شرح دعای ابوحمزه ثمالی از آیت الله مکارم شیرازی - جلسه چهارم
دعای ابوحمزه ثمالی، دعایی از امام سجاد (علیه السلام) شامل صفات خداوند، اسم اعظم و همچنین دربردارنده مفاهیمی مانند دشواریهای قبر و قیامت، سنگینی بار گناهان و لزوم اطاعت و پیروی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و خاندان معصومش است. در این دعا (دعای ابوحمزه ثمالی) راههای تضرع به درگاه خداوند، توبه و راه و رسم پرهیزگاری ترسیم شده است. در ادامه به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان، جلسه چهارم از شرح دعای ابوحمزه ثمالی توسط آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته) را تقدیم روزه داران و میهمانان سفره الهی می نماییم.
متن و ترجمه فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی
«وَانَ الرَّاحِلَ الَيْکَ قَريبُ الْمَسافَةِ، وَانَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ الَّا انْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَکَ؛ و به يقين مسير آن که به سويت مى آيد کوتاه است، و به يقين تو از مخلوقاتت دور نيستى مگر اينکه اعمال (بد) ايشان ميان تو و آنها جدايى اندازد»[کليات مفاتيح نوين ؛ ص718.]
بانگ رحیل نزدیک است
در فرازی از دعای بوحمزه ثمالی می خوانیم:«وَانَّ الرَّاحِلَ الَيْکَ قَريبُ الْمَسافَةِ؛ و به يقين مسير آن که به سويت مى آيد کوتاه است».[کليات مفاتيح نوين ؛ ص718.] اين عبارت بسيار کوتاه و پرمعنا از امام سجاد علیه السلام توجه همگان را به نزديک بودن مرگ و کوچ از دنيا که سبب بيدارى و آگاهى است جلب کرده[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 5 ؛ ص446.] و بى وفايى و کوتاهى عمر دنيا را به همگان گوشزد می کند.[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 5 ؛ ص446؛ ج 13 ؛ ص469.] لذا در کلام نورانی حضرت علی علیه السلام می خوانیم:« الرَّحِيلُ وَشِيکٌ؛ کوچ کردن (از دنيا) سريع است».[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص467] که اشاره به نزديک بودن لحظه کوچ از دنياست.[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص467؛ ج 9 ؛ ص463] «رحيل» به معنى کوچ کردن و آغاز سفر است. حرکت زود و سریع صورت مى گيرد ولى سفر خيلى طولانى است. [انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص176]
در این میان از مسائلى که همه مى دانند و غالباً از آن غافلند کوتاهى عمر دنياست؛ گويى تا چشم بر هم زنى کودکان جوان و جوانان پير و پيران از صحنه خارج مى شوند؛[پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 13، ص 470] زیرا منازل و قصرهاى اين جهان پایدار نيست و هنوز انسان دمى در آن نياسوده است بانگ «الرحيل » زده مى شود[برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص513]
بدین ترتیب مسافرت از اين دنيا، مطلب شوخى و آسانى نيست، بلکه سخت و جدّى است، چرا که تمام عوامل درونى و برونى ما فرياد «کوچ کنيد!» را برآورده اند، قواى درونى به سرعت تحليل مى رود، و عوامل بيرونى به فرسودگى نيروهاى جسمانى کمک مى کند، آفات، بلا و حوادث غير منتظره و انواع بيمارى ها نيز، آن را تشديد مى کند، و همه با زبان حال مى گويند: «کوچ کردن شما جدّى و شديد است».[پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 3، ص: 43] به تعبیر حضرت علی علیه السلام «و ترحّلوا [«ترحّلوا» از مادّه« رحلت» به معناى مسافرت و کوچ کردن از محلّى به محل ديگر است] فقد جدّ [« جدّبکم»،« جدّ» از مادّه« جدّ» به معناى سرعت در چيزى است و به معناى« اهميّت دادن» نيز به کار مى رود و اين تعبير هنگامى که در مورد مسافرت به کار رود به معناى« سفرهاى سريع» است] بکم ؛ (از اين منزلگاه دنيا) کوچ کنيد! که به شدّت براى کوچ دادن شما، اقدام شده است»[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص42]
يا به گفته آن شاعر با ذوق:
اهل دنيا چون مساف، خفت و خوابى ديد و رفت در مسافرخانه دنيا، شبى خوابيد و رفت
خفته شب خواب هايى نغز و شيرين ديده بود بامدادان تا به هوش آمد همه پاچيد و رفت
صيحه اش ناگه بگوش آمد که دکان تخته کن ور بساطى چيده بود از هول جان برچيد و رفت
گو بر آراى پير غافل سر به غوغاى رحيل همرهان بستند بار و کاروان کوچيد و رفت
خار زاراست اين جهان ليکن به سود آخرت را چيد و رفت![پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص42؛ ج 5 ؛ ص636]
آری دنيا گذرگاهى است نه جايگاه اقامت، بازار تجارتى است که بايد همه از آن زاد و توشه بر گيرند و در هر زمان آماده رحيل و حرکت باشند.[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص42؛ ج 5 ؛ ص636؛ ج 5 ؛ ص446]
اینگونه است که پيشوايان بزرگ دين، با عبارات مختلف به آنها هشدار مى دادند تا در خواب نمانند و به بيراهه کشيده نشوند.[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص42؛ ج 5 ؛ ص636؛ ج 5 ؛ ص446] لذا مى فرمودند: «تجهّزوا رحمکم اللّه فقد نودي فيکم بالرّحيل ؛ آماده حرکت شويد خدا شما را رحمت کند، به يقين فرياد «کوچ کنيد» در ميان شما بلند است»[نهج البلاغه؛ خ 204] ،[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 5 ؛ ص466.]
در احاديث اسلامى نيز درباره کوتاهى عمر دنيا تعبيرات و تشبيهات بيدارکننده اى آمده است.از جمله در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى خوانيم:«الدُّنْيا ساعَةٌ فَاجْعَلُوها طاعة؛ دنيا ساعتى بيش نيست اين ساعت را در مسير اطاعت خدا قرار دهيد».[بحارالانوار؛ ج 74؛ ص 166؛ح 2]،[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص471]
در حديث ديگرى از امام زين العابدين على بن الحسين عليهما السلام مى خوانيم:« تمام آنچه در شرق و غرب جهان، درياها و صحراها، دشت ها و کوه ها آفتاب بر آن مى تابد در نزد اولياء الله و عارفان به حق خدا همچون بازگشت سايه هاست».[بحارالانوار؛ ج 1؛ ص 144]،[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص471] همان گونه که سايه هايى که به سوى غروب مى رود به سرعت برچيده مى شوند، عمر دنيا نيز چنين است.[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص471]
در کتاب تنبيه الخواطر آمده است که حسن بن على عليه السلام بسيار به اين شعر شاعر تمثل مى جست: يا أهْلَ لَذّاتِ دُنْيا لا بَقاءَ لَها انَّ اغْتِراراً بِظِلّ زائِلٍ حُمُقٌ؛ اى اهل لذت هاى دنيايى که بقايى ندارد مغرور شدن به سايه اى که به زودى زوال مى پذيرد احمقانه است.[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص471]
حافظ نيز در اين زمينه مى گويد:
مرا در منزل جانان چه جاى امن چون هر دم جرس فرياد مى دارد که بربنديد محمل ها[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص471]
آمادگی برای سفر آخرت
با این تفاسیر هم انسان باید آماده باشد و هم وسايل را آماده کند؛ لذا غير از وسايل، مثل مرکب و بار و بنه، بايد زاد و توشه نيز بردارد، چون رحيل و کوچ نزديک است و سفر دور،[انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص176.] و البته گردنه های سخت و منزلگاه هاى خوفناک آخرت در پیش.[انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص176.]
لذا امام صادق عليه السّلام در روايتى مى فرمايد: «؛ إنّ في القيامة خمسين موقفا کلّ موقف کألف سنة ممّا تعدّون؛ در قيامت پنجاه موقف است و هر موقفى به اندازه هزار سال از سال هاى دنيا به طول مى انجامد»،[بحار الانوار؛ ج 7؛ ص 126؛ ح 3] و احتمالا در هر موقفى از اين مواقف يکى از اعمال واجبه مانند نماز و روزه و امر به معروف و نهى از منکر و يا گناهان کبيره.. مورد سؤال قرار مى گيرد که صاحبان آنها بايد در شرايط سخت و هول انگيزى پاسخگو باشند. اگر از آنها به سلامت بگذرند راهى کانون رحمت خدا، بهشت برين مى شوند وگرنه گرفتار خواهند شد. [پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 8 ؛ ص72]
آری دنيا مانند منزلگاهى است که مسافران پياده شده اند تا آب بردارند و غذا تهيّه کنند، چرا که راه طولانى است و آب و غذايى در آن نيست. در اين منزلگاه اگر به بازى مشغول شويم ناگاه بانگ رحيل برمى آيد که برخيزيد وقت رفتن است و در آن صورت می بینیم کارى نکرده و توشه اى برنداشته ایم. [انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص125]
در این زمینه کلام نورانی حضرت علی علیه السلام راه گشاست آنجا که می فرماید:« و استعدّوا للموت فقد أظلّکم ؛ آماده مرگ باشيد که بر شما سايه افکنده است».[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص43.]
بديهى است منظور از استعداد و آمادگى براى مرگ اين نيست که انسان دست از تلاش و کوشش بردارد و دنيا را رها سازد و در کنج خانه در انتظار مرگ بنشيند، بلکه منظور فراهم ساختن اعمال صالح بيشتر و بهتر و تهذيب نفس و تحصيل فضايل اخلاقى و تهيه «باقيات صالحات» است؛ به تعبير ديگر: «فراهم ساختن تمام امورى که در زندگى جاويدان آخرت به درد انسان مى خورد.» جمله «فقد أظلّکم» (بر شما سايه افکنده است) اشاره به نزديکى آن است، زيرا تنها اشياى نزديک است که بر انسان سايه مى افکند.[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص43.]
قرآن مجيد نيز مى گويد: «وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى؛ زاد و توشه (براى سفر آخرت) برگيريد که برترين زاد و توشه همان تقوا و پرهيزکارى است». [سورۀ بقره؛ آيه 197] اینچنین است که حضرت علی علیه السلام دنیا را دوران آمادگى و آخرت را میدان مسابقه توصیف می کند که جايزه آن بهشت است و کار کسانى که عقب بمانند به جهنّم ختم مى شود. [«السَبَقَةُ الجَنَّةُ وَالغايَةُ النّارُ»،( انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص82)] در واقع تمام جهان بينى اسلام درباره دنيا و آخرت در همين دو جمله خلاصه مى شود.[انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص82] حال انسان اگر لحظه اى غفلت ورزد و آمادگى لازم را کسب نکند ديگر در ميدان آخرت کارى از او ساخته نيست.[انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص82]
سبکبار شوید تا برسید
با این تفاسیر باید بار خود را سبک کرد ؛ زیرا پيش روى ما گردنه هاى صعب العبورى است که جز سبکباران از آن نمى توانند بگذرند؛ لذا کلام امام سجاد علیه السلام مبنی بر «قَريبُ الْمَسافَةِ» در گرو سبک بار شدن انسان از گناه و معصیت است.[انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص82؛ ص177]
بی شک مهم ترين عامل بدبختى و شکست گروهى از انسان ها، سنگين کردن بار خويش از امورى است که هرگز، در زندگى ساده دنيا، به آن نيازى نيست؛[پيام امام اميرالمومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص19] لذا انسان وقتى مى خواهد سفر بيابانى برود لوازم تجمّلى با خود نمى برد و بارش را سنگين نمى کند. اگر بار سنگين باشد در همان سر بالايى اوّل در مى ماند. امّا کسانى که ورزيده، چابک و سبکبال اند به سرعت از اين گردنه ها مى گذرند.[انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص177]
در این میان سفر آخرت، سفرى است بسيار پر فراز و نشيب و داراى گردنه هاى صعب العبور؛ تنها سبکباران مى توانند از اين راه بگذرند؛ همان کسانى که در زندگى دنيا به حداقل قناعت کردند و از ثروت اندوزى و زندگى پر زرق و برق و سرشار از تجمّلات چشم پوشيدند؛ همچون مسافرى که حداقل آب و غذاى لازم را براى سفر با خود مى برد و از فراز و نشيب ها به آسانى مى گذرد؛ نه همچون کسانى که بر اثر خيالات خام، بارهاى سنگينى بر دوش گرفته اند که در همان گردنه اوّل و دوّم مى مانند و از قافله جدا مى شوند و تلف مى گردند.[پيام امام اميرالمومنين عليه السلام ؛ ج 6 ؛ ص435] چه خوش فرمود مولى على عليه السلام؛«تَخَفَّفوُا تَلْحَقوُا؛ سبکبال و سبکبار باشيد که اگر سبکبال بوديد به مقصد مى رسيد»؛ مفهوم اين جمله چنين است که اگر سبکبار نشديد به مقصد نمى رسيد.[اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص118.]
لذا، سبکباران به سوى بهشت مى روند، اما آنها زير بار سنگين ظلم در کنار جهنم زانو زده اند، نااميدانه به آنها نگاه مى کنند و حسرت مى برند! [از تو سوال مى کنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص209.] و چه خوب است انسان بارش را سبک گردانَد و زهد پيشه سازد تا بتواند از اين گردنه ها همچون اسبى بادپا بگذرد. [انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص177]
به تعبیر شاعر:
توئى مرغ سبک پرواز هشيار در اين ره رو چو آگاهان سبکبار
سبکباران به منزلها رسيدند کهن دزدان به غافل ها رسيدند [اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص337]
خدا از رگ گردن نزدیک تر است... در فراز دیگر از دعای ابوحمزه ثمالی می خوانیم:«وَانَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ الَّا انْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَکَ؛ و به يقين تو از مخلوقاتت دور نيستى مگر اينکه اعمال (بد) ايشان ميان تو و آنها جدايى اندازد»[کليات مفاتيح نوين ؛ ص718] گفتنی است عشق به خدا هميشه در جان ما بوده و خواهد بود؛ ايمان به خدا شعله جاويدانى است که قلب و روح ما را گرم مى سازد.[پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص35] لذا براى شناسايى خدا ما مجبور نيستيم راه هاى طولانى بپيماييم سرى به اعماق وجود خود مى زنيم، ايمان به او را در آن جا مى يابيم.[پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص35] خداوند در قرآن مجيد مخصوصا روى اين نکته تاکيد مى کند که انسان بدون هيچ واسطه اى مى تواند با خداى خود تماس گيرد، با او سخن گويد، راز و نياز کند، حاجت بطلبد، تقاضاى عفو و توبه کند، اينها همه از آن او و در اختيار و قدرت او است.
با این تفاسیر می توان دریافت هيچ فاصله اى ميان خالق و خلق وجود ندارد از آن جهت که خداوند به ما از رگ گردن ما نزديک تر است [تفسير نمونه ؛ ج 16 ؛ ص336]؛«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ [سورۀ ق؛آیۀ 16]؛ ما به انسان از رگ گردن او نزديک تريم»! بى شک تعبيرى ظريف و زيباتر از اين براى قرب و نزديکى بين خالق و مخلوق، عابد و معبود و بنده و مولا وجود ندارد.[مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص275]
هم چنین سوره«حمد» خود بيانگر اين واقعيت است چرا که بندگان با خواندن اين سوره به طور مداوم در نمازهاى روزانه مستقيما با پروردگار خود ارتباط برقرار مى کنند، او را مى خوانند و بدون هيچ واسطه اى از او تقاضا مى کنند و حاجات خويش را مى طلبند.[تفسير نمونه ؛ ج 19 ؛ ص368] طرز استغفار و توبه در برنامه هاى اسلامى و همچنين هر گونه تقاضا از خداوند بزرگ که دعاهاى ماثوره ما مملو از آن است همگى نشان مى دهد که اسلام هيچگونه واسطه اى در اين مسائل قائل نشده است و اين همان حقيقت توحيد است.[تفسير نمونه ؛ ج 19 ؛ ص368] حتى مساله شفاعت و توسل به اولياء اللَّه نيز مقيد به اذن پروردگار و اجازه او است و تاکيدى است بر همان مساله توحيد.[تفسير نمونه ؛ ج 19 ؛ ص368؛ ص 369]
و بايد هم، چنين رابطه اى برقرار باشد، چرا که او به ما از خود ما نزديک تر است، چنان که قرآن مى گويد:«وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ ؛ بدانيد خداوند ميان انسان و دل او قرار دارد»! [سورۀ انفال؛ آیۀ 24]
با اين حال نه او از ما دور است، و نه ما از او دوريم، تا نيازى به واسطه باشد، او از هر کس ديگر به ما نزديک تر است، در همه جا حضور دارد، و در درون قلب ما جاى او است.[تفسير نمونه ؛ ج 19 ؛ ص369]
آری خداوندى که قادر و عالم و حاضر مطلق است و در همه زمان ها و مکان ها حاضر است و در قلب همه انسان ها جاى دارد و از رگ گردن انسان به او نزديک تر است، ارتباط و دستيابى به او کار آسانى است. [مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 2 ؛ ص105]
ارتباط با خداوند، نه تنها براى همگان امکان پذير است؛ بلکه از ارتباط با پدر، مادر، همسر، خواهر، برادر و فرزند هم آسان تر است؛ زيرا به خاطر عدم محدوديّت ذات حق تعالى، انسان در هر لحظه اى مى تواند با او به گفتگو بنشيند؛ در حال خواب يا بيدارى، در حال ايستاده يا نشسته، در بيابان يا خيابان و خلاصه در هر زمان و مکان و تحت هر گونه شرايطى، امکان ار تباط با او وجود دارد.[مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 2 ؛ ص105؛ ص 106]
تو خود حجاب خودی!
از جمله مشکلات انسان حجاب هايى است که جلوى فهم و درک او را مى گيرند. اینگونه است که حضرت علی علیه السلام مى فرمايد: حجاب هاى خودخواهى، تعصّب بيجا، کبر، شهوت، حبّ و بغض غيرالهى و ... را برداريد، تا انسان با کمک حجّت باطنى، يعنى عقل بتواند خوب و بد را تشخيص دهد و وقتى فهميد راه صحيح را در پيش گيرد.[انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص27.] در تبیین این مسأله باید گفت فيض هستى لحظه به لحظه از سوى آن مبدأ فياض به مخلوقات مى رسد؛ [پيام قرآن ؛ ج 4 ؛ ص79.] توجه به اين حقيقت، از يک سو نياز مستمر ما را به ذات پاک او روشن مى کند، و از سوى ديگر پرده هاى ياس و نوميدى را از دل کنار مى زند و نیز غرور و غفلت را در هم مى شکند.[تفسير نمونه ؛ ج 23 ؛ ص138]
حال نوبت انسان است که دست طلب به دامان لطفش بزند و درهاى رحمتش را بگشايد و رستگارى را از او بطلبد ؛[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 7 ؛ ص632] لذا تا مرحله اى از تقوا در وجود انسان نباشد (مرحله تسليم در مقابل حق و پذيرش آنچه هماهنگ با عقل و فطرت است) محال است انسان از هدايت کتاب هاى آسمانى و دعوت انبياء بهره بگيرد.[تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص68]
بنابراین در«فاعليت فاعل » هيچ نقصى نيست، بلکه نقص، در قابليت قابل است؛ آيات الهى، پيامبران بزرگ، اخبارى که از امم پيشين رسيده، و خبرهايى که از قيامت به آنها داده مى شود هر کدام حکمتى بالغ و رساست که مى تواند در روح و جان آنها اثر بگذارد اگر کمترين آمادگى روحى وجود داشته باشد.[تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص68؛ ج 23 ؛ ص22]
بدین ترتیب هنگامى که فاعليت فاعل با قابليت قابل بياميزد نتيجه قطعى و حتمى است.[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 7 ؛ ص632] و روشن است که خداوند، نسبت به هيچ کس، عداوت و کينه اى ندارد. که بر دل و گوش انسان مهر نهد و بر چشم او پرده بيفکند، اين در واقع آثار اعمال آنها است، که به صورت حجاب ها و پرده ها در مى آيد و حواسّ او را مى پوشاند، و از درک حقيقت باز مى دارد.[اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص73]
در این میان اعمال انسان و صفات شيطانى او، حجابى ضخيم در برابر چشمانش مى شود به گونه اى که هرگز حضور خود را در پيشگاه خدا احساس نمى کند؛ همان گونه که در دعاى معروف امام سجّاد عليه السلام در دعاى ابوحمزه ثمالى مى خوانيم:««وَانَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إلَّا انْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَکَ؛ تو هرگز از مخلوقات خود پنهان نيستى مگر اين که اعمال آنها حجابى در برابر تو گردد!»[اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص73؛ ج 1 ؛ ص363]
به عنوان نمونه پاره اى از اعمال انسان ها مانند تکبّر در برابر حق و لجاجت و تعصّب شديد، به صورت حجاب و پرده تاريکى بر قلب انسان مى افتد و او را از مشاهده جمال زيباى حق باز مى دارد. در واقع اعمال و صفات زشت خود آنهاست که «حجاب » آنها مى شود[اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص73؛ ج 1 ؛ ص363؛ ج 2 ؛ ص329] بدین نحو که صداى واعظ درون، در ميان غوغاى هوا و هوس ها خاموش مى شود و فطرت پاک الهى، بر اثر اعمال زشت، در حجاب فرو مى رود و قلب پاک خداداد، به خاطر هوسرانى ها زنگار مى گيرد و اين عين اختيار است.[ پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 3، ص 656]
به عبارت روشن تر اعمال و صفات ظلمانی آثارى دارد که خواه ناخواه دامن انسان را مى گيرد، پرده بر چشم و گوش و عقل او مى افکند، و او را به ضلالت مى کشاند، اين گونه رذیلت های اخلاقی در سایۀ اختيار بندگان و آزادى اراده آنها صورت می گیرد.[تفسير نمونه ؛ ج 19 ؛ ص466]
و حافظ چه خوش سروده:
ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست تو خود حجاب خودى حافظ از ميان برخيز[انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص27]
منبع : پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
جهت دسترسی به جلسه سوم شـرح دعـای ابوحمزه ثمالـی از آیت الله مکارم شیرازی اینجا کلیک کنید