آیا خودکفایی همان اقتصاد مقاومتی است؟
خودکفایی به حالتی اشاره دارد که به هیچ کمک خارجی، حمایت یا تعاملی برای بقا نیاز نباشد. بنابراین خودکفایی نوعی از خودمختاری شخصی یا جمعی است. خودکفایی در مفهومی که به کار برده می شود، به این معناست که درهای اقتصاد را ببندیم و آنچه مورد نیاز مردم در کشور است خود تولید کرده و مصرف کنیم.
خودکفایی به عنوان یک هدف، در زمان مرکانتالیست ها در سده های 17 و 18 میلادی مورد توجه بود و با ظهور علم اقتصاد و پیدایش اقتصاددانان کلاسیک، به حاشیه رفت. کسانی چون ریکاردو اثبات کردند که تجارت و دادوستد، باعث افزایش رفاه برای هر دو سو خواهد شد. موضوع جالب این بود که آن ها نشان دادند حتی اگر در کشوری امکان تولید ارزان تر همه ی کالاها نسبت به کشور دیگری وجود داشته باشد، باز هم همچنان امکان رسیدن به رفاه بیشتر برای آن ها ممکن است.بنا به باور شماری از کارشناسان، حداقل در خصوص برخی «کالاهای استراتژیک»، رسیدن به خودکفایی و قطع وابستگی به دیگران اهمیت بسیاری دارد و اقتدار ملی را برای آن کشور به ارمغان می آورد. از نظر دین مبین اسلام هم وابستگی نظام اسلامی به بیگانگان مذموم است.
کشورهایی چون الجزایر و هند پس از استقلال و بسیاری از کشورهای دیگر و حتی ایران پس از انقلاب، در این راه گام برداشتند. مابه ازای سیاسی چنین روندی، انزواگرایی است که معمولاً با تبلیغ و اشاعه ی فکر زیربنایی نظام در خارج و تنقید از دیگر نظام های جهان همراه است.
از مهم ترین نکاتی که در مورد خودکفایی باید بدان توجه کرد، تکنولوژی و منابع مالی است. در خصوص تکنولوژی باید گفت کشوری که می خواهد سیاست خودکفایی را دنبال کند، باید از صنایع مادر و بالادستی قوی برخوردار باشد تا بتواند کالاهای سرمایه ای و استراتژیک را تولید کند و از طرفی هم باید دانش فنی ساخت انواع کالاهای مورد نیاز جامعه را در اختیار داشته باشد که بر اساس مشاهدات، باید گفت بیشتر کشورهایی که در مسیر خودکفایی گام برداشته اند، در این زمینه موفقیت چندانی به دست نیاورده اند. در صورت فقدان دانش فنی لازم، پیگیری سیاست خودکفایی با چالش جدی روبه رو می گردد. حتی اگر این کشورها بتوانند حداقل کالاهای مورد نیاز خود را با کیفیت پایین تولید کنند، کیفت پایین محصولات اجازه ی رقابت با کالاها در سطح بین المللی را به آن ها نمی دهد که نتیجه ی آن عدم توانایی ارزآوری تولیدات داخلی است.
اما مشکلات عامل سرمایه، در کشورهایی که به دنبال خودکفایی هستند (چون این کشورها عموماً کشورهای توسعه یافته ای نیستند)، از جمله مشکلات بخش مالی اقتصاد توسعه نیافته است و همین امر باعث می شود که بخش مالی نتواند منابع مالی را به طور مناسب به بخش صنعت (که برای اجری سیاست خودکفایی به شدت به آن نیاز دارد) برساند. از سوی دیگر، مشکلی که شاید مقدم بر مطلب فوق باشد، این است که اساساً در این کشور ها، منابع مالی چندانی نیز وجود ندارد که در صورت وجود بخش مالی توسعه یافته، بتواند به بخش صنعت منتقل شود. البته این امر برای کشورهایی که صادرات قابل توجهی از مواد خام، از قبیل نفت را دارند، درجه ی اهمیت کمتری دارد.
مسئله ی دیگری که پیرامون موضوع خودکفایی وجود دارد، اقبال عمومی یک ملت به کالاهای تولیدشده ی داخلی است. به عبارت دیگر، به نظر می رسد برای اجرایی شدن سیاست خودکفایی، نیاز به مشارکت و حمایت حداکثری مردم یک جامعه است؛ چرا که همان طور که گفته شد، معمولاً تولیدات کشورهایی که به دنبال خودکفایی هستند، از کیفیت بالایی برخوردار نیست و اگر مردم بخواهند در برابر پولی که می پردازند بهترین کالاها را (که عموماً از تولیدات خارجی هستند) استفاده کنند، یقیناً سیاست خودکفایی راه به جایی نخواهد برد.
البته شاید برخی معتقد باشند که می توان مرزها را به طور کامل بست و از ورود کالاهایی که مشابه داخلی دارند جلوگیری کرد که در این صورت، مطلب فوق منتفی خواهد بود؛ اما مطلب قابل توجه این است که در دنیای کنونی، با توجه به گستره ی روابط تجاری و بین المللی، چنین امری میسر نخواهد بود. بنابراین یکی از اصلی ترین مؤلفه های تحقق خودکفایی، مشارکت و حمایت مردم است.
چگونگی تحقق خودکفایی
برای تحقق خودکفایی چه موضوعی اولویت دارد؟ برای شروع پروسه ی خودکفایی از کجا باید شروع کرد؟ بخش مالی، دانش فنی یا... کدام مورد است که می تواند به مثابه ی یک نیروی محرکه، خودکفایی را به پیش براند؟
در پاسخ به پرسش فوق، باید گفت که اولویت در اجرای سیاست خودکفایی، حمایت همه جانبه از تولید ملی است؛ چرا که اگر برای مثال، شما منابع مالی فراوانی را به سمت تولیدات داخلی روانه کنید، تا زمانی که تولید داخلی به شدت درگیر قوانین دست وپاگیر است، نتیجه ی مناسبی حاصل نخواهد شد. همین مطلب را می توان برای تکنولوژی و دانش فنی هم مطرح کرد. در واقع حمایت از تولیدات داخلی، یک مفهوم بسیار گسترده ای است که می توان آن را به موارد متعددی، از جمله حمایت های قانونی، مثل معافیت های مالیاتی، وضع تعرفه های بالا بر کالاهای خارجی، دادن تضمین خرید (به ویژه در مورد محصولات کشاورزی) و... حمایت های مالی همچون اعطای تسهیلات ارزان، پرداخت یارانه های مستقیم و غیرمستقیم (مانند یارانه ی انرژی)، تخصیص ارز ترجیحی و... و حمایت از مصرف کالاهای داخلی که می توان از راه های مختلفی همچون توزیع بن برای کالاهای داخلی، تشویق به استفاده از کالاهای داخلی توسط رسانه ها و... آن را دنبال کرد، تعمیم داد.
در خصوص حمایت قانون از تولید ملی، مطلب مهم دیگری که علاوه بر محتوای قانون مطرح می شود، پایداری قوانین است؛ یعنی اینکه مفاد قانون هر لحظه و هر روز عوض نشود و حالت پایدار داشته باشد. دیگر اینکه اصول روابط اقتصادی در قوانین مصوبه باید روشن و مشخص باشد و بخشنامه هایی که پیرامون آن صادر میشود، تکلیف همه ی مرتبطین با آن را به طور قطعی روشن کند و در عین حال، جای تخلف از مفاد آن را برای کسی باقی نگذارد.
با توجه به مطالب فوق، می توان گفت که تحقق خودکفایی (که شکوفایی تولید ملی بخشی از آن است) یک فرآیند بلندمدت و زمان بر است. البته این بدین معنا نیست که باید از زمان کنونی غفلت ورزید، بلکه ضرورت سیاست های کوتاه مدت در کنار برنامه های بلندمدت، امری بدیهی به نظر می رسد. برای نمونه، می توان به وضعیت به وجود آمده به دلیل تحریم ها در کشور اشاره کرد. درست است که یک شبه نمی توان مشکلات به وجودآمده را مرتفع ساخت و تمام نیازهای داخلی را در داخل تولید کرد، اما پیگیری راهبردهای کوتاه مدت مثل تهیه ی کالاهای اساسی از واسطه های بین المللی، امری ضروری است؛ اما در همین شرایط هم باید به دنبال تحقق خودکفایی بود که برای مثال، می توان به سیاست تسهیل شرایط سرمایه گذاری، تشویق به مصرف کالاهای داخلی و دیگر مواردی که در شرایط کنونی امکان پذیر است اشاره کرد.
برای رسیدن به خودکفایی، باید از تمام ظرفیت های موجود در اقتصاد، به ویژه سرمایه و دانش فنی، استفاده کرد؛ چرا که هر چه بیشتر از پتانسیل های موجود استفاده شود (به این معنی که بهره وری افزایش یابد)، هم در کمیّت تولید و هم در کیفیت تولید مؤثر خواهد بود و موجب می شود ما هر چه بیشتر به خودکفایی نزدیک شویم. اگر ما در مسیر خودکفایی از تمام دانش فنی موجود در دانشگاه ها استفاده کنیم، می توانیم انتظار داشته باشیم که پس از گذشت زمانی، بتوانیم تغییر محسوسی در کیفیت کالاها ایجاد کنیم.
برای سرمایه هم همین موضوع مطرح است. اگر بتوان با سیاست های درست از تمام سرمایه هایی که در موارد غیرمولدی همچون طلا، زمین و دیگر دارایی های حقیقی (که ذره ای به تولید و درآمد ملی اضافه نمی کنند) انباشته شده اند، در راستای تحقق خودکفایی استفاده کرد، می توان شاهد ایجاد سرمایه های عظیم بود که می تواند تولید ملی را رونق بخشیده و زمینه ساز هر چه بیشتر تحقق خودکفایی گردد.
خودکفایی و اقتصاد مقاومتی
حال اگر بخواهیم به بررسی رابطه ی خودکفایی با اقتصاد مقاومتی بپردازیم، باید بگوییم هنگامی که مسئله ی مقاومت اقتصادی مطرح می شود، اولین مطلبی که به ذهن متبادر می شود این است که شرایط این اقتصاد یک شرایط ویژه ای است و این شرایط ویژه را نمی توان صرفاً با نظریه ی مزیت نسبی مورد تحلیل قرار داد؛ چرا که این شرایط بر اثر اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک به وجودآمده و در این وضعیت، الزاماً همه به دنبال حداکثر کردن سود اقتصادی نیستند و منافع و اهداف دیگری را دنبال می کنند. بنابراین نمی توان با تحلیل های صرفاً اقتصادی، پیگیری سیاست خودکفایی را امری نادرست تلقی کرد، بلکه با بررسی شرایط تحریم می توان دریافت که یا باید در تولید کالاهای اساسی خودکفا شد یا اینکه دست از اهداف غیراقتصادی و ایدئولوژیک برداشت که این مستلزم یک قضاوت ارزشی است و با توجه به ارزش های انقلاب اسلامی، باید گفت که راه دوم راه قابل قبولی نیست.
حال که اهمیت و جایگاه خودکفایی روشن گردید، لازم است تا به وسیله ی یک مدیریت جامع، از تمام ظرفیت ها و منابع فراوان موجود در کشور استفاده کرد تا بتوان زمینه را برای تحقق خودکفایی و سربلندی هر چه بیشتر جمهوری اسلامی ایران فراهم نمود.
منبع مقاله : برهان
افزودن دیدگاه جدید