آموزه هایی از دعا و برخی رموز استجابت دعا
1. تأثیر دعا در اصلاح رفتار با دیگران
اگر دعا با عشق و اندیشه و تدبر خوانده شود، رابطه میان دعا خوان و خداوند را اصلاح خواهد کرد. هر جا که رابطه بنده و خدایش اصلاح شده باشد، ارتباط میان بنده و دیگران نیز اصلاح خواهد شد.
به تعبیر دیگر، یک دعا خوان واقعی وظایفی را که نسبت به مردم برعهده دارد، به نیکویی انجام خواهد داد. نه در حق کسی ظلم خواهد کرد و نه به ناحق دلی را به درد خواهد آورد. و چون او خدایی شده و در خلق بازتاب صفات خداوند را مشاهده می کند، به همین سبب با دیگران خدایی رفتار می نماید.
خلق را چون آب دان صاف و زلال
اندر آن تابان صفات ذوالجلال[1]
2. آموزش غیرمستقیم دعا
دعا به ما می آموزد که چگونه باید زیست کرد رفتار و وظایفان چگونه باید باشد. اگر در دعا از خدا می خواهیم که «ما را عفو فرما!» در ضمن، می آموزیم که ما نیز از خطاهای دیگران درگذریم و آنها را عفو کنیم. به تعبیر یکی از علما: «اگر تا به حال با گفتن «العفو» منظورمان، عفو کردن خداوند از ما بود، وقت آن است که از این پس با گفتن العفو، منظورمان این باشد که خدایا، ما را نیز مظهر این صفت قرار ده که مثل تو دیگران را عفو کنیم.» همان گونه که در آیه 14 سوره تغابن می خوانیم:
وَ اِنْ تَعْفُوا و تَصْفَحُوا و تَغْفِروُا فَاِنَّ اللّهَ غَفورٌ رحیمٌ.
اگر عفو کنید و ببخشید (پس همانند خدا شده اید)، خداوند نیز اهل غفران و رحمت است.
همچنین اگر خداوند را به «ستار العیوب» بودن می ستاییم و او را پوشاننده عیب های دیگران می دانیم، این عبارت، غیرمستقیم به ما می آموزد که تو نیز عیوب دیگران را بپوشان.
نیز اگر در دعا به خداوند خطاب می کنیم «تو اهل احسان در حق بدکارانی»، در ضمن به ما می آموزد که ما نیز حتی در حق کسانی که ما را قبول ندارند و با ما دشمنی می ورزند، اهل احسان باشیم.
شنیدم که مردان راه خدای
دل دشمنان را نکردند تنگ
تو را کی میسر شود این مقام
که با دوستانت خلاف است و جنگ[2]
همچنین اگر در دعا از خداوند می طلبیم که «خدایا، فقرا را بی نیاز فرما!»، باید ما را در آن اندیشه فرو برد که حق تعالی بر هر کاری قادر است، ولی «اَبَی اللّه اَنْ یَجْرِی الْاُمُورَ اِلاّ بِاَسْبابِها؛ خداوند، کارها را از طریق اسباب آن انجام می دهد». خداوند، از طریق ما کارهایش را انجام می دهد و این ما هستیم که با خواندن این فراز دعا، باید دست به کار شویم و از فقرا دستگیری کنیم.
از اینجا سرّ این روایات که می فرمایند: «دعای کسانی که کسب کار و طلب روزی را رها و از خداوند، طلب روزی می کنند، مستجاب نخواهد شد».[3]
بنابراین، در این مقام، دعا نقش محرکی قوی در سوق دادن خواننده آن به طرف انجام وظایف ایفا می کند.
3. ارزش ذاتی دعا و نیایش
صرف نظر از استجابت و عدم استجابت، دعا و نیایش، در ایجاد نورانیت و صفا و شادابی و نشاط و آرامش در قلب و روح آدمی و در کشاندن او به سوی پروردگار، تاثیر بسزایی دارد. چنان که امام سجاد علیه السلام در مناجات هشتم از مناجات های خمسه عشر، می فرماید: «وَ فی مُناجاتِکَ رَوْحی و راحَتی؛ در مناجات با تو، فرح و آرامش من است».
الکسیس کارل در کتاب نیایش خود چنین می گوید:
نیایش، عمیق ترین آثار را بر روح و فطرت انسان نیایشگر می گذارد و او را آنچنان رشد می دهد که جامه محیط و وراثت بر او تنگی می کند.[4]
منظور الکسیس کارل این است که اگر محیط و وراثت، به طور طبیعی، بخواهند اثر ویرانگر بر روح آدمی بگذارند، به برکت دعا و نیایش و انرژی حاصل از آن، می توان تأثیرات مخرب محیط و وراثت را خنثی کرد.
به هر حال، «نیایشگر، فرصت آن را می یابد که روح خویش را جلوه گاه خواسته های متعالی و کشش ها و عشق های ماورایی سازد و به عالی ترین نیازها و برترین حالات و تمایلات انسانی که در زندگی مادّی، سرکوفته و به خواب رفته اند، مجال بیدار شدن و سر برآوردن بدهد».
شهید مطهری در این زمینه، بیانی نغز دارد و می فرماید:
قطع نظر از اجر و پاداشی که برای دعا هست و قطع نظر از اثر استجابتی که بر دعا مترتب است، در دعا اگر دل با زبان، هماهنگی کند و روح انسان به اهتزاز آید، یک روحانیت بسیار عالی دارد. مثل این است که انسان، خود را غرق در نور می بیند. شرافت گوهر انسانیت را در آن وقت احساس می کند. آن وقت خوب درک می کند که در سایر اوقات که چیزهای کوچک او را به خود مشغول داشته بود و او را آزار می داد، چقدر پست و ساقط و سافل بوده است. انسان وقتی که از غیر خدا چیزی می خواهد، احساس مذلت می کند و وقتی که از خدا می خواهد احساس عزت.
اولیای خدا، هیچ چیزی را به اندازه دعا خوش نداشتند، همه خواهش ها و آروزی های دل خود را با محبوب واقعی در میان می گذاشتند و بیش از آن اندازه که به مطلوب های خود اهمیت می دادند، به خود طلب و راز و نیاز اهمیت می دادند.[5]
ای اخی، دست از دعا کردن مدار
یا اجابت یا رد اویت را چه کار[6]
4. باید با تمام وجود خواست
با بی رمقی، سستی و بی میلی، حاجتی را خواستن، اجابتی به همراه نخواهد داشت.
آدمی، بر چهره خداوند خلق شده است و مظهر صفات اوست:
خلق ما بر چهره خود کرد حق
وصف ما از وصف او گیرد سبق[7]
و لذا، اگر چون خدا بخواهد، خواسته او را محقق خواهد کرد (مگر آنکه مشیت خداوند، خلاف آن را اقتضا کند).
ظهور قدرت و علم و ارادت
به توست ای بنده صاحب سعادت[8]
گویند:
مرد جوانی از سقراط پرسید: «چگونه می توان به حکمت رسید؟» سقراط در پاسخ گفت: «همراه من بیا!» و جوان را به کنار رودخانه ای برد و سرش را زیر آب کرد و آن قدر سرش را زیر آب نگاه داشت تا نفسش بند آمد. سپس سقراط، سر مرد جوان را از آب بیرون آورد. وقتی که جوان، آرامش خود را باز یافت از او پرسید: «وقتی سرت را زیر آب کردم، چه چیزی را بیش از هر چیز دیگر و با تمام وجود می خواستی؟»
جوان گفت: «هوا را». سقراط گفت: «هر وقت که حکمت را هم به اندازه هوا ـ در موقعی که سرت زیر آب بود ـ خواستی، به آن خواهی رسید».[9]
باری:
«اگر خواستن، با تمام وجود، با بسیج همه اندام ها و نیروهای روح تجلی کند، اگر همه هستی مان را یک «خواستن» کنیم، یک «خواهش مطلق» شویم، پاسخ خویش را خواهیم گرفت».
5. اصرار درخواستن
از تکراردعاها درهر روز از ماه رجب، شعبان و رمضان و یا در طول سال، استفاده می شود که «اصرار ورزیدن» در دعا، مطلوب اهل بیت علیهم السلامبوده است. اساسا رمز استجابت بسیاری از خواست ها در اصرار و تکرار آنها است.
گفت پیغمبر که گر کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
گر ز چاهی بر کنی هر روز خاک
عاقبت هم می رسی در آب پاک
گر نشینی بر سری کوی کسی
عاقبت بینی تو هم روی کسی[10]
به تعبیر مارک فیشر: بیشتر مردم می ترسند چیزی بخواهند و وقتی عاقبت چیزی می خواهند، به اندازه کافی، اصرار نمی ورزند و این خطاست».[11]
6. درد دل و تخلیه آن در قالب دعا
هر انسانی ممکن است در زندگی، گرفتار یک سلسله دردهای درونی و بحران های روحی باشد که برای رهایی از سنگینی بار آنها، با دیگران به درد دل می نشیند و بدین گونه، خود را سبک می کند. اما گاهی ممکن است آدمی در درون خویش دردی نهفته داشته باشد و یا از مشکلی رنج ببرد که جرئت ابراز آن را حتی به نزدیک ترین و محرم ترین افراد نداشته باشد. در این صورت، چه عاملی مانند دعا و نیایش با خداوند داننده اسرار، می تواند او را آرام و سبک کند و احیانا مشکل او را نیز رفع کند. اساسا چنین انسانی، از اینکه می داند با خداوند می تواند مشکل درونی خود را در میان بگذارد، تسلای خاطر کسب می کند. افزون بر این، در درون هر انسانی انرژی هایی نهفته است که اگر از طرقی تخلیه نشود، می تواند عوارض سوء روانی به بار آورد و آدمی را دچار اختلالات فکری و روانی کند. دعا و نیایش و گریه در کنار فواید فراوان دیگرشان، سبب تخلیه انرژی های درونی و در نتیجه، ایجاد تعادل روحی و روانی نیز می شوند. دیگر آنکه آدمی در زندگی کم و بیش خواسته های برآورده نشده دارد که نگرانی حاصل از این امر، در ضمیر ناخودآگاه او پنهان می شود و می تواند عقده روحی ایجاد کند. دعا و نیایش از عوامل مهم و مؤثر در گشودن این عقده های نهانی و غلبه بر آنها هستند.
پی نوشت:
[1] مولانا
[2] سعدی
[3] بحارالانوار، ج 93، ص 356.
[4] نیایش، ص 25.
[5] بیست گفتار، صص 342 و 343.
[6] مولانا
[7] مولانا
[8] شبستری
[9] ژوزف مورفى، قدرت فکر، ص 276.
[10] مولوی
[11] مارک فیشر، حکایت دولت و فرزانگى، ص 16.
افزودن دیدگاه جدید