اصطلاح «چاله میدون» از کجا آمد؟
اصطلاح «چاله میدون» از کجا آمد؟
شاید شما هم شنیده اید گاهی مادری به دخترش می گوید: من حاضر نیستم تو را به این "چاله میدونی" بدهم! و حتماً جالب است بدانید که ماجرای این «چاله میدون» چیست و از کجا وارد ادبیات و صحبتهای عامیانه ی روزمره شده است. در این بخش با پیشینه ی اصطلاح «چاله میدون» آشنا می شوید. در ادامه با ما همراه باشید.
اواخر دوره ی صفویه که می خواستند دور تهران قدیم حصار بکشند، آن همه بیابانهای وسیع اطراف تهران را رها کرده و رفتند و وسط خود شهر دو تا چاله خیلی بزرگ کندند، بعد هم خاکش را خشت و ملات کرده و دست یک عمله بنّا دادند تا دور شهر ماله بکشد که لابد مثلاً تهران مشخص شود و یک وقت با قزوین، قم و رشت عوضی گرفته نشود.
آن دو چاله هم شدند "چاله میدون" و چاله حصار. چاله هایی عمیق وسط شهر که نفهمیدند با آنها چکار کنند! فکر و اندیشه ی خود به کار بستند تا آن دو چاله را به محل تخیله زباله ی تهران تبدیل کردند و چون عمق داخلش از هیچ جای بدون برج و بنای تهران آنروزی قابل دیدن نبود، کنار همان زباله ها بهترین پاتوق شد برای یک مشت اراذل بیکار که از خروسخوان سحر تا بوق سگ می رفتند وسط آن گودال و روزگار علافی خودشان را آن جا سپری می کردند.
هر الواطی و قمار و شرط بندی هم که فکرش را بکنید داخل آن چاله انجام می دادند؛ از تاس بازی و شلنگ تخته و خروس جنگی و شاه دزدبگیر تا عرق خوری و شیره کشی و...
برای دزدان و خلافکاران هم شده بود یک جای اَمن برای قرارمدار و تقسیم غنایم دزدی و...
خلاصه اینکه؛ برای خودشان جماعتی شده بودند با فرهنگ و ادبیات خاص چاله میدونی (که هنوز هم در گویش بعضیها رواج دارد). هرکسی هم از آنجا بیرون می آمد، فوراً از رخت و لباس و قیافه ی خاکی و بهم ریخته اش و بوی گند زباله می فهمیدند که از "چاله میدون" آمده است.
بعدها طوری شد که وقتی میخواستند کسی را یه لاقبا و بی سروپا معرفی کنند می گفتند "فلانی چاله میدونیه" (یعنی انگار بیکار و علاف ، صبح تا شب را در چاله میدون سپری میکند.) تا اینکه در دوره ی رضا شاه معدوم، به این نتیجه رسیدند که این جماعت به اسم چاله میدونی، تبدیل به گنده لات و شرخر و قُرق گیر محل و... شده اند و بقیه مردم از آنها حساب میبرند، دوباره رفتند از اطراف تهران کلی خشت و خاک آوردند و چاله میدون را پر کردند. ولی انگار بعد از این همه سال هنوز هم آن گودال ها در ذهن مردم شهر پر نشده و هر از گاهی یکی درونش می افتد و گیر میکند و به او می گویند چاله میدونی...
افزودن دیدگاه جدید