مروری بر معنا، آثار و ضرورت شرح صدر در فعالیت های تربیتی
معمولاً افراد برای اینکه یک فعالیت تربیتی و فرهنگی را تنظیم کنند، در قدم اول سراغ مخاطب خود می روند؛ اما سیره انبیا: در این زمینه، متفاوت بوده است. این بزرگواران، نقطه شروع را از خود قرار می داده و مرحله اول را در خود جست وجو می کرده اند. یک نمونه قرآنی آن، جریان حضرت موسی (علیه السلام) است.
طبق آیات در سوره مبارک طه، بعد از اینکه خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) دستور داد که رسالت خود را از کاخ فرعون شروع کند، ایشان اولین قدم و درخواست خود را چنین قرار داد:
قَالَ رَبّ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى* وَ یَسِّرْ لىِ أَمْرِى* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِى؛۱
[موسى] گفت: «پروردگارا! سینه ام را گشاده کن * و کارم را برایم آسان گردان و گره از زبانم بگشای.
این سخن، سخن کسی است که بنا بر صریح بعضی آیات، جایگاه عجیب در دستگاه خدا دارد و می بینید که در قرآن چقدر به ایشان پرداخته شده است. ایشان شخصیتی است که هم کلام خداست. حضرت موسی (علیه السلام) کلیم الله بود و به تعبیر دعای سمات «فَوْقَ إِحْسَاسِ الْکَرُوبِیِّین»۲ این کلمات رد و بدل می شدند؛ یعنی این کلمات و مکالمه، آن قدر لطیف و بلند رد و بدل می شد که حتی «کروبیین» هم از آن مطلع نمی شدند و فوق احساس آنان بود. مقام تخاطب ایشان با خداوند متعال خیلی لطیف و عالی بوده است.
این کلام، بهترین دعایی است که حضرت موسی (علیه السلام) برای موفقیت در برنامه خود از خدای متعال خواست و پر از حکمت است؛ از جمله اینکه ایشان برای شروع حرکت خود، اول می رود سراغ خدا و در تخاطب با پروردگارش، درخواست برای خودش دارد. عرض میکند:
رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى وَ یَسِّرْ لِى أَمْرِى
این کلام نشان می دهد که حضرت موسی (علیه السلام) برای برداشتن قدم اول، ابتدا از خدا استمداد می کند و آن استمداد هم در مورد خودش است نه دیگران. ایشان به ما نشان می دهد که من به عنوان اصلاح کننده، در قدم اول باید خودم را آماده کنم و احتیاج به وسعت صدر دارم، تا از کمی و کاستی و تنگی و همه زوایایی که وابسته به شیطان است، دور باشم. در قدم اول باید صدر، سینه و قلب، برای درک و ارائه خیرات، گنجایش و وسعت لازم را داشته باشد؛ لذا در گام اول عرض می کند: «رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى…امری»؛ یعنی خدایا! من به عنوان یک شروع کننده احتیاج به سعه صدر و شرح صدر دارم.
معنای شرح صدر
شرح صدر -چنانکه در لغت هم گفته اند- به معنای وسعت و فراخی سینه است.۳ غالباً افراد، شرح صدر را به صبوری و تحمل معنا می کنند؛ در حالی که شرح صدر، اعم از صبوری است. صبوری، نتیجه شرح صدر است، نه همه معنای شرح صدر. شرح صدر و گشادگی سینه و ظرفیت انسان، علاوه بر صبوری نتایج متعدد دیگری هم دارد؛ مانند نورانیت درون و داشتن ظرفیت بیشتر برای درک و قبول حقائق و تحصیل شناخت بیشتر و همچنین قانع نشدن به درجات پایین رشد و… که در قرآن و روایات به این نتایج اشاره شده است. موارد متعددی در قرآن کریم وجود دارد که قرآن از اصطلاح شرح صدر استفاده می کند؛ در حالی که در آن، بحث صبوری و تحمل کردن مشکلات نیست؛ برای مثال، قرآن کریم می فرماید:
« فَمَنْ یُرِدِ اللهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ» ۴
آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را براى [پذیرش] اسلام، گشاده مى سازد.
از این آیه استفاده می شود که داشتن شرح صدر، مساوی است با داشتن ظرفیت و استعداد بیشتر برای درک و قبول حقائق.
همچنین در آیه دیگری قرآن کریم می فرماید:
أَ فَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّه؛۵
آیا کسى که خدا سینه اش را براى [پذیرش] اسلام گشاده کرده است و او برفراز نورى از جانب پروردگارش است [همانند سخت دلان است؟!]
از این آیه شریف هم می توان دریافت که شرح صدر ، نورانیت و به تبع آن، شناخت و درک بهتر را به دنبال خواهد داشت.
پس شرح صدر به معنای صبوری نیست؛ بلکه به معنای وسعت نظر و بزرگی و نورانیت ظرف دل انسان است که یکی از آثار آن، صبوری و تحمل مشکلات است.
ضرورت شرح صدر
نبود شرح صدر، تقریباً در تمام مشکلات ما در تعاملات اجتماعی رخ می نماید. در تعاملها و تخاطبها می بینیم که انواع تنگی های نظر، تنگی های سینه، تنگی های دید، بی حوصلگی ها و همه مشکلات ما به سبب نبود شرح صدر است..
حضرت موسی (علیه السلام) در تقاضایش از حق تعالی، چه شروع مبارکی دارد. به ما نشان می دهد که مسأله شرح صدر، چقدر ضروری و مورد نیاز است که به عنوان اولین درخواست بعد از اعلان رسالت، از خدا آن را طلب می کند. در روایات ما هم به این مسأله به خوبی تأکید شده است؛ از جمله از حضرت رضا (علیه السلام) نقل شده که فرمودند:
إنَّ الْعَبْدَ إذا اختارَهُ الله ُ عَزَّ وَ جَلَّ لِاُمُورِ عِبادِهِ شَرَحَ صَدرَهُ لِذلِکَ؛
هرگاه خداوند -عزّ و جلّ- بنده اى را براى [اداره] امور بندگانش برگزیند، براى این امر، به او شرح صدر عطا مى کند.
اصلاً بدون شرح صدر، امکان هیچ حرکت تربیتی میان مردم وجود ندارد. وسعت سینه و فراخی دل، ابزار و ادوات تربیت و اصلاح و مدیریت است. آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه فرمودند:
آلَهُ الرئاسهِ سَعَهُ الصَّدرِ؛
سعه صدر، ابزار ریاست است.
فردی می گفت برخی از ما یاد گرفته ایم که در عصبانیت ها و فشارها، خودمان را تخلیه کنیم به قیمت پرکردن و آزردن دیگران؛ در حالی که مؤمن در مشکلات و فشارها با خدای خودش معامله می کند و مشکلاتش را با خدا حل می کند، نه با آزردن و تندخویی با مردم. مؤمن، همه انواع تنگی و کج خلقی را از شیطان می بیند؛ مثلاً ترس از فقر که قرآن فرمود:
الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ؛۸
شیطان، شما را [به هنگام انفاق] وعده فقر و تهیدستى می دهد.
همچنین غضب، ناراحتی، بد کردن، دست رد به سینه کسی زدن، همه این ها مال شیطان است.
نتایج و آثار شرح صدر
وقتی شرح صدر پیدا شد، تعامل و تخاطب با دیگران به کلی متفاوت می شود. شرح صدر، آثار مثبت فراوانی را در انسان دارد.
الف. بلند نظری
از جمله آثار شرح صدر، اینکه باعث می شود انسان برای خود و دیگران، به کم قانع نشود. انسانی که شرح صدر دارد و بزرگ است، از نجات هیچ کسی نمی گذرد.
مانند رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) که عالی ترین درجات شرح صدر را براى ریاست بر همه خلقت داشتند، تا آنجا که از نجات یک نفر هم نمی گذشتند و این یعنی شرح صدر. حتی فرمودند:
تَنَاکَحُوا تَکْثُرُوا فَإِنِّی أُبَاهِی بِکُمُ الْأُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ لَوْ بِالسِّقْطِ؛۹
ازدواج کنید، تا زیاد شوید؛ چرا که من روز قیامت به شما در برابر امت های دیگر مباهات و افتخار می کنم؛ حتی به فرزند سقط شده شما [هم افتخار می نمایم].
بزرگی و سعه صدر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) تا کجا ست که حتی از یک فرزند سقط شده هم نمی گذرد و دوست دارد آن هم باشد و از درگاه الهی بهره ببرد.
همچنین رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) برای یک ذکر صلوات می فرمایند که چقدر ثواب دارد و همه را به گفتن آن تشویق می کنند. آن بزرگوار که همه خلقت زیر سیطره شان بود، با این وجود از یک ذکر صلواتی که ممکن است در آینده هاى دور اتفاق بیفتد و خیری برای گوینده آن داشته باشد، نمی گذرند و به آن تشویق و ترغیب می کنند؛ با اینکه هیچ نیازى هم ندارند. این از آثار شرح صدر و بلند نظری است که درجات عالی آن در وجود مقدس ایشان وجود داشته است.
ب. شناخت ظرفیتها
یکی از برکات شرح صدر، شناختن افراد متفاوت است در هر رشته ای، حتی در سلوک. شرح صدر باعث می شود انسان حد و حدود افراد را بشناسد و متناسب با ظرفیت و حد هر شخص با او برخورد کند؛ برای مثال، عموم مردم افرادی را که در واقعه کربلا حضور داشته اند را دو گروه تصور می کنند. یا همچون ابن سعد است و یا مثل حبیب بن مظاهر؛ در حالی که طبق تاریخ، در همان زمان، مسلمان ها بسیار متفاوت و در رتبه های مختلف بوده اند. همه بدها، ابن سعد و شمر نبوده اند و همه خوب ها هم حبیب بن مظاهر و بنی هاشم نبوده اند؛ از جمله گروهی بودند که دلشان با امام حسین (علیه السلام) بود؛ اما شهامت جهاد را نداشتند. راوی می گوید در دروازۀ کوفه، گروهی را دیدم که به دعا نشسته اند. پرسیدم: «برای چه دعا می کنید؟» گفتند: «دعا می کنیم پسر پیغمبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) کشته نشود؛ بلکه پیروز بشود».
این ها شهامت جنگ و کشته شدن را ندارند؛ امّا واقعاً دلشان می خواهد امام حسین (علیه السلام) کشته نشود و پیروز شود. یکی از اصحاب به نام ضحاک بن عبدالله مشرقی گفت: «یا أباعبدالله! من از کشته شدن حرفی ندارم، به شرطی که فایده ای داشته باشد. اگر بناست من کشته بشوم، شما هم کشته بشوید، نه! بیعت من را بردارید، تا من بروم». حضرت فرمودند: «برو».۱۰
این گونه افرادِ بینابینی بسیار هستند که آن ها را باید بهتر شناخت. در سلوک و تربیت هم همین گونه است. ما معمولاً یاد گرفته ایم مردم را یا سفید سفید ببینیم، یا سیاه سیاه؛ در حالی که غالباً این جور نیست. اگر شرح صدر و دید عمیق پیدا کنیم، دیگر همه را صد در صد سفید یا سیاه نمی بینیم؛ بلکه خواهیم دید که بیشتر مردم، خاکستری هستند. منتها برخی سفیدی شان بیشتر و برخی سیاهی شان بیشتر است. این گونه است که شرح صدر به درک و فهم بهتر و عمیق تر، کمک زیادی می کند.
ج. تحمل ناملایمات
انسان وقتی شرح صدر پیدا می کند در برخورد با مردم -و به قول امروزی ها، با متربّی- تحمل و مدارای بیشتری از خود بروز می دهد. انسانی که دل مرده شد و از روشنی و فراخی دل فاصله گرفت، قوای بهیمی او مانند شهوات و غضب بر او مسلط می شوند. همین مشکلی که امروز پیش آمد و فرد را ناراحت کرد، قبلاً هم پیش آمده بود؛ اما خیلی راحت از کنارش می گذشت و با شرح صدر، کنار می گذاشت؛ چرا؟ به خاطر اینکه آن وقت، صبغه ای از حیات به دلش خورده بود و توجهات معنوی اش خوب بود و به شرح صدر رسیده بود. همین حرفی که امروز ناراحتش کرد، آن روز ناراحتش نکرد. به سبب این توجه و حیات دلی که قبلاً داشت، دیدش وسیع و تحملش بالا رفته بود؛ ولی وقتی آن توجهات و صفای باطن که بر اثر بدرفتاری ها گرفته می شود، انسان از یک حرف آشفته می شود یا قوه ای از قوای شهوی آن چنان مسلط می شود که افکارش را به هم می ریزد. اینها به دلیل دل مردگی است. حیف است که بشر این قدر کوچک معنا بشود.
شرح صدر حضرت یعقوب (علیه السلام)
به عنوان یک نمونه قرآنی به قضیه حضرت یعقوب (علیه السلام) در قرآن نگاه کنید. قرآن، دربارۀ شدت ناراحتی و غم این بزرگوار، می فرماید:
وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ؛۱۱
دو چشم او از اندوه سفید شد و وى خشم شدید (خود) را فرو برد.
اما ناراحتی غضبی را که از دست فرزندان خود داشت، فرو می خورد. این، شرح صدر این بزرگوار را نشان می دهد. بسیار ناراحت بود که این ها این بلا را بر سر یوسف (علیه السلام) در آوردند. آن ها هم بچه های او بودند؛ ولی با این حال کظیم بود. دلش از دست این ها آتش بود؛ ولی دائماًسرپوش می گذاشت و ارتباطش را با این ها ادامه می داد، تا آن مقداری که چشم های او سفید شد.
سرّ این تحمل و شرح صدر را باید در این عبارت حضرت یعقوب (علیه السلام) جست وجو کرد که فرمود:
قالَ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنی إِلَى اللهِ؛۱۲
گفت: «من شکایتِ غم و اندوه خود را فقط پیش خدا می برم»!
مؤمن، مشکلات و فشارهایی که در تعامل با مردم به او وارد می شود را با خدا و انس و ارتباط با او برطرف می کند و روز به روز بزرگ تر می شود و شرح صدر بیشتر می یابد.
د. تحمل مقامات
یکی دیگر از برکات شرح صدر، این است که باعث می شود انسان در تربیت و ارتقا دادن به خود و دیگران، با سعه صدر و حوصله و بلندنظری بیشتری برخورد کند و به کم قانع نشود. کم نبوده و نیستند کسانی که همین که چند قدم در مسیر رشد بر می دارند، احساس سیری می کنند و شروع می کنند سر رفتن؛ در حالی که وقتی شرح صدر آمد، انسان هر چه هم رشد می کند، باز احساس می کند راه نرفتۀ بسیاری در پیش رو دارد. شما فکر می کنید برای امثال ملاحسینقلی; حالت فنا پیدا نمی شده؟ حالتی که به کمتر از آن نیز ممکن است کسی برسد و «اِنّی أنَا اللهُ» بگوید. برای بزرگان دینی هم بوده؛ ولی با صبوری و با شرح صدر، خودشان را می شکستند. چرا این کلمات از اهل بیت: نقل نشده است؟ چون این بزرگواران، در اوج سعه صدر بودند و همین باعث می شد قضایا را درست ارائه کنند. اگر کسی کمی شرح صدر بیشتری داشته باشد، این حالات را به درستی ردّ می کند.
راه رسیدن به شرح صدر
الف. صبوری
مطلب مهم اینجاست که چگونه انسان به شرح صدر می رسد. راه های متعددی برای رسیدن به شرح صدر وجود دارد؛ از جمله، صبوری کردن. کسی از صبر ضرر نکرده است. غالباً ریختن فشارها و سختیها در درون خود و هضم کردن؛ شرح صدر می آورد. گاهی این جوری است که ابر باران زای معنوی دارد در عالم معنا از بالای سر ما رد می شود که ممکن است در فضای نابی باران ببارد و حالات و توفیقات ما را زیاد کند؛ اما وقتی که خودمان را با اظهار خشم و عصبانیت تخلیه می کنیم، این عصبانیت باعث میشود از درون ابر، باران از بین برود. ابر می آید و رد میشود؛ ولی دیگر باران ندارد. وقتی انسان درون خودش و با خدای خودش قضایا را حل کند و هضم نماید، خیلی شرح صدر و برکات می آورد. هیچ کسی از درون خود ریختن و بیرون نریختن ضرر نکرده است؛ ولی حتی اظهار یک مورد عصبانیت، احتمال دارد که یک دفعه راه انسان را دور کند. چه در خانه، چه در کارهای اجتماعی، چه در مسیر، یک اظهار خشم، اثر را می برد.
به هر حال صبوری بهتر است. انسان در کاستی هایی که در خانه خودش می بیند، اول یک نگاهی به خودش بکند، تا دیگری. بعضی ها خیلی می خواهند اِعمال مدیریت بکنند، و دائم برای همسر خود برنامه می دهند (تا او را با مسیر خود همراه کنند) و راه را گم می کنند، همسر هم راه را گم می کند. بعد از ده سال نگاه می کنند که آن بنده خدا را به راهی واداشته که لازم نبود. اگر خودش آرام آرام آمده بود، از حالا به بعد برای من راحت تر بود. من چقدر سعی و تلاش کردم خودم را هلاک کردم و هم خودم هم او، همه اذیت شدیم نتیجه ای هم نداد.
کاری که پیغمبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در فضای زمان خودشان در صدر اسلام کردند این بود که به برکت ایشان، نوری نازل شد که همه را رشد داد؛ حتی آن هایی که فاسق یا بیابانی بودند. این کار را این ابر رحمت کرد و همه رشد کردند و این سرّی است میان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و سنت الهی، برای ماندگاری کار. امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم همان اول می توانستند شبانه یا روزانه خیلی از این ها را گردن بزنند؛ اما بنا نبود این جور شود. صبوری امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در آن زمان ببینید. صبوری می کردند و آن نور نازل می شد و پخش می شد و انسان ها، آرام آرام رشد می کردند.
ب. ذکر خدا
یکی دیگر از راه های رسیدن به شرح صدر، یاد و عبادت خدا و انس با اوست. انسان در ارتباط با بزرگ، بزرگ می شود. وقتی دائم توجه به وجود نامتناهی حضرت حق پیدا کردید و هر روز با او به خلوت نشستید، آن وقت سعه صدر و بزرگی ظرف می یابید. آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کلامی نورانی می فرمایند:
الذِّکرُ یَشرَحُ الصَّدرَ؛۱۳
ذکر، باعث شرح صدر می شود.
در نقطه مقابل، توجه به مادیات و امور پست، انسان را کوچک و محدود می کند. قبلاً هم اشاره شد که امثال حضرت یعقوب (علیه السلام) که توانستند آن مصیبت های بزرگ را تحمل کنند و شرح صدر نشان بدهند، به وسیله ارتباط با خدا و برطرف کردن حزن و اندوه در درگاه خدا به این درجه از شرح صدر رسیدند.
در روایت است که از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) پرسیدند: «شرح صدر چیست؟» حضرت فرمودند:
نورٌ یَقذِفُهُ اللهُ فی قَلبِ المؤمنِ فَیَنشَرِحُ لَهُ صَدرُهُ و یَنفَسِحُ؛
نوری است که خدا در قلب مؤمن قرار می دهد که بر اثر آن، سینه او وسیع و فراخ می شود.
معلوم است که خداوند، این نور را بی دلیل در دل کسی قرار نمی دهد. انسان ها بر اثر عبادت و بندگی خدا مستحق این نور می شوند. سپس پرسیدند: «علامتی هم برای وجود شرح صدر و این نور وجود دارد؟» حضرت فرمودند:
نَعَم، الإنابَهُ إلى دارِ الخُلُودِ، و التَّجافی عَنْ دارِ الغُرورِ، و الاستِعدادُ لِلمَوتِ قَبلَ نُزولِه؛۱۴
بله؛ روى آوردن به سراى جاودانى، دورى گزیدن از سراى پوچى و فریب، آماده شدن براى مرگ، پیش از فرا رسیدن آن.
با شرح صدر، انسان ها به کم قانع نمی شوند. انسانی که به شرح صدر رسیده باشد، همه دنیا را کم می بینند و فقط آخرت و درجات عالی قرب به حق است که دل آن ها را پر می کند و به آن راضی می شوند.
---------------------------
پی نوشت:
۱ . سوره طه: ۲۵-۲۷.
۲. مصباح المتهجد، شیخ طوسی، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق، ج ۱، ص۴۱۷.
۳ . در کتاب العین مادۀ «شرح» می خوانیم: الشَّرْح: السعه، قالَ اللهُ- عَزَّ وَ جَلَّ-: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ، أیْ وَسَّعهُ فَاتَّسَعَ لِقَولِ الْخَیرِ. همچنین در مفردات راغب اصفهانی در مورد شرح صدر می خوانیم: شَرْحُ الصّدر أیْ: بَسَطَهُ بِنُورٍ إلهیٍ و سَکینَهٍ مِنْ جَهَهِ اللهِ وَ روحٍ مِنْهُ.
۴ . سوره انعام: ۱۲۵.
۵ . سوره زمر:۲۲.
۶ . کافی، شیخ کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ ش، ج۱، ص ۲۰۲.
۷. نهج البلاغه، سید رضى، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ ق، ص ۵۰۱.
۸ . سوره بقره: ۲۶۸.
۹ . بحارالأنوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ ق، ج۱۰۰، ص ۲۲۰.
۱۰ . موسوعه الامام الحسین۷، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم۷، قم، دارالمعروف، چاپ اول، ۱۳۷۳ ش، ج۳، ص ۷۹۹.
۱۱ . سوره یوسف: ۸۴.
۱۲ . سوره یوسف: ۸۶.
۱۳ . غرر الحکم، تمیمی آمدی، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶ ش،ص ۴۸.
۱۴ . بحارالأنوار، ج ۶۵، ص ۲۳۶.
---------------------------
منبع: چشمه زلال