هنر بهتر زیستن - استاد تراشیون (بخش 15)
هنر بهتر زیستن - استاد تراشیون (بخش 15)
در این بخش از ضیاءالصالحین، پانزدهمین قسمت از بیانات ارزشمند حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون را با موضوع «هنر بهتر زیستن» به مدت 32 دقیقه با علاقه مندان به اشتراک می گذاریم.
متن بخش پانزدهم سلسله مباحث هنر بهتر زیستن / استاد تراشیون
غیرت را از سه منظر می شود مورد بررسی قرار داد. یک غیرت، غیرت دینی است، یک غیرت، غیرت ناموسی، یک غیرت، غیرت ملی. درباره غیرت ناموسی صحبت هایی شد، نکاتی مطرح شد و اگر اجازه بفرمایید در این برنامه می خواهیم درباره غیرت دینی صحبت کنیم. قطعاً یکی از وظایف مرد در محیط خانه این است که زمینه و بستری را فراهم بیاورد که اهلش، خانواده اش، همسرش، فرزندانش، علاقمند به این شوند که در مسیر بندگی خدا قدم بردارند و در اصل حلال های الهی را انجام بدهند، از حرام های الهی پرهیز کنند. لذا اینجا ما باید از دو زاویه به این موضوع بپردازیم. زاویه اول نسبت به فرزندان است. چون می دانید بالاخره دوره تربیت یک دوره محدود و نابی است که خصوصاً پدر به عنوان مدیر تربیتی در محیط خانه باید یک توجه و دقت ویژه ای را به پرورش مذهبی و دینی فرزندانش داشته باشد. حتی شاید اینطور بگوییم که مثلاً یک تلکیف است، یک حقی است که فرزندان دارند و ما پدران باید آماده باشیم که این حق را به خوبی ادا کنیم، براورده کنیم. ببینید یک موقعی ما می گوییم یک بچه ای را نماز خوان می کنیم، دیندارش می کنیم، محب امیرالمؤمنینش می کنیم. نگاه مان این است که یک لطفی در حق او کردیم. یک موقع می گوییم نه، این حق فرزند است که باید محب امیرالمؤمنین بشود، محب نبی مکرم بشود. باید اینطوری باشد. و لذا در روایتی وجود مبارک نبی مکرم اسلام اصلاً این را جزء حقوق فرزندان برشمردند و تکلیف کردند بر ما که باید این کار را انجام بدهیم. من حالا چون در ایام شهادت آقا امیرالمؤمنین علی هست، می خواهم از همین منظر این تکلیفی که روش دوش ما گذاشته شده را به عنوان پدران و مادران هم نقش آفرینی در عرصه میدانی تربیت دارند نکاتی را بیان بکنم. ببینید جناب آقای شریعتی بالاخره ما و شما می دانیم در حال حاضر ما در یک پیچ تاریخی عجیبی قرار داریم. یعنی بشریت. و این پیچ به معنای این نیست که آخرین پیچ و سخت ترین پیچ است و قطعاً جلوتر هم ما وقتی برویم، زمان سپری بشود، گردنه های عجیب و غریب تری هم هست. و اصلاً این سنت الهی هم هست که برای اینکه بشر آماده بشود برای پذیرش حکومت وجود مبارک حضرت ولی عصر و آمادگی داشته باشد و استغاثه بکند و حضرت را طلب بکند، ما با سختی هایی مواجه می شویم. همانطوری که شما در همین دوران کرونا دیدید که برخی از آمارها و ارقام در دنیا نشان داد که گرایش مردم به معنویت و خدا بیشتر شد چون واقعاً یک جایی دیگر مستأصل شدند یعنی حس کردند کاری از دست شان برنمی آید. عین همان کسی است که در حال غرق شدن است و باید خدا را صدا بزند و این اتفاق در دنیا افتاد. حالا عرض من این است که ما الآن در یک پیچ تاریخی ای قرار داریم و اگر بخواهیم فرزندان مان را از این پیچ به خوبی عبور بدهیم باید یک سری بنیه هایی را در آنها تقویت کنیم. یکی از بنیه هایی که باید تقویت شود همین محبت اهل بیت است. بالاخره ما معتقدیم که اینها چراغ هدایت هستند، کشتی نجات هستند و سرسلسله این جریان وجود مبارک امیرالمؤمنین علی است که بالاخره تأکید بر این شده ما این محبت این وجود نازنین و مبارک را در وجود فرزندان مان قرار بدهیم نهادینه کنیم. این خیلی هم کمک می کند چون یک تعبیری از وجود مبارک امام باقر داریم. امام باقر فرمودند: «حبنا ایمان» هر که ما را دوست داشته باشد با ایمان است. حالا چرا انسان با ایمان می شود وقتی اهل بیت را دوست داشته باشد؟ دلیلش این است که دنباله وری می کند. یعنی آنها چراغ هدایت هستند، ما هم پشت سر آنها حرکت می کنیم، در مسیر کمال قرار می گیریم چون آنها دیگر کمال مطلق هستند. لذا وقتی ما فرزندان مان را محب امیرالمؤمنین و اولاد امیرالمؤمنین بار می آوریم یعنی در اصل هدایت اینها را داریم تضمین می کنیم ولی باید این محبت یک محبت جامعی باشد. همیشه من عرضم این است که ما باید محبت به اهل بیت را به یک بلوغی برسانیم. در روایت داریم در تفسیر کنز الدقائق در ذیل تفسیر سوره توحید وجود مبارک نبی مکرم اسلام یک تعبیری از ایشان بیان شده، روایتی از ایشان بیان شده که یک موقعی خطاب به آقا امیرالمؤمنین فرمودند علی جان! مثل تو مثل سوره توحید است. تو همانند سوره قل هو الله احد هستی. اول فرمودند که هر کس یکبار سوره توحید را بخواند، ثواب یک سوم خواندن قرآن را می برد. دوبار بخواند دو سوم، سه بار بخواند ثواب خواندن همه قرآن در نامه عمل او ثبت می شود. اما حالا تشبیه را حضرت می خواهند بیاورند و بیان کنند که حالا آقا امیرالمؤمنین با این موضوع چه شباهتی دارد. حضرت فرمودند اما علی جان هر کس تو را با قلبش دوست بدارد، یک سوم ایمان را به دست می آورد. یعنی محبت قلبی. من همین جا بحث را یک مقداری توقف بدهم چند نکته ای را محضر بینندگان بزرگوارمان عرض کنم. اولین نکته این است که بالاخره محبت قلبی یک محبت وجدانی است. یعنی ما هم می توانیم الآن مراجعه به قلب مان بکنیم ببینیم چقدر امیرالمؤمنین را دوست داریم. این خیلی روشن است. یعنی کار پیچیده ای نیست. ولی آن چیزی که من نسبت به فرزندان مان می خواهم بگویم این است که امروز بالاخره چشم طمع به وجود فرزندان ما دوخته شده است. یعنی امروز یک عد ه ای می خواهند خودشان را به زور در قلب فرزندان ما جا کنند. کسانی که اصلاً صلاحیت دوست داشتن ندارند و نباید فرزندان ما به سمت محبت آنها بروند. اینکه می گویم در پیچ تاریخی یعنی همین. یعنی ما در عرصه ای و زمانی داریم زندگی می کنیم که متأسفانه قدرت رسانه ها خیلی زیاد شده است. خود رسانه ها حق را باطل جلوه می دهند، باطل را حق جلوه می دهند. گاهی اوقات انسان هایی که شما اگر زندگی های شخصی شان را نگاه کنید از آنها متنفر می شوید، اینها را تبدیل می کنند به محبوبترین آدم ها در این فیلم ها، سریال ها، بالاخره کارهایی که دارند انجام می دهند و این منجر به این می شود که قلب فرزندان ما گاهی اوقات از محبت کسانی که لایق دوست داشتن نیستند پر شود. بعد یک تعبیری وجود دارد ما نباید از این تعبیر غافل شویم. ببینید بالاخره هر جایی ظلمت بیاید نور می رود، نور بیاید ظلمت می رود. یعنی حد وسطی اینجا وجود ندارد. بالاخره یا نور است یا ظلمت. یعنی ما فضای خاکستری ای نداریم. اینجا باید دقت کنیم. من پدری که می گویم غیرتمند هستم، می خواهم غیرتم را نشان بدهم، امروز باید آستین هایم را بالا بزنم، پاشنه ی کفش هایم را هم بالا بکشم، بیایم در میدان اینکه فرزندانم را محبت امیرالمؤمنین و اولاد علی را در وجودشان قرار بدهم. حالا ما باید ببینیم چکار داریم می کنیم در این قضیه. آیا واقعاً یک نقش آفرینی خوبی را داریم انجام می دهیم یا نه؟ حالا ممکن است راهکارهایی را بطلبند. مثلاً الآن من به عنوان پدر باید چار بکنم، به عنوان مادر باید چکار بکنم. چند راهکار است که من در ادامه بحث ان شاءالله محضر شما عرض خواهم کرد. ولی ما مواظب این باشیم که امروز به دنبال تسخیر قلب فرزندان من هستند و واقعاً هم شما می دانید در نظام سرمایه دار امروز، در نظامی که تبلیغات داردحرف اول را می زند برای اینکه بتوانند عِده و عُده جذب بکنند باید همان شخصیت سازی ها را بکنند. قهرمان سازی ها و قهرمان پروری ها را بکنند. یعنی شما اگر شخصیتی مثل اسپایدرمن را می بینید، بنتن را می بینید، شما می بینید پشت اینها برندهای تجاری است. یعنی باید این بچه علاقمند به بنتن بشود تا محصولات بنتن اینطوری در دنیا فروش برود. بازی هایش فروش برود. حالا من عدد و رقم هایی هم جمع آوری کرده بودم مستند که عرض کنم. گاهی اوقات امروز رقم ها، رقم های پایینی نیست. یعنی امروز گاهی اوقات شما می بینید از قبل همین برندها، از قبل همین تولیداتی که نسبت به این قهرمان های کذایی می سازند و جمع آوری می کنند گاهی اوقات برابری می کند با اینکه یک کشور نفت خیزی در چاه هایش را ببندد. یعنی انقدر دارند اینها از این قضیه سودبری می کنند و راحت نمی گذرند و لذا مطمئن باشید دنبال خلق موجودات تخیلی جدیدی می گردند که این اتفاق بیفتد و این محبوبیت را در وجود فرزندان ما شکل بدهند. و گاهی از محبوبیت فراتر می رود یعنی بچه های ما را محصور می کنند. یعنی شما می بینید حرکاتشان، سکناتشون، زندگی شون، عمرشون را انگار دارند با آن شخصیت های خیالی سپری می کنند. و من اینها را حالا نمی خواهم در این برنامه چون وقت می گیرد بیان کنم. در فضای مشاوره ما خیلی می دیدیم. مثلاً دختران جوانی که می بینی هنوز در ذهنش مثلاً سیندرلا دار می چرخد و در ازدواجش چرا ناموفق است؟ چون خودش را در آن فضای تخیلی و همزادپنداری ای که با آن شخصیت داشته قرار داده است. یعنی امروز ما داریم این را می بینیم. و همین اخیراً برخی فیلم ها و سریال های کره ای که نشان داده شد اصلاً اصطلاحات جدیدی در میان روانشناسان خلق شد که این محبوبیت اینها چقدر تأثیرات منفی ای را روی دختران و پسران ما گذاشته است. حالا عرض من این است. یعنی اگر ما نپاییم، مراقبت نباشیم، آن غیرت دینی را نداشته باشیم، این اتفاق ناخودآگاه می افتد. ما یک قاعده ای داریم. آدم باغیرت آدم فعال است نه منفعل. یعنی برای زندگی اش برنامه دارد. غیرت قبلاً عرض کردیم ظلم به او است که ما تعریفش را باید این بکنیم که غیرت یعنی داد و بیداد کردن، یعنی زدن. این اصلاً ظلم به غیرت است. مفهوم غیرت یعنی اینکه انسان یک موجود بسیار فعال، پویا، برنامه، با هدف برای زندگی اش باشد که بتواند از آن حریم خدا در این عصر و زمان محافظت کند. پس قلب بچه ها را باید پایید. مراقبت کرد. و اینجا هم بد نیست من این روایت امام صادق را هم بیان بکنم. روایت، روایت زیبایی است. امام صادق فرمودند: «من احب شیئا و حشره الله مع و لو کان حجرا» انسان هر چیزی را دوست داشته باشد روز قیامت با او محشور می شود. «و لو کان حجرا» و اصلاً عدالت هم همین ها است. یعنی من وقتی یک عمری تمام فکرم، ذهنم، عشقم، علاقه ام، تیر و تخته و آهن پاره و ماشین بازی و فلان و فلان است، عدالت الهی اقتضا می کند که من را با همین محشور بکند. لذا می خواهم بگویم این عدالت الهی است. حالا یک موقع خدا ممکن است لطفی بکند، مرحمتی بکند، گذشتی بکند، آن جای خودش. ولی الآن عدالت یعنی این. یعنی یک معلم کلاس درس که یک بچه ای به جای اینکه برای امتحانش مطالعه بکند، درس بخواند، هی دارد فوتبال بازی می کند. بعد هم می گوید برو از همان توپ نمره ات را بگیر. این معلم بی عدالتی نمی کند. اتفاقاً دارد عدالت را رعایت می کند. در ادامه حضرت فرمودند: «و من احب قوماً و حشره الله مع» انسان هر گروهی را هم که دوست داشته باشد با همان گروه محشور می شود. من حالا اینجا یک مژده ای بدهم به بینندگان خوب و عزیزم. یک موقعی شما می بینید در روز قیامت نامه عمل را دست راست انسان می دهند شروع می کند بخواند با آن شعف، خوشحالی که نامه عملش را به دست راستش داده اند. یعنی فهمیده دیگر کار تمام است، بهشتی است. یکمرتبه در یک بند از این نامه می بیند نوشته شده که شهید کربلا. می گوید خدایا فکر کنم اینجا اشتباه شده است. من ۱۴۰۰ سال بعد از ماجرای کربلا زیسته ام، زندگی کرده ام ولی اینجا نوشته اند شهید کربلا. پیام می رسد که بنده ما، اینجا که می دانی اصلاً جای خطا نیست. اینجا که دنیا نیست که یک موقعی اشتباه شود، تایپ جلو بشود و فکر کنی که ما اشتباهی را مرتکب شدیم. نه، اینجا تمام است، همین است. می گوید خب چرا اینطوری شد؟ می گوید یادت است می رفتی گاهی اوقات در مجلس حسین می نشستی وقتی که ذکر مصیبت حسین می گفتند خصوصاً به آن فرازهای دلگیر کربلا انسان می رسید که حسین یکه و تنهاست. هل من ناصر ینصرنی او بلند شد ولی غیر از گریه علی اصغر چیزی به گوش او نرسید. یادتان هست آنجا می گفتید ای کاش بین من و حسین زمان وجود نداشت. می توانستند برگردند به آن عصر و آن زمان و لبیک بگویند به حسین و با حسین باشم. من هم بگویم ای شمشیرها من را دریابید. دوست داشتی آنجا باشی و بدان عدالت الهی اقتضا می کند که اگر بین تو و حسین زمان فاصله انداخته، من این فاصله را بردارم. «من احب قوماً فحشره الله مع» تو دوست داشتی با حسین شهید شوی. تو اصلاً با آنها هستی. تو جزء شهدای کربلا هستی. و ما امروز باید بگوییم که شهدای کربلا منحصر در هفتاد و دو تن قطعاً و یقیناً بر اساس این روایت نیستند. شهدای کربلا دایره شان خیلی وسیع تر است. تمام کسانی که دوست داشتند با حسین باشند. این عدالت الهی است ولی اینکه از عمق وجود من، با معرفت، با یقین، با عشق این را طلب بکنم. این نتیجه اش می شود بودن با حسین و شهدای کربلا. حالا می خواهم این را بگویم. این روایت هم جنبه مثبت دارد و هم خدای ناکرده اگر انسان دامن گیر جنبه منفی آن بشود یعنی محبت قوم و گروهی را در وجود خودش، خانواده اش، فرزندانش قرار بدهد که اینها لیاقت نداشتند و در آینده انسان پشیمان بشود، حسرت بخورد که من محبت چه کسانی را جاری و ساری در وجود فرزندانم کردم، همسرم کردم. اینجا ما می گوییم آن غیرت مرد یعنی این. آن غیرت حقیقی ای که باید غیرت دینی داشته باشی یعنی این. من دست زن و بچه ام را نگیرم هر جایی ببرم. در هر کنسرتی ببرم، در هر سینمایی ببرم، در هر سالنی ببرم. یعنی بپایم. یعنی ببینم آیا من باید این کار را بکنم یا نه. بردم اگر محبت اینها در دل بچه ام رفت چی؟ اینجا فکر کنیم. لذا ببینیم انسان به اندیشه اش و فکرش است که پویا است. می تواند تصمیم بگیرد، هدف گذاری بکند. حالا عرض بنده این است که این محبت را باید بپاییم. هر کسی راهی قلب فرزندان ما، همسر ما نشود. کسانی راهی این قلب بشوند که لیاقت دوست داشتن را داشته باشند و سرانجام ما را هم ختم بخیر بکنند. اما بخش دوم روایت. پیامبر فرمودند اما علی جان! هر کس علاوه بر اینکه تو را با قلبش دوست می دارد داریم این محبت را به آن بلوغ می رسانیم. بر زبانش هم جاری است. یعنی ابراز بکند این محبت را، بیان بکند. چون گاهی اوقات ما یکی را دوست داریم، دوست داشتن را در قلب مان حبسش می کنیم. آمد محضر امام باقر گفت من یک دوستی دارم، خیلی هم به او علاقه دارم. حضرت فرمودند به او می گویی یا نه؟ برو به او بگو که دوستش داری. این علاقه ات را بیان بکن. یا در زندگی مشترک داریم که پیامبر گرامی اسلام می فرمایند وقتی همسرت را دوست داری به او بگو که دوستش داری. بیان بکن. نگو دوستش دارم خودش باید بفهمد. نه، این را به بلوغ برسان. کاملش بکن. فرزندت را دوست داری نگاه محبت آمیز به او بینداز. او را ببوس. نوازشش کن. برای او جملات عاطفی بگو. یعنی این سیره اهل بیت همین گونه بوده است. یعنی گاهی اوقات اصلاً به فرزندانشان می گفتند پدر و مادرمان فدای شما. یعنی ابراز عاطفی می کردند نسبت به فرزندانشان. ما می گوییم این ابراز عاطفی را نسبت به فرزندان مان و همسرمان، نسبت به شوهرش خانم داشته باشد و حالا از این طرف. حالا می آییم در بحث محبت اهل بیت. باید ما این محبت را اعلام بکنیم، ابراز بکنیم. قدیم بیشتر اینطور بود. مثلاً ما می شنیدیم. الآن شاید کمتر باشد ولی هنوز هم هست. مثلاً حتی سفره که پهن می کردند می گفتند این سفره مرتضی علی است. یعنی حتی این را گره می زدند به وجود مبارک امیرالمؤمنین. بچه را می خواستند بلند بکنند گفتند بگو یا علی. یعنی می دیدی اینجا ارتباط برقرار کردند. یا سر در خانه ها. این کتیبه ولایه علی بن ابیطالب. یعنی ما این تابلو و پرچم محبت به امیرالمؤمنین است. گاهی اوقات ما اینها را یادمان می رود در خانه هایمان باید باشد، سردرخانه هایمان باید باشد. یعنی آن ابراز باید در زندگی ما وجود داشته باشد. بچه هایمان هم یاد می گیرند. حتی من یک موقعی همین شب قدر بود. در کاشان منبری داشتیم و احیایی، خطاب به مخاطبینم این را عرض کردم. گفتم از همین امشب سر سفره سحری که نشستید پدرهای خانه یک لحظه به بچه ها بگویند قاشق و چنگال هایتان را بگذارید کارتان دارم. ساکت که شدند بگوییم این پدر شما است. می خواهد یک اعتراف زیبایی برای شما بچه ها داشته باشد. و آن اعترافش این است که شما شاهد باشید من به عنوان پدر شما امیرالمؤمنین را دوست دارم. یعنی ابراز بکنید، بیان بکنید. حتی یک موقعی ماها دست نوشته داشته باشیم. مادر خانه یک دست نوشته ای داشته باشد من باب محبت به اهل بیت . ابراز بکند، این را بیان بکند. اینها می بینید اثراتش را در زندگی انسان می گذارد. یعنی آن محبت را از قلب خارج بکنید، به دیگران نشان بدهیم این محبت را داریم. حالا این ابراز می تواند کلامی باشد. حتی در اصل وجود مبارک نبی مکرم اسلام می دیدیم که افراد واقعاً جملات پیامبر را می گرفتند اجرا می کردند. یک موقعی یک تعدادی محضر نبی مکرم اسلام بودند باز این در ذیل همین تفسیر سوره توحید در کتاب تفسیر کنز الدقائق آمده است که یک شخصی برای پیامبر شروع کرد تعریف کردن که یا رسول الله یک آقایی هست در محله ی ما، این خیلی آدم پولداری است. تاجری است. تجارت می کند با کشتی. آدم خوبی هم هست. یعنی از این پولی که به دست می آورد فقط خودش منفعت نمی برد. اقوام، فامیل، هم محله ای ها، هم شهری ها، همه دارند بالاخره از منفعت سود او بهره می برند. حضرت شنیدند گفتند خیلی خوب ولی فی حلالها حساب، فی حرامها عقاب. بالاخره باید مراقب باشد که این حلال و حرام الهی را در این رعایت بکند. بعد همان جا فرمودند می خواهید یکی را به شما معرفی کنم امروز یک تجارتی کرده است که اگر بین اهل زمین و آسمان سود او را تقسیم کنند کمترین آن این است که اینها اهل بهشت می شوند. گفتم بله یا رسول الله. کی هست؟ حضرت اشاره کردند به دور. یک مردی داشت می آمد فرمودند ذاک الرجل. آن مرد را می گویم این تجارت را کرده است. رو برگردانند یک نگاهی کردند دیدند خیلی ژولیده است. به قیافه اش نمی خورد تاجر باشد. رفتند سراغ او، تا رسیدند سراغ او گفتند گوارا باد بر تو. پیامبر درباره تو مژده ای داده است که تو امروز یک تجارت پرسودی کرده ای. اصلاً این جا خورد. گفت من به تیپم نمی خورد تجارتی کرده باشم. گفتند نه، کارهایت را بگو. چکار کردی؟ گفت امروز از صبح که از خانه بیرون آمدم گفتم بروم لقمه نان حلالی برای زن و بچه ام دربیاورم. یکدفعه یاد این جمله پیامبر افتادم که حضرت فرمودند: «النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ عَلِیٍّ عِبَادَة» نگاه به چهره دلربای امیرالمؤمنین عبادت است. می گوید مسیرم را کج کردم رفتم درِ خانه ی امیرالمؤمنین عرض ادب و ارادتی به حضرت کردم. نگاهی به قد و قامت امیرالمؤمنین انداختم. ابراز محبتم را نسبت به حضرت اعلام کردم. برگشتم شما جلوی من ار گرفتید. به اینجا که رسید پیامبر فرمودند: ای والله! و ای عباده. عجب عبادتی هم انجام دادی. یعنی این ابراز دارد انسان را به آن بلوغ می رساند در محبت. اما نکته ی سوم. حضرت فرمود: اما کسی که تو را با قلبش دوست بدارد. ابراز هم بکند و با دستش هم تو را یاری بکند. یعنی دیگر بیاید در میدان بشود سرباز امیرالمؤمنین علی . خب آقا امیرالمؤمنین مگر سربازانش را برای چی می خواهد؟ برای اینکه جبهه حق را تربیت بکنند. برای اینکه در مسیر بندگی خدا قرار بگیرم. حضرت یک چنین یارانی می خواهد. یک چنین جبهه ای را می خواهد. لذا اینها دیگر به آن بلوغ کامل عاطفی می رسند و این تکمیل می شود و ما هم دقیقاً همین را می خواهیم بگوییم. ببینید امروز ما در منزلمان واقعاً ببینید چکار می کنیم. یاری رسان امیرالمؤمنین کجا هستیم. من می گویم یکی از جاهایی که ما می توانیم یاری رسان آقا امیرالمؤمنین باشیم این است که در تربیت عبادی بچه هایمان هم قوی عمل کنیم. امروز اگر بخواهیم فرزندان مان را واقعاً علاقمند به اهل بیت قرار بدهیم از این مسیر باید عبور کنیم. یعنی بچه ها تربیت عبادی بشوند، به عبادت علاقمند شوند، به نماز علاقمند شوند. اینها همان چیزهایی است که اگر به گوش آقا امیرالمؤمنین برسد لذت می برند که می بینند، ناظر هستند. در خانه های ما شاهد اعمال و کردار ما اهل بیت هستند. غیرت مردم اینجا می تواند اینگونه خشنودی امیرالمؤمنین را به دنبال بیاورد فلذا محبت باید در خانه شکل بگیرد.
قدرتمندترین موضوع انسان است. انسان یک قابلیت های عجیبی دارد. جذبه های عجیبی دارد. مخصوصاً اگر پدر و مادر باشند. من همیشه یک تعبیری دارم می گویم تربیت اگر قرار بود کار خیلی سختی باشد، خدا روی دوش پدر و مادرها نمی گذاشت. خب این تکلیف مالایطاق بود. قطعاً توانمندی در خانه ها و خانواده ها وجود دارد. در پدران و مادران. فقط آن چیزی که مهم است این است که ما باید این لم، این قلق، این روش را به دست بیاوریم. گاهی اوقات من تعبیری به کار بردم. غیرت به معنای این نیست که من داد و بیداد سر فرزندم بکنم که مثلاً بچه ام را با لگد بخواهم نماز خوانم بکنم. این جواب نمی دهد. این بعداً اگر یک جاذبه بصری بیرونی و رسانه ای ببیند می رود. ولی یک موقعی هست نه، من توجه دارم. حالا همین جا می خواهم چند راهکار بیان بکنم. اولین راهکار این است که ما باید زیرساخت پذیرش حق را در فرزندان مان احیا بکنیم. چطوری می شود؟ با لقمه حلال. یعنی لقمه حلال زیرساخت پذیرش را تقویت می کند. من همیشه این را بگویم. لقمه حلال خودش تربیت کننده نیست. مقدمه ای برای تربیت است.
حالا من مثالی بزنم. یک موقعی هست ما می رویم در مغازه شیر فروشی، ظرفی می بریم، قابلمه ای، می گوییم یک کیلو شیر در این برای ما بکش. یک نگاهی به ظرف ما می کند می گوید این خیلی آلوده است. کثیف است. ما می گوییم تو چکار داری؟ این شیر پاک هست یا نه؟ می گوید آره. تو بریز. می ریزد و می کشد و می آوریم خانه و می گذاریم روی اجاق و روشن می کنیم. اولین قل که می خورد می بینیم ای داد بیداد. برید. حالا مشکل چی بود؟ مشکل ظرف بود که آلوده بود. یعنی شما شیر پاک را هم در آن ریخته اید ولی می بینید که می برد. همان اتفاقاتی که در کربلا افتاد.آیا حق تر از حسین در کربلا وجود دارد؟ آیا کلامی حق تر از کلام حسین در کربلا وجود دارد؟ ولی در طرف مقابل نفوذ نکرد. بعد خود حضرت فرمودند اینها ظرفشان آلوده است، نمی توانند حق را بپذیرند. لذا ما باید در وهله اول و در مرحله اول ظرف فرزندان مان را پاک کنیم. و من می گویم همیشه ماه مبارک رمضان بسترگاه خوبی است. این شب های قدر بالاخره اگر از هزار ماه برتر و بهتر است یکی از دلایلش این است که انسان اینجا می تواند تصمیمات کلیدی بگیرد و خدا بخواهد به او کمک کند. یکی از اساتید خدا رحمتشان بکند از دنیا رفتند. ایشان یک موقعی می فرمودند شب های بزرگ باید تصمیمات بزرگ گرفت. امشب شب تصمیمات بزرگ است. شب بیست و سوم. یکی از کارهایی که بکنیم و واقعاً بیاوریم در برنامه زندگی مان این است که مال مان را حلال کنیم. از خدا کمک بخواهیم و کار دشواری هم نیست. بشر حافی را شما ببینید. یک کسی آلوده تر از او مالش بود؟ پاک شد. پاک از دنیا رفت. می خواهم بگویم این نیست که فکر کنیم کار دشواری است. نه، راحت می شود آدم برود بپرسد، ارتباط بگیرد. خمسی نداده، زکاتی نداده، آلودگی ای مالش داشته است، حق کسی را خورده است. ویژگی تشیع این است که هیچ کجا بن بستی وجود ندارد. یعنی برای هر چیزی راهکاری وجود دارد. ببینید راهکار را باید ما دنبالش برویم و پیدا بکنیم. نکته دوم برای اینکه این کار انجام شود باید این لقمه پاک و حلال در محیط خانه نورانی هم بشود و این توسط مادر اتفاق می افتد. یعنی چه؟ بالاخره ما می خواهیم حق را به بچه هایمان انتقال بدهیم. اول باید آن ظرف آماده شود. پدر یک وظیفه دارد، مادر یک وظیفه. ببینید خدا حفظ بکند حضرت آیت الله جوادی آملی کتابی دارند تحت عنوان زن در آیینه جلال و جمال. ایشان اواسط این کتاب می فرمایند. می فرمایند در طول تاریخ بانوانی بودند که وقتی وارد مطبخ هم می شدند ذکرگویان و با وضو وارد می شدند. می گفتند ما غذایی را داریم آماده می کنیم که قرار است پایه رفتار فرزندان ما را شکل بدهد. پایه بندگی فرزندان ما را شکل بدهد. یعنی مادر اینجاها باید دقت بکند که چه غذایی را سر سفره فرزند آماده می کند. این دارد آن ظرف را آماده می کند. حالا ما گزاره ها و گزارشات تاریخی فراوانی هم در این زمینه داریم که اگر می شد حتماً بیان می کردیم یا اگر نشد حالا در فرصت های بعدی بیان می کنیم که چطور اثر می گذارد. مثلاً در روایتی داریم حضرت فرمودند تأثیر لقمه حرام بر انسان از تأثیر کارد بر او سریعتر است. آنقدر سرعتش بالا است و واقعاً هم اثر می گذارد و عرض کردم گزاره های تاریخی همین را به ما می گوید. یعنی سرگذشت بزرگان، علمایی که نکاتی را بیان کردند و دقت نظرهایی که در این زمینه داشتند. پس این دو نکته. یک لقمه حلال، دوم لقمه نورانی. مادرها تلاش بکنند در محیط خانه، فضای خانه را با گناه آلوده نکنند. اینها اثرات وضعی اش را روی بچه ها می گذارد. بعد شما حق را به او می گویی بچه ات به تو پوزخند می زند. بعد می گویی کجا اشتباه کردم. ما که داریم حرف خوب را می زنیم، چرا نمی پذیرد. اینها می تواند کمک بکند ان شاءالله
❖❖❖ جهت دسترسی به سایر قسمتهای سلسله مباحث «هنر بهتر زیستن» حجت الاسلام تراشیون کلیک کنید ❖❖❖
افزودن دیدگاه جدید