، گرجیان و کردان استفاده می شد. خواجه نظام الملک وزیر بزرگ سلجوقیان، به حکام و بزرگان ایران تأکید می کرد که اموال خود را در راه تجهیزات جنگی وتشکیل سپاه خرج کنند. نگهداری ارتش پر تعداد، هزینه هنگفتی می طلبید اما وجود ارتش های محلی ایالات زیر نظر حکام محلی و تأمین بودجه آن توسط صاحبان اراضی مناطق، مقدار زیادی در هزینه های نظامی دولت مرکزی صرفه جویی می کرد. سواره نظام که بخش اصلی ارتش سلجوقیان را تشکیل می داد، از سلاح هایی چون تیر و کمان، نیزه، شمشیر، گرز و سپر استفاده می کرد. در سواره نظام گروه خاصی به نام بک اندازان وجود داشت که که نوعی تیر کوچک با پیکان باریک پرتاب می کرد. گروه دیگری از سواره نظام، با نوعی کمان، گلوله پرتاب می کرد. در سپاه برخی مناطق، فیل سواران نیز مورد استفاده بودند و در برخی دیگر، زره، شمشیر، زوبین، تیر و کمان، سپر، هشت پر، فلاخن و جوشن مورد استفاده سپاهیان قرار می گرفت. تخمین تعداد نیروهای ارتش سلجوقیان بسیار دشوار است. کادر ثابت ارتش طغرل، بنیانگذار سلجوقیان را در حدود پانزده هزار نفر بر شمرده اند. اما در برخی منابع آمده است که هنگامی که برکیارق چهارمین پادشاه سلجوقی وارد اصفهان شد، پانزده هزار سوار و یکصد هزار غیر نظامی او را همراهی می کردند. آذوقه ارتش سلجوقی از طریق دولت مرکزی، حکام ولایات و یا غارت روستاها و شهر های مسیر عبور لشکریان می گردید. همچنین به همراه لشکریان، بیمارستان های صحرایی و سیار وجود داشت. که به وسایل پزشکی و داروهای متنوع مجهز بود. تسلیحات ارتش سلجوقی نیز توسط صنعتگران همراه با لشکر، کارگاههای تسلیحاتی سلطان و فرماندهان و یا صنعتگران بزرگ اسلحه ساز مستقر در بازارهای معروف شهرهای بزرگ ساخته می شد.
دوران حاکمیت مغول بر ایران سالهای تاریک تاریخ است. مغولان از اقوام زرد پوست ساکن در مغولستان بودند که بر گرد چنگیز جمع شده و در 603 هجری قمری روانه چین و ایران شدند. این قوم علیرغم مقاومت قهرمانانه مردم و ارتش ایران، سر انجام بر سلطان محمد خوارزمشاه، پیروز شده و در 616 هجری بخشهای وسیعی از خاک ایران را متصرف شدند. جانشینان چنگیز هم در 656 هجری سلسله ایلخانیان را در ایران پایه گذاری کردند. ارتش مغولان ترکیبی از جنگاوران ملل و اقوام گوناگون بود که هسته اصلی آنرا مغولان و سپس ترکان تشکیل می دادند. تقسیمات ارتش بر اساس تومان، هزاره، صده و دهه استوار بود و از دو قسمت سواره نظام یا " مریتوچریک" و پیاده نظام یا "یبوغان چریک" تشکیل می گردید. این عناصر نظامی در بسیاری از مقاطع بدون نظم و شمارش، به محل تجمع نیروها و جبهه های نبرد سرازیر شده و در فواصل معینی از سال، پس از پیوستن همه نیروها به یکدیگر در یکی از دشت های وسیع به سان و رژه در مقابل سلطان پرداخته و سپس عازم میدان نبرد می شدند. در کنار ارتش و نیروهای مرزی، یک نیروی مسلح بسیار منظم به نام منفردان گارد مخصوص شاه یا خان بوده و مأمور نگهبانی از قصر و دربار سلطان محسوب می شد. تمام نیروهای مسلح تحت یک نظم شدید قرار داشته و ملزم به رعایت دستورات مافوق بود. دادگاه نظامی ارتش مغول، یرغو نام داشت و به محاکمه نظامیان مجرم یا متواری از جبهه های نبرد می پرداخت. آنها به هنگام جنگ، فرماندهان لشگر مقابل را تطمیع و با اسیران و جاسوسان دشمن با خشونت بیش از حد رفتار می کردند. آنان قبل از اشغال شهرهای مختلف، نخست بر شهر بانگ می انداختند و از اهالی می خواستند که از حصار بیرون آمده و در یک جا متجمع گردند. آنها دانشمندان، استادکاران و کشاورزان ماهر را به عنوان غنیمت جنگی در اختیار فرماندهان قرار می دادند و از مأموران دولتی آن منطقه و اعیان، با شکنجه اعتراف گرفته و دارایی ها و محل دفن اموال ارزشمندشان را کشف می کردند. سربازان و به خصوص سواره نظام مغول که در تیراندازی شهره بودند، به هنگام حمله ناگهان خود را بر سر دشمن رسانده و پیش از هر عکس العملی آنها را تارومار می کردند. هیچ مانعی حتی کوههای بلند و رودهای پرآب بر سرعت عمل آنان تاثیر نداشت. آنها برای عبور از آب کیسه های بزرگی از پوست حیوانات را باد کرده و سلاح ها و اشیاء خود را بر بار آنها از آب عبور می دادند. آنها به هنگام حرکت به سوی دشمن، به منظور تهییج جنگاوران مغول از آلات موسیقی استفاده می کردند و چون به جهت های جغرافیایی اعتقاد داشتند در زمان صف آرایی، لشگریان را به طرف جنوب می آراستند. آرایش نظامی به سه جناح راست، چپ و قلب صورت می گرفت و مرکز فرماندهی در قلب سپاه قرار داشت. انضباط شدید حاکم بر ارتش مغول از رموز موفقیت آنان بود. یاسای چنگیزی (مجموعه قوانینی که به دستور چنگیز تنظیم شده بود) در این هماهنگی و انضباط نقش مهمی داشت. سلاح های ارتش این عصر بیشتر شامل شمشیر، سپر، تیر و کمان، گرز و نیزه بود و انواع زره، جوشن و کلاه خود نیز به عنوان تجهیزات دفاعی به کار می رفت.
در زمان تیموریان نیز ارتش ایران انسجام داشت. امیر تیمور بنیانگذار این سلسله در 788 ه.ق یورش های خود به ایران را آغاز کرد و موفق به تصرف و قتل عام بسیاری از شهرهای ایران از جمله اصفهان گردید. تیمور و جانشینانش بسیاری از شهرهای ایران را تصرف و سرانجام با شکست قرایوسف در 823 ه.ق عملاً به حکومت قراقویونلوها پایان داد. به دلیل اینکه تیموریان وارث تشکیلات وسازمان اجتماعی ونظامی مغولان در ایران بودند، ارتش آنها نیز همان سازمان را داشت. فرماندهان بزرگ ارتش همان خان ها و روسای قبایل (نویان ها) بودند. لشگریان به دو دسته سواره نظام و پیاده نظام تقسیم می شدند و نفرات هر دو بخش مانند عصر مغول به گروه های تومان، هزاره، صده و دهه قابل تفکیک بودند. نحوه سربازگیری به هنگام جنگ چنین بود که ابتدا عناصر ورزیده از هسته مرکزی انتخاب شده و آنگاه تعدادی نیرو از اقوام و ملل گوناگون تحت سلطه امرای محلی و سیورغال داران (مقامات عالی رتبه نظامی که مالک زمین های وسیع نیز بودند) تأمین می گردید. بقیه افراد هم از طریق صدور پرلیغ (فرمان) سراسری سلطان مبنی بر بسیج قوا فراخوانده می شدند. جنگ افزارهای تهاجمی و تدافعی ارتش تیموریان عبارت بودند از: شمشیر، تیر و کمان، نیزه، گرز،سپر، خنجر، جوشن، کلاه خود وکمند. همچنین آلات و تجهیزات دیگری چون منجنیق، فلاخن، نردبان ها آتش اندازها نیز در این ارتش وجود داشت. به عقیده برخی از مورخین، عصر تیموری عصر شکوفایی صنایع و تسلیحات نظامی بوده است. تیموریان در جنگ های خود از تاکتیک های خاصی بهره می بردند. گاهی اوقات که فتح حصار شهر مشکل بود، در نزدیکی آن، برجی بلند می ساختند که به آن مجاور می گفتند. آنگاه یگانهای ویژه از جمله سنگ اندازان و تیراندازان تجهیزات خود را بر بالای آن مستقر و شهر را مورد حمله بی امان قرار می دادند. لشگریان تیموری به هنگام جنگ در سه جناح جوانفار (چپ)، برانفار (راست)، و قول (قلب) سازماندهی شده و شاه و فرمانده کل ارتش در قلب لشگریان قرار می گرفت. آنها پس از صف آرایی های گوناگون برا ی آغاز نبرد موسیقی جنگی نواخته و جنگاوران یرغو کشیده و سورن می نواختند یعنی با نعره هایی چون « حمله » رعشه بر اندام دشمن می انداختند. آنها پس از هر پیروزی نقاره شادیانه نواخته و گاه از سرهای کشته شدگان دشمن، مناره می ساختند و فتح نامه های خود را به وسیله ایلچیان مخصوص و پیک ها به اطراف و اکناف می فرستادند.
پس از تیموریان، صفویه بر سر کار آمد. سلسله صفویه در 905 قمری توسط شاه اسماعیل یر سر کار آمد. ارتش این عصر را تا زمان قدرت گرفتن شاه عباس، عمدتاً سواره نظام چادرنشین تشکیل می داد که با خانواده ها و حتی چهار پایانشان در جنگ شرکت می کردند. با روی کار آمدن شاه عباس، رمز مؤفقیت ارتش عثمانی در نظم، سازماندهی مناسب و استفاده از سلاح های پیشرفته تشخیص داده شد. در همین عصر بود که تفنگ های فیتیله ای و طپانچه ای در اختیار جنگاوران قرار گرفت. هسته ارتش صفوی را سپاهیان قزلباش تشکیل می داد که در زمان شاه عباس، استعداد آن در حدود 30000 نفر بوده و از دو بخش سواره نظام و پیاده نظام تشکیل می شد. کلیه این عناصر نظامی، مواجب و تمامی تجهیزات خود را از دستگاه شاهی و زیر نظر خود شاه دریافت می کردند. بخش دیگری از نظامیان دوره صفویه را قوای محلی تشکیل می داد که تحت امر حکام ایالات بوده و به خرج و هزینه آنها نگهداری می شد و خود شامل دو دسته سواره نظام و پیاده نظام بود. به طور کلی سواره نظام عصر پهلوی به سه دسته قزلباش، قوللر و قورچی لر تشکیل می شد. قزلباش ها که در واقع همان نیروهای قدیمی ارتش صفویه بودند و بخش محافظه کار و سنتی ارتش صفوی را تشکیل می دادند. قوللرها که عمدتاً اهل گرجستان بودند و از دوران کودکی در ارتش حاضر و تعلیم می یافتند و در واقع نیروی مقابل در برابر نفوذ بیش از حد قزلباش ها محسوب می شدند.و در نهایت قورچی لر که همان گارد سلطنتی و حافظ و نگهبانان شاه به شمار می رفتند. سلاح سواره نظام این عصر شامل شمشیر کج، یک جفت طپانچه، نیزه و تیر و کمان بود. آنها سوارانی چیره دست بودند و در حین حرکت با اسب می توانستند با مهارت از تجهیزات و سلاح های خود استفاده نمایند. بخش دیگر ارتش صفوی را پیاده نظام تشکیل می داد که عمدتاً از روستائیان و دهقانان تأمین نفر می شد. با گسترش قلمرو صفوی و نیاز به راهپیمایی های طولانی، کم کم در اختیار این گروه نیز اسب قرار داده شد. صفویان در تأمین نیروهای پیاده، اشرار و بیکاران که مزاحمت های اجتماعی برای افراد شهرها و روستاها ایجاد می کردند را نیز مد نظر قرار می دادند. بدین ترتیب هم به تأمین نفرات پرداخته و هم از جامعه شهری و روستایی دفع شر می کردند. در این عصر برخی از کودکان را از سن دو سالگی در ارتش عضو کرده و برایشان مقرری در نظر می گرفتند. این مواجب تا پایان عمر آن سرباز و حتی اخلاف وی باقی می ماند زیرا همین که یک سرباز کشته می شد و یا می مرد، یکی از بستگانش به خدمت ارتش در می آمد. علاوه بر دو گروه اصلی سواره نظام و پیاده نظام، گروه مسلح دیگری نیز در ارتش صفوی مشغول به خدمت بوده و آن غلامانی بودندکه امیران قفقاز، گرجستان، داغستان و دیگر ولایات تحت سیطره صفویان، برای شاه هدیه می فرستادند و یا خود دربار اقدام به خرید آنان می کرد. تعداد آنها را در حدود 15000 نفر ذکر کرده اند و آمده است که این گروه اول بار در عصر شاه عباس به وجود آمد. با این هدف که دیگر بر قزلباش ها تکیه نشود. جزایریان که گروه کوچک دیگری از نیروهای مسلح عصر صفوی بودند، در زمان شاه عباس دوم و به منظور حفاظت از شخص شاه گردهم آمدند. تعداد آنها حدوداً 600 نفر و عمدتاً بلند قد و با اندام هایی قوی بوده است. افراد توپخانه نیز گروه دیگری از نیروهای ارتش صفوی را تشکیل می دادند که در واقع بخش مهمی از بنیاد ارتش محسوب می شده است.
ادامه دارد...
افزودن دیدگاه جدید