رفتن به محتوای اصلی

سلسله مباحث مهدویت | افضل بودن منتظران در غیبت از مردمان زمانهای دیگر - استاد محمدرضا عابدینی (جلسه 25)

تاریخ انتشار:
سلسله مباحث مهدویت حجت الاسلام محمدرضا عابدینی برگرفته از کتاب «شموس المضیئة» با عنوان « افضل بودن منتظران در غیبت از مردمان زمانهای دیگر » به همراه متن سخنرانی
سلسله مباحث مهدویت | افضل بودن منتظران در غیبت از مردمان زمانهای دیگر - استاد محمدرضا عابدینی

پخش

  • سلسله مباحث مهدویت - استاد محمدرضا عابدینی (جلسه 25) پخش دانلود

No video files available.

افضل بودن منتظران در غیبت از مردمان زمانهای دیگر - استاد محمدرضا عابدینی

در این بخش، بیست و پنجمین قسمت سلسله مباحث مهدویت حجت الاسلام محمدرضا عابدینی برگرفته از کتاب «شموس المضیئة» با عنوان « افضل بودن منتظران در غیبت از مردمان زمانهای دیگر به جهت ظاهر شدن نظام باطن برای آنها که تاخیر فرج ضرری برایشان ندارد » به همراه متن سخنرانی را به مدت 70 دقیقه با سالکان طریق حق به اشتراک می گذاریم.

▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

« افضل بودن منتظران در غیبت از مردمان زمانهای دیگر به جهت ظاهر شدن نظام باطن برای انها که تاخیر فرج ضرری برایشان ندارد »

موضوع اصلی بحث ما در این بود که فرج شخصی داریم و فرج عمومی. فرج شخصی فرج انفسی هم اطلاق میشود. حقیقت رابطه این است که انسان در دوران غیبت با حقیقت امام مرتبط میشود. ارتباط با حقیقت امام دیگر هیچ مانعی از بیرون و علتی از بیرون را نیاز ندارد. نه مانعی مانع این رابطه میشود و نه علتی از بیرون نیاز است. هرچی لازم است ،بر اساس نظام درونی است. در کنار فرج عمومی که هم انفسی است و هم افاقی. باید هم شرایطی در بیرون محقق بشود، هم در افراد. در فرج عمومی همه به کمال میرسند. اما در فرج شخصی کسی که رسیده است به فرج، استفاده میکند. دیگران او را در حال زندگی دنیا میبینند. در حالی که او حققتش در محضر دائم است. این را بسیاری از روایاتی که خواندیم دلالت برش داشتند به نحوی. خرق زمان و مکان میشد. در مورد خرق زمان و مکان هیچ مانعیتی برای شخص نیست. مسلط بر زمان میشد. نه گذشته گذشته بود و نه آینده برایش نیامده بود.چون در نظام ارتباط روحی قرار میگرفت و نظام عمل در نظام روح با او رابطه برقرار میکرد و روح زمان نداشت، نه زمان حاجبش بود و نه مکان. همچنین بحث حکم ملکوتی که اشاره شد که در نظام اعمال، این است که به عاملش بر میگردد. اگر ذاتی شقی باشد، اعمال اشقیاء دیگر که عرض بوده شقاوت برایشان، برمیگردد به اشقیاء بالذات. و بالعکس اگر عمل صالحی از شخصی که شقی بالذات است انجام بشود، عملش بر میگردد به فردی که سعید بالذات است.

اینکه فرج ظاهری در وجود فردی که فرج شخصی برایش ایجاد شده، اثری دارد یا نه؟ برای او برای رابطه با حضرت مانعی نیست. اما کمالاتی هست که در فرج عمومی محقق میشود. در حاکمیت توحید محقق میشود. کسانی بودند در محضر حضرت، گفتند اگر دوران غیبت عبادت درش افضل است، ما دعا نکنیم که فرج محق بشود. حضرت فرمودند آیا دوست نداری توحید همه گیر بشود. این فقط آرزو نیست. بیان میکنیم در آنجا. آنجا حیات اجتماعی است که برای انسان محقق میشود. آن هم جبران شده است به نحوی. او میخواهد و در طریقش هم هست. اکثر روایات دارد که کسی که منتظرا لامرنا از دنیا برود، کالشهید و … . نشان میدهد که کسی که منتظر است از جهت وجودی مانند کسی است که روبروی پیامبر شمشیر زده است و شهید شده است. مانند کسی میماند که در جلو روی حضرت شمشیر کشیده است. نشان میدهد که منتظر بودن در صبر و بصیر و اقامه حاکمیت، مثل کسی است که شمشیر برداشته و قیام کرده. یعن یاینطور نیتس که یک گوشه خزیده باشد. با طلبی که دارد، طلب او برای حاکمیت اجتماعی حقیقتش را محقق میکند. لکن مومن دوست دارد حکم خدا در سرتاسر عالم پیاده بشود. اینکه میبیند حکم الهی زمین خورده است، غصه میخورد. انبیاء و اولیاء غصه میخوردند. فرج عمومی را میخوهد. میخواهد توحیدی را که چشیده است بقیه هم بچشند.

وقتی کسی به این مرتبه میرسد، دلش میخواهد که بقیه هم برسند. مانند موردی که در سوره یس هست. یا لیت قومی یعلمون. بر خلاف مناصب دنیایی است که وقتی کسی میرسد کس دیگری بیاید جا برای او تنگ میشود. چون میفهمد که چه لذت هایی هست که گوش و چشم ندیده و نشنیده. کسی که فرج شخصی برایش محقق مشیود ،میفهمد چی محقق شده و غصه میخورد که برای بقیه محقق نشده است. راضی نیست به وضع موجود. بله، کسی که به این مرتبه رسیده است، لا یضرها تقدم هذا الامر او تاخر. کسی که شناخت ،دیگر برایش ضرر ندارد. چون فرج شخصی محقق شده است و فرج شخصی این دائر مدار وجود اوست با حضرت.

در روایات [جلد ۵۲ بودیم، در باب ۲۲، ص۱۲۲]

۴- ج، الإحتجاج عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ‏ تَمْتَدُّ الْغَيْبَةُ بِوَلِيِّ اللَّهِ الثَّانِي عَشَرَ مِنْ أَوْصِيَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ يَا أَبَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ الْقَائِلُونَ بِإِمَامَتِهِ

قول به معنای اعتقاد. به معنای کسانی که ادعا دارند نه. القائلون، اسم فاعل هم آمده است. این قول در وجودشان تثبیت شده است.

الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ

اهل زمان غیبت هستند، قائل به امامت هستند، در دوره غیبت، شدت اعتقاد ماندن بر ولایت خیلی سنگین است. قائل باشد. نه اینکه حرف بزند. این قول ملاک نیست. بیان که میکند، مطابق هزار شهید بدر و احد. شهدای بدر و احد جزء خالص ترین شهدای اسلام حساب میشوند. هم دوران اولین مراتب اسلام بوده. اولین کسانی بودند که شهید شدند در دوران سختی اسلام. مثل خط مقدمی های جنگ ما. اهل اخلاص بودند. ماندن بر اعتقاد امامت مثل هزار شهید بدر و احد است. یعنی چقدر جنگ و احد د رمرتبه شهادت بودن سنگین سات، کسی اعتقادش باقی بماند، هزار برابر سخت تر از کسی است که در صدر اسلام شرکت کرد و شهید شد. القائلون معلوم میشود یعنی چی. نه هر کسی که قائل به معنای قول باشد.

منتظرند. حقیقت انتظار محقق است. اینها افضل اهل کل زمان هستند.

أَفْضَلُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ

بالاترین بندگان خداوند هستند. تعبیر بسیار عالی است. میتوانند چنین بفرماید؟ امام معصوم. که اول و آخر زمان دستش است. میتواند ببیند کسی که در دوران غیبت این اعتقاد برش باقی بماند با تمام فتنه ها و سختی ها، افضل است. دلیلش را هم ذکر میکند.

لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ

آنقدر به لحاظ فهم و عقل، فهم و عقل استعداد و ابزارند، اما معرفت فعلیت است. هم استعداد و هم فعلیت، به مرتبه ای از کمال رسیده اند که غیبت برای اینها مطرح نیست. غیبت برای اینها به منزله مشاهده است. چرا غیبت مطرح نیست، چون از جهت معرفت، معرفت هم علم حصولی نیست. معرفت شهود است. هم علم حصولی را در نهایت دارد ن هم علم حضوری. عقول به معنای فهم است. علوم حصولی است. از جهت فهم و شعور و ادراک و شعور، در مرتبه ای از کمال هستند که غیبت به منزله مشاهده است. غیبت از بدن است. نظام غیبت حضرت از بدن است. بدن حضرت غائب است. و الا رابطه حضرت، سببیت حضرت نسبت به عالم ،تدبیر حضرت نسبت به عالم، همه روایات دارند که برقرار است. لذا دارد که ارتباط با حضرت امکان پذیر است. اولیاء ارتباط دارند. هر روز ارتباط برقررار است. جمع میشوند، پخش میشوند. عده ای که سیستم ابدال و اوتاد و … هر کدام ماموریتی از طرف حضرتبهشان واگذار میشود. غیر از اینکه همه حسنات ظهور حضرت است. شجره طوبی وقتی تجلی میکند و هر کسی به هر کار خیری چنگ میزند، چنگ زده است به شاخه ای از این شجره، به همان نسبت نجات برایش محقق میشود. این شاخه ظهوری از آن ولایت است.

پس صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهده. از این صریح تر در اینکه فرج محقق شده است ،مشاهده صورت میگیردف در حال یکه دوران غیبت است. فرج عمومی محقق نشده است. اما اینها به مرتبه ای رسیده اند که برای اینها غیبت در کار نیست.

وَ جَعَلَهُمْ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ

در زمان غیبت.

بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِالسَّيْفِ

یعنی وقتی غیبت به منزله مشاهده میشود، از طرف خداوند در رتبه ای قرار مگییرند که خرق زمان میشود برایشان. کان در مقابل رسول خدا با شمشیر جنگیده اند و دفاع کرده اند. یعنی خرق زمان نسبت به سابق. هم نسبت به لاحق استو هم نسبت به سابق. زمان و مکان از جلو روی اینها برداشته میشود. فرج عمومی که محقق میشود، یسمع و یکلم. فاصله زمان و مکان حاجب نیست. میشنود میگوید میبیند، ارتباط برقرار است. هیچی هم مانع نیست. حقیقت رابطه در نظام روح است. تصرف حضرت در عالم تصرف روح در بدن است. در نظام فرج عمومی، ظهور مادی عادی هم دارد. حقیقت در دوران ظهور هم تصرف روح در بدن است. تصرف بدن در بدن نیست. مثل دوران حضور معصومین  نیست که به ظاهر حکم بشود. در آن دوره نمیتواند هیچ کسی که قرب اعتبار یداشته باشد. کسی نزدیکتر است که از جهت کمالات هم سنخ تر است. ممکن است در دورترین مکان باشد، اما نزدیکترین فرد باشد. ملاک نزدیکی و دوری به حسب بدن نیست. در زمان حضرات تحملش هم سخت بود. منافق کنار پیامبر مینشست، و اعتماد مردم را هم جلب میکرد. و اذا تولی، وقتی به حاکمیت میرسید افساد میکند. اما در زمان حضرت این امکان نیست. اما در زمان حضرت ،اگر منافقی در دل سنگی مخفی بشود، میگوید در درون من منافقی است. من را بشکنید و او را بکشید. بدن هست، اما رابطه بر اساس بدن نیست. احکام بدن مقهور بر احکام روح است. الان احکام بدن حاکم است. آن روز احکام روح حاکم است. نظام روح شایع است د رآنجا و جاری است. احکام بر اساس نظام روح است. همین بیانی که میفرماید غیبت به منزله مشاهده است. هرچقدر انسان میخواهد نزدیک کند خودش را، که من دنبال فرج هستم، میگویند کی مانع تو شده بود.

علی بن مهزیار وقتی خدمت حضرت میرسد… ما کارمان را موکول کردیم به فرج عمومی… کسی میخواهد سرباز و سردار باشد امروز رابطه اش برقرار است. امروز ارتباطش به منزله مشاهد هاست. اگر مشکل دارد، باید مشکلش را حل کند. حضرت به علی بن مهزیار میگوید دیر آمدی. میگوید راه بسته بود. حضرت میفرمایند عیادت مرضی و رسیدگی به فقرا و …. مانع شده. راه بسته بودن در فرج عمومی است. فرج عمومی هم دائر مدار فرج های شخصی است. تا فرج های شخصی محقق نشود برای عده ای، فرج عمومی محقق نمیشود.

أُولَئِكَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً

چرا مخلصند؟کسی که در دوران غیبت این فشار را تحمل میکند. این مرتبه تثبت بر ولایت را دارد، از آزمون فتنه ها سالم در می آید، باید درجه اخلاصش بالا باشد. مخلصونند. حقا مخلصند. با تاکید موکد است. در دایره ابتلائات و فتنه ها سالم در آمدند. بصیرت و صبر اینها خیلی سنگین بوده که در سنگینترین مصائب سالم در آمدند.

وَ شِيعَتُنَا صِدْقاً

اینها تابع محض هسستند. شیعه ای که نشان داد تابع است. تبع است. به دنبال امر ماست.

وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْراً

یعنی اینها اینطور نبود که دنبال خوب شدن باشند. دنبال این باشند که آدم صالحی باشند. دنبال اقامه دین بودند. ایجاد جامعه صالح بودند. این نبود که سرشان در لاک خودشان باشد و دنبال این باشند که خودشان آدم خوبی بشوند. اینها  دعاء الی دین الله هستند. سرا و جهرا. ظاهر این است که امام زمان غائب است. دعوت به دین سرا محقق میشود. چون امام مخفی است. غائب است. عبادات و دعوات سری است. از طرفی جهرا است. چرا؟ نسبت به عموم مردم سرا است. چون امام را نمیبینند. اما نسبت به خواص جهرا است. چون رابطه محقق است. سردمدار دعوت هستند. مخلصند. صالحند. مصلح هم هستند. هم خودشان را خوب کردند، هم به دنبال دعوت دیگرانند. اگر کسی یا به دنبال خوب کردن خودش نباشد، یا دنبال خوب کردن دیگران نباشد….

لایضرکم من ضر اذا اهتدیتم، مرحوم علامه میگویند کسی به این متمسک نشود تا حیات اجتماعی ضربه بخورد. علیکم یعنی ای امت اسلام. با هم باشید. انفسکم یعنی انفس امت اسلامی. اگر حواستان به هم بود و روابطتان مستحکم بود، هیچ کسی به شما صدمه نمیزند. اگر بر صراط هدایت باقی باشید، هیچ کسی قدرت ضربه زدن به شما را ندارد.

اگر جامعه اسلامی فکسی کنار بکشد، جامعه ضرر بخورد، او ضرر خورده است.

اگر فرض بشود که امام زمان فدا بشود یا جامعه اسلامی برود، امام خودش را فدا میکند. همچنان که امام حسین خودشان را فدا کردند.

ادراک لیلة القدر مخصوص امام معصوم است. هم در المراقبات هست… چون تنزل الملائکه و الروح.. تمام امر نازل میشود بر او. این اطلاق مخصوص امام هر عصر است.با این سوره گفته اند استدلال کنید بر استمرار امامت. امام حی حاضر لازم است. چون تتنزل است. دائما این تنزل صورت میگیرد. این هر سال هست. اما اینکه مومنین و اهل اخلاص مرابتی از او را به تبع امام معصوم ادراک بکنند امام پذیر است. به میزانی که شان امام میشوند بهره میبرند. منتها لیلة القدر اختصاص دارد به امام معصوم. بقیه بهره میبرند به مقدار ارتباطی که با امام معصوم پیدا میکنند.

وَ قَالَ ع انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ.

چرا؟ چون حقیقت فرج همین است. فرج شخصی اساس در فرج عمومی است. انتظار الفرج اعظم من الفج. فرج شخصی با نتظار محقق میشود. فرج عمومی هم مبنایش با فرج عمومی است. نسبت افراد از درون محق میشود، بعد در فرج عمومی به نحو عمومی محقق میشود.

عالی ترین مراتب فرج میشود انتظار فرج.

۶- ك، إكمال الدين مع، معاني الأخبار الْمُظَفَّرُ الْعَلَوِيُّ عَنِ ابْنِ الْعَيَّاشِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ الْبُوفَكِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع‏ طُوبَى لِمَنْ تَمَسَّكَ بِأَمْرِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا

یعنی از دست نداد رابطه با ما را. حفظ کرد رابطه را. امر ما ولایت است. ولایت را حفظ کرد با ما. تثبت پیدا کرد.شجره طوبی هم که نکته اش گذشته است.

حقیقت ولایت با تمام ظهوراتش برای کسی است که امر ما محقق مانده است برایش.

فَلَمْ يَزِغْ قَلْبُهُ بَعْدَ الْهِدَايَةِ

گمراهی تزلزل پیدا نکرده است.

فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا طُوبَى قَالَ شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِي دَارِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي دَارِهِ غُصْنٌ مِنْ أَغْصَانِهَا

اقلا یک شاخه از شاخه های او در خانه مومن باید باشد. اصل حقیقت ایمانش این ارتباط است. یک شاخه اقلا باید باشد.

وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ طُوبى‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ‏[۱].

قول خداوند هم همین است. طوبی لهم نه خوشا به حال. خوشا به حال لازمه است.وقتی کسی اهل ولایت شد، خوش به حالش هم هست. حیات طیبه پیدا کرده است با این. مثل کلمة طیبه کشجرة طیبه. این شجره دائما ثمره میدهد. این شجره ولایت ظهورات پیدا میکند. اعمال صالح ازش نشات میگیرد. دائما مشغول ثمر دهی است. کلم طیب است که تثبت پیدا میکند.

۸- ير، بصائر الدرجات ابْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ‏ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ يَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ‏ اللَّهُمَّ لَقِّنِي إِخْوَانِي مَرَّتَيْنِ

دوبار فرمودند

فَقَالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَ مَا نَحْنُ إِخْوَانَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَا إِنَّكُمْ أَصْحَابِي وَ إِخْوَانِي قَوْمٌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ آمَنُوا وَ لَمْ يَرَوْنِي

شما دیدید خریدار شدید. آنها ندیده خریدار شدند. عقول و افهام و …. آنها بدن مادی ندیدند. جسم و فعل و برخورد حضرت را ندیدند که علاقه مند بشوند. آمنوا بسواد علی بیاض.

لَقَدْ عَرَّفَنِيهِمُ اللَّهُ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُخْرِجَهُمْ مِنْ أَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِهِمْ

نه فقط اسمائشان را میدانند. اسم دانستن که هنر نیست. علم سیما دارند حضرات. یعرفون کلا بسیماهم. زمان در نوردیده شده است. همچنان که به آدم همه ذریه اش و عاقبت امرشان را نشان دادند

لَأَحَدُهُمْ أَشَدُّ بَقِيَّةً عَلَى دِينِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ

آنقدر تثبت دارند بر دینشان، که کسی بخواهد درخت خار را دست بکشد از بالاتا پایین، این از خرط قتاة دینشان را محکم تر حفظ کرده اند در شب سیاه ظلمانی. کسی درخت خار سخت را، دست بکشد. کاری که اینها در حفظ دینداری شان کردند، سخت تر از خرط القتاة فی لیلة الظلماء.

چه تثبتی در ایمان میخواهد. به چه مرتبه ای رسیدند که هیچی متزلزلشان نمیکند. این تعبیرات همه نشان سختی است. نشان میدهد کار خیلی سخت است. اینکه سرما و گرما و شوکت و به به و چه چه همه چی محقق باشد، معلوم است که اینها نشان دهنده این نیست که در دینمان سلامت داریم. مانند شهید است. در مقابل ظالم است. همه اش سختی های شدید است. هیچ تزلزلی ایجاد نکرده است. هرجا میبیند حکم الهی بر زمین مانده، تمام قد ایستاده است برای احیاء آن. از کنارش نمیگذرد. ما خیلی از احکام الهی بر زمین مانده و برایمان تفاوتی هم ندارد.

اینطور نیست که شب خوابمان نبرد. اگر آزرده ایم، یک خورده نگرانیم و بعد یادمان میرود.

أَوْ كَالْقَابِضِ عَلَى جَمْرِ الْغَضَا

مثل کسی که ذغالی که آتش گرفته میخواهند بگذارند در ذغال های دیگر، آتش زنه بقیه است. همه اش سرخ است. مثل کسی که آتش جمر الغضاء را در دستش گرفته است و دینش را حفظ کرده است. نشان میدهد که خیلی دین داری سخت است. دین داری ما خیلی راحت بوده است.

جایی که علم غائب است، هدایت مردم سخت است. گاهی علم دست امام است. حجت تمام است. ممکن است همه نشناسند. اما ظهور فعلش آنقدر آشکار است که هرکی میبیند اقرار میکند. هر جان یکه ناپاک نباشد اقرار دارد. اذا رفع العلم من بین … فتوقعوا الفرج من تحت اقدامکم.

وقتی نمیدانید قدم بردارید چه میشود چه کنید روایت آمده است.

در دوران غیبت اختلاف و فتنه هایی که ایجادشده است. هرچی به سمت زمان ظهور میرویم فتنه ها شدیدتر میشود. چون ولایت باید مستحکم تر بشود. در جریان حضرت نوح و موسی، آن جریانات مفصل که هست، باید فتنه به اوجس برسد.

نوح وعده عذاب میدهد. سیصد بار عذاب عقب افتاد. بعد دوباره سیصد سال عقب افتاد. مومنین اطراف نوح چکار کردند؟ گفتند اگر پیامبر بود که عذاب می آمد.

اینکه اسلام را دارند  به اسم داعش نمایش میدهند فتنه است.

بله، بین خود ما هم فتنه خواهد شد. دعوت های مختلف یمیشود. به رجل الهی بد بین میشوند و مطیع نمیشوند. این بدترین فتنه است. لذا دارد که وقتی ناقه صالح را پی کردند، عذاب بلافاصله نازل شد. چون آیت مبصره بود. خودشان خواسته بودند. از دل کوه خودشان باشد. کوه هم مقدس بود برایشان. شیر هم بهشان میداد.

اگر در جایی رجل عادل حاکم باشد، اطاعت محض نباشد. تبعیت نباشد، این فتنه نیست. وظیفه مومننی این است که این نعمت را جا بیندازند. این تزلزل در نظام حاکمیت و ولایت است که بی تفاوتی ایجاد بشود. اگر امام معصوم در راه تثبیت نظام حق خونش ریخته میشود، می ارزد، برای ما چی میشود. برای ما حفظ خودمان می ارزد؟ باید تابع حکم ولی بود.

قدر دان نعمت بودن… اگر کسی امروز… واقعا اینطوری است… اگر کسی امروز بر آنچه که واقعا نعمت الهی است، ولایت الهی است، احکام الهی رادارد اجرا میکند در تمام شئوناتش نگاه الهی دارد، با رابطه های الهی تفسیر میکند عالم را، نه با رابطه های مادی، تا ازش بترسیم.دشمن میگوید بارها ما را تحقیر کرده است رهبر ایران. کی جرات میکند در مقابل سرباز های آنها قد علم بکند. فقط قدرت الهی میتواند. این نگاه الهی است. تنهایی برو. یا هود. میگوید فکیدونی جمیعا. هرچی کید دارید بیاورید. اگر میگویید قدرتمند هستیم. همه بیایید ببینید میتوانید حریف بشوید یا نه. پشتوانه اش را خدا میبیند. اگر کسی اینطور دادر رفتار میکند، اگر کسی به این بی تفاوت بماند، جسارتی بشود دفاعی نکند، قطعا این فتنه است. شمشیر نیست که بر سرش وارد بشود. فتنه نرم افزاری است. فرهنگی است. سست کردن تعصبات دینی است.

أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى

اینها چراغ های تاریکی ها هستند. در تاریکی ها چراغند. کسی که اینطور تثبت بر ولایت پیدا میکند چراغ است. مصباح است. اینها میشوند جلو دار. میشوند سر دسته. میشوند امام متقین. هر کسی این توان را ندارد. اما پیدا کردن این توان واجب است و وظیفه الهی است.

يُنْجِيهِمُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَةٍ.

خداوند نجات میدهد اینها را از هر فتنه ای که غبراء مظلمه باشد. هر فتنه ای که فتنه تاریکی است و غبار آلود است.  خداوند بواسطه این افراد که صدق در ولایت و ارتباط با ما دارند، خداوند حفظشان میکند.

۱۲- ك، إكمال الدين مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الشَّاهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ خَالِدٍ الْخَالِدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ صَالِحٍ التَّمِيمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَاتِمٍ الْقَطَّانِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ‏ قَالَ النَّبِيُّ ص لِعَلِيٍّ ع يَا عَلِيُّ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ يَقِيناً-[۱] قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَّبِيَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ

نه پیامبر را دیدند و نه وصی را.

فَآمَنُوا بِسَوَادٍ فِي بَيَاضٍ.

یعنی اینقدر عمق معرفتشان بالاست. یقینی که شهودی بیاید خیلی متفاوت است با یقینی که با چشم می آید.

اگر کسی در شدت ها ایمانش حفظ بشود، معلوم میشود که در تمام مراتب راحت تر ایمانشان حفظ شده است.

سوال میکنند چرا ما برادرتان نیستیم؟ حضرت میفرمایند سختی های آنها بر شما بار بشود، شما کشش ندارید. اما آنها تحمل سختی های اینها را دارند. فتنه سهمگین دوران غیبت را تحمل کرده اند. از پایین که داارد میرود، شدت پیدا میکند. شدید را تحمل بکند، پایینی ها را میتواند تحمل بکند. مخلصون حقا هستند. شیعتنا صدقا هستند. چون آخرین مراتب فتنه را تحمل کرده اند و توانسته اند تثبت داشته باشند.

▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬

جهت دسترسی به مجموعه سلسله مباحث «مهدویت» استاد محمدرضا عابدینی کلیک کنید

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا