هنر بهتر زیستن - استاد تراشیون (بخش 9)
هنر بهتر زیستن - استاد تراشیون (بخش 9)
در این بخش از ضیاءالصالحین، نهمین قسمت از بیانات ارزشمند حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون را با موضوع «هنر بهتر زیستن» به مدت 42 دقیقه با مخاطبان عزیز به اشتراک می گذاریم.
متن بخش نهم سلسله مباحث هنر بهتر زیستن / استاد تراشیون
در این مرحله از بحث خانواده رسیدیم که زن و مرد باید هر کدام نقش خودشان را به خوبی ایفا کنند تا این خانه هم جذاب باشد و هم محل رشد و تعالی باشد. گفتیم برای اینکه هر یک از این زن و مرد جایگاه خودشان را بخواهند نقش آفرینی کنند یک سری خصوصیت ها و ویژگی ها باید در آنها تبلور پیدا بکند و باید این را تمرین کنند. این مهارتش را کسب کنند. روایتی از امام صادق بیان کردیم که امام صادق فرمودند مرد اگر بخواهد زندگی خودش را مدیریت بکند به سه ویژگی و خصلت نیاز دارد. فرمودند اگر هم ندارد باید اینها را حتماً کسب کند. من پیامک های هفته ی گذشته را که مطالعه می کردم دیدم دقیقاً این ویژگی که وجود مبارک امام صادق علیه السلام فرمودند به عنوان یک رکن برای مدیریت خانواده، تبلور آن را می شود در این پیامک ها یافت. یعنی هر جایی ما می بینیم مرد آن معاشرت زیبا را با اهلش دارد چقدر جذاب، چقدر مورد توجه در کانون خانواده است و هر جایی می بینید نه، مرد بدخلقی دارد، بد اخلاقی دارد، این واقعاً ناراحت کننده است برای اهل خانه. و لذا اصلاً منجر به همان طلاق عاطفی هم می شود. اصلاً شیرازه ی زندگی از دست می رود. لذا اینجا آدم واقعاً به آن حکمت کلمات نورانی اهل بیت قشنگ می رسد که اگر بخواهیم یک خانواده ای را در زیر یک سقف خانه ای به خوبی شکل بدهیم باید اینها را در خودمان پرورش بدهیم. من یک خواهش هم که از بینندگان محترم دارم، ببینید زندگی جای لجاجت و لجبازی نیست که ما توپخانه مان را فعال کنیم، مقابله به مثل کنیم، انتقام بگیریم و خب وضعیت خودمان خراب می شود، بدتر می شود. همه چیز به هم می ریزد. لذا همان نیتی را که ما اول داشتیم دنبال کنیم. من همیشه می گویم دختر و پسر وقتی کنار سفره ی عقد می نشینند شاید اگر از آنها بپرسید که اصلاً انگیزه ی شما چیست، هدف تان چیست، می گویند می خواهیم همدیگر را خوشبخت کنیم، می خواهیم به همدیگر آرامش بدهیم. دوست داریم یک زندگی نمونه ای را شکل بدهیم. همین ابزارش اینها است. یعنی به جای اینکه متوسل به زور شویم، به قهر شویم، به لجبازی شویم، بیاییم از جنبه های مثبت استفاده کنیم. بعد ببینیم چطور پاسخ می دهد. اما اولین ویژگی را هم برای بانوان از آن روایت مبارک نبی مکرم اسلام عرض کردیم که پیامبر فرمودند زن ها در کنار همسرشان باید این سه ویژگی را در خودشان پرورش بدهند. یکی از آنها بحث محبت کردن است و مهرورزی نسبت به شوهر است. اینجا یک توضیحی را ما هفته قبل دادیم ولی وعده دادیم یک مقداری بیشتر به این پر و بال بدهیم که ان شاءالله به وجود ما بنشیند و باور داشته باشیم. محبت از دو راه شکل می گیرد. یعنی ما دو نگاه را می توانیم به محبت داشته باشیم. یک شکل محبت که نتیجه ی یک هیجان است. مثلاً من یک مرتبه طرف مقابلم را می بینم خیلی از او خوشم می آید، ناخودآگاه واکنش های عاطفی نشان می دهم. مثلاً بچه ام را می بینم خیلی از او خوشم می آید او را بغل می کنم، می بوسم، دست نوازش بر سر او می کشم. یکی این شکل است. یک شکل محبت هم نه. ما این را به عنوان یک باور برای اینکه بدانیم می تواند زمینه ی رشد خانواده را فراهم کند باید تکنیکش، مهارتش، روشش را یاد بگیریم و وارد زندگی بکنیم. آنجایی که پیامبر گرامی اسلام می فرمایند زن باید به شوهرش محبت کند، من دوباره امروز روایت را کامل دوباره رفتم ملاحظه کردم ببینم حالا پیامبر قبلش، بعدش، یک قیدی زدند مثلاً حالا مرد اگر میوه خرید آمد در خانه برو به او محبت کن. اگر مرد مثلاً هدیه برایت خرید به او محبت کن. بدون هیچ قیدی است. می گوید تو محبت کن و تعبیر من این است که این محبت ها خودش زندگی را می سازد ولی نه در کوتاه مدت انتظار داشته باشید. مثلاً امروز خانم بزرگواری صحبت من را بشنود مثلاً همسرش که از درب منزل داخل می آید محبتی به او بکند و انتظار داشته باشد که همه چیز گل و گلاب می شود. نه، زمان بر است. یعنی ما وقتی آن فضای خانه را، فضای عاطفی کنیم، این فضای عاطفی هم نیاز به آن استمرار دارد. یعنی باید قطره چکانی کنیم. مثلاً یک موقعی است می گویند الآن شما می خواهی بیدار بمانی مثلاً مواد کافئینی استفاده کن. مثلاً یک قهوه ای بخور، یک نسکافه ای بخور و کارشناسان هم می گویند. می گویند این مواد کافئینی اول می رود سراغ آن عصب های اصلی و فرد را هوشیار نگه می دارد. یعنی سریع فرد را بیدار نگه می دارد. ولی یک موقعی هست می گویند این بدن ضعیف است و سرم می خواهد. یک سرمی را آدم می رود وصل می کند. این قطره چکانی در عرض یکی دو ساعت وارد بدن می شود، بدن یک انرژی ای را می گیرد. و احتمالاً این بهتر از آن اولی هست. اینکه تدریجی است. و اصلاً قوا و بنیه ی بدن کمک می کند. ما می گوییم محبت های هیجانی از آن جنس نسکافه است. یعنی سریع ممکن است اثر زودگذری را داشته باشد ولی محبت عمیق، محبتی که از جنس سرمی آن باشد. یعنی قطره چکانی، تدریجی، استمراردار تا برود در آن عمق وجود بنشیند و انسان آن تغییر را حس بکند. آن وقت برای چه؟ برای زندگی. یعنی ما بهره اش به خودمان می رسد، سودش به خودمان می رسد. و لذا خود اصل محبت. لذا مرحوم حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) و حضرت آقا (حفظه الله) آن مواقعی که عقد می خواندند، یکی از توصیه های مؤکدشان همیشه این بود که تا می توانیم زن و شوهرها به هم محبت کنیم. و اتفاقاً نسبت به زن و شوهر این تا می توانی معنا پیدا می کند. یعنی ما باید دنبال بهانه بگردیم که به همسرمان محبت کنیم و بدانیم این زمان و عصر آن را بیشتر نیاز دارد چون می دانید وقتی انسان دچار یک سختی ای می شود، تنش های روحی می شود، گرفتاری های بیرونی می شود، مشکلات کاری می شود، این نیاز به یک سرمی دارد که بدنش را قوت ببخشد. این همان محبت است. تزریق کنیم به همسرمان. بخل هم نورزیم. من همیشه می گویم محبت کم هزینه ترین و پر سودترین رفتاری است که انسان می تواند نسبت به کسی انجام بدهد. الآن من وقتی می خواهم به همسرم محبت کنم مگر چه هزینه ای دارد؟ یک زبان خوش باید داشته باشیم، یک چهره ی بشاش باید داشته باشم، بدنم را با زبان بدنم بتوانم یک ارتباط عاطفی ای با همسرم برقرار کنم. اینها نه لازم است که پای آن پول بدهیم، نه لازم است که هزینه ای بکنیم، نه به بی پولی ربط دارد، نه به باپولی ربط دارد. نه، این یک هنر است.
دل خوش آن همین ایدئولوژی فکری است که در ما شکل بگیرد. چون می دانید از قدیم هم برخی مواردی که مطرح می شد این بود. ما گاهی اوقات فکر می کنیم که مثلاً دل خوش را پول را به دست می آورد. زندگی مثلاً در یک رفاه به دست می آورد. در حالی که می بینیم نه، الآن اگر از حضرتعالی ما بپرسیم که پولدارترین نقطه ی کشور کجاست؟ حتماً بالای شهر تهران را مثال می زند. شما وقتی نگاه می کنی، بر اساس آمارهایی که سازمان ثبت احوال می دهد پرطلاق ترین نقطه ی کشور هم هست. یعنی این نیست که ما فکر کنیم از یک در پول می آید، از یک در غم و اندوه و مشکلات می رود. یعنی آن دل خوش به این ربط دارد که ما چطوری به دور و برمان نگاه می کنیم. و لذا باید به داشته هایمان توجه کنیم. همین که من همسری دارم، فرزند سالمی دارم و یا حتی نه، فرزندم ممکن است مشکلی هم داشته باشد. فرزندی کنار من هست. نوع نگاه ما می تواند این را اصلاح بکند و من این را عرض می کنم. ممکن است حالا یک بازخوردی هم با آن شناختی که ما از بینندگان محترم داریم برگردد که نه حاج آقا شما فکر می کنید. پول باشد همه چیز هست. آنهایی که پول دارند همه چیز دارند. حقیقتش این نیست چون ما کارمان مشاوره بوده است، با این افراد سروکار داشتیم. هیچ وقت یادم نمی رود یک موقع یک آقایی پیش من آمد خدمت شما عرض کنم که فقط این شماره تلفن همراه او آنقدر رند بود شاید چند میلیارد قیمت همین خط تلفن او باشد. خودش می گفت. می گفت ما یک خانه مجللی داریم، خدم و حشمی داریم در خانه. می گفت همسرم مدتی است که قهر کرده و رفته است. حاج آقا چکار کنم؟ من همسر ایشان را خواستم، آمد، با او صحبت کردم. خودش تأکید هم کرد. گفت حاج آقا شوهر من از لحاظ مالی هیچ چیزی برای من کم نگذاشته است. این را قبول دارم. ولی زبان تلخی دارد تا جایی که من هر شب آرزوی مرگش را می کشم. حالا این پول مشکل را حل کرده است؟ نه. این خط تلفن مشکل را حل کرده است؟ نه. پس معلوم است که یک چیز دیگری نیاز است و اینها واقعیت است. من خواهشی که از بینندگان محترم دارم یک موقع این ذهن مان را معطوف به یک سری مسائل انحرافی نکنیم که اگر مثلاً الآن من ماشین شاسی بلند داشتم همه ی اهل خانه ما خوش بودند. نه، حقیقتاً این نیست. یعنی من به نظرم می آید آن چیزی را که ما باید امروز روی آن کار کنیم و تأکید کنیم، همین هنر زندگی خوب است بر اساس آموزه های دینی. شما در خانه امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه ی طاهره می بینید گاهی اوقات چیزی برای خوردن هم نبود ولی چه اتفاقی می افتد که امیرالمؤمنین می فرمودند وقتی زهرای مرضیه را می دیدم همه ی دردها و غم ها و خستگی هایم را فراموش می کردم ولی شبیه همین جمله را این بانوی بزرگوار نسبت به امیرالمؤمنین می فرمودند. خب اینها هم بشرهایی بودند مثل ما. قرآن می گوید. پیامبر که اشرف مخلوقات است خداوند می فرماید که تو هم بشر هستی مثل بقیه. زندگی می کنی، ناراحتی ها ناراحتت می کند، خوشحالی ها خوشحالت می کند، ولی آن چیزی که مهم است این است که انسان الهی زندگی بکند. وقتی الهی زندگی بکند می داند. گاهی اوقات گرسنگی را می شود تحمل کرد ولی مرد بدخلق را نمی شود تحمل کرد، زن بدخلق را نمی شود تحمل کرد. او قابل تحمل است ولی اخلاق بد. من باز یک تجربه ای را عرض کنم. شاید توفیق بود ما سالیان سال خدمتگزار مردم بودیم می آمدند برای پرسش هایشان، سؤالات شان. خیلی برای من جالب بود یعنی در این سال ها هر چه مرور می کنم که آیا ما مواردی داشتیم مثلاً به عدد انگشت یک دست یا دو دست. مثلاً خانمی، آقایی بیاید، بگوید من مشکلم با شوهرم سر نداری او است. واقعاً نداشتیم. ولی این را داشتیم. می گفت مشکل ما یکی دو تا نیست. ندارد، بداخلاق هم هست. حالا نداریش را من می توانم تحمل کنم ولی بداخلاقی او را چکار کنم. واقعاً ما نداشتیم که مثلاً صرفاً مثلاً یک مرد خوب، یک زن خوبی دارد زندگی خوبی را انجام می دهد بگوید این همه ی ویژگی های اخلاقی اش خوب است چون ندارد من می خواهم از او جدا شوم. نداریم. حتی آمارهایی که امروز در مراکز تخصصی حوزه ی خانواده وجود دارد یک چیز دیگر را بیان می کند. می گوید مشکلات ما ریشه هایش جای دیگر است. درست است مسائل زیستی باید حتماً به آن توجه شود ولی حالا یک موقع نشد. من وقتی در یک چالشی افتادم همانطور که هفته ی قبل هم عرض کردم. حالا یک چک این دارد برگشت می خورد، کاسبی ام به خاطر کرونا خراب شده است. آیا باید همه دق و دلی آن را سر بچه ام در بیاورم؟ این حق است؟ باید این کار انجام شود؟ می گوییم قطعاً نه. آدم یک گوشه ای بنشیند چند دقیقه ای فکر کند می بیند نه. حق زن و بچه ی من آن لبخند من است. آن جملات محبت آمیز من است. خانم هم نسبت به شوهرش همینطور است. یکی از ویژگی هایی که بحث محبت زن به شوهر را می خواهیم بگوییم باید وجود داشته باشد از محبتش برای شوهرش دریغ نکند. و خود این تبدیل می شود به همان آهن ربا. یک موقع یک آقای بزرگواری آمده بود برای نوجوانشان از من سؤالی را بپرسد. اولش گفت که آقای تراشیون البته این را بگویم من و خانمم خیلی با هم خوب هستیم. الآن من یک چیزی بگویم شما فکر می کنید من زن ذلیل هستم. گفتم نه، من فکر می کنم شما زن فهیم هستی. اصلاً چنین فکری به مخیله ی من نمی گنجد. گفت حاج آقا مردها در خانه می آیند معمولاً کجا می نشینند؟ گفتم معمولا مردها یک صندلی یا پشتی جلوی تلویزیون دارند می نشینند مقابل تلویزیون. معمولاً جایگاه آقایان اینجا هست. گفت باورتان می شود من در آشپزخانه خانه صندلی دارم؟ یعنی وقتی می روم رخت و لباسم را عوض می کنم پیش خانمم در آشپزخانه می روم. می گفت تا جایی که نه فکر کنید زندگی شش ماه، یک سال و دو سال. گفت فرزند نوجوان دارم. چهارده پانزده سال است ما داریم با هم زندگی می کنیم. می گفت گاهی اوقات بچه های ما صدایشان در می آمد و می گفت شما مگر چقدر حرف دارید به همدیگر بزنید. می گفت حاج آقا این زن خیلی ویژگی های مثبتی دارد. حالا من دو تا از آنها را ان شاءالله به پیوست عرض می کنم که چیست. می گفت در حدی که مثلاً از آشپزخانه بیرون می آید ناخودآگاه من دنبالش می روم بیرون. یعنی می گفت مثلاً این آهن ربا چقدر قوی است. بعد من پرسیدم که به نظر خود شما چه ویژگی ای را در ایشان می بینید که این خاصیت را ایجاد کرده است؟ گفت دو نکته. یک مهربان است، دو شیرین زبان، خوش کلام. گفت شده آهن ربا. گفت زندگی این است. زندگی میدان جنگ نیست. اتفاقاً زندگی میدان رفتارهای نرم است. یعنی ما باید بدانیم چگونه با همدیگر رفتار کنیم چون انسان مجموعه ای از احساسات است، عواطف است، روح است، روان است، فکر است. اینها معمولاً انسان ها را بیشتر به سمت خوبی ها سوق می دهد. یعنی وقتی انسان یک فرد مهربان را ببیند، یک فرد خوش کلام را ببیند، یک فردی را ببیند که در رفتارش، رفتار لطیفی دارد، اصلاً آن فرد برای انسان خواستنی می شود. طبیعت انسان.
آن وقت این انعطاف یعنی چه؟ یعنی بدانیم با طرف مقابل مان چطوری رفتار کنیم. چون همین تعبیری که حضرتعالی به کار بردید یعنی این چوب را ما هر طوری بخواهیم حالت می دهیم. لذا این اتفاق اگر در زندگی بیفتد خانم ها به خیلی از آن خواسته هایشان می رسند. من لابلای همین پیامک ها گاهی اوقات دیده ام خانم ها از آقایانشان گله مند بودند. مثلاً می گفت حاج آقا شوهر من معتاد است. یعنی به این هم باید محبت کنم؟ بله. به او هم باید محبت کنید. سالیان سال است که در ذهن ما این را جا انداخته اند که اعتیاد جرم نیست. این بیماری است. و اتفاقاً وقتی تو محبت می کنی بیشتر می توانی به او کمک کنی اگر بخواهی او را ترکش بدهی. یعنی این به عنوان یک عامل است. حالا تو با این شوهر معتادت بد اخلاقی کن. فکر می کنی بهتر می شود؟ نه، گرایش او به این کار بیشتر می شود. یا مثلاً در پیامک ها مواردی داشتیم که اینطوری بیان می کردند که مثلاً همسر من بیرون می رود می بینم به زن های دیگر نگاه می کند. دیگر رغبتی ندارم به او محبت کنم. اتفاقاً تو بیشتر محبت کن. تو جذبه ات را بیشتر کن که آقا صندلی اش را بیاورد در آشپزخانه بگذارد کنار تو بنشیند. یعنی این نباشد که ما سریع اگر دیدیم همسرمان یک خطایی را مرتکب شد ما رفتارمان کلاً متغیر شود به سمت منفی. شروع کنیم با آن بداخلاقی کردن، کم محلی کردن، بی محلی کردن. فکر هم بکنیم که خوب می شود. نه، اینجا ما می توانیم به او کمک کنیم که او را به سمت خودمان بیاوریم. من همین جا یک فایل کوچکی را باز کنم ولی در آینده بیشتر درباره آن صحبت خواهیم کرد. گاهی اوقات مسئله خیانت در مردها مطرح می شود. من می دیدم لابلای پیامک هایم بعضاً برخی خانم ها نگران بودند، طرح می کردند، برخی حتی علتش را می پرسیدند که چه می شود یک مرتبه یک مردی ممکن است به همسرش خیانت بکند. من همیشه می گویم خیانت مرد به زن سه دلیل عمده دارد و نمی خواهیم توجیه بکنیم. می خواهیم علت را بگوییم که هر کدام از آنها یک راهکاری دارد، راهکار آن را جویا شویم و بتوانیم آن را حل کنیم. اولین علت گاهی اوقات برخی مردها ساده لوح هستند. زود گول می خورند. در محیط شغلی اش، بیرون، بالاخره خدا نکند مثلاً یک ناکسی هم گیر این بیفتد، این هم از سادگی او استفاده بکند و او را گول بزند. یعنی یک موقع سادگی است. و لذا من در مسئله ی تربیت، یکی از نکاتی که می بینیم در تربیت فرزندان مان باید دقت کنیم این است که فرزندان را هوشمند بار بیاوریم. حالا این هم روش دارد، مدل دارد که حالا عرض کردم اگر یک موقعی به مباحث تربیتی رسیدیم می گوییم مثلاً یک فرزند هوشمند دارای چی ویژگی ای است و ما پدر و مادر از دوره ی کودکی چطور می توانیم این را هوشمند بار بیاوریم که راحت گول نخورند. بعد آدم های هوشمند دو ویژگی دارند. یک خوب فکر می کنند، دو خوب عمل می کنند. انسان هوشمند همین است. ولی برخی آدم ها هم نه، خودشان را هوشمند می دانند ولی در اصل هوشمند نیستند. اینها شاید مثلاً آدم های کودن و کم فهمی باشند. توهم هوشمندی دارند. مثلاً ممکن است آن کسی که اختلاس می کند می رود خودش را آدم هوشمندی بداند ولی این نه فکرش خوب است و نه عملش خوب است و این را اصلاً ما نمی توانیم ذیل آدم های هوشمند بگنجانیم. هوشمندی یک ارزش است، ذکاوت و زیرکی یک ارزش است که باید در مسیر درست استفاده شود. دومین علت خیانت مردها گاهی اوقات ممکن است محیط های شغلی و کاری شان باشد که یک محیط هایی است که متأسفانه محیط های آلوده است. حالا من نمی خواهم عنوان بیاورم و نام ببرم. مثلاً آقا می رود شغلی را انتخاب می کند که دائم با خانم ها سر و کار دارد. یک آقایی یک موقعی به من می گفت. تعبیرش این بود. می گفت آقای تراشیون خودم این شغل را داشتم عوض کردم. می گفت چند ماهی در آن رفتم دیدم نمی توانم. اصلاً تعبیرش این بود که می گفت اگر سنگ باشی آب می شوی. یعنی یک موقع یک شغلی است. ما اگر می خواهیم زندگی مان را رونق بدهیم نباید بیاییم ابرو را درست کنیم چشم را نابودش کنیم. خرابش کنیم. یک پولی می خواهیم به دست بیاوریم حالا برویم سراغ یک شغلی که کلاً زندگی ما روی هوا برود. دلیل سوم گاهی اوقات ممکن است کم مهارتی خانم ها باشد که منجر می شود مردی به همسرش خیانت کند. اگر زن هنرمندانه در زندگی رفتار بکند، در همان جایگاه حقیقی خودش قرار بگیرد، قطعاً می شود همان مردی که می آید صندلی اش را در آشپزخانه می گذارد. می شود آن. این هنرمندی است. باید اتفاق بیفتد. هیچ جا هم نباید این را کم بگذاریم. مثلاً زنی که می بینید گاهی اوقات قدردان شوهرش هست بیان می کند. قدردانی به بیان است. بیان می کند. مثلاً ما گاهی اوقات می گوییم خب روز مرد، روز زن. اینها به عنوان یک شاخصه است که ما یک توجهی به همسرمان بکنیم، توجهی به شوهرمان بکنیم ولو شده با یک شاخه ی گل، با یک هدیه ای. من همین چند روز پیش نائب الزیاره شما مشهد بودم یک بزرگواری دم حرم آمد یک درد دلی کرد. آقایی بود گفت آقای تراشیون من برای خانواده ام خیلی زحمت می کشم. ولی می گفت خود شما هم می دانی یک زندگی را می خواهی اداره کنی خیلی... و خیلی هم انتظار دارم خانمم، بچه هایم، از من یک قدردانی بکنند. گفت مثلاً گاهی اوقات چشم به راه ۱۳ رجب هستیم. روز ولادت امیرالمؤمنین که روز مرد است حالا بچه ها، خانم مثلاً یک قدردانی بکنند. گفت نه، اصلاً در این چند سال گذشته نگاه می کنم ببینم انگار نه انگار. بعد می گفت که مشهد که مشرف شده بودیم دیدم خانمم رفته برای بچه ها خرید کند. در محل اسکان مان آمد گفتم خب حالا برای ما هم یک چیزی خریدی دیگه. دیدم یک فکری کرد. دیدم دست کرد در کیفش و یک جوراب درآورد جوراب مشکی رنگ. می گفت بعد دیدم اصلاً برای خودش هم خریده بود. داد به من گفت این هم برای شما. خب است که برای مراسم عزا یک موقع خواستی جوراب مشکلی بپوشی این را بپوشی. می گفت من هم به روی خودم هم نیاوردم. گرفتم و از او تشکر هم کردم. ولی فهمیدم که این حتی همین را هم برای من نبریده بود. حالا من چون گفتم برای اینکه کم نیاورد این کار را کرد.
بعد نمی گوییم این خانم، خانم خدای ناکرده بدی است. می خواهیم بگوییم همان کم مهارتی است. نمی داند گاهی اوقات محبت کردن به مردش یعنی همین. اینکه ما در هفته گذشته گفتیم دریافت عاطفی مردها محدود است و بهترین کسی که می تواند به مرد محبت کند زن او هست یعنی همین نگاه را داشته باشیم. یعنی یک جایی توجه به همسر می کنیم. لذا این دلگرم به زندگی باشد. حصین بن محصن می گوید من عمه ای داشتم رفت خدمت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم سؤالاتی از حضرت داشت. سؤالاتش را پرسید و داشت برمی گشت پیامبر عمه ی من را صدا کردند. گفتند راستی ازدواج کردی یا نه؟ گفت: بلی یا رسول الله. حضرت فرمودند با شوهرت چطوری؟ گفت خیلی خوبم. شروع کرد تعریف کردن که مثلاً به او توجه می کنم، به نیازهایش توجه دارم، حرف او را گوش می کنم. حضرت یک لبخندی زدند و فرمودند بدان شوهر تو بهشت و دوزخ توست و حقیقت هم همین است. یعنی یک موقعی ما می بینیم که رفتارهای ما یک خانواده ای را بهشتی می کند، رفتارهای ما یک خانواده ای را جهنمی می کند. یعنی یک مادر گاهی اوقات خوب عمل می کند، پدر گاهی اوقات خوب عمل می کند، همه ی اهل این خانه بهشتی می شوند. یک موقعی نه، من یک اشتباهی می کنم، من به عنوان یک زن به شوهرم کم محلی می کنم، بی محبتی می کنم. عاملی می شوم برود یک انحرافی را خدای ناکرده پیدا بکند، آن انحراف را که پیدا کرد دوباره من متوجه می شوم، من اخلاقم تند می شود. اصلاً انگار خانواده را به قهقهرا می بریم. به خاطر یک ندانم کاری. لذا این اصل محبت خودش اصل اصلاحی در زندگی هست. یعنی دوباره تأکید کنم. به این معنا نیست که فقط یک تخلیه ی هیجان باشد. نه خودش یک مرام اصلاحی است، یک مدل اصلاحی است. یعنی وقتی من شروع بکنم به همسرم محبت کردم دارم کمک می کنم که این زندگی را رشد بدهم، دارم کمک می کنم همسرم را نسبت به خانه دلگرم کنم. ما از آن طرف هم داریم حقیقتاً مردهایی هستند که اینطوری بیان می کنند. می گویند که ما لحظه شماری می کنیم که پایمان را بگذاریم خانه. کنار همسرمان باشیم. شیرین ترین لحظات زندگی ما آن لحظاتی است که کنار همسرمان هستیم. ببینید این خانم، خانم هوشمندی است، زیرکی است. وقتی اینطوری رفتار می کند هم دارد شوهرش را جذب خودش می کند هم دارد پایه های زندگی اش را مستحکم می کند. بعد در این خانم بندگی بهتر اتفاق می افتد، نسل در او بهتر پرورش پیدا می کند، رضایتمندی و آرامش در او بیشتر است و در آن نگاه کلی ما حتی به جامعه هم کمک می کنیم. یعنی وقتی یک زنی خدای ناکرده به شوهرش آن طوری که باید و شاید توجه نکند، حالا آن آقا هم خدای ناکرده کمی سست ایمان باشد. خود این دوباره یک بخشی از جامعه را آسیب می زند. یعنی اگر ما نگاه الهی داریم، نگاه فردی داریم، نگاه منفعت طلبان داریم، نگاه جامع دوستانه داریم. به این بحث محبت باید در محیط خانه توجه کنیم. اما بیاییم در بخش بعدی. اما اینکه چطور یک زن به شوهرش محبت بکند آن طرفی آن هم هست. حالا ما چون بحث بانوان است داریم از این زاویه نگاه می کنیم. اولین بخش از محبت، محبت قلبی است. یعنی ما باید قلب مان را نسبت به شوهرمان پر از مهر و محبت کنیم. برخی می گویند مگر می شود؟ حالا ما طرف مقابل مان بالاخره یک مشکلاتی دارد، گاهی اوقات یک کینه ای، کدورتی از او داریم. می گوییم این راهش این است که به خوبی هاش بیشتر فکر کنید. این خیلی مهم است که افکار ما نسبت به طرف مقابل مان چطور باشد. آیا از روی جنبه ی نگاه و نگرش مثبت باشد به آن بخش پر لیوان نگاه کنیم یا نه، نگاه ما یک نگاه به سمت منفی باشد. اینجا اتفاقاً متفکرانه هم باید عمل کنیم. ما دو نوع تفکر داریم. یک تفکر شناگر داریم، یک تفکر شناور داریم. تفکر شناور مثل چیه؟ شما یک تکه چوب را روی آب دریا می اندازید. هر سمتی امواج برود اینها می پرد. در رودخانه می اندازی. در جریان رودخانه یعنی یک آبشاری هم باشد سقوط هم می کند. این تکه چوب پایین می افتد ولی یک موقع یک فردی که شناگر است، در این آب شیرچه می زند، به سمتی می رود که خودش می آید. یعنی حالا می خواهد به سمت پرتگاه برود، می خواهد خلاف جریان آب شنا بکند، در این دریا مراقب باشد جایی نرود که غرق شود. بالاخره مدیریت کار دست خودش است. حالا اینجا می خواهم بگویم ما اگر افکارمان را به حالت خودش وابگذاریم معمولاً شناور است و می دانید این افکار شناور بیشتر به سمت منفی حرکت می کند و کارشناسان می گویند وقتی شما افکارتان را به حال خودش وابگذارید شاید بیش از هفتاد درصد افکارتان به سمت منفی می رود و ما این را به عینه در جلسات گفتگو و مشاوره با خانواده ها می دیدیم. مثلاً خانم می آید در مشاوره می گوید حاج آقا من یک روز خوش ندیدم. می گوییم خب چطور یک روز خوش ندیدی؟ می گوید از همان بله سر سفره عقد با مشکل تا الآن. می گفت حالا سر سفره عقد چه مشکلی شد؟ آره. مثلاً خواهر شوهرم آمد یک متلک به من گفت. می گوییم سر سفره عقد چند نفر دیگر بودند؟ می گوید هفتاد هشتاد نفر دیگر بودند. آنها چطور؟ آنها هم با روی خوش آمدند. می گویم تو آن هفتاد هشتاد نفر را ول کردی به این یکی چسبیدی؟ معلوم است فکر، فکر شناور است. می کشد هی به سمت آن که خاطرات منفی ها بیشتر در ذهن انسان تداعی می شود. مثلاً الآن مسافرت می رود آقایی بود می گفت ما ماه عسل با خانم مان به شمال رفتیم. می گفت با ماشین خودمان هم. دو سه روز هم آنجا بودیم خیلی هم خوش گذشت. می گفت در راه برگشت بارندگی بود و ماشین من آنجا پنچر شد و یک ذره آنجا سختی کشیدیم. می گفت ما برگشتیم خانه. دیگر هر کسی از خانم من می پرسید که چطور بود، می گفت بدبختی، بیچارگی، ماشین پنچر شد، همه رخت و لباس ما گلی شد. می گویم بابا خانم سه چهار روز رفتی، کل این بخش شاید یکربع بیشتر نبوده است. همه را ول کردی به این یک ربع می چسبی؟
و اینجاست که ما می گوییم باید متفکرانه فکر کنی بالا بیایی. به سمت ویژگی های مثبت همسرت بروی. ویژگی های مثبتش را فکر کنی. وگرنه همه ی ما عیب داریم. حالا حضرتعالی را نمی دانم ولی بنده ای که اینجا نشسته ام سر تا پا عیبم. یعنی اگر یک کس بخواهد پیدا کند نیاز به ذره بین هم نیست. پیدا می کند. عیب و عیوب زیاد پیدا می کند.
آیا واقعاً خوب است که ما هی به عیب های همدیگر گیر بدهیم، نگاه بکنیم و زندگی مان را خراب کنیم؟ ولی قطعاً آدم ها ویژگی های مثبت زیادی هم دارند که گاهی اوقات اینها در آن لفافه و غبار آن ویژگی های منفی مخفی می شود. اینها را باید کنار زد. ما می گوییم آن تفکر می تواند این کار را بکند. ولی اگر به سمت تفکر نرفتی همین اتفاق می افتد. یعنی آن نگاه منفی به طرف مقابل. حالا من به آن خانم گفتم هفتاد هشت نفر بالاخره. بعد دیدم نه، ول کن نیست. گفت حاج آقا یک خواهر شوهر خودش یک ملت است. گفتم نه. ما خودمان خیلی گنده می کنیم. شما امروز می توانید مثلاً دخترخاله ات که آمده به تو تبریک گفته را تبدیل به یک ملت کنی. باز او هم نیاز به آن تفکر دارد. یعنی باید خروج پیدا بکنیم و به این سمت بیایی که این فکر خودش را نمود بدهد، رشد بدهد. حالا البته من این را گفتم البته خواهرشوهرهای خوب هم خیلی زیاد است. خدا حفظشان بکند. حالا عرض این است که ما باید به این نکته توجه کنیم. لذا مرد گاهی اوقات اینکه می گوییم خیانت به همسر می کند سر این کم مهارتی زن هم می شود. یعنی اگر این خانم به ویژگی های مثبت شوهرش نگاه بکند، یعنی آقا که در خانه آمد نان خریدنش را نبیند بلد بکند، ناراحتی بکند. شما که همش یادت می رود، یکبار نشد من یک چیزی به تو بگویم سروقت انجام بدهی. نه. همین که همسرت سلامت به خانه آمده است اصلاً همین را ببین. گفت خیلی خوشحال هستم. دوباره توفیقی شد امروز هم دارم تو را می بینم. الحمدلله رب العالمین. یعنی شروع بکند. اینها بخش های دیگر زندگی را می سازد. آن هفت ثانیه طلایی یادمان نرود.
لذا این قلب اگر بخواهد سرشار از مهر و محبت بشود باید به ویژگی های مثبت طرف مقابل مان فکر کنیم. یواش یواش دوست داشتنی می شود. ما چرا بچه هایمان را خیلی دوست داریم؟ خیلی هم عیب دارند، اشکال دارند و ما پدر مادرها هم بیشتر از همه هم عیب و ایراد آنها را می دانیم ولی آن قشنگی ها را می بینیم. چون پاره تن ما هستند. تا بگویی می گویند پاره تن هستند. مثلاً شما بچه همسایه را آدم اینطوری نمی تواند تحمل کند که بچه ی خودش را تحمل می کند. بچه ی همسایه می آید در خانه یک ذره بازیگوشی می کند می گوییم خاله فکر کنم مادرت کارت دارد. نمی خواهی به خانه تان بروی؟ یک جوری بالاخره او را رد می کنیم برود. می خواهم بگویم ولی بچه مان نه ولو با آن بازیگوشی اش، جنب و جوش فراوانش. یک ذره در نگاه ما غیب بزند، نبینیمش هراسان دنبال او می گردیم که کجاست. چرا؟ چون به بچه مان آن نگاه مثبت را داریم. لذا قلب مان سرشار از محبت او می شود. نکته ی دوم در محبت کردن یا مرحله ی دوم، محبت ابرازی است. یعنی از قلب خارج بشود بر زبان هم جاری شود. یعنی محبت کلامی. به همسرمان بگوییم او را دوست داریم. ابراز علاقه مان را به او بگوییم. بیان این محبت های کلامی می تواند منجر به این شود که آن صمیمیت و باور اتفاق بیفتد. لذا ببینید امروز خیلی از کارشناسان حوزه ی تربیتی یک تعبیری دارند. می گویند که شما وقتی یک چیزی تکرار می کنی در طرف مقابلت تبدیل به باور می شود. یعنی وقتی من دائم به همسرم می گویم به شما خیلی علاقه دارم. دوستت دارم. برخی از جملات را هم رسانه ای نمی شود گفت. خانم ها خیلی بهتر از ما بلد هستند چه جملاتی. فقط من یک خواهش هم دارم. معمولاً در ابرازهای عاطفی از جملات تکراری هم خیلی استفاده نکنید. این نوآورانه بودنش، آن تنوع در ابرازاتش. این خودش کمک می کند که یک مقدار باور طرف مقابل را بیشتر بکند تا اینکه فکر کند ما کلیشه ای داریم یک جمله ای را می گوییم. و همه ی اینها باید صادقانه باشد و این تنوع می تواند مقداری طرف مقابل را دل نشین تر هم بکند. یکی دیگر از نکاتی که ما در ابراز داریم گاهی اوقات حتی زن و شوهر دست همدیگر را بگیرند. نشستیم داریم تلویزیون می بینیم دست همسرت را بگیر، نوازش کن و در روایت هم داریم وقتی زن و شوهر دست یکدیگر را می گیرند، ده گناه می ریزد و ده حسنه رویش می کند. یعنی اینها همان فرهنگی دینی است. ما در آیه ی شریفه ای که هفته ی گذشته مطرح شد، یک تعبیری را من برای آن آیه به کار بردم گفتم ما مسلمان هستیم ولی گاهی اوقات اسلامی زندگی نمی کنیم. و لذا اینها جزء اسلامی زندگی کردن است. یعنی باید به اینها توجه کنیم. یک موقعی یکی از مفسرین بزرگوار یک تعبیر لطیفی را به کار می بردند. ایشان می گفتند ما در خیلی از آیات داریم ایمان و عمل صالح را کنار همدیگر قرار می دهند. ایشان می فرمودند ایمانش را ما آوردیم، عمل صالحش را هم ژاپنی ها انجام می دهند. نه از ما قبول است و نه از آنها. اینها باید با هم باشد. و لذا این محبت در محیط خانه باید وجود داشته باشد. حاج آقا جلوی بچه ها. در این حد عیب ندارد. اتفاقاً بگذارید بچه ها صمیمیت و محبت پدر و مادر را در این حد ببینند. کلی برایش توجیه می آوریم که این نکند بدآموزی داشته باشد، مشکل داشته باشد. نه. این ابراز عاطفی باید حتماً اتفاق بیفتد و در منظر بچه ها هم باشد اتفاقاً کمک می کند به رشد احترام گذاری فرزندان به والدین. در مورد مرحوم حضرت امام من یک تعبیری را به کار بردم سر سفره غذا منتظر شدند تا همسرشان بیاید. بچه ها هم قاشق و چنگال را کنار گذاشتند که مادر هنوز نیامده است. این همان می شود. یعنی وقتی ما احترام می گذاریم بچه ها هم یاد می گیرند احترام بگذارند. ولی وقتی نه، خیلی از پدر و مادرها در خانه خواهر برادری طی می کنند. یعنی اصلاً بچه ها مفهوم زوجیت را در حدی که باید بدانند در رفتارهای والدین نمی بینند. خیلی گاهی اوقات خشک، رسمی، گاهی اوقات حتی بی موالاتی هایی در بی احترامی کردن به همدیگر در حضور و این اثرات زندگی را کمرنگ می کند. اثرپذیری بچه ها را پایین می آورد. و این ابراز عاطفی را هم ما داشته باشیم. یک نکته ی دیگری که باز مهم است این است که در رفتارمان هم محبت را نشان بدهیم. یعنی گاهی اوقات من قبلاً دوست دارم، کلامم را هم جاری می کنم ولی در رفتارم هم این را نشان بدهم. رفتار یعنی همان. از همسرت گاهی اوقات قدردانی کن ولو با یک هدیه ای. گاهی اوقات مثلاً می بینی همسرت بیمار است، یک توجه ویژه ای به او بکن. باورتان نمی شود یک موقع یک آقایی آمده بود پیش من، می گفت آقای تراشیون، مریضی هم مریضی دوره ی کودکی مان. می گفتم خب چرا؟ می گفت مریض می شدیم مادرمان یک سوپ برای ما درست می کرد. الآن مریض می شویم انگار نه انگار. خب ببینید. این دارد نگرش را نسبت به این زن در محیط خانه تغییر می دهد. ولی وقتی این باور باشد که من باید رفتاراً هم این محبت را انجام بدهم. آن طرف آن هم خیلی هست. اتفاقاً من حالا منفی را می گویم مثبت هم می گویم. یک موقعی یک آقای بزرگواری برای من تعریف می کرد. می گفت حاج آقا تراشیون باورتان نمی شود من گاهی اوقات مریض می شود خانمم سوپ که برای من درست می کند می گفت حتی هویج های آن را شبیه شکل های گل در می آورد در آن می اندازد. یعنی آنقدر توجه می کند. گفتم ان شاءالله تا انتها همینطور باشد. یعنی ببینید گاهی اوقات هم این هست. بعد می بینی همین آقا انگار همسرش را دارد می پرستد. اینطوری همسرش را دوست دارد. یعنی این محبت است که می تواند. و لذا ما گاهی اوقات فکر می کنیم در زندگی فقط با کلام، با صحبت همه مشکلات حل می شود. زندگی میدان عمل هم هست که باید به آن توجه شود.
❖❖❖جهت دسترسی به سلسله مباحث حجت الاسلام تراشیون کلیک کنید❖❖❖
افزودن دیدگاه جدید