جنگ نقده - مهمانان ناخوانده نقده عاملان جنگ خونین ۳ روزه

مروری بر جنگ خونین نقده
جنگ نقده - مهمانان ناخوانده نقده عاملان جنگ خونین ۳ روزه
بی‌تردید منازعه نقده، یک توطئه بین‌المللی بود که پشت پرده آن، از سوی ایادی استکبار و بازماندگان دودمان پهلوی سازماندهی و هدایت می‌شد. طی سه روز درگیری در این شهر، نزدیک به ۵۰ نفر شهید، تعدادی مجروح و نزدیک به هزار نفر از اهالی ترک منطقه اسیر شدند...

مروری بر جنگ خونین نقده

در این نوشتار با بررسی ابعاد مختلف جنگ نقده (سولدوز)، که در مورخه 31 فروردین 1358 رخ داد، عواملی که باعث جنگ خونین 3 روزه شد، شرح داده شده است. لازم به ذکر است در جنگ نقده (سولدوز)، نزدیک به ۵۰ نفر شهید، تعدادی مجروح و نزدیک به هزار نفر از اهالی ترک منطقه اعم از زن و مرد، در دسته‌های مختلف، به دست قوای مهاجم اسیر شدند.

مروری بر جنگ خونین نقده

بی‌تردید منازعه نقده، یک توطئه بین‌المللی بود که پشت پرده آن، از سوی ایادی استکبار و بازماندگان دودمان پهلوی سازماندهی و هدایت می‌شد. طی سه روز درگیری در این شهر، نزدیک به ۵۰ نفر شهید، تعدادی مجروح و نزدیک به هزار نفر از اهالی ترک منطقه اعم از زن و مرد، در دسته‌های مختلف، به دست قوای مهاجم اسیر شدند که روز‌ها و هفته‌ها در اسارت ماندند و بعد‌ها آزاد شدند! با این همه و در نهایت، این اجساد مردم مظلوم و بی‌دفاع نقده بود که در خیابان‌ها و خانه‌ها خودنمایی می‌کرد!

 عواملی نظیر تمدن و تاریخ کهن، ژئوپلیتیک خاص، مهاجرت و ترکیب جمعیتی مختلف، تنوع قومی و مذهبی، دخالت ایادی خارجی، منابع، ثروت‌های طبیعی و...، استان آذربایجان‌غربی را به یکی از کانون‌های تنش، بحران و منازعات در طول تاریخ تبدیل کرده است. حوادث و مناقشات مربوط به ماجرای شیخ عبیدالله شمزینی، اسماعیل آقا سیمیتقو، جیلوها، ارامنه و...، نمونه‌هایی از تجاوز‌ها و ظلم‌های تاریخی است که رخ داده است. با این همه و به رغم تفاوت‌ها، تنوع و تضاد‌های مذهبی و قومی، زندگی و روابط مسالمت آمیز در بین ساکنان این خطه از کشورمان وجود داشته و روح مصالحه و همزیستی، در آن جاری است.

جنگ نقده - مهمانان ناخوانده نقده عاملان جنگ خونین ۳ روزه

بستر‌های آغاز جنگ در نقده، در آغازین بهار انقلاب اسلامی

پس از اعدام قاضی محمد، رهبر سیاسی حزب دموکرات کردستان توسط حکومت پهلوی در ۱۰ فروردین ۱۳۲۶در مهاباد، گروه‌های تجزیه‌طلب کرد، سه دهه را در انفعال سیاسی سپری کردند! فعالیت‌های آنها، به برگزاری میتینگ‌ها و نشست‌های حزبی محدود شد. اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با توجه به اوضاع آشفته و ناآرام روز‌های آغازین حکومت نوپای جمهوری اسلامی، اعضای حزب دموکرات با استفاده از فرصت پیش آمده، با تحریک احساسات ناسیونالیستی و خشونت قومی، به دنبال تحقق آمال دیرینه خود بودند.

موقعیت جغرافیای سیاسی و نظامی شهرستان نقده، از عوامل مهم توجه حزب دموکرات کردستان نسبت به تصرف یا کنترل این شهر بوده و موجب بروز جنگ نقده در ۳۱ فروردین ۱۳۵۸ گشت. در چهارم فروردین ۱۳۵۸، دولت موقت اجازه داد تا جسد ملامصطفی بارزانی، رهبر جنبش ملی‌گرای کردستان عراق از کرج به بخش اشنویه نقده منتقل و در آنجا دفن شود. از این رو جمعی از متنفذان محلی و روحانیون شیعه و سنی منطقه نیز در این مراسم شرکت کردند.[عیسی:کتاب «جنگ نقده»،۱۳۹۵، چاپ دوم، ص۳۲،]

غارت پادگان مهاباد، به مثابه اولین گام!

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برای اداره امور شهر نقده، ابتدا کمیته مشترکی اعم از کرد و ترک تشکیل شد، ولی به دنبال شروع فعالیت گروه‌ها و احزاب جدایی‌طلب، از جمله حزب دموکرات کردستان- که اساساً حزبی مارکسیستی و لنینستی بود- در مناطق کردنشین جنوب غرب آذربایجان، با تبلیغات نفاق‌آمیز و شدید قوم‌گرایی کردی از طریق رادیو و نشریات حزب یاد شده در نقده، به دو کمیته مجزای ترک و کرد منفک شد و فضای ملتهب تعصب آمیز قومی، به شکل مضاعف بر منطقه حاکم شد. بعد از خلع سلاح ژاندارمری نقده در تاریخ ۲۳/۱۱/۱۳۵۷ و مسلح شدن عده‌ای از افراد، وضعیت شهر رو به بی‌نظمی بیشتری رفت. به هرروی، چند روزی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که حزب دموکرات در ۳۰ بهمن ۱۳۵۷، به رهبری عبدالرحمن قاسملو، فعال سیاسی چپ و از رهبران حزب دموکرات کردستان، پادگان مهاباد را محاصره و سلاح‌های ارتش را -که در حدود ۳۶ هزار قبضه اسلحه، اقسام توپ جنگی، تانک و خودروی نظامی بود- غارت کردند و طی آن سرتیپ پزشک‌پور، فرمانده پادگان را ترور و مجروح کردند! غنی بلوریان از اعضای حزب دموکرات در خاطراتش می‌نویسد: «دکتر قاسملو لحظه به لحظه با اشخاص تماس می‌گرفت و نقشه اشغال پادگان را می‌کشید.

قاسملو معتقد بود که آنجا (یعنی پادگان مهاباد) مرکز شر است و باید جمع‌آوری شود.» [غنی:کتاب «ئاله کوک»، صفحات ۳۱۲،۳۲۳،]

تلاش نا‌موفق حزب دموکرات برای تصرف پادگان‌های جلدیان و پسوه

بعد از تصرف پادگان مهاباد توسط مزدوران قاسملو، نیرو‌های حزب از طریق مهاباد، از مسیر جاده نقده به پیرانشهر، به قصد تصرف و غارت پادگان‌های جلدیان و پسوه حرکت کردند. در آن زمان در پادگان جلدیان، ۲۷ نفر از پرسنل باقی مانده بود، که برای تأمین کسری نیرو‌ها از اهالی غیرنظامی نقده، جهت حفظ این پادگان‌ها کمک گرفته شد. دفاع شجاعانه مردم غیور منطقه، مانع از تصرف پادگان شد. روزنامه کیهان طی مصاحبه‌ای با فرمانده پادگان می‌نویسد: «حدود ۵۰۰نفر از افراد مسلح وابسته به حزب دموکرات، به پادگان جلدیان حمله کرده‌اند. در جریان این حمله، یک نفر شهید، سه نفر مجروح و سه نفر اسیر شدند که دو تن از آنان دانش‌آموزان۲۰ و ۱۸ و یک نفر از اوراق‌کننده اتومبیل است.» [روزنامه کیهان، شنبه،۲۶اسفند سال۱۳۵۷شماره ۱۰۶۶۳، ص۷،]

ممانعت حزب دموکرات از شرکت مردم در رفراندوم ۱۲فروردین ۱۳۵۸

در ۱۲فروردین۱۳۵۸، رفراندوم تعیین نظام جمهوری اسلامی برگزار شد. اکثریت مردم نقده و روستا‌های اطراف آن، به جمهوری اسلامی رأی دادند، اما حزب دموکرات کردستان، شرکت در این رفراندوم را در مناطق کردنشین تحریم کرد! سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان «کومله»، در اعلامیه‌ای خطاب به پیشه‌وران، بازاریان، روشنفکران، کارمندان و دانش‌آموزان اعلام کرد: «در ۱۰ فروردین ۱۳۲۶، طناب دار را به گردن قاضی محمد انداختند. مبارزان خلق کرد در سالروز شهادت قهرمان ملی‌شان، در رفراندومی که حقوق ملی خلق کرد و سایر خلق‌های ایران را نادیده می‌گیرد، شرکت نخواهد کرد.» [روزنامه کیهان ۷فروردین۱۳۵۸، شماره ۱۰۶۶۸ص۳،] شیخ‌عزالدین حسینی نیز حضور در انتخابات را تحریم کرد و در پایان اعلامیه خود، شرکت در آن را مشروط به برآوردن ساختن درخواست‌های خود کرد! [روزنامه کیهان، چهار‌شنبه ۸ فروردین ۱۳۵۸، شماره ۱۰۶۶۹ص۷،]

شهید چمران, تلاش نا‌موفق حزب دموکرات برای تصرف پادگان‌های جلدیان و پسوه

دعوت از کرد‌های مناطق مختلف، برای شرکت در میتینگ مسلحانه در نقده!

حزب دموکرات برای برپایی میتینگ مسلحانه در شهر نقده، در روز جمعه ۳۱ فروردین ۱۳۵۸، اقدام به یک فراخوان و دعوت گسترده از کرد‌ها نمود. طی این فراخوان، علاوه بر کرد‌های آذربایجان غربی و کردستان ایران، حتی از اکراد عراق و ترکیه نیز در آن حضور داشتند! به نظر می‌رسد که دلایل انتخاب نقده برای انجام میتینگ مسلحانه در این شهر، به شرح ذیل است:

۱-از نظر سوق‌الجیشی و استراتژیک، نقده دارای موقعیت خاص نظامی است.

۲-نقده محل تدارکات و پشتیبانی پرسنل ارتش مستقر در پادگان‌های جلدیان، پسوه و حتی پیرانشهر محسوب می‌شد. باید این مانع به نوعی از سر راه برداشته می‌شد.

۳-نقده ترک‌نشین، پل ارتباطی میان شهر‌های کردنشین اشنویه در غرب، پیرانشهر در جنوب غرب، مهاباد در جنوب نقده با ارومیه مرکز استان، محسوب می‌شود. شهید دکتر مصطفی چمران در توصیف موقعیت این شهر می‌گوید: «نقده دروازه آذربایجان است. برای وصول به اشنویه، جلدیان و پیرانشهر، حیاتی است. برای نفوذ به آذربایجان، سیطره بر نقده ضروری است....»

۴- ایجاد رعب و وحشت در میان مردم نقده، جهت ترک این شهر. در فروردین ۱۳۵۸، جمعیت شهر نقده، ۱۹ هزار نفر برآورد می‌شد که ۱۶ هزار نفر آن ترک و ۳ هزار نفر دیگر کرد بودند. بسیاری از خانواده‌های ترک، در محله کرد‌ها منزل و کسب و کار داشتند.

اگر نقده، به تسلط حزب دموکرات درمی‌آمد، هدف بعدی تصرف شهر ارومیه بود!

از دلایل اصرار بیش از حد برگزاری میتینگ مسلحانه در این شهر، جلب حمایت‌های خارجی بود. برخی شاهدان و مطلعان بر این باورند: چند روز قبل از ۳۱ فروردین سال ۱۳۵۸، برخی از سران حزب دموکرات کردستان ایران، از جمله مصطفی هجری و رحمان حاجی‌احمدی، با جلال طالبانی و مسعود بارزانی در روستای تیرکش ملاقات کردند و در این باره با یکدیگر هماهنگ شدند. جلال طالبانی قول داده بود در صورت تصرف نقده، حمایت‌های بین‌المللی از حزب دموکرات کردستان ایران را جلب نماید.

با این همه برگزاری میتینگ مسلحانه در شهر نقده، موجب نگرانی مردم، روحانیون و ریش‌سفیدان شهر شد و آنان ضمن مخالفت با برگزاری این برنامه، از سران حزب دموکرات خواستند تا از برگزاری مراسم در شهر منصرف شوند. عبدالله ابریشمی در کتاب «مسئله کرد در خاورمیانه» می‌نویسد: «برخی از آدم‌های محترم و روحانیون ترک آمدند پا درمیانی کردند، با دفتر حزب تماس گرفتند و خواستند که این برنامه برگزار نشود.» بعد‌ها بلوریان این مدعا را تأیید می‌کند و می‌نویسد: «ترک‌های نقده، نامه‌ای به حزب می‌نویسند و می‌گویند: از این اقدام شما ناراضی هستیم و نمی‌خواهیم شما به صورت مسلحانه، اقدام به برگزاری مراسم کنید و پیشنهاد می‌کنیم که این مراسم، در کنار شهر برگزار شود!» [ابریشمی، عبدالله: مسئله کرد در خاورمیانه، نشریه چشم‌انداز ایران، مدیرمسئول لطف‌الله میثمی، فروردین سال ۱۳۸۲، ص۲۳،]

با این همه، اقدام مردم شهر بی‌فایده بود و حتی قاسملو و اعضای حزب، خواستار تخلیه و تسلیم ترک‌های شهر می‌شوند که پاسخی قاطعانه و منفی از آن‌ها دریافت می‌کنند؛ و سرانجام آغاز جنگی خونین طلوع خورشید روز بهاری ۳۱ فروردین، خبر از آغاز رخدادی عظیم داشت. همه چیز مهیای آن بود تا یک جنگ سه روزه خونین، برای مردم مظلوم نقده در تاریخ ثبت شود. غلام بناوند، از مدافعان شهر در طی جنگ نقده، آن روز را چنین تشریح می‌کند:

فعالیت‌ها و رفت‌و‌آمد‌های روزمره آغاز شده بود، اما چهره شهر با دیگر روزها، تفاوت عمده‌ای داشت. مردم تحرکات خاصی را نظاره‌گر بودند. آن‌ها عناصر مسلح کرد را سر پست‌هایی که برایشان تعیین شده بود، می‌دیدند. تمام ورودی‌ها و خروجی‌های شهر، تحت کنترل شدید عناصر حزب دموکرات بود. ساعت ۸:۳۰، رژه ۵ هزار نفری این مهمانان ناخوانده در شهر آغاز می‌شود. عناصر مسلح در صفوف و ردیف‌های منظم، با انواع سلاح‌ها و با شور و حال زیاد، سرود خوانان و شعارگویان در حال رژه رفتن بودند و شعار‌هایی به زبان کردی و فارسی سر می‌دادند:

تشکل کرد‌ها ایجاد باید گردد
حماسه ویتنام تکرار باید گردد

افراد سوار بر وانت بار‌ها از پشت این خودرو‌ها با شور و احساساتی زیادالوصف، کف می‌زدند و هورا می‌کشیدند که صدایشان در تمامی شهر می‌پیچید و منعکس می‌شد! عجب غوغایی بود، بانگ ولوله و هیاهو سراسر خیابان امام و محله‌های اطراف را فرا گرفته بود. مراسم آن‌ها در استادیوم ورزشی، با حضور اکراد شهر‌ها و روستا‌های کردنشین و سخنرانی سران حزب دموکرات آغاز شد. حوالی ساعت ۱۱ صبح، صدای شلیک تیر هوایی، افراد مسلح داخل استادیوم را دچار هراس می‌کند و آنان این را تهدیدی برای خود تلقی می‌کنند. در نتیجه نظم میتینگ به هم خورد و آنان سراسیمه و دسته‌جمعی، شروع به تیراندازی هوایی می‌کنند. آن گاه به صورت گروهی، استادیوم ورزشی را ترک می‌نمایند. آنان قبل از ترک آنجا، دو تن از اهالی ترک‌زبان کوچه مجاور استادیوم، از خانواده آبیاری‌ها را به شهادت می‌رسانند!»

آنگاه در خیابان اصلی شهر، چندین کسبه را کشتند و سپس در محله‌ها و اطراف نقده، اجتماع کردند و نیرو‌های مستقر در مبادی ورودی و خروجی شهر را -که قبلاً در اختیار خود گرفته بودند- تقویت کردند و منتظر دستورات بعدی حزب ماندند. اغلب مردم ساکن نقده، در منازل و پشت‌بام‌ها و در سنگر‌های خود، پناه گرفته و نگران اوضاع بودند. چند تن میوه‌فروش دوره‌گرد، با ارابه‌های خود در خیابان در تردد بودند که در همان ابتدای کار، مورد حمله قرار گرفتند و کشته شدند. قبل از تخلیه استادیوم، جمعی از مردم روستا‌های اطراف و اهالی نقده که برای خرید و فروش در محل جمعه‌بازار تجمع کرده بودند، توسط افراد مسلح کرد به گروگان گرفته شدند! اگر جنگی در پیش نبود، گروگانگیری عده‌ای از مردم بی‌دفاع، چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟ در فاصله ساعت ۱۱تا ۵ بعد از ظهر که جنگ رسماً آغاز شد، درگیری‌های پراکنده در سطح شهر ادامه داشت. بلندگو‌های مساجد شیعه از گروه‌های مسلح، به طور متوالی درخواست می‌کرد برای اجتناب از برادرکشی، شهر را ترک نمایند! روز شنبه اول اردیبهشت ۱۳۵۸، به رغم باران شدیدی که می‌بارید، جنگ به شدت ادامه داشت. مهاجمان سعی در تصرف «قالا باشی» محل سوق‌الجیشی نقده داشتند. با تسلط بر این قسمت، تصرف بقیه نقاط شهر، برای آنان آسان می‌شد. مهاجمان نهایت تلاش خود را به کار می‌برند. با وجود اینکه مهاجمان چند منزل مسکونی اطراف را تصرف کرده بودند تا کل منطقه را بگیرند، اما این مقاومت سرسختانه مدافعان بود که آن‌ها را ناکام گذاشت. در‌گیری‌های مسلحانه، به روستا‌های اطراف شهر نیز سرایت کرد! در گوشه‌هایی از شهر شعله‌های آتش دیده می‌شود، ولی تعیین محل آن به علت تیراندازی، امکانپذیر نبود. تلفات بین ۷۰ تا ۸۰ تن و تعداد مجروحان تیر خورده نیز ۴۳ تن بود. اجساد در وسط کوچه و خیابان مشاهده می‌شدند. ادامه تیراندازی، انتقال آن‌ها را به بیمارستان، ناممکن کرده بود! در پی تشدید درگیری‌ها، زمزمه‌هایی مبنی بر اعزام ارتش به دستور دولت، به شهر جنگ‌زده نقده شنیده می‌شد. پخش اخبار دخالت ارتش در جنگ، سران حزب را بسیار آشفته و نگران می‌کند! آنان سعی می‌کنند تا زمان حصول نتیجه مطلوب خود در جنگ، به نوعی از حضور ارتش جلوگیری کنند. غنی بلوریان در نامه‌ای به «آیت‌الله سید محمود طالقانی»، از ایشان می‌خواهد مانع از رفتن افراد مسلح به نقده شود. وی ادعا کرد رفتن افراد مسلح به این شهر، ممکن است موجب تحریک شود و به آتش دامن بزند! شیخ عزالدین حسینی در ساعات پایانی روز دوم، وقتی مقاومت مدافعان را می‌بیند، با پخش اعلامیه از طریق رادیو مهاباد و چندین تلگرام به مقامات و مراجع شیعه، خواستار توقف جنگ می‌شود و بر لزوم برادری میان ترک و کرد تأکید می‌کند. گویا در برخی مسائل، وی با قاسملو و حزب دموکرات دچار اختلاف نظر شده بود!

ورود زنده‌یاد شیخ غلامرضا حسنی و یارانش به نقده

در شامگاه روز یک‌شنبه، زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسمین غلامرضا حسنی همراه با عده‌ای از نفرات داوطلب ارومیه‌ای، دو نفربر ارتش تهیه می‌کنند و از طریق جاده خاکی حیدرآباد، ابتدا وارد حسنلو و سپس وارد نقده می‌شوند. با ورود ایشان و نیرو‌های همراه، مبارزان و مردم که گلوله‌هایشان تمام شده بود، روحیه تازه‌ای می‌گیرند. حاج‌آقا حسنی همراه با مردان و زنان مدافع شهر، به سمت ستاد فرماندهی دموکرات‌ها حمله و با درگیری و مقاومت، آنجا را به تسلط خویش درمی‌آورند. آنگاه همراه با ۲۰۰ نفر از نیرو‌های مردمی در خارج از شهر، به سمت بیشه‌زار در قسمت جنوب‌غربی شهر حرکت می‌کند و آن‌ها را در محاصره خود قرار می‌دهد و جنگ نقده در نهایت، با استقامت و جانفشانی مردان و زنان مقاوم، در عصر روز دو‌شنبه ۳/ ۲/ ۱۳۵۸ با فرار مسلحان و مهاجمان به سرانجام می‌رسد. در چهارمین روز با حضور تعدادی نفربر و تانک ارتش در نقده و قطع درگیری‌های پراکنده در کوه‌های اطراف شهر، اوضاع نسبتاً آرام می‌شود.

ورود زنده‌یاد شیخ غلامرضا حسنی و یارانش به نقده

بیشتر بخوانید: شکست تروریست‌های حزب دموکرات توسط نیروهای انقلابی ارومیه

شهدای جنگ نقده

طی این سه روز درگیری، نزدیک به ۵۰ نفر شهید، تعدادی مجروح و نزدیک به هزار نفر از اهالی ترک منطقه اعم از زن و مرد، در دسته‌های مختلف به دست قوای مهاجم اسیر شدند که روز‌ها و هفته‌ها در اسارت ماندند و بعد‌ها آزاد شدند! با این همه و در نهایت، این اجساد مردم مظلوم و بی‌دفاع نقده بود که در خیابان‌ها و خانه‌ها خودنمایی می‌کرد! صدای ضجه و شیون زجرآور زنان و کودکان، قلب انسان را به درد می‌آورد. زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین غلامرضا حسنی، در تشریح جنایت حزب جلاد دموکرات می‌گوید: «روز دو‌شنبه از دو خانه، دیدن کردم. در یکی از آنها، ۱۱ نفر را سر بریده بودند! خانواده میرزا علی بدلی، که از دیدن آن‌ها خیلی ناراحت شدم. مثلا سر دخترک سه ساله‌ای را بریده بودند و با سیخ، به سینه مادر ۲۳ ساله‌اش چسبانده بودند! در خانه‌ای دیگر، جوانی را با تبر قطعه قطعه کرده بودند که بزرگ‌ترین قطعه‌اش، به اندازه یک لیوان بود! ۲۲نفر دیگر را هم در جایی، با طناب اعدام کرده بودند!» [حجت‌الاسلام حسنی‌: مصاحبه با روزنامه کیهان، شنبه ۱۷ اسفند، ۱۳۸۱، شماره۱۷۶۱۶]

جنگ نقده قلی بناوند
غلام بناوند

غلام بناوند صحنه شهادت دختر پنج ساله را چنین توصیف می‌کند: «معصومه پنج ساله در تبادل آتش در وسط خیابان، به دور از پدر و مادرش که آن‌ها را گم کرده بود، تیر می‌خورد و همچون مرغکی بی بال و پر بر زمین می‌افتد. به علت درگیری شدید، مدافعان به زحمت او را از مهلکه نجات می‌دهند. در بغل جوانمردان، چشمانش را باز می‌کند و می‌گوید: عمو نگران نباش، من زنده‌ام... در همان حال، پس از ادای این کلمات، همانند غنچه ناشکفته که مورد هجمه طوفانی سهمگین قرار می‌گیرد، پر پر شده و خزان می‌گردد!» بی‌تردید منازعه نقده، یک توطئه بین‌المللی بود که پشت پرده آن، از سوی ایادی استکبار و بازماندگان دودمان خیانتکار پهلوی سازماندهی و هدایت می‌شد. چنانکه در میان کشته‌شدگان مهاجم، افرادی بودند که متعلق به اعضای سازمان پ. ک. ک در ترکیه بودند و از طریق نوار مرزی به ترکیه منتقل شدند!

جنگ نقده

نتیجه یک جنگ خانمان‌سوز

در اطلاعیه مردم نقده بعد از جنگ، خطاب به سران حزب دموکرات چنین آمده است: «آیا آنان با وجود ادعای رهبری حزبی و سیاسی، نمی‌دانند که تأسیس دفتر یک تشکیلات سیاسی، نیاز به گلوله و تفنگ و مسلسل ندارد؟ آیا آنان اینقدر ناآگاه هستند که عواقب شوم این قدرت‌نمایی و مانور نظامی را پیش‌بینی نمی‌کنند؟ آنان اگر نیت شومی نداشتند، انجام چنین مانور نظامی در این موقعیت حساس انقلابی کشورمان و در این منطقه مرزی، صحیح و عاقلانه بود؟...»
 

پدیدآورنده: 
Share