شرح کتاب الحجه کافی جلسه 130 - آیت الله میرباقری
در این بخش از ضیاءالصالحین، صد و سی امین قسمت از سلسله مباحث شرح و بررسی کتاب «الحجه کافی» آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع «موثقه برید و حقیقت نور و ولایت امام؛ فضای آیات سوره انعام در بحث» را به مدت 44 دقیقه با مخاطبان عزیز به اشتراک می گذاریم.
معنای ابتدایی موثقه برید بن معاویه
بحث در موثقه برید بن معاویه است بود که فرموده: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ بُرَيْدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ فَقَالَ مَيْتٌ لَا يَعْرِفُ شَيْئاً وَ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ إِمَاماً يُؤْتَمُّ بِهِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها قَالَ الَّذِي لَا يَعْرِفُ الْإِمَامَ»[1]
عرض شد در این روایت ابتدائا میت را به جاهل و کسی که معرفتی ندارد معنا شده است. و نور را به امام تفسیر کرده است و فرموده کسی که امام را نمی شناسد در ظلمات است. و بیان شد بعید نیست بگوییم به قرینه روایات دیگر گفته شود که ولایت امام هم سبب حیات انسان و است و هم سبب نورانیت. ایندو مسئله را باید توضیح دهیم. در جلسه قبل قدری در مورد حقیقت حیات ایمانی و ولایت بحث کردیم.
ارتباط ولایت با حقیقت نور
اما بحث بعدی ارتباط حقیقت ولایت با مسئله نور است. امام هم کلمه روح است و هم کلمه نور. انسان هم به امام زنده می شود و هم به امام نورانی می شود. در روایت مهمی که در مختصرالبصائر و کتب دیگر متاخر نقل شده است فرموده: «مِنْ كِتَابِ الْوَاحِدَةِ رَوَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأُطْرُوشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَجَلِيِّ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَدٌ وَاحِدٌ تَفَرَّدَ فِي وَحْدَانِيَّتِهِ ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ نُوراً ثُمَّ خَلَقَ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ مُحَمَّداً وَ خَلَقَنِي وَ ذُرِّيَّتِي ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ رُوحاً فَأَسْكَنَهُ اللَّهُ فِي ذَلِكَ النُّورِ وَ أَسْكَنَهُ فِي أَبْدَانِنَا فَنَحْنُ رُوحُ اللَّهِ وَ كَلِمَاتُهُ فَبِنَا احْتَجَّ عَلَى خَلْقه»[2]
در این روایت فرموده اول مخلوق نوری بوده که خدا خلق کرده و اهل بیت از این نور خلق شده اند و بعد با تکلم الهی کلمه روح خلق شده است که این روح که حامل حیات است در این نور قرار گرفته است. لذا این نور هدایت هرجا برود با خود روح و حیات را هم منتقل می کند.
تعبیر مکرری در آیات و روایات هست که از امام به کلمه نور الهی تعبیر شده است. نوری است که تنزل پیدا کرده است. این بحث مفصل در آیه نور توضیح داده شده است که این نور و هدایت الهی تنزل هایی پیدا می کند تا ساحت «فی بیوت اذن الله» که اینجا برای ما قابل دسترس می شود. این تعبیر در ادعیه «بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّور» هم به ذهن است که ناظر به همین حقیقت است. امکان نورانی شدن ما و سیر ما با این نور اینطور فراهم می شود.
این نوری است که در قلب انسان روشن می شود و می بیند و با او حرکت می کند. در صحیحه محمد بن مسلم فرموده: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ»[3] این مقام اصلش برای امام است و ذیل امام به مومنین هم داده می شود.
امام نوری است که نبی اکرم با خود آورده که با آن مهتدی شوند. نوری که باید به ایمان بیاورند و با او حرکت کنند. ذیل آیه شریفه: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبير»[4] در صحیحه مهم اباخالد کابلی فرموده: «عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا فَقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمُ الَّذِينَ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ وَ يَغْشَاهُمْ بِهَا»[5] این نور امام است که قلب مومن را نورانی می کند. در روایات ذیل آیه نور فرموده «الْمِشْكَاةُ جَوْفُ الْمُؤْمِنِ وَ الْقِنْدِيلُ قَلْبُهُ وَ الْمِصْبَاحُ النُّورُ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ فِي قَلْبِه»[6]
مومن با این نور نورانی می شود و حرکت می کند. اینکه شئون حرکت و سیر مومن در روایات با نور بیان شده است همین است. در صحیحه طلحه بن زید در خصال فرموده: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: الْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى النُّورِ»[7] این نور احاطه می کند و همه شئون او را نورانی می کند.
باید توجه کرد که این شئون امام با هم فرق هم دارند و اینها یک مسئله نیست که با اختلاف تعابیر بیان می شود بلکه شئون مختلف امام و بهره های متنوع انسان مومن از امام است. امام هم سرچشمه حیات برای مومن است که خود مختصات حیات ایمانی باید در جای خود بحث شود. نیز امام سرچشمه نور برای قلب مومن است که شئون او را نورانی می کند و با این نور می بیند و در دنیا و عوالم بعد حرکت می کند. اما در مقابل در آیه شریفه و موثقه برید کسانی هستند که از ولایت امام دور ماندند و در وادی موت و ظلمات گیر می افتند. کسانیکه از این حیات ایمانی بهره ای ندارند و شئون حیات شان در ظلمات است.
مشی در بین مردم با نور امام
اما در مورد بحث نورانیت امام و مشی انسان در بین مردم با نور امام باید توضیح دهیم. مرحوم مجلسی چند احتمال این تعبیر داده اند. ابتدا فرمودند: «المراد به المشي العقلاني و السعي الروحاني في درجات المعارف الإلهية، و المراد بالناس المقربون، و سائر الناس نسناس أو الأعم، أي كائنا بين الناس معدودا منهم» یعنی مومن با نور امام، حرکتی عقلانی و روحانی در درجات معارف الهیه می کند. و در بین مردم بودن هم مقصود مقربون و بندگان ویژه هستند. یا بگوییم ناس مقصود اعم است و درحالیکه این بین مردم عادی زندگی می کند ولی سیر الهی دارد.
بعد در ادامه فرمودند: «أو المراد بالمشي فيهم المعاملة و المعاشرة معهم بهدايتهم و رعايتهم و التقية منهم، و سائر ما يجري بينه و بينهم» شاید هم مقصود این باشد که با نور و هدایت امام بین مردم زندگی می کند و می فهمد که چطور باید با مردم معاشرت داشته باشد و با تقیه در بین آنها زندگی کند. ناس در این معنای دیگر عامه هستند که حیات و نوری ندارند ولی مومن با نور امام در بین اینها خواهد بود.
بنظر ما می توان گفت ایندو تعبیر با هم قابل جمع است. یعنی عده ای ناس هستند و مومن با نور امام سیرش در میان آنها تنظیم می شود. یعنی هم در این جمع بودن برای مانع نیست و او در میان همین کسانیکه در وادی ظلمات هستند زندگی می کند ولی سیرش نورانی است و درگیر حجاب اینها نمی شود. در ضمن این سیر نورانی او بی ارتباط با روابطی نیست که با آنها دارد. لازم است که تنظیم روابط با ناس داشته باشد که این امر هم با نور امام واقع می شود.
در ضمن باید توجه کرد که مشی با نور امام با یک ارائه آدرس فرق می کند. این نیست که امام بگوید راه فلان جاست و تو خود بروی. بلکه نور امام با تو همراه می شود و انسان لحظه به لحظه با امام در حال حرکت است. این نور امام است که هر قدم مومن را روشن می کند و مسیر را ترسیم کرده و موانع را نشان می دهد و تنظیمات لازم برای او را ارائه می کند. این در متن هدایت امام زندگی کردن است.
بلکه ممکن است کسی بگوید «یمشی به فی الناس» با مشی در نور فرق می کند. این باء سببیت معنایش این می شود که این نور امام اعمال ولایت می کند. این نور است که سبب مشی اصلی اوست. کانه جذبه نور امام است که انسان را راه می برد. این هم بعید نیست از روایت استظهار شود.
بررسی سیاق آیات سوره انعام
حال بعد از بررسی فقرات آیه شریفه قدری به سیاق این آیات اشاره می کنیم که فوائد مهمی در آن هست. در این آیات باید توجه کرد از بحث وحی شیاطین گفتگو شده است. فرموده: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُون»[8] یعنی همانطور که دستگاه الهی یک وحی از جانب خدا دارد و با او زنده می شود و می بیند، اینطرف هم یک وحی و حرف هایی بین خود دارند و تزین خاصی هم دارد و فریبی بزرگ ایجاد می کند.
در ادامه فرموده: «وَ لِتَصْغى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِيَرْضَوْهُ وَ لِيَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُون» یعنی البته کسانی به حرف های اینها بها می دهند و گوش می سپارند که ایمانی به آخرت و طرح الهی ندارند. به همین حرف های شیطانی راضی می شوند و این بستری می شود که مسیر خلاف بروند و امور سیئه و قبیحه را مرتکب شوند.
در ادامه آیات به بحث حکم الهی در مقابل حکم دستگاه شیطان می پردازد که معلوم است آن طرح و وحی شیطانی هم حکم ها و دستورات خودش را دارد. برای اینکه انسان را در طرح خود حرکت بدهد حکم و مسیری درست می کند. و در مقابل به رسول الله فرموده شما ذره ای به حکم و طرح اینها تن ندهید که بستر اضلال امت خواهد شد. دستگاه اینها دستگاه ظنون است.
بعد فرموده حالا توجه کنید که چیزی بخورید که اسم الهی بالاسر او رفته باشد. ظاهر این بحث حلیت ذبح و تزکیه است که همین گوشت حیوان حلال اگر در دستگاه الهی و طرح و حکم خدا تذکیه نشود این اثم و فسق است و انسان را گرفتار می کند. و در ادامه هم بیان می کند که این اثم ها ظاهر و باطن دارد و باید از همه لایه های اینها دوری کرد. طرح شیطان طرحی است که رزق انسان را در دستگاه الهی قرار نمی دهد. ذکر اسم الهی امر ساده ای نیست. این میتواند در باطن به همه رزق های انسان در دستگاه انبیاء معنا شود. معلوم است که رزق طیب برای مسیر نبی اکرم ظاهر و باطنی هم دارد.
در ادامه هم از این وحی شیطان دوباره حرف نمی زند که اینها با حرف هایی می خواهند در این طرح با شما مجادله کنند. معلوم می شود که در مقابل طرح نبی اکرم طرح اورده اند و مسیری برای رزق انسان طراحی کرده اند که اثم و فسق است ولی ظاهر و تزین و غروری دارد که در مقابل انبیاء عرض اندام می کنند. این جدال بزرگی است که امروز می بینید که جریان کفر با انبیاء دارد. و دوباره حظر می دهد که مراقب باشید که ذره ای از طرح اینها تبعیت و اطاعت نکنید که شما را اضلال می کنند. روشن است که دستگاه نبی اکرم در مقابل دشمن دو جریان است که دو مجرای رزق درست کرده است و اضلال و تزینی هم دارد.
اینها برای اینکه طرح خود و حقیقت شیطنت خود را جاری کنند در قالب حدود جاری می کنند و در دستگاه رزق دست می برند و این را ظاهری و باطنی معنا کنید. باید از دستگاه رزق اینها دوری گزید. و این دوری از حدود اینها در واقع دوری از باطن آنها هم می شود. یعنی از هردو باید دوری کنید و بدانید این ظاهر و باطن با هم کار می کند. نمی شود از باطن دستگاه کفر دوری کرد ولی با حدود انها حرکت کرد.
اینجاست که دو دسته را مقایسه می کند: «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها» که عده ای زنده هایی هستند که در وادی نور الهی حرکت می کنند. عده ای هم هستند که در وادی ظلمات گیر افتاده اند و از این ظلمات خارج هم نمی شوند. بعد فرموده: «كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرينَ ما كانُوا يَعْمَلُون» این دو جریان است که دو طرف وحی و حرفی دارند. لکن یک طرف جریان ظلمات و تاریکی است و ظنون و خبری ندارند. یکطرف جریان الهی و علم خداست که مسیر حیات و نور است. مسیری که با رزق الهی و حلال و ذکر اسم الهی ارتزاق می کنند. هرچند که جریان کفر هم تزین و احیاء و غروری دارند که برای خود خوش هستند و برای خود چیزی قائل می شوند. عمل شان برای شان زینت داده می شود و سعی هم می کنند که مومنین را قانع کنند که به طرح و حدود اینها هم تن دهند. والحمدلله...
پی نوشت ها
...................................................................
[1] - الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 185
[2] - مختصر البصائر، ص: 130
[3] - الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 218
[4] - سوره مبارکه تغابن آیه 8
[5] - الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 195. این بحث باب دارد و بعداً مفصل بررسی خواهد شد.
[6] - تفسير القمي، ج 2، ص: 103
[7]- الخصال، ج 1، ص: 277
[8] - سوره مبارکه انعام آیه 112