رفتن به محتوای اصلی

سلسله مباحث مهدویت | انتظار فرج - استاد محمدرضا عابدینی (جلسه 22)

تاریخ انتشار:
سلسله مباحث مهدویت حجت الاسلام محمدرضا عابدینی برگرفته از کتاب «شموس المضیئة» با عنوان « انتظار فرج » به همراه متن سخنرانی
سلسله مباحث مهدویت | انتظار فرج - استاد محمدرضا عابدینی (جلسه 22)
: :
: :

انتظار فرج - استاد محمدرضا عابدینی

در این بخش، بیست و دومین قسمت سلسله مباحث مهدویت حجت الاسلام محمدرضا عابدینی برگرفته از کتاب «شموس المضیئة» با عنوان « انتظار فرج » به همراه متن سخنرانی را به مدت 58 دقیقه با سالکان طریق حق به اشتراک می گذاریم.

▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

« انتظار فرج در انواع فرج اعم بعد از شدّت، و فرج عمومی امام زمان، و فرج خصوصی اختیاری، و فرج خصوصی اجباری »

یک توقیعی است که خیلی زیباست. چند بحث معرفتی دقیق هم دارد.  مراجعه شود.(این روایت در این جلسه خوانده نشد. شروع مطالب جلسه بعد از روایت)

۹- التَّوْقِيعُ الَّذِي خَرَجَ فِيمَنِ ارْتَابَ فِيهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ ج، الإحتجاج عَنِ الشَّيْخِ الْمُوَثَّقِ أَبِي عُمَرَ الْعَامِرِيِّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ‏ تَشَاجَرَ ابْنُ أَبِي غَانِمٍ الْقَزْوِينِيُّ وَ جَمَاعَةٌ مِنَ الشِّيعَةِ فِي الْخَلَفِ فَذَكَرَ ابْنُ أَبِي غَانِمٍ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ ع مَضَى وَ لَا خَلَفَ لَهُ ثُمَّ إِنَّهُمْ كَتَبُوا فِي ذَلِكَ كِتَاباً وَ أَنْفَذُوهُ إِلَى النَّاحِيَةِ وَ أَعْلَمُوا بِمَا تَشَاجَرُوا فِيهِ فَوَرَدَ جَوَابُ كِتَابِهِمْ بِخَطِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ عَافَانَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ وَهَبَ لَنَا وَ لَكُمْ رُوحَ الْيَقِينِ وَ أَجَارَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنْ سُوءِ الْمُنْقَلَبِ إِنَّهُ أُنْهِيَ إِلَيَّ ارْتِيَابُ جَمَاعَةٍ مِنْكُمْ فِي الدِّينِ وَ مَا دَخَلَهُمْ مِنَ الشَّكِّ وَ الْحَيْرَةِ فِي وُلَاةِ أَمْرِهِمْ فَغَمَّنَا ذَلِكَ لَكُمْ لَا لَنَا وَ سَأَوْنَا فِيكُمْ لَا فِينَا لِأَنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَلَا فَاقَةَ بِنَا إِلَى غَيْرِهِ وَ الْحَقُّ مَعَنَا فَلَنْ يُوحِشَنَا مَنْ قَعَدَ عَنَّا وَ نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ بَعْدَ صَنَائِعِنَا [بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏۵۳، ص: ۱۷۹]

يَا هَؤُلَاءِ مَا لَكُمْ فِي الرَّيْبِ تَتَرَدَّدُونَ وَ فِي الْحَيْرَةِ تَنْعَكِسُونَ- أَ وَ مَا سَمِعْتُمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ‏ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‏- أَ وَ مَا عَلِمْتُمْ مَا جَاءَتْ بِهِ الْآثَارُ مِمَّا يَكُونُ وَ يَحْدُثُ فِي أَئِمَّتِكُمْ عَلَى الْمَاضِينَ وَ الْبَاقِينَ مِنْهُمْ ع أَ وَ مَا رَأَيْتُمْ كَيْفَ جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ مَعَاقِلَ تَأْوُونَ إِلَيْهَا وَ أَعْلَاماً تَهْتَدُونَ بِهَا مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَى أَنْ ظَهَرَ الْمَاضِي ع كُلَّمَا غَابَ عَلَمٌ بَدَا عَلَمٌ وَ إِذَا أَفَلَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ فَلَمَّا قَبَضَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ أَبْطَلَ دِينَهُ وَ قَطَعَ السَّبَبَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ كَلَّا مَا كَانَ ذَلِكَ وَ لَا يَكُونُ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ يَظْهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ كَارِهُونَ وَ إِنَّ الْمَاضِيَ ع مَضَى سَعِيداً فَقِيداً عَلَى مِنْهَاجِ آبَائِهِ ع حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ فِينَا وَصِيَّتُهُ وَ عِلْمُهُ وَ مَنْ هُوَ خَلَفُهُ وَ مَنْ يَسُدُّ مَسَدَّهُ وَ لَا يُنَازِعُنَا مَوْضِعَهُ إِلَّا ظَالِمٌ آثِمٌ وَ لَا يَدَّعِيهِ دُونَنَا إِلَّا جَاحِدٌ كَافِرٌ وَ لَوْ لَا أَنَّ أَمْرَ اللَّهِ لَا يُغْلَبُ وَ سِرَّهُ لَا يُظْهَرُ وَ لَا يُعْلَنُ لَظَهَرَ لَكُمْ مِنْ حَقِّنَا مَا تَبْهَرُ مِنْهُ عُقُولُكُمْ وَ يُزِيلُ شُكُوكَكُمْ لَكِنَّهُ مَا شَاءَ اللَّهُ كَانَ وَ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ سَلِّمُوا لَنَا وَ رُدُّوا الْأَمْرَ إِلَيْنَا فَعَلَيْنَا الْإِصْدَارُ كَمَا كَانَ مِنَّا الْإِيرَادُ وَ لَا تُحَاوِلُوا كَشْفَ مَا غُطِّيَ عَنْكُمْ وَ لَا تَمِيلُوا عَنِ الْيَمِينِ وَ تَعْدِلُوا إِلَى الْيَسَارِ وَ اجْعَلُوا قَصْدَكُمْ إِلَيْنَا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُنَّةِ الْوَاضِحَةِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَكُمْ وَ اللَّهُ شَاهِدٌ عَلَيَّ وَ عَلَيْكُمْ وَ لَوْ لَا مَا عِنْدَنَا مِنْ مَحَبَّةِ صَلَاحِكُمْ وَ رَحْمَتِكُمْ وَ الْإِشْفَاقِ عَلَيْكُمْ لَكُنَّا عَنْ مُخَاطَبَتِكُمْ فِي شُغُلٍ مِمَّا قَدِ امْتُحِنَّا مِنْ مُنَازَعَةِ الظَّالِمِ الْعُتُلِّ الضَّالِّ الْمُتَابِعِ فِي غَيِّهِ الْمُضَادِّ لِرَبِّهِ الْمُدَّعِي مَا لَيْسَ لَهُ الْجَاحِدِ حَقَّ مَنِ افْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ الظَّالِمِ الْغَاصِبِ‏ [بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏۵۳، ص: ۱۸۰]

وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ وَ سَيُرْدِي الْجَاهِلَ رِدَاءُ عَمَلِهِ- وَ سَيَعْلَمُ الْكَافِرُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ عَصَمَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الْمَهَالِكِ وَ الْأَسْوَاءِ وَ الْآفَاتِ وَ الْعَاهَاتِ كُلِّهَا بِرَحْمَتِهِ فَإِنَّهُ وَلِيُّ ذَلِكَ وَ الْقَادِرُ عَلَى مَا يَشَاءُ وَ كَانَ لَنَا وَ لَكُمْ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ السَّلَامُ عَلَى جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ وَ الْأَوْلِيَاءِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً.

غط، الغيبة للشيخ الطوسي جماعة عن التلعكبري عن أحمد بن علي الرازي عن الحسين بن محمد القمي عن محمد بن علي بن زبيان الطلحي الآبي عن علي بن محمد بن عبدة النيسابوري عن علي بن إبراهيم الرازي قال حدثني الشيخ الموثوق به بمدينة السلام قال‏ تشاجر ابن أبي غانم إلى آخر الخبر بيان الصنيعة من تصطنعه و تختار لنفسك و الظالم العتل جعفر الكذاب و يحتمل خليفة ذلك الزمان. [الشموس المضيية، ص: ۵۴]

الفصل الخامس عشر فى نبذ من الرّوايات الواردة فى علّة إنكار المنكرين له و لقدومه الشّريف‏

۱- قال الصّادق عليه السّلام فى قوله تعالى: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ: «كان الميثاق مأخوذا عليهم للّه بالرّبوبيّة، و لرسوله بالنّبوّة، و لأمير المؤمنين و الأئمّة بالإمامة، فقال:

أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ؟! و محمّد نبيّكم، و علىّ إمامكم، و الأئمّة الهادون أئمتكم؟ ف قالُوا: بَلى‏. فقال اللّه: أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ أى لئلّا تقولوا يوم القيمة إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ.»

۲- و عن الحسين بن نعيم الصحّاف، قال سألت الصّادق عليه السّلام عن قوله: فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ‏ فقال: «عرف اللّه ايمانهم بولايتنا و كفرهم بتركها، يوم أخذ عليهم الميثاق و هم ذرّ فى صلب آدم عليه السّلام.»

۳- و فى جواب مكتوبة عبد اللّه بن جندب الى أبى الحسن الرّضا عليه السّلام: «… أنّ شيعتنا لمكتوبون بأساميهم و اسامى آبائهم، أخذ اللّه علينا و عليهم الميثاق، يردون‏ [الشموس المضيية، ص: ۵۵]

موردنا، و يدخلون مدخلنا، ليس على جملة الإسلام غيرنا و غيرهم الى يوم القيامة …»

أقول: قد تقدّم فى حديث «الصقر بن دلف» فى بيان أنّه لم سمّى المنتظر منتظرا، قول محمّد بن على الرّضا عليهما السّلام: «فينتظر خروجه المخلصون … و ينجو فيها المسلمون.»، و فى حديث أبى بصير، قول أبو عبد اللّه عليهم السّلام «فلا يثبت عليه الّا كلّ مؤمن أخذ اللّه ميثاقه فى الذّرّ الأوّل.»؛ فيعلم منهما و من الأحاديث الّتى ذكرنا هنا: أنّ لأنكار المنكرين و عناد المعاندين سببا و علّة أزليّة، و لعلّها مشيرة الى أمر الطّينة المبحوث عنه فى أحاديث الطّينة. و ليس هنا محلّ ذكرها، فراجع.[الشموس المضيية، ص: ۵۶]

الفصل السّادس عشر فى فضل انتظار الفرج فى طول غيبته عليه السّلام‏

فرج در روایات ما عنوان عامی دارد. در هر سختی ای. بعد از هر فشاری خداوند فشاری را قرار داده است. در امت های پیشین هم این فرج محقق بوده است. به خصوص د رمورد امت موسی که فرج بعد از سختی خیلی روایات و اشارات برش اقامه شده است. اما یک عنوان خاص دارد که میشود فرجی که مربوط به امام زمان است. انتظار فرج نسبت به امام زمان که خاص شد، خودش دو شق دارد. یکی که فرج به معنای فرج عمومی است و انتظار فرج عمومی است که قبل از قیامت محقق خواهد شد و دولت توحیدی و آن حکومت واحده توحیدی محقق میشود تا استعدادها به فعلیت برسد. چیزی از جهت استعداد باقی نماند مگر اینکه به فعلیت برسد در راه توحید.

مراتب توحید در یوم الظهور و یوم الرجعة و یوم القیامة محقق خواهد شد.

اینکه خود بحث انتظار فرج دو عنوان پیدا میکند، یکی این عنوان فرج است به عنوان عمومی و یکی هم به عنوان فرج انفسی است که در تعبیر بزرگان یا روایات به عنوان رابطه خاص مطرح شده است که فرج برای این مسئله هم عنوان پیدا کرده و اطلاق شده است. وقتی به اطلاقات فرج نگاه میکنیم، سه اطلاق است. یک اطلاق عام که فرج بعد الشدة است. عام است. بلکه اعم است. یک اطلاق خاص است که به عنوان فرج عمومی حضرت که در یوم الظهور محقق خواهد شد. وعده الهی است. محقق خواهد شد. که ما هم آن زمان را ادراک بکنیم. یک فرج خاص هم هست که هر کسی در دوران غیبت قرار میگیرد، بابش به سوی حضرت منسد نیست. رابطه امکان پذیر است. هرچند به عنوان اینکه حضرت رویت بشود یا ارتباط به نحو رویت باشد رد شده است، اما اینطور نیست که رابطه امکان پذیر نباشد. حقیقت دوران غیبت برگشتش به این ست که انسان ها در کمالی قرار میگیرند که میابند رابطه با حضرت رابطه بدنی نیست فقط. بلکه حقیقت رابطه به نظام روح است. لذا در روایات هست که در دوره ای که فرج حضرت محقق میشودو ظهور محقق میشود، حضرت تکلم میکنند و همه مردم در اقصی نقاط عالم میبینند و میشوند. قرب و بعد بر اساس مسافت زمانی نیست.ب ر اساس مکانت روحی است.

 ارتباط حضرت با امت با عنوان روح و بدن محقق میشود. هر کسی در هر جایی باشد، چنانچه روح با بدن نزدیک نیست نسبت به جزئی با جزء دیگر مگر اینکه آن جزء مکانت بیشتری داشته باشد تا بهره بیشتری داشته باشد. نظام روح تجرد است. نظام بدن مادی است. ممکن است بعضی از اعضا و قوا و جوارح ما، نسبتشان با روح قویتر از بعضی دیگر باشد. این اقرب بودن بعضی از قوا نسبت به همدیگر غیر از آن است که از آن طرف قرب و بعد باشد. چون نظام روح و بدن است، از آن طرف علی السواء است. چون نظام تجریدی است. اما اگر کسی توانست به مراتب تجریدی برسد، سعدا، قربشان بیشتر میشود. السابقون مقرب ترند نسبت به اصحاب یمین. خداوند قربش به همه عالم علی السواء است. نامتناهی کم و زیاد بردار نیست. نشان دهنده محدودیت است کم و زیاد بردار بودن. ان الله مع المتقین یا مع الصابرین یا معیت خاص را برای بعضی طوایف اهل ایمان ذکر میکنند، برای این است که به مرتبه ای رسیده اند که ادراک معیت میکنند. میابند که خداوند با اوست. دیگران هم معیت الهیه با آنها هست، اما ادراک این معیت را ندارند. کی میتواند ادراک معیت بکند؟ کسی که به کمال رویت رسیده است و خداوند را در همه ناظر و حاضر و مع و همراه میبیند. برای او مراقبه این مسئله را به دنبال خودش می آورد. پس قرب و بعد برگشت میکند به نظام مخلوقات نسبت به خداوند. از آن طرف قرب و بعد میخواست باشد، قرب و بعد لازمه حد است. لازمه محدودیت است. نحن اقرب الیه منکم و لکن لاتبصرون. خداوند میفرماید من به شما از او نزدیکترم. نحن اقرب الیه منکم و لکن لاتبصرون. قرب شما قرب مکانی است. قرب من مکانی نیست که من جلوتر باشم از شما یک قدم. قطعا قرب الهی قرب حتی نحن اقرب الیه من حبل الورید دارد بیان میکند که من از رگ حیات به او نزدیکتر هستم. نه اینکه رگ گردن او هستم. نه اینکه مثل رگ گردن برای او هستم. و الا قرب حبل ورید نسبت به او قرب مکانی است. قرب جزء نسبت به کل است. هرچند جزء رئیسی باشد، قرب مادی است. اینجا میفرماید ان الله یحول بین المرء و قلبه. این میشود قرب حقیقی الهیه که هر چیزی قبل از اینکه متعلق به خودش باشد متعلق به خداست. این نحوه ادراک و ارتباط در نظام تکوین محقق است. بکم فتح الله و بکم یختم. بکم یسمک السماء ان تقع علی الارض. بکم یرزق السماء. نحن مشیة الله. نحن اسماء الله الحسنی. مشیة الرب فی تقدیر الامور….

نسبت بدن با بدن نیست. بعضی منافقین میتوانستند خودشان را مقربتر نشان بدهند. اما در زمان ظهور به نحو اسم الباطن است.در دوران غیبت میخواهد طی طریق بشود از همین طریق. انسان ها میخواهند آماده بشوند برای آن مرتبه از ادراک. دارند یاد میگیرند و آماده میشوند که در عین اینکه امام معصوم بدنش در میان مردم نیست، اما استفاده از او باقی است. روح عالم باقی است. انتفاع از او…

اگر رابطه امام در دوران غیبت بخواهد دیده بشود، رابطه روح و بدن، آن رابطه با همه وجود من ارتباط برقرار میکند. هر مرتبه ای از غفلت غفلت از اوست و هر مرتبه از توجه توجه به اوست. این تعبیر دقت بشود میشود فرج انفسی. فرج شخصی. این فرج شخصی گاهی اختیاری محقق میشود. این تقسیم بعدی است. گاهی اختیاری محقق میشود و گاهی فرج شخصی اضطراری محقق میشود. چه وقت اضطراری محقق میشود. انسان وقتی لحظه موتش میرسد در حالت احتضار. به تصریح روایات متعددی که وارد شده میفرمایند که قبل از اینکه به عالم الوهی وارد بشود، باید به رویت حضرات معصومین بار بیابد. لذا دارد که قبل از موت مشرف میشود به خدمت حضرات و به صورت خیر مطلق میبیند.در آن لحظه که میبنید، میابد که به مرتبه ای که به دنبال آنها بوده، یا به دنبال نظام فطری اش بوده، به دنبال احقاق حق بوده، میبیند به مرتبه ای که تابع بوده به آنها علاقه دارد. مراتب حب متفاوت است. در لحظه حتضار متفاوت است. مومنین و غیر مومنین میبینند. همه یا با محبت آنها از دنیا میروند و یا با بغض. وجود افراد به صورت جمعی، یک پارچه ،اگر بخواهد محک زد شده باشد. میزان برش اقامه شده باشد.حقیقت وجودی معصومین میزان وجودی میشود. به مقدار محبت یا بغض به آنها باب عمل بسته میشود. حالا بعد از این شکوفا شدن این عمل یا تطهیر این عمل یا جزای این عمل در برزخ و مواقف قیامت و بهشت و جهنم محقق میشود. این نظام فرج اضطراری شخصی است. این رسیدن به مقام ولایت و رویت مطلقه قطعا محقق میشود. امکان ندارد کسی بدون این فرج از دنیا برود. فرج عمومی زمان خودش را دارد و برکات خاص خودش را دارد. کسانی که در دوران غیبت زندگی کردند یا در دوران حضور زندگی میکردند. آن مریض وقتی حضرت به بالینشان بودند، گفت من دارم میبینم پیامبر را و اهل بیت را تا امام رضا. وقتی علقه انسان قطع میشود از عالم ماده، ورودش به عالم مثال بیشترد میشود. در  خواب مرتبه ضعیفی محقق میشود. در  مریضی های سخت مرتبه ای اش محقق میشود. اوج ورود در مثال، لحظه احتضار است. رویت مثالی است. نه ذهنی و خیالی. تمثل است. رویت حقایق است. مثل مکاشفاتی است که برای اولیاء محقق میشود. این مشاهدات رای همه در لحظه احتضار، علت مشاهده قطع تعلقات بود. انقطاع از عالم دنیا بود، برای این شخص هم این انقطاع محقق میشود در لحظه موت. میابد که اینها کاری نمیتوانند بکنند. عمل جدیدی برایش محقق نمیتوانند بکنند. با این قطع تعلق نسبت به دنیا ورو به عالم مثال محقق میشود. این فرج محقق میشود. اگر نظام عالم دنیا اش تناسب داشت، با حب آنها عبور میکند. وارد میشود.اگر گل آلود و بغض آلود بود، میبیند این وجودات خیر محض را. میابد که با دشمنی و کینه آنها از دنیا میرود. و باب عمل او با این بسته میشود. این فرج شخصی اضطراری است. چون اضطرارا است، نتیجه عمل نیتس. اینکه بتواند نجات بدهد نیست. البته نسبت به کسی که اهل محبت بوده نتیجه عملش میشود.

در این مسئله فرج شخصی اضطراری را عرض کردیم. فرج عمومی را هم گفتگو میکنیم.

فرج شخصی اختیاری که فرج انفسی یا فرج فردی، تعابیر مختلفی که علما کرده اند باقی میماند که در ضمن روایات بهش میپردازیم. پس اگر بحث فرج میشود، سه فرد از فرج اولا در ذهن ما ترسیم میشود. یک فرج عمومی در مقابل شدت. هر گشایشی بعد از شدت سنت الهی است. فرج اعم. یک فرج عمومی داریم که فرجی است که د رزمان ظهور بواسطه ظهور محقق میشود. یک فرج انفسی داریم که دو شق داشت. فرج اضطراری و اختیاری. فرج اضطراری را گفتیم.

کی ها میتوانند. فقط کسانی که حضرات را میشناختند با محبت از دنیا میروند، یا کسانی که نشناختند لکن دنبال صالح بودن بودند، اینها هم با محبت از دنیا میروند. البته اینها مراتب دارد. مرتبه تبعیت هم متفاوت است.

روایات در این مسئله متفاوت است. کسی که امام زمانش را شناخت، تقدم و تاخر این امر برای او متفاوت نیست. به او مضرنیست. در او صدمه ای ایجاد نمیکند.ضرری به دنبال ندارد. تقدم و تاخر یکسان میشود. چون اصل انتظار فرج تحقق پیدا کرد. و فرج در وجود او محقق شد. این الان مرتبط است و بهره مند است. این بحث با آن بحث عمل صالح که حسنات به طور مطلق ظهور حضرات میشوند در یک بحث دیگری عرض خواهیم کرد که الحسنه والله ولایة امیر المومنین. یا اینکه شجره طوبی تنه اش در خانه حضرت امیر است و شاخه هایش در خانه های مومنین.

این طرح کلان مسئله بود. مراتب انتظار شکل گرفت.

همه حقیقت اعمال مندک میشوند در همدیگر و روح ایمان را تشکیل میدهند که میشود حقیقت انسان. او به این رابطه میرسد. یا دور میشود یا نزدیک میشود. لذا فرج فرج شخصی است و انفسی. اعمال ظهورش هستند. ممکن است کسی عملش زیاد نبوده، اما نظام روحی اش قوی بوده. این قطعا نسبت به کسی که عمل زیادی دارد اما نظام روحی ضعیفی دارد مقرب تر است.

یک بحثی است که سوال میکنند از حضرت که آیا نمیخواهید همه مومنین به کمال برسند؟ همه جا را توحید فرا بگیرد، نشان میدهد که اگر فرج عمومی محقق بشود، برای همه اشخاص تاثیر خدش را دارد. منتها جبرانش به این است که کسی که این نگاه فرج را دارد، به صورت فعال دارد میکوشد. لذا آن حقیقت اجتماعیه که این به دنبال تحققش بوده اما تحقق پیدا نکرد و شرایطش محقق نشد، دارد که وقتی حضرت ظهور میکند، منتظرین واقعی که فرج شخصی برایشان محقق شده بود، در قبر صدا زده میشوند که آن موعود قیام کرده، اگر میخواهید همراه او برخیزید و همراه او باشید. آن چیزی که طلبش را داشتند، در نظام خود ظهور است یا در زمان رجعت بعد از ظهور است، البته دو مسئله اختلافی است و هر دو بحث شده است. یک همچنین مسئله ای برای اینها اتفاق می افتد و برکت نظام اجتماعی را هم کسانی که طالبش بودند بهش میرسند.

این فرد به مرتبه ای از تسلیم میرسد که میداند اگر تقدم پیدا بکند مصلحت است و اگر تاخر پیدا بکند مصلحت است. میداند که باید بکوشد و فعال باشد. کوشیدن این سبب تقدم و تاخر نمیشود. راضی است به فعل الهی. میداند فعل الهی بهترین زمان را نسبت به فرض در نظر گرفته و محقق میشود. به ما گفته اند در اول امر دعا بکنید در تعجیل فرج. آن برای کسی است که به مرتبه رضا در ارتباط رسیده است. میابد که تقدیم و تاخیر به دست اوست.

بعضی بزرگان مثل آسید محمد حسن طباطبایی فرموده اند که غیبت از افراد شروع شد و بعد به غیبت کبری منجر شد. قبل از غیبت صغری عده ای از افراد میدیدند. غیبت از همه نبود. حتی در دوران غیبت کبری هم عده ای مرتبطند. همانطور که ج۵۲ بحار را رجوع کنید، کسانی که به ملاقات حضرت بار یافتند از بزرگان،…. روایات هم بر این دلالت دارد که امکان ارتباط هست. همانطور  که در دوران غیبت از افراد این غیبت محقق شد تا غیبت کبری. ایشان میفرمایند که در زمان ظهور هم ظهور های انفسی محقق میشود و بعد به دنبالش ظهور عمومی محقق میشود. هرچقدر ظهور انفسی شدت پیدا بکند، زمینه ظهور عمومی بیشتر میشود. در کلامی منسوب به آقای حسن زاده، فرموده اند که ظهور انفسی محقق شده است. دارد شدت پیدا میکند. اگر کسی بد مطرح میکند یا مطالبی را نتیجه بگیرد یا انحرافی را بخواهد مترتب بکند، بحث دیگری است. ما نباید به خاطر انحرافی برخورد کردن کسی، اصل مسئله را تخطئه بکنیم. اصل مسئله صحیح است. کلمات بزرگان هم دلالت بر این میکند.

دوران غیبت از عظیم ترین دوران بشریت است. دوران ظهور عظیمتر است. دوران قیامت عظیمتر از دوران ظهور است. آنجا توحید به نحو اتمش محقق میشود. برزوا لله الواحد القهار. اتم مراتب وجودی انسان است. آن دوران زمان عمل نیست. اما نتیجه اختیار انسان است.

جای بحث دارد که عمده تشرفات به حضو رحضرت، آیت الله شجاعی رساله ای دارند در باب امام زمان، در بحث تشرف میفرمایند… بزرگان دیگر هم فرموده اند که اکثر تشرفات در عالم مثال است. مثال مرابت دارد. مثال متصل و منفصل. منفصل باشد خیلی قوی و عظیم است. در متصل محقق بشود، بسیار مهم است اما دون آن مرتبه است. اما اینکه اکثرت تشرفات در عالم مثال است، چه متصل و چه مفصل، اما در نظام عالم مادی.

آیت الله بهجت چند مسئله ذکر میکردند یک کسی… گاهی لو میرفت که چه کسی بوده است. یک کسی میگفت که دیدم آقایی از روبرو می آید. احتمال داد که امام زمان باشد. گفتم وقتی نزدیک شدم در دلم سلام میکنم. جواب را اگر آشکار دادند، معلوم میشد حضرت است. بعد حضرت جواب دادند. به دیگران گفتند دیدید حضرت را؟ گفتند کی را؟

در عالم ماده نبوده. تمثلی بوده است. اگر بقیه ببینند هم دلیل نمیشود که مادی بوده. امکان رویت مادی هم هست.  اینطور نیست که امکان رویت مادی منتفی باشد. لزومی نیست. نه اینکه نباشد. نظام ارتباطی امام با مامومین، تشبیه به خورشید پشت ابر، …. ارتباط مثالی محقق میشود. حتی انسان دست میزند و گرما احساس میشود. حتی چیزی میدهند و انسان میگیرد و میبیند چیز یهست. همه اینها منافی با اینکه در مثال باشد نیست. ایشان میفرمودند در حرم امام کاظم کسی(خودشان) کوری نشسته بود در صحن، پرسید که حضرت از کجا خارج شد. اگر ورود را احساس نکرده بود، خروجش را…. خروج را فهمیده بود. درش را پرسید. او هم اشاره میکند از کدام در.

مثل جریان ابو هارون مکفوف.

رویت در دایره ارتباط بر اساس نظام چشم نیست. این مرتبه ای اش را حضرت بارز کردند. آنی که چشم داشت نمیدید. آنی که چشم نداشت میدید. اصلا در نظام ظاهر نیست مسئله. حقیقت امامت بخواهد تجلی بدهد خودش را… کسی که در حالت موت است میبیند همه حضرات را. خیلی نقل میکنند که در لحظه موت افراد صالح خودشان را جمع و جو رمیکنند. حالت خضوعی پیدا میکنند. دیگران هم چیزی نمیبینند. نظام نظام ظاهری نیست. بر اساس چشم. در درون این دارد محقق میشود. این درست است که دارد نگاه میکند در بیرون خودش میبیند. اما حقیقت رویت مثالی در درون خودش است. حقیقت فرج و انتظار از دورن داردم محقق میشود در فرج شخصی. ممکن است اثاری هم در درون بگذارد. اما حقیقت رابطه نظام روح و بدن است. از عمق درونی ترین لایه های بدن. این نظام ارتباط و تدبیر محقق میشود.

این حرف ها اگر غلط فهمیده بشود باعث انحراف میشود. با حفظ تمام استظهارات مسئله دیده بشود.

اذا رفعوا علمکم. فلیتوقعوا الفرج من تحت اقدامکم. قدم اینجا به معنای عمل است. بعد گفته اند چگونه بر امر قبل تثبیت کنیم خودمان را. روایاتش را در مباحث بعدی عرض میکنیم.

روایات ج۵۲ بحار ص۱۲۲ به بعد که باب انتظار فرج است را ببینید.

۱- عن المفضّل بن عمر، عن ابى عبد اللّه عليه السّلام قال: «أقرب ما يكون العباد إلى اللّه عزّ و جلّ و أرضى ما يكون عنهم، إذا افتقدوا حجّة اللّه

نزدیکترین حالت بندگان به خدا. ارضی ما یکون عنهم. آن حالتی که رضا در آنجا بالاترین است. آنجا بهترین لحظات است. قاعده این است که وقتی حجت هست باید اقرب و ارضی باشد. میگوید اقرب و ارضی وقتی است که حجت الهی فقدان پیدا میکند در بین مردم. اگر غیبت حجت باشد از آنها که لساخت الارض. این غیبت در مرتبه ظاهر و بدن است. مثل خورشید پشت ابر است. مردم شخص خورشید را نمیبینند. اما از اثارش بهره مند هستند. روشنی هوا نشان میدهد که خورشید است.

نظام بدن ارتباط ندارد. اما نظام روح بهره مند است.

حُجِب عنهم دارد در ادامه در بحار.

ما غائبیم. ما در حجابیم. مثل اینکه ما غافلیم. غیبت هم نسبت به ماست. اگر غیبت به ما نسبت پیدا کرد، حرکت برای فرج از کدام طرف باید محقق بشود؟ از این طرف.

قیامت هم همینطور است. لقد کنت فی غفلة من هذا، فکشفنا عنک غطائک. پرده از تو بالا رفت. خداوند در پرده نبود. خدا حاجب نداشت. تو حاجب داشتی. فکشفنا عنک غطائک. فبصرک الیوم حدید. چشم تو تیز شد. تو دیدنت قویتر شد. پس رشد از کی محقق شده است؟ از این طرف. حرکت از آن طرف معنا نمیدهد. نسبت به خدا که اصلا معنا نمیدهد.

نسبت روح و بدن هم اگر شد همین مسئله است. چون روح در نظام تجردی است و حرکت مادی ندارد.

و لم يعلموا بمكانه،

مردم مکانش را نمیدانند

و هم فى ذلك يعلمون أنّه لم تبطل حجج اللّه؛

اگر در دوران غیبت، با اینکه این حجاب محقق شده است، اگر در این حالت یقنی داشته باشند که حجت الهی برقرار است و باطل نشده است، با اینکه حجت الهی در مرئی و منظرشان نباشد. و لا بیناته هم در نسخه ای هست. بیناتش هم محقق نشده است. آثار ارتباط را هم میبینند که حضرت دارد پشتیبانی و امداد رسانی میکند. اساس نظام تکوین که بکم رزق الوری دارد محقق میشود. دین الهی دارد رشد پیدا میکند. تایید اولیاء الهی دارد محقق میشود.

فعندها فتوقّعوا الفرج كلّ صباح و مساء.» الحديث‏

این ارضی و اقرب اگر محقق شد، لحظه به لحظه منتظر فرج باشید. فان اشد ما یکون غضب الله علی اعدائه، بالاترین غضب در مقابل آن اقرب و ارضی، اشد غضبا نسبت به اعدائش. غیبت دوران رضایت و قرب حضرت حق است نسبت به بندگان و مومنان و دوران شدت غضب است بر کفار. وقتی حجت غائب است شدت غضب بر کفار است. وقتی برای آنها ظاهر بود، امکان اینکه اینها در مقابل حجت نتوانند کاری انجام بدهند و حجت غلبه بکنند بود. اما در این دوران یکه تاز میدان میبینند. حجب و حیا ندارند. تا آخرین مرتبه قساوت خودشان جلو میروند. غضب الهی است که اینها را رها کرده است. حتی کسی که در دوران حضور معصوم با معصوم میجنگد، مثل کسی نیست که در دوران غیبت میجنگد. این مومن آمنوا بسواد علی بیاض، نشان میدهد که حجت تمام تر است در آن روز. اگر تمام تر است، کسی که میجنگد باید حجت بر او شدیدتر باشد. در آن روز عقول رشد کرده است. اتمام حجت شده است. بر مومن و کافرش اتمام حجت شدیدتر مشیود. کفار وقتی در دوران شدت اتمام حجت قرار بگیرند و نپذیرند شدت غضب الهی است.

وقتی ناقه صالح پی شد، بدون تقاضا عذاب آمد. حضرت زهرا س بعد از جریان فدک عرض میکند به خداوند که خدایا من را کمتر از ناقه صالح قرار نده. دختر پیغمبر است. میشناختند. میدیدند. این بیان خیلی بیان دقیق و زیبایی است.

حضرت امیر خواستند از حضرت زهرا که محقق نشود این حقیقت. پیغمبر توصیه به صبر کردند. این شدت در دوران غیبت اوج خودش را نشان میدهد.

و قد علم ان اولیائه لایرتابون. خداوند میدانست که با اینکه حجت غائب است، بقاء بر ایمان سخت میشود، میدانست که اولیائش به شک نمی افتند. اگر اولیائش هم به شک می افتادند، یک لحظه حجتش را غائب نمیکرد. معلوم میشود که با ولی شان رابطه دارند. شکی ندارند. در رابطه عقلی ارتباط هست. مرتبه وجودی عقل. اقوی و اشد است. اقرب ما یکون است و ارضی ما یکون است.

▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬

جهت دسترسی به مجموعه سلسله مباحث «مهدویت» استاد محمدرضا عابدینی کلیک کنید

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا