پیشینه نام گذاری آذربایجان ایران بر جمهوری آذربایجان
پیشینه نام گذاری آذربایجان ایران بر جمهوری آذربایجـان
با توجه به سوابق و مستندات تاریخی، نام آذربایجـان، برگرفته از نام سردار ایرانی، آتروپاد، است که توانست با شجاعت و از خود گذشتگی در مقابل لشکر اسکندر مقدونی ایستادگی کند و منطقه را از تاخت و تاز بیگانگان مصون نگه دارد. از این رو، منطقه ی مزبور که در جنوب رودخانه ارس قرار گرفته، برای قدردانی از این سردار، آتروپاد نام گرفت و به مرور زمان «آذرباد»، «آذربیگان» و در نهایت «آذربایجان» نامیده شد. در ادامه با ما همراه باشید تا در این مورد بیشتر بدانید.
در سال های اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، در امپراتوری عثمانی دو جریان خاص قوت گرفت. یکی اندیشه اتحاد اسلام و دیگری وحدت ترک ها بود که گروه مشهور به «ترک های جوان» مبلغ و مروج جریان دوم بودند. این گروه که خواستار اتحاد همه ترکی زبانان جهان بودند در سال ۱۹۰۷م. حزبی به نام اتحاد و ترقی بنیاد نهادند. دولت امپراتوری عثمانی که ترکی زبان و در عین حال مدعی رهبری بر مسلمین سراسر جهان بود ،این دو جریان و یا دو اندیشه متفاوت را در هم آمیخت و به خدمت گرفت. ترک زبانان قفقاز نیز، که به دلایل مذهبی از سیادت امپراتوری روسیه تزاری ناخرسند و در جستجوی تکیه گاهی بودند. این تکیه گاه را در میان ترکی زبانان آسیای صغیر یافتند.
پس از شکست ایران از روسیه و الحاق سراسر قفقاز به امپراتوری روسیه مردم داغستان در شمال شرق قفقاز علم طغیان برافراشتند. قیام های قفقاز از سوی دولت عثمانی و گروه ترک های جوان که بنیان گزار جنبش پان ترکیسم بودند، مورد حمایت و پشتیبانی قرار گرفت. در سال ۱۹۱۱م، در شهر باکو، حزبی به نام«حزب اسلامی و دموکرات مساوات»، تأسیس شد که از سوی ترک های عثمانی حمایت می شدند و برنامه ی مذکور اتحاد کشورهای اسلامی تحت رهبری ترکیه بود. در سال ۱۹۱۷م ،حزب اسلامی و دموکرات مساوات، با «فدرالیستهای ترک»، متحد شدند و نام خود را حزب «دموکراتیک فدرالیستهای مساوات ترک» گذاشتند.
پس از انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷م و کناره گیری روسیه از شرکت در نخستین جنگ جهانی، ترک ها نفوذ خود را در قفقاز گسترش دادند. در تاریخ ۲۷ ماه مه سال ۱۹۱۸م مساواتیان در شهر تفلیس دولت خود را بنا نهادند. در ابتدا تصمیم بر ان بود که کشور جدید جمهوری شرقی جنوبی ترنس کوکوزیا نام بگیرد ولی حزب مساوات با کمک ترک های جوان این تصمیم را تغییر داده و کشور را با نام آذربایجان نام گذاری و مردمش را آذربایجانی یا آذری نامیدند. [عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار ۱۳۹۰،ص. ۲۱۹-۲۲۰].
«به این ترتیب نامی که بیش از دو هزار سال و به حق به منطقه تاریخی جنوب رود ارس ،در داخل سرزمین ایران تعلق داشت برای تعریف هویت کشوری که در سال ۱۹۱۸م در شمال همان رود متولد شد بکار رفت»[کاوه بیات،«آذربایجان در موج خیز تاریخ نگاهی به مباحث ملیون ایران و جراید باکو در تغییر نام اران و آذربایجان۱۲۹۸-۱۲۹۶ شمسی» تهران پردیس دانش،۱۳۹۰،صفحات ۴۵-۴۷].
پانزدهم سپتامبر سال ۱۹۱۸م سپاهیان ترک شهر باکو را متصرف شدند. دولت مساوات حدود دو سال زیر عنوان، دولت جمهوری آذربایجان، بر اران و شیروان حکومت کرد و این وضع تا ۲۸ آوریل سال ۱۹۲۰م ادامه یافت. در این تاریخ واحدهای ارتش سرخ، شهر باکو را به تصرف درآوردند. از همین تاریخ در باکو و پیرامون آن حکومت شوروی اعلام شد.
بنابراین، نام و عنوان آذربایجان قفقاز تنها پس از انقلاب «مقصود انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷م است» به کار گرفته شد. اگرچه مسئولان دولت شوروی کوشش وافر داشتند که نیت و قصد الحاق آذربایجان ایران به اتحاد جماهیر شوروی، تا آنجا که میسر باشد، فاش نشود و بهانه ای به دست دولت ایران و مخالفان و رقیبان دولت اتحاد شوروی ندهد ولی با این همه غیرت ایرانی مانع از تحقق اهداف رفقای ماورای ارس شد.
دکتر عنایت الله رضا در این مورد می نویسد: در تاریخ ۲۱ آذر سال ۱۳۲۹ سران فرقه ی دموکرات آذربایجان تلگرامی به میرجعفر باقراف دبیر اول کمیته ی مرکزی حزب کمونیست جمهوری سوسیالیستی آذربـایجان، مخابره کردند. در متن تلگرام مذکور چنین آمده است: پدر عزیز و مهربان میر جعفر باقراف «خلق آذربایجان جنوبی، که جزء لاینفک آذربایجان شمالی است، مانند همه ی خلق های جهان چشم امید خود را به خلق بزرگ شوروی و دولت شوروی دوخته است.»
و در تلگراف دیگری که از سوی کمیته ی مرکزی فرقه ی دموکرات آذربایجان به میر جعفر باقراف مخابره شد، چنین آمده است:
رهبر عزیز و پدر مهربان رفیق میرجعفر باقراف “از تأسیس فرقه ی دموکرات آذربایجان، که رهبری پیکار مقدس خلق آذربایجان در راه آزادی ملی و نجات قسمت جنوبی سرزمین زادبومی وطن عزیز ما آذربایجان را که سالهاست در زیر پنجه های سیاه و شوونیست های فارس دست و پا می زنند، بر عهده دارم، سه سال تمام می گذرد. سومین سال تأسیس این فرقه مبارز را به کلیه ی علاقه مندان خلق آذربایجان و به شما، که رهبر عزیز و پدر مهربان ما هستید، شادباش می گوییم. عده ای از اعضای فرقه، حکومت ملی و سازمان فدایی ها به قسمت شمالی و آزاد وطن خود مهاجرت کرده اند”[عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار ۱۳۹۰،ص. ۲۳۰،۲۳۱و ۲۳۲].
دکتر عنایت الله رضا در خصوص علت نام گذاری منطقه آلبانیای قفقاز «اران و شیروان» به آذربایجان می نویسد: «گمان می رود گذاردن نام آذربایجان بر اران و شیروان در قفقاز از آنجا ناشی می شده که ترکان چند بار به آذربایجان ایران حمله برده بودند و با وجود کشتار فراوان همواره مقاومت شدید مردم آذربایجان را در برابر خود مشاهده کرده بودند و نتوانسته بودند از راه های مستقیم مردم آذربایجان را به خود متمایل گردانند. از این رو در صدد بر آمدند نخست قفقاز و آذربایجان را زیر نام واحد ،آذربایجان، متحد گردانند و پس آن گاه دو سرزمین نام برده را ضمیمه ی خاک خود کنند»[عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار ۱۳۹۰، ص. ۲۲۲].
واسیلی وِلادیمیر بارتولد، در سخنرانی خود در بخش شرق شناسی دانشگاه دولتی باکو درجمهوری آذربایجان، در سال ۱۹۲۴م، گفته است: «منطقه ای که هم اکنون جمهوری آذربایجان نامیده میشود، اران یا آلبانیا نام داشته و دادنِ نام آذربایجان به آن، صرفاً به این هدف بوده است که با آذربایجان ایران به یک کشور مستقل تبدیل شوند»[عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار ۱۳۹۰،ص. ۲۲۴].
واسیلی ولادیمیرویچ بارتولد، همچنین می نویسد: «پیش از حمله ی اسکندر مقدونی، آذربایجان ایران بخشی جدایی ناپذیر از سرزمین ماد بود و سیستم اداری جداگانه ای نداشت. هنگام پیکار گوگمل[عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار ۱۳۹۰،ص. ۲۴]، آتروپات، ساتراپ [نام محلی است در کنار رود بومادوس و در نزدیکی اربیل و موصل که جنگ سوم اسکندر مقدونی با داریوش سوم در آنجا روی داد. ] سراسر ماد بود. پس از اسکندر بخشی از سرزمین ماد همچنان در اختیار آتروپات باقی ماند که مادِ خُرد نامیده می شد. بعدها نام آتروپات بدان افزوده شد. یونانیان این سرزمین را آتروپاتن و ارمنیان آترپاتکان می نامیدند. نام آذربایجان از همین جاست»[ساتراپ شکل یونانی شده عنوان پارسی خشترپ که به صورت خشترپاون یعنی شهربان می باشد].
دکتر عنایت الله رضا همچنین در خصوص ادعای تعلّق این سرزمین ها به تُرک ها می گوید: «بنابر اسناد و مدارک و نوشته های مورخان چینی، ایرانی، رومی، ارمنی و تازی معلوم و روشن است که کوچ ترک ها به سرزمین های بسیار دوردست آسیای میانه در سده ی ششم میلادی و در روزگار شاهنشاهی ساسانیان آغاز شد. با این همه ترک ها حتی در نخستین سده های اسلامی نیز آسیای میانه را در اختیار نداشتند. بدین روال ادعای مورخان ترک و عثمانی، مبنی بر ترک بودن اقوام آسیای میانه در روزگار باستان، فاقد هر گونه دلیل ومدرک است».
استفاده از نام آذربایجـان ایران برای این جمهوری تازه تاسیس باعث تعجب و بر انگیخته شدن احساسات بسیاری از سیاستمداران شاخص ایرانی چون شیخ محمد خیابانی، اسماعیل امیر خزری و احمد کسروی گردید و گفته شد: « این منطقه کوچک در قفقاز که مردمانش به چند زبان منجمله ترکی سخن می گویند نامی دیگر دارد و هیچ گاه آذربایجـان خوانده نمی شده است» [تورج اتابکی،«آذربایجـان واقعی کجاست تاریخ و زبان آذری کدام است»،احمد خلیل الله مقدم،تهران،یکانف۱۳۸۴،ص. ۳۸].
شیخ محمد خیابانی پا را از اعتراض صرف هم فراتر گذاشت و پیشنهاد داد نام استان آذربایجان ایران به آزادستان تغییر داده شود [احمد کسروی، «تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان، یا سرگذشت گردان و دلیران»، تهران، سمیر،۱۳۸۷ص. ۸۷۲ جلد دوم]. سفارت ایران در استانبول هم به تاسیس کشوری به نام آذربایجان در منطقه معترض شد ولی گامی فراتر از این بر نداشت[کاوه بیات،«آذربایجان در موج خیز تاریخ نگاهی به مباحث ملیون ایران و جراید باکو در تغییر نام اران و آذربایجـان ۱۲۹۸-۱۲۹۶ شمسی» تهران پردیس دانش،۱۳۹۰،صفحات ۶۶-۶۷].
در گیلان نیز روزنامه جنگل در ابراز نگرانی از نام آذربایجـان بر آران را این گونه به پرسش گرفته بود: « قفقازیه جنوبی، یعنی ولایات جنوبی قفقاز که هر یک از آن ها به شهادت تاریخ اسم معینی داشته و دارند، همه پارسی نژاد، همه ایرانی الاصل، غیر از زبانشان که فعلا ترکی است، همه چیزشان ایرانی است، امروز اسم آذربایجـان را به خود گذاشت. چرا؟ به چه جهت؟»
روزنامه جنگل آن گاه، پس از افشای برنامه پان ترکیست ها برای ترک سازی هویت مردم قفقاز و آذربایجان با هدف کشاندن این مناطق به زیر سلطه دولت ترکیه، می نویسد: «تسمیه به این اسم و عنوان آذربایجـانی به خود دادن، بالاجبار خیال ما را متوجه به یک سری از اسرار مهمه ی سیاسی که مدت هاست مطلعیم می نماید که انصافا نمی توان در قبال این نکته لاقید ماند. »
در این بین اظهارات و بیانات برخی تاریخ نویسان آذربایجانی نیز در خصوص این نام گذاری شنیدنی است بعنوان مثال «آلکباروف» در مقاله خود در خصوص «قومیت آذربایجـان» یاد آور می شود: «20 سال پس از تشکیل جمهوری آذربایجـان ساکنان بومی آن خود را تاتار می نامیدند زیرا نام آذری به ایرانیان آذربایجان تعلق داشت و برای آنها نامی بیگانه بود».
افزودن دیدگاه جدید