حجاب ؛ کرامت و حریم بانوی مسلمان
لباس پوشیدن، شانی از شئون انسان است و پدیده ای است که به اندازه طول تاریخ بشر سابقه و به قدر پهنه جغرافیای امروزین زمین، گسترش دارد. این پدیده با خصوصیات مختلف فردی و اجتماعی انسان در ارتباط است و می توان آن را از دیدگاه های مختلفی ازقبیل روانشناسی، ا خلاق، اقتصاد، جامعه شناسی، مذهب، قانون و جغرافیا مورد مطالعه قرار داد. برخی منشا اصلی پیدایش پوشش و حجاب را در سه عامل می دانند: محفوظ ماندن در مقابل سرما وگرما و برف و باران.
مقدمه
لباس پوشیدن، شانی از شئون انسان است و پدیده ای است که به اندازه طول تاریخ بشر سابقه و به قدر پهنه جغرافیای امروزین زمین، گسترش دارد. این پدیده با خصوصیات مختلف فردی و اجتماعی انسان در ارتباط است و می توان آن را از دیدگاه های مختلفی ازقبیل روانشناسی، ا خلاق، اقتصاد، جامعه شناسی، مذهب، قانون و جغرافیا مورد مطالعه قرار داد. برخی منشا اصلی پیدایش لباس را در سه عامل می دانند: محفوظ ماندن در مقابل سرما وگرما و برف و باران. عفیف ماندن به جهت حفظ عفت و شرم و در نهایت زیبا بودن وآراستگی و وقار و برخی فراتر از سه عامل می اندیشند. برخی لباس را خانه اول انسان که جنبه اختصاصی تر نسبت به مسکن او دارد می دانند و بر همین طریق می گویند انسان موجودی خانه بدوش است. اما پدیده ای که ما در این نوشتار تلاش در بررسی آن داریم و بسیاری آن را ازانحرافات اجتماعی می دانند پدیده بدحجابی است. این موضوع در جامعه ما از اموری است که ذهن بسیاری از دینداران جامعه را به خود مشغول کرده است. تلقی بدحجابی بعنوان امری نابهنجار و نامطلوب نشانگر این است که ذهنیت فرهنگی و دینی ما برای بدحجابی آثار و تبعات نامطلوبی قائل است و به تعبیر دیگر، آن را علت برخی پدیده های نامطلوب دیگر در جامعه می انگارد.
معنای لغوی و اصطلاحی حجاب و بدحجابی
از نظر لغوی حجاب به معنای پوشیدن، پرده و حاجب به کار رفته و در هیچ موردی اصالتاً به معنای نوع، سبک پوشیدن و نوع سبک لباسی که پوشیده می شود اطلاق نشده است. (مرتضی مطهری، «مسئله حجاب»، ص .78) در زبان فارسی برای لباس، واژه های «پوشش»، «تن پوش»، «پوشاک» را داریم که از فعل پوشیدن و پوشاندن را نیز بر همین اساس به کار می بریم که در معنای مصدری آن پنهان کردن و از نظر دور کردن را می فهمیم. (مرتضی مطهری، «مسئله حجاب»، ص .41) در اصطلاح فقهی نیز برای رساندن معنای پوشش زنان، ازلغت حجاب استفاده نشده و نمی شود، بلکه از لغت «ستر» که بطور دقیق در معنای پوشش و پوشاندن است، استفاده می شود. (مرتضی مطهری، مسأله حجاب، ص .79) در مورد میزان و مقدار پوشش بدن که در شرع مقدس اسلام برای زنان واجب شمرده شده است با نگاهی به رساله های عملیه مراجع تقلید می توان دریافت که حجاب صحیح و واجب عبارت است از پوشانیدن تمام بدن به جز قرص صورت و دو دست (از مچ دست به پایین). برخی این میزان را تعریف حداقلی می دانند و با نگرشی وسیعتر و دید اجتماعی به احکام اسلام دایره آن را به حوزه رفتاری و به عبارتی حوزه اجتماعی سوق می دهند. شهید مرتضی مطهری پوشش و حجاب زن را در معاشرت با مرد اینگونه بیان می دارند که «زن در معاشرت با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد». (مرتضی مطهری، مسأله حجاب، ص .79) بنابراین منظور از حجاب اسلامی، آن نوع پوششی است که دارای این 2 ویژگی باشد.
1: حدود شرعی پوشش در آن رعایت شده باشد.
2: با خودنمایی و جلب نظر نامحرمان همراه نباشد بر این اساس حجاب از مرحله پوشش فردی به حوزه رفتار اجتماعی معنا پیدا می کند.
توضیح مطالب فوق در مفهوم حجاب، تصور جامع تری از بدحجابی پیش روی ما قرار می دهد. بدحجاب فقط کسی نیست که حد واجب شرعی را رعایت نمی کند، ممکن است کسی این حدود را کاملاً رعایت کند ولی در عین حال وضع ظاهرش، نوع رفتار ارتباطی او در اجتماع به گونه ای باشد که با زبان بی زبانی توجه نامحرمان را به خود جلب نماید. و در این صورت بدحجابی به انحراف یا کجروی تبدیل می شود در آن صورت فرد هنجارهای مقبول جامعه را زیر پا می گذارد . در این جا منظور از انحراف از هنجارهای اجتماعی آن نوع انحراف های اخلاقی یا قانونی است که واکنش های نسبتاً شدید اجتماعی را ایجاد می نماید. حجت الاسلام تقویان نیز در باب حجاب در اسلام آن را به معنای پوشش می داند، اما این پوشش را شامل سه بخش لباس، رفتار و کنش می داند که مایه آزادی انسان است. وی می گوید انسان برای آزادی و حرکت در بین انسان ها نیاز به پوشش دارد و بر همین اساس خداوند می فرماید انبیاء برای انسان لباس آورده اند و این لباس تقوی است و در قیامت تنها صاحبان تقوی ملبسند و مابقی از شرم عریانی سر به زیر هستند. ایشان حجاب از نوع پوشش (لباس) را حجاب حداقلی می دانند و همزاد بارفتار و منش را حجاب پرمغز و کامل ذکر می نمایند.
حجاب و بدحجابی در دو جهان بینی متفاوت
درهر جامعه نوع و کیفیت لباس زنان و مردان، علاوه بر آنکه تابع شرایط اقتصادی و اجتماعی و اقلیمی آن جامعه است، قویاً تابع جهان بینی و ارزشهای حاکم بر فرهنگ آن جامعه و حتی مبین و آیینه آن جهان بینی است.دکتر حدادعادل در کتاب «فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی» بسیار زیبا تأثیر فرهنگ بر لباس را در قالب جهان بینی غرب و شرق به تصویر کشیده است. درواقع علت العلل این مطلب که چرا لباس سرزمین، اقوام و صاحبان تمدنی که از هجوم فرهنگ غرب در امان مانده اند اعم از زنان و مردان بلند و گشاد است و حال آنکه لباس مدعیان تمدن غرب و زوال پذیران غرب اعم از زنانه و مردانه تنگ، کوتاه و چسبنده به بدن است مورد بحث قرار گرفته است. برخی تلاش دارند که لباس غرب را نتیجه پیشرفت علمی و صنعتی غرب و لباس شرق را نتیجه عقب ماندگی و جهل مردمان آن بدانند. درحالیکه این دو تصویر مربوط به جهان بینی این دو اردوگاه است و لباس پوشیدن شأنی از شئونات انسان است و درهر تمدن رابطه مستقیمی با معنای انسان و تعریف انسان در آن تمدن دارد.
الف) جهانی بینی غرب و پدیده برهنگی: در تمدن غرب نگاه اومانیستی مدت زمان زیست یک انسان را فاصله کوتاه تولد تا مرگ می پندارد. چنین موجودی فقط نامی از انسان در میان دیگر موجودات به خود اختصاص داده است. تمدنی که بیش از چهار قرن است که خدا را از صحنه زندگی غایب و در کلیسا عزلت گزیده است. معنویت به حاشیه زندگی خزیده و عنصری فراموش شده و یا فرع بر مادیت است.در جهان بینی غرب انسان جز «تن» چیز دیگری نیست و این «تن» یکی از مهمترین آبشخورهای لذت اوست که می بایست از فاصله تولد تا مرگ از تمام لذتها آن را بهره مند سازد و به همین جهت زن کالایی می شود که ارزش آن به میزان لذت بخشی آن است.
دکتر حداد عادل با تعبیری زیبا اشاره دارد به جمله دکارت که می گوید «من می اندیشم، پس هستم» نتیجه گیری که زن در جامعه امروز غرب و همه جوامع غربزده امروزی ناچار باید بگوید «مرا نگاه می کنند، پس هستم»، زن فقط «جسم» است و مرد در برابر زن همه «چشم»، و زن دائماً در دو کفه ترازوی چشم مردان به محک زده می شود.الزاماً غرب برای چنین بینشی، نظام اقتصادی مطلوب خود را نیز ایجاد کرده است. نظام خالی از معنویت اما مبتنی بر تکاثر و در این جهت از تمام قوا و امکانات و غرایز انسان از بازار تولید تا مصرف بهره می گیرد. بنابراین زن در جامعه سرمایه داری غرب باید مصرف کند و مصرف شود. زن مظلومترین قربانی سرمایه داری غرب و در عین حال برنده ترین سلاح دست همین سرمایه داری است.
فاجعه با غفلت از هویت معنوی انسان آغاز شد و همه وجود زن در جسم او منحصر شد و عشق آن لطیفه معنوی جای خود را به سکس داد و در خدمت اقتصاد قرار گرفت و در نهایت هنر هفتم یعنی سینما نیز به کمک آمد تا عریانی و برهنگی زن را در قالب ابتذال و تحریک جنسی به نام هنر در خدمت منافع سرمایه داری قرار دهد. نقاشی، مجسمه سازی، موسیقی، تئاتر، تلویزیون، مجله، کتاب، عکس و پوستر همه زن را به بازار کشاند وطراحان مد و لوازم آرایش نیز به کمک این چرخه عظیم اقتصادی آمد و در کنار این ترفند سرمایه داران، کلیسا نیز در حرکتی افراطی پرهیز از ازدواج را امری معنوی و زناشوئی را امری غیردینی اعلام کرد، در آن سوی دیگر مکتب روانشناسی فرویدیسم غریزه جنسی و توجه به آن را مبنا و اصل همه شخصیت و منشأ همه اعتقادی معنوی و دنیوی انسان محسوب کرد.فلسفه اگزیستانسیالیسم نیز به کمک این دو آمد و آزادی انسان از هر قید و بند و اخلاق و عرف و دین و... را سرلوحه کار بشر قرار داد و نتیجه آن شد که «داستایفسکی» در عبارت معروفی این وضعیت را در یک جمله بیان می دارد و آن اینکه «وقتی خدا نباشد، همه کار جایز است».و امروز ما شاهد تهاجم یا شبیخون این فرهنگ به جوامع اسلامی و از جمله جامعه خویش هستیم. بنابراین ساده لوحانه است بپذیریم این مسایل در یک فرآیند مورد قبول عرف جامعه واقع می شود و جامعه وقتی پذیرفت پدیده بدحجابی را چون تبدیل به عرف شده است لاجرم باید به آن تن داد. شاید بدترین گناه جهل به موضوع باشد که می بایست خاستگاه پدیده بدحجابی که عمدتاً از جهان بینی غرب منشأ می گیرد برای جوانان و نوجوانان بیان و تجزیه و تحلیل شود.
ب) جهان بینی اسلام و پدیده حجاب: تفاوت عمده فرهنگ جدید غربی و فرهنگ اسلامی در نوع نگاه به انسان نهفته است. اگر انسان در فرهنگ غربی موجودی است که معنویت فرع و رو بنای زندگی مادی اوست، در فرهنگ اسلامی موجودی است که معنویت کمال مطلوب و غایت و نهایت زندگی اوست. در اسلام معنویت هرگز در مقابل مادیت و جسمانیت قرارنگرفته است و رقیب آن نیز نیست بلکه در یک حرکت اعتدالی اسلام توجه به هر دو جنبه بعنوان نیازهای انسان دارد. لذا در چنین جهان بینی انسان همه تن نیست که با مرگ فانی شود زیرا انسان رو به سوی خدا دارد که کمال مطلق و سرچشمه همه خوبیهاست.لذا خدا را شریفتر از آن می داند که به بدن نمایی و آرایش جسم بپردازد. انسان در جهان بینی اسلامی لباس به تن نمی کند برای عرضه تن خود بلکه لباس را حریم و مایه کرامت خود می داند. انسان در اسلام، کمال خود را تزیین تن برای فروش به خلق نمی بیند بلکه جان خود را به خدای خویش می فروشد.
بنابراین مسئله حجاب و بدحجابی مربوط به دو فرهنگ و دو جهان بینی است که نوع نگاهشان به انسانی به نام زن کاملا متفاوت است و در احادیث آمده است که «من تشبه بقوم فهو منهم» هر که خود را به گروهی شبیه سازد هم از آن گروه است. و باید پرسید از متولیان امور که چرا به جوانان گفته نمی شود «لباس هر انسان پرچم کشور وجود اوست، پرچمی است که او بر سر در خانه وجود خود نصب کرده است و با آن اعلام می کند که از کدام فرهنگ تبعیت می کند. هم چنانکه هر ملتی باوفاداری و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هویت ملی و سیاسی خود ابراز می کند، هر انسان نیز، مادام که به یک سلسله ارزشها و بینشها، معتقد و دلبسته باشد لباس متناسب با آن ارزشها و بینشها را از تن بدر نخواهد کرد.»( دکتر حداد عادل، همان منبع، ص .40) حجاب زن مسلمان هویت بخش و عزت آفرین است پدیده بدحجابی در جامعه ما از اموری است که ذهن بسیاری از افراد جامعه را به خود مشغول کرده است. تلقی بدحجابی بعنوان امری نابهنجار و نامطلوب نشانگر این است که ذهنیت فرهنگی و دینی ما برای بدحجابی آثار و تبعات نامطلوبی قائل است و به تعبیر دیگر، آن را علت برخی پدیده های نامطلوب دیگر در جامعه می انگارد.شماره قبل درباره معنای لغوی و اصطلاحی حجاب و بدحجابی، حجاب و بدحجابی در دو جهان بینی غرب و اسلام بحث شد و بخش دوم و پایانی این مقاله از نظر شما خوانندگان محترم می گذرد.
نحوه ورود بی حجابی یا بدحجابی به ایران
حجاب با پوشش اسلامی یکی از دستورات حکیمانه و سعادت بخش دین مبین اسلام است که هنگام اسلام آوردن مردم ایران در دو قرن نخست هجری به گونه ای همیشگی و مستمر توسط اهالی این سرزمین مورد پذیرش واقع شده و بدان عمل می شده است. در واقع رعایت حجاب اسلامی در بین مسلمانان ایرانی و کلیت این جامعه از جمله عوامل مهم پاسداری از شأن و کرامت انسانی زنان در رعایت سالم حقوق و حدود در روابط میان مردان و زنان بوده است.از سویی زن در نگاه جامعه شناسی بعنوان «فرهنگ ساز» معرفی شده که دین را بعنوان یکی از عناصر فرهنگی از نسلی به نسل دیگر منتقل می کند. غربیها برای ایجاد تأخیر در انتقال دین به نسلهای بعد، فرهنگ و هویت زنان جامعه ما را هدف قرارداده اند. برخی از متفکرین غربی تمدن غرب را در حال فروپاشی ارزیابی کرده و می گویند تنها تمدنی که قابلیت فراگیری و جایگزینی تمدن غرب را دارد تمدن اسلامی است. بنابراین تلاش های زیادی صورت گرفت تا جلوی قدرت تولید فکر و اندیشه جوامع اسلامی از جمله جامعه ایران را بگیرند.
سؤال این است چرا امواج مهاجم استعمار بورژوازی و شکل تقلیدی آن در ایران یعنی غربزدگی شبه مدرن تلاش وافی برای مخالفت با حجاب اسلامی خانم ها در ایران داشت؟ برای پاسخ به این سؤال به برخی از این دلایل فهرست گونه اشاره می شود:
اولا حجاب زن مسلمان هویت بخش و عزت آفرین بود و موجب می شد زن مسلمان ایرانی در برابر هجوم افکار و مدلهای رفتاری بیگانه گرفتار از خودبیگانگی و ضعف و بی هویتی و یا آلودگی نگردد. از این رو حجاب از عوامل حفظ استقلال هویتی ما بود و شبه مدرنیستها که سودای وابستگی ایران را در سرداشتند دل خوشی از آن نداشته و ندارند.
ثانیاً حجاب زن ایرانی بعنوان لباس عفت و پاکدامنی و ساده زیستی او موجب مصونیت زنان وحتی مردان در مقابل هجوم مصرف زدگی و فرهنگ کالایی می گردید. از این رو خود به خود راه را بر سیطره نظام سرمایه داری و سرمایه سالاری و تبعات آن می بست. لاجرم استعمار غربی برای فتح بازار خرید مردم ایران نیازمند نابودی ساختار تولید سنتی و همچنین ساختار ساده و خودکفا و مستقل زندگی مردم ما بود. و حجاب اسلامی زن و مرد مسلمان ایرانی را در مقابل گسترش فرهنگ مصرفی و کالازدگی و سرمایه سالاری محافظت می کرد.
ثالثاً در جوامع مسلمان تحت سلطه امپریالیزم هر نوع تأکید بر عناصر فرهنگ بومی و ملی مردمان چونان شمشیر برنده ای علیه سیاستها و امیال استعمار مدرن غربی عمل کرده و می کند زیرا استعمارگران به دنبال تهی کردن و بیگانه ساختن مردم از هویت کلاسیک خود بوده اند تا آنان را اسیر هویت تقلبی غربزدگی شبه مدرن نموده و از کانال آن این ملت ها را برای همیشه به خودوابسته نمایند. حجاب زن مسلمان در چنین وضعیتی حکم یک اسلحه نیرومند برای جریان انقلابی و ضداستعمار را پیدا می کرده است.اساساً غربیها برای برقراری سیطره فراگیر خود می بایست نظام منسجم ارزشهای دینی جوامع غیرغربی را در هم بشکنند و از جمله ارزشهای دینی پایدار همانا حجاب زنان مسلمان بوده است که آنها را از مدزدگی و تبدیل شدن به موجودی کالایی بازمی داشته است.
راه های عملی کردن توطئه بدحجابی
اجرای برنامه «کشف حجاب» و یا «رفع حجاب» و در شکل جدید آن بدحجابی از سوی غرب در ایران نیازمند دو شرط اساسی بود. نخست یک زمینه فرهنگی و اجتماعی برای پذیرش لباس غربی و دوم یک عامل اجرا که زور داشته باشد و به اسلام اعتقاد نداشته باشد.(دکتر حدادعادل، همان، ص 47) عامل دوم رضاخان مأمور و سرسپرده دولت استعمارگر انگلیس که وظیفه خود می دانست ایران را به شاهراه ترقی هدایت نماید و در پی اجرای این مأموریت موظف بود با زور لباس مردان را متحدالشکل کند و بر سر همه آنها کلاه پهلوی بگذارد و چادر را نیز از سر زنان بردارد. ماجرای دردناک مسجد گوهرشاد نمونه ای از اجرای این مأموریت بود. و اما در مورد شرط اول، یعنی زمینه فرهنگی و اجتماعی پذیرش لباس غربی را غربزده ها تأمین کردند. درواقع پس از سقوط استبداد صغیر و کسب قدرت توسط اعضای لژ فراناسونری در سال 1327 ق زمزمه ای شیطانی برای مخفی و انکار حجاب و تخریب و تخطئه آن آغاز گردید. یکی از مهمترین ابزاری که این گروه خود باخته غرب به کار گرفتند استفاده از مطبوعات منورالفکری (حدود سال 1329) بود که تقریبا بطور مستمر حملات خود را علیه حجاب اسلامی آغاز کردند.(شهریار روشناس، سایت باشگاه اندیشه، 13/11/.1383) براساس روایت اسناد و مدارک تاریخی در سال 1303 ش در تهران منورالفکران علیه حکم الهی حجاب، بیشتر گردید. این شیوه از مبارزه از مجرای حاکمیت فراماسیون غربزدگی شبه مدرن عملی می شد بر این اساس همزمان با به قدرت رسیدن این گروه هجوم تبلیغاتی و اعمال زور فیزیکی و سیاسی علیه حجاب نیز بیشتر می گردیده است. در این بین روشنفکران شبه مدرنیست ایرانی بعنوان کارگزاران اصلی بسط سیطره فراماسیون غربزدگی به دلیل وابستگی به اردوگاه سرمایه داری بیشترین نقش را در مبارزه علیه هویت دینی مردم و احکام اسلامی به ویژه حجاب زنان برعهده گرفته و می گیرند. البته هجوم این گروه حتی قبل از مسلط شدن رضاخان و برقراری رژیم پهلوی در ایران آغاز گردید. فعالیت های ژورنالیستی اعم از درج مقاله یا انتشار سالانه و یا نشر هجویات و فکاهیات و به مسخره گرفتن حکم الهی نمونه های بارز از اقدامات این گروه است.
افرادی چون عارف قزوینی شاعر و تصنیف سرای متجددمآب و ناسیونالیست عهد مشروطه به سال 1302 اشعار زیادی علیه حجاب سروده است. همچنین میرزاده عشقی (متوفی به 1303 ش) یکی از منورالفکرانی است که علیه حجاب اسلامی به سرودن اشعار و نگارش نمایشنامه پرداخته است از جمله نمایشنامه ای به نام «کفن سیاه» نوشته است که در آن زنی به نام «خسرودخت» بعنوان مظهر عظمت باستانی ایران باستان درحالی که کفن سیاه پوشیده بود به روی صحنه آمده و اشعاری در مذمت حجاب اسلامی قرائت کرد. وی به سال 1338 ق قطعه شعری به نام «دزدی پاتختی» علیه حجاب اسلامی سروده است که نمونه آن این قطعه شعر است:
زنان کشور ما زنده اند و در کفن اند / که این اصول سیه بختی، از سیه رختی است
«ایرج میرزا» شاهزاده متجدد و منورالفکر ایرانی، شاعر هرزه گو و دین ستیز اشعار بسیاری علیه حجاب اسلامی سروده است وی ظاهرا اولین شاعری است که بحث کشف حجاب را به صورت منظوم مطرح کرده است. موارد فوق در کنار عملکرد رضاشاه بخصوص بعد از بازگشت از سفر ترکیه (1314 ش) منجر به این شد که «صدیقه دولت آبادی» خواهر «یحیی دولت آبادی» روشنفکرمآب سکولاریست دوره مشروطه بدون حجاب و پوشش اسلامی در خیابان ظاهر شد و...((شهریار روشناس، سایت باشگاه اندیشه، 13/11/.1383))
درواقع هدف واقعی منورالفکران از حمله به حجاب، سست کردن ارکان هویت دینی و خدشه دار کردن احکام اسلامی است. روشنفکران شبه مدرنیست ایرانی ذاتا تعلق به سطحی نگری و ظاهربینی داشته و دارند و حتی در پروسه مدرنیزاسیون مورد نظرشان جز بر شعار و ابتذال و ظاهرگرایی تکیه نکرده و نمی کنند. مخالفت اینان با حجاب به دلیل تمدن خواهی نبود. زیرا نه بی حجاب بودن نشانه تمدن است و نه روشنفکری ایرانی مقلد ظرفیت و قابلیت تمدن سازی را داشته است.درواقع علت اصلی مخالفت ها این بود که رواج و حاکمیت احکام اسلامی و اندیشه دینی موج حفظ استقلال و عزت ملی و مانع استیلای بیگانگان و استعمارگران می گردید. به عبارت دیگر حجاب اسلامی رکنی مهم از هویت اعتقادی زنان جامعه اسلامی ما بوده است و مبارزه با آن در مسیر تلاش به منظور زدودن هویت و گرایش دینی جامعه ایرانی بوده و هست.
پدیده بدحجابی در جامعه امروزی ما
آنچه مورد اشاره قرار گرفت از جمله جهان بینی غرب به همراه فرهنگ منحط غرب و از جمله عوامل ستیزه گر دینی و ارزش های آن از کشف حجاب رضاخانی تا توطئه عمیق روشنفکران غربزده و فراموسونرهای وابسته همگی در پدیده بد حجابی امروز جامعه ما چون گذشته بطور مستقیم نقش دارند. مضاف بر عوامل گذشته می توان به برخی از عواملی که در دوران عمر انقلاب اسلامی نیز منجر به این پدیده شده است باختصار اشاره کرد. لازم به ذکر است برخی از این عوامل معلول کیش شخصیتی فردی است و برخی مربوط به اجتماع.
سهل انگاری عمدی یا سهوی: در استفاده از روش های تبلیغی و ارشادی مناسب در خصوص ترویج حجاب وقتی امر مهمی چون حجاب در یک بستر تاریخی دراز مدت (قرنها) ایجاد و تداوم پیدا کرده است.تداوم مجدد آن نیازمند کار فرهنگی عمیق به همراه ظرافتهای خاص خود می باشد. بعنوان مثال استفاده از زنان محجبه در نقشهای منفی و گاه استفاده از زنان بدحجاب در نقشهای مثبت در رسانه ملی یا سینما هنر هفتم از جمله این موارد است عدم فرهنگ سازی در این زمینه تا آنجا جلو رفته است که موج روی آوردن دختران و زنان به سمت آرایش حتی برای خرید نان و سبزی دلیل بر عدم آگاهی و جهل است. خانم زهرا شجاعی دراین زمینه می گوید: آرایش کردن برای غربی ها محیط خاصی دارد. آرایشهای تند و غلیظ مخصوص میهمانی های شب و مکان های خاص و زنان سالمند است و دختران جوان هرگز از این گونه آرایشها استفاده نمی کنند. در محیط های آموزشی و دانشگاه ها دختران در نهایت سادگی و بی پیرایگی رعایت موازین اخلاقی در دانشگاه حاضر می شدند.
جابجایی و وارونگی در ارزشها: عدم تبیین صحیح ارزشهای جاذب و طرح رذایل کاذب در جامعه از جمله علل بدحجابی است. ابراز وجود و خودنمایی برای انگشت نما شدن با ارائه مد و تغییرات بی شمار و با هدف متمایز کردن خود از دیگران از جمله این ضدارزشها است. نمونه دیگر تفاخر و فخرفروشی بدلیل اختلاف و شکاف طبقاتی است. اگرچه این امر توسط زنان صورت می گیرد اما گاه این صفت رذیله توسط مردان با سوء استفاده از همسران خود صورت می گیرد. برخی از مردان درجه جلالت و ابهت خود را با نوع لباسی که همسرانشان به تن دارند به دیگران می فهمانند. و این ویژگی جوامعی است که معنویت در آن رو به افول گذاشته و براین اساس زن وسیله و ابراز تشخص و تعیّن شوهر می شود. ای کاش رذایل این گونه انسانها به خودشان ختم می شد ولی متأسفانه گاه توده عوام به شوق تشبیه اشراف با همه ضعف مالی این راه بی بازگشت را طی می کنند و نتیجه آن جز اسارت و بردگی چیز دیگری نیست.
تأثیرپذیری جوانان از هجوم تهاجم فرهنگی غرب: جهل جوانان ما به جهان بینی غرب از یک سو و جهان بینی اسلام از سوی دیگر موجب پذیرش الگو و شیوه غربی که هیچ تناسبی با هویت اسلامی جامعه ما ندارد از جمله عوامل بدحجابی است. همین امر موجب شده است که جوان جامعه ما گاه غرب را با مقیاس بازیگران فیلم های سینمایی غربی می شناسد و از او الگو می گیرد درحالی که بخش عمده شهروندان جامعه غربی به موازین و اصول اخلاقی و اجتماعی خود پایبند بوده و چه بسا گاه پوشش و آرایش دختران و زنان جامعه ما از زنان بی شخصیت و بی خانواده غربی الگوبرداری می شود و در ذهن او این مظهر آزادی و تجدد محسوب می شود.اگر فرض را براین امر قرار دهیم که جوان ما می خواهد راه غرب را طی کند، راه رفته غربیها امروز، آنها را به بحران بی هویتی و سقوط سوق داده است و جا دارد که جوانان ما یکبار از خود سؤال کنند چرا باید این راه رفته را دوباره رفت.
اجباری کردن پوشش چادر در بعضی از مراکز آموزشی و مدارس و بیمارستانها و...: نهادینه کردن پوشش برتر نیازمند یک کار اساسی بود که متأسفانه کوتاهی و سهل انگاری و جهل و گاه لجاجت در مراکز آموزشی از جمله مدارس و دانشگاه ها مسئله حجاب را به گونه ای سوق داد که تلقی این می شود که می بایست نیروی انتظامی با آن برخورد کند، بی تعارف باید اذعان کرد اجبار و اکراه نسخه شفابخش این انحراف اجتماعی نیست.
کم توجهی به تنوع طلبی و حس زیبایی دوستی: جوان و خصلتهای او را نباید در پیچ و خم بخشنامه ها و دستورات تحکمی گرفتار کرد. متأسفانه بعداز 27 سال کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی و بخشهایی از مسئولین توجه به مقوله تکثر و تنوع لباس با هویت اسلامی را مورد هدف قرار داده اند. این توجه زمانی مطرح می شود که بسیاری از راه ها و روش های ناصواب را به کار گرفته اند. چه بسیار امر به معروف ها و یا نهی از منکرهایی که هیچ کدام در جای خود به شکل صحیح انجام نگرفت. اگرچه افراط و توجه بیش از حد به تذکرات از عوامل وازدگی و بی پاسخ ماندن این امر در جامعه شد اما کم توجهی امروز نیز درد مزمن دیگری است که جامعه امروز ما تجربه می کند و تعطیلی این فریضه الهی از جمله عوامل دیگر این انحراف اجتماعی است.
تفاوت در نگرش ها و دیدگاهها نسبت به مقوله بدحجابی: علاج یک انحراف اجتماعی زنان بطور نسبی نتیجه می دهد که متولیان امر دیدگاه واحدی نسبت به موضوع و شیوه برخورد با آن داشته باشند. با تأسف باید گفت برخی تهاجم غرب به ارزش های دینی و هویتی جامعه را تعامل فرهنگی قلمداد کردند، برخی گذر زمان و عرفی شدن تبدیل ضدارزشها به ارزش را ملاک عمل دانسته و برخی تحت عنوان پدیده جوان گرایی و سوء استفاده از رأی و مشارکت جوانان در عرصه سیاسی هر اقدام جوانان را زیر پرچم نشاط و شادابی توجیه و تفسیر کردند و برخی آن را معلول فرآیند عرضه و تقاضا دانسته و برخی برخوردهای خشن و سخت با جوانان را نسخه شفابخش اعلام کردند. و متأسفانه تمام این دیدگاهها را با برداشت از دین طرح کرده اند. به نظر می رسد خطر تعدد نظر و عمل صاحبان فرهنگ و سیاست که متولیان فرهنگ عمومی جامعه هستند کمتر از خود این انحراف اجتماعی نیست.عوامل مورد اشاره و بسیاری از عوامل دیگر تأثیربسزایی در گسترش پدیده بدحجابی بعنوان یک انحراف اجتماعی که خود منشأ بسیاری دیگر از انحرافات دیگر است می شود.
برای حل این مسئله چه باید کرد: شاید به صراحت بتوان گفت در میان گمشده های جوانان ما امری مهمتر از معرفت نسبت به قابلیتهای فردی، هویتی و دینی خود نباشد. اگر این ادعا را اصل قرار بدهیم باید به جوانان کمک کرد تا این قابلیتها را که دستمایه ای از جنس عقل و عشق، دانش و همت و انگیزه و هدف است بشناسند.
گام اول: کمک به جوان در قرار گرفتن در مسیر ایمان به خالق برتر برای اتصال او به قدرتی بی انتها است. جوانان ما اگر خمیرمایه معنوی خود را که مربوط به جهان بینی اسلامی است بیابند دیگر برای ابراز وجود نیاز به نمایشهای غیرمعمول ندارند و کامیابی های خود را در گرایش به ارزشهای اسلامی جستجو می کنند.
گام دوم: تبیین و تدوین استراتژی بلندمدت برای رشد و بالندگی جوانان است. در این فرآیند باید نقش والدین، همسالان، مربیان و... به گونه ای تعریف شود که هیچ کدام نقض یا خنثی کننده رفتار و عملکرد دیگری نباشد بلکه مکمل و همگی منجر به تکامل او شود. ضرورتا توجه به این امر ایجاد یک سیستم اجبار و الزام نیست بلکه فرآیند رشد با تاکید بر جهان بینی، فرهنگ، هویت مورد تأکید جدی قرار می گیرد.
گام سوم: تقویت باورهای دینی جوانان است. همه دستگاه هایی که متولی فرهنگ عمومی جامعه هستند اعم از صدا و سیما سازمان و دفاتر تبلیغات اسلامی، حوزه های علمیه، مدارس، دانشگاه ها، خانواده ها و... می بایست رسالت خویش را در تقویت باورهای دینی جوانان به کار گیرند. تجربه دوران دفاع مقدس نشان می دهد اگر باورهای دینی در وجود جوانان ریشه بدواند و عمق پیدا کند مهمترین سرمایه برای جامعه و حتی خود فرد است.
گام چهارم: تطبیق انتظارات جامعه، خانواده ها و مسئولین از جوانان، توجه به توانمندیهای جوانان و هدایت آنها براساس میزان توانمندی موجب می شود انرژی و عشق و علاقه جوانان در مسیر صحیح قرار گیرد و کمتر فرصت پیدا کند بدلیل سرخوردگی های اجتماعی به انحراف اجتماعی تن دهند.
آنچه مورد اشاره قرار گرفت صرفا می تواند فتح بابی برای پرداختن به این موضوع باشد و ضرورت دارد دلسوزان جامعه اسلامی قبل از آنکه با نفرت به پدیده بدحجابی می نگرند تأملی به قابلیتها و توانمندیها و ارزشهای وجودی جوانان داشته باشند و در کالبدشکافی مباحث نظری و عملی آن گام بردارند.
مطالب مرتبط و پیشنهادی :
ویژه نامه حجـاب و عفاف - حریم عاشقی
نویسنده : مهدی بهشتی نژاد
منبع : روزنامه کیهان
منابع :
1- دکتر غلامعلی حداد عادل: فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، انتشارات سروش، چاپ دوم، تهران .1363
2- شهید مرتضی مطهری «مسئله حجاب».
3- شهید مرتضی مطهری «نظام حقوق زن در اسلام».
4- فصلنامه کناب زنان شماره های 22، 16، .15
5- روح الله حسنیان، حریم عفاف، سازمان تبلیغات اسلامی، .1376
6- رسول جعفریان، داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، .1383
7- تغییر لباس و کشف حجاب به روایت استفاده مرکز بررسی اسناد وزارت اطلاعات، مهر .1378
8- سایت گوگل، واژه های بدحجابی، حجاب، پوشش، حجاب اسلامی و...