رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
تعداد کلمات 436 / زمان تقریبی مطالعه : 2 دقیقه

نوروز در فرهنگ و ادبیات

تاریخ انتشار:
ایام عید نوروز به دلیل مصادفت با فصل بهار و وجود طراوت در مناطق مختلف، از ایام پرتکاپو در طول سال می باشد. برنامه هایی که معمولا مردم در این ایام پایبند آن هستند؛ دید و بازدید، طبیعت گردی، انجام رسومات، و... می باشد.
نوروز در فرهنگ و ادبیات

نوروز در فرهنگ و ادبیات

ایام عید نوروز به دلیل مصادفت با فصل بهار و وجود طراوت در مناطق مختلف، از ایام پرتکاپو در طول سال می باشد. برنامه هایی که معمولا مردم در این ایام پایبند آن هستند؛ دید و بازدید، طبیعت گردی، انجام رسومات، و... می باشد.

نوروز در فرهنگ و ادبیات

بهار آمد، جوانی را پس از پیری ز سر گیرم

کنار یار بنشینم ز عمر خود ثمر گیرم

به گلشن باز گردم، با گل و گلبن در آمیزم

به طرف بوستان، دلدار مهوش را به بر گیرم

فردوسی شاعر شیرین سخن پارسی گوی، درباره علت نامیده شدن این روز به نوروز چنین می سراید:

جهان انجمن شد بر تخت روی

فرومانده از فرة بخت اوی

بجمشید برگوهر افشاندند

هر آن روز را روز نو خواندند

سرسال نو هرمز فَروَدین

بر آسوده از رنج تن دل ز کین

بزرگان به شادی بیاراستند

می و جام و رامشگران خواستند

چنین روز فرخ از آن روزگار

بماند از آن خسروان یادگار[فردوسی، شاهنامه، تهران، امیر كبیر، چ ششم، 1366، ص 28]

فردوسی نیز معتقد است که نوروز آغازین روز پادشاهی جمشید است که شادی و سلامتی را برای مردمان خود نوید داده است و آن را بدان جهت نوروز نامیده اند. مورخینی مثل مسعودی نیز نوروز را روز اول بهار و اول فروردین نامیده اند که آغاز فصل گرما بعد از سپری شدن فصل سرماست.[مسعودی، مروج الذهب، ترجمه پاینده، تهران، علمی فرهنگی، چ چهارم، 1370، ج 1، ص 554]

نوروز در فرهنگ و ادبیات

حافظ

ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی

از این باد ار مدد خواهی، چراغ دل برافروزی

چو گل گر خرده ای داری خدا را صرف عشرت کن

که قارون را غلط ها داد سودای زراندوزی

ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است

که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی

به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی

به گلزار آی گز بلبل غزل گفتن بیاموزی

نوروز در فرهنگ و ادبیات

امام خمینی (ره)

بهار آمد، جوانی را پس از پیری ز سر گیرم

کنار یار بنشینم ز عمر خود ثمر گیرم

به گلشن باز گردم، با گل و گلبن در آمیزم

به طرف بوستان، دلدار مهوش را به بر گیرم

خزان و زردی آن را نهم در پشت سر، روزی

که در گلزار جان، از گل عذار خود خبر گیرم

پَر و بالم که در دی از غم دلدار، پرپر شد

به فروردین به یاد وصل دلبر، بال و پر گیرم

به هنگام خزان در این خراب آباد، بنشستم

بهار آمد که بهر وصل او، بار سفر گیرم                   

اگر ساقی از آن جامی که بر عشاق افشاند

بیفشاند، به مستی از رخ او، پرده برگیرم

نوروز در فرهنگ و ادبیات

ویژه نامه پیشنهادی :

ویژه نامه احسن الحال - ویژه بهار و عید نـوروز

موضوع مقالات

برچسب‌ها

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا