رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
تعداد کلمات 1286 / زمان تقریبی مطالعه : 5 دقیقه

مراحل شکل گیری حکومت اسلامی در بیان امام خمینی (ره)

تاریخ انتشار:
پیـش از امام خمینی درباره ی حکومت اسلامی بحثهای نظری صـورت گرفته و بـرخـی از جـنبشهای شیعی برای تحقق آن انجام یافته بـود، ولی در عـمـل از آن خـبـری نبـود.
مراحل شکل گیری حکومت اسلامی در بیان امام خمینی (ره)

مراحل شکل گیری حکومت اسلامی در بیان امام خمینی (ره)

پیش از امام خمینی درباره حکومت اسلامی بحثهای نظری صورت گرفته و برخی از جنبشهای شیعی برای تحقق آن انجام یافته بود، ولی در عمل از آن خبری نبود. امام خمینی با تلاش بی مانند خود، ضمن روشنگری مشروعیت حکومت اسلامی و ثابت کردن این که حقیقت دین، جز با اجرای حکومت دینی غیرقابل نمود و ظهور است، حکومت دینی را از جهان آرمانی به عینیت جامعه آورد.

مراحل شکل گیری حکومت اسلامی در بیان امام خمینی (ره)

پیش از امام خمینی درباره حکومت اسلامی بحثهای نظری صورت گرفته و برخی از جنبشهای شیعی برای تحقق آن انجام یافته بود، ولی در عمل از آن خبری نبود. امام خمینی با تلاش بی مانند خود، ضمن روشنگری مشروعیت حکومت اسلامی و ثابت کردن این که حقیقت دین، جز با اجرای حکومت دینی غیر قابل نمود و ظهور است، حکومت دینی را از جهان آرمانی به عینیت جامعه آورد و بار دیگر، مدینه آرمانی اسلام، در برگیرنده شهر عقل و شهر عدل و شهر عشق، امکان ظهور و نمود یافت. و توجه مسلمانان از الگوهای مهلک غرب و شرق و زندگی های ماشینی و مصرفی به سمت اسلام و نظام اسلامی مصروف شد.

اینک همتِ بلند همتان باید، دیگر ما وجهاتی از صورتهای ذهنی و اندیشه ها صرف نیستیم، انقلاب اسلامی همه را دگرگون کرده است. اکنون در پهنه های بی کرانه عمل قرار داریم و فاصله علم و عین در ما از میان رفته است و این نخستین گام گاه شمار واقع بینی و واقع نگری است. ما در واقع، در حکومت اسلامی، خود را به تماشا نشسته ایم. دیگران هم این طور بهتر می توانند ما را ببینند. کاستی و کمال ما برای همه ملتها درخور فهم شده است و همگان متوجه کنش اجتماعی ما هستند و این از آثار حیات و حضور ما در صحنه های سیاسی است. خیلی از متفکران در سراسر جهان، چشم به این نظام دوخته اند و آن را به عنوان یک تجربه بزرگ و بی مانند انسان شیعی و ایرانی تلقی می کنند. حرکتی هوشمندانه و همراه حسابگریهای خیره کننده و حیرت آور در آمیختگی دیانت و سیاست و ملیت و اسلامیت. آنها به خوبی متوجه این نکته هستند که حکومت اسلامی، در شمار حکومتهایی نیست که رنگ و بوی ایدئولوژی اسلامی را به خود گرفته اند. این حکومت در اساس و بنیاد، اسلامی است و می خواهد همه رابطه های موجود در آن، برآیند تعالیم دینی باشد و درکل، جامعه مورد نظر اسلام را به نمایش بگذارد.

پیشینه های تاریخی حکومت اسلامی

حکومت اسلامی، امر نوظهوری نیست و در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و امام علی علیه السلام تجربه شده است. شیعه که خاطره نظام عدل را هرگز از یاد نبرده بود، با اعتقاد راسخ به غیبت ولی الله الاعظم، در طول بیش از ده قرن، این خاطره را دنبال کرد و برای تبیین مبانی آن در عصر غیبت، سختیها کشید و در قالب گزاره ها و مقوله های کلامی چون: مساله ولایت، خلافت و غیبت امام ومقوله های فقهی، چون: دولت ستم، پذیرش ولایت از سوی ستمکار، دولت عدل و ولایت فقیه، به بحث و مداقه در آن زمینه نشست، فقیهان برجسته ای از جمله مقدس اردبیلی و شیخ جعفرکاشف الغطاء و ملااحمد نراقی در سده های اخیر آن را در آثار خود مطرح کردند و امام خمینی آن را به کمال رساند.

اهمیت بحث حکومت اسلامی برای اهل سنت، نیز کم تر از شیعه نبود. در طلیعه قرن حاضر، هر چند اندیشه ورزانی چون: رفاعه رافع الطهطاوی، یعقوب صنوع، شبلی شمیل و طه حسین، لب به ستایش تمدن غرب و دموکراسی حاکم بر آن گشودند، ولی سخت تاثیر اندیشه ها و آموزه های سید جمال الدین اسدآبادی، فکر دینی درجهان عرب و میان روشنفکران اهل سنت، احیا شد و شیخ محمد عبده، شاگرد نامدار سید، فکر دینی را در چارچوب گرایش به اصلاح اجتماعی، مجسم ساخت و به دنبال او، عبدالرحمن کواکبی، دو کتاب: طبایع الاستبداد و ام القری را نوشت.

او با کتاب اولی، استبداد عثمانی را رسوا کرد، مساله ای که برای روشنفکران و نویسندگان قرن 19، فوری ترین مساله سیاسی بود و با نوشتن ام القری، به ریشه یابی ناتوانی و درماندگی مسلمانان و راههای از بین بردن آن پرداخت.

بر آیند این حرکتهای فکری، شخصیتی چون محمد رشید رضا بود که در جهان اسلام سنی، آرای خود را درباره حکومت اسلامی، با نظم، روشن و با شجاعت بیان کرد، محمد رشید رضا، با نوشتن کتاب: الخلافه والامه العظمی، تفسیر بی طرفانه ای از فروپاشی خلافت عثمانی و تاسیس آرای نوین حکومت اسلامی ارائه داد و بعد از او نهضت اخوان المسلمین که در سال 1928 میلادی در مصر به دست حسن البناء، تاسیس شد، جهان اسلام را بصورت گسترده ای به حکومت اسلامی دعوت کرد، ولی سرکوبی آنها به دست رژیم های عرب و خط مشی محافظه کارانه رهبران آن در قبال قدرت سیاسی حاکم، از کشش و جاذبه آن کاست.

پیدایش انقلاب مشروطیت در ایران، بار دیگر توجه اندیشه ورزان ایرانی، بویژه علمای برجسته را به مساله حکومت و نظام حکومتی اسلام، جلب کرد. از آن میان، میرزا محمد حسین نائینی، شاگرد میرزای شیرازی، کتاب ارزشمند: تنبیه الامه و تنزیه المله را به منظور توجیه شرعی حکومت مشروطه، به رشته تحریر درآورد.

مراحل شکل گیری حکومت اسلامی در بیان امام خمینی (ره)

حکومت اسلامی از دیدگاه میرزای نائینی

نائینی کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله را نه برای بیان چگونگی حکومت اسلامی، بلکه به منظور توجیه شرعی حکومت مشروطه، نوشت. وی، این رساله را در ربیع الاول سال 1327ه.ق. به پایان رساند و همان سال در بغداد منتشر کرد.

نوشته نائینی، هر چند بطور مستقیم، به حکومت اسلامی مربوط نمیشود، ولی در توجیه مشروطه، وجوهی از حکومت اسلامی که خود از آن به (سلطنت اسلامیه)1 تعبیر میکند، بیان شده است. از فحوای کلام نائینی به خوبی روشن میشود که نائینی شرایط را برای طرح تمام نمای حکومت اسلامی، مناسب نمی دیده است. او، تنها برخی از اصول و قواعد حکومت اسلامی را مطرح کرده است.

براساس نوشته نائینی، حکومت دراسلام، عبادت است: از امانت داری نوع و ولایت بر نظم و حفظ و اقامه سایر وظیفه ها و سیاستها و به منزله شبانی گله است.2 بنابراین، حکومت اسلامی (شورایی) و (عمومی) است، نه استبدادی و نیزماهیت حکومت اسلامی، نه تنها (ولایت بر سیاست امور امت) است، بلکه بنیاد آن به مشارکت تمام ملت در نوعیات مملکت و بر مشورت با عقلایی است3 که عبارت از شورای عمومی4 ملی است و آزادی5 و مساوات همه آحاد امت6 از اصول دیگر آن شمرده می شوند.

میرزای نائینی، حکومت مشروطه را صددرصد اسلامی نمی داند; اما آن را در مقایسه با حکومت استبدادی، به حکومت اسلامی نزدیک تر می داند و به همین دلیل، انتقال از حکومت استبدادی به مشروطه را مورد حمایت قرار می دهد.7 به نظر او، حکومت استبدادی، هم به معنی غصب (ردای کبریایی) خداوند و هم غصب (مقام ولایت)، همراه با (ظلم به عباد) است، ولی مشروطه فقط ظلم به مقام امامت و ولایت است و بس که با اجازه کسی که دارای (ولایت اذن) است، میتواند لباس مشروعیت به تن کند.8 نائینی در تایید این نکته آورده است: (پس البته لازم است نحوه سلطنت اسلامیه را اگر چه متصدی مغتصب باشد، به قدر قوه تحفظ کنیم و اگر محض تعلیم امت و از برای سرمشق ولات و قضات و عمال و به غرض التزام آنان به رفتار بر این نهج و عدم تخلف از این دستورالعمل بوده، پس لازم است تعلیم کنیم.)9

علامه نائینی، تاسف می خورد از این که با توجه به نیازهای زمان، از سیاسات اسلامی بهره نجستیم و به اسیری و بندگی طاغوتها در آمدیم و گرفتار شدیم و گرفتاریها و دشواریها را به کلی بی علاج پنداشتیم و در این وادی داخل نشدیم و دیگران برای پی بردن به نیازها، خود را از این اسارت پلید، رهاندند و گوی پیشتازی از ما ربودند.10

کژی که در اندک زمانی به مشروطه راه یافت و گامهای غیر مسوولانه ای که روشنفکران غرب زده برای از هم گسستن و فروپاشاندن این انقلاب بزرگ مردمی و آثار دستاوردهای آن برداشتند، نسل نائینی و بلکه نسل بعداز او را از اعتماد به این قبیل حرکتها نا امید کرد و در نهاد جامعه شیعی ایران، انتظار فرصت دیگری را بارور ساخت.

این انتظار، پس از سقوط رضاخان، طی چندین مرحله ارزیابی و توانا شد. ظهور فدائیان اسلام، به رهبری شهید همیشه جاوید، نواب صفوی، از این مراحل شمرده میشود، تا این بزرگ ترین گام را امام خمینی پس از نهضت 15 خرداد 1342 برداشت.

مراحل شکل گیری حکومت اسلامی در بیان امام خمینی (ره)

امام خمینی و حکومت اسلامی

پس از میرزای نائینی، امام خمینی، بحث از حکومت اسلامی را دنبال کرد، با این تفاوت که امام ولایت فقیه را از مباحث فقیهی بیرون آورد و آن را در جایگاه اصلی خود; یعنی علم کلام قرار داد. امام روشن کرد که ولایت فقیه در تفکر کلامی شیعه، دنباله امامت است و بحث امامت و ولایت، از اصول عقاید امامیه شمرده میشود; از این روی نمیتواند داخل مباحث فرعی فقهی باشد، هر چند تکلیفی بودن پذیرش ولایت فقیه، برای همه مومنان ، آن را از احکام تکلیفی و داخل مباحث فقهی نیز قرار می دهد و میتواند در فقه نیز، به این اعتبار مورد گفتگو قرار گیرد. به دیگر سخن، ولایت فقیه به لحاظ جنبه فعل الهی بودن، یک بحث کلامی است و به لحاظ جنبه فعل تکلیفی بودن، یک بحث فقهی شمرده میشود.

امام، مستقیم، به سراغ دیدگاه کلامی و فقهی شیعه در زمینه حکومت رفت و از توجیه شرعی نظامهای موجود پرهیز کرد. امام خمینی در تاریخ پرفراز و نشیب اسلام، تنها کسی است که با واقع گرایی حیرت انگیز و حلم و حکمت بی مانندش، توانست هزاران بازدارنده را با استمداد از امدادهای غیبی، از جلوی راه حرکت بردارد و پایه های حرکت و حکومت و حکم اسلامی را براساس آنچه در کتاب و سنت تبیین شده است و نیازهای تاریخی و اجتماعی، ایجاب میکند، بریزد. امام، تنها عالم دینی بود که توانست حق بودن اصول پایه نظام را اثبات کرده و در عرصه ظهور مدینه ها آرمان شهر اسلام را با بنیان گذاردن دولت اسلامی، عینیت بخشد و حکمت عملی اسلام را در عمل مجسم کند.

امام خمینی، در سه مرحله آرمان حاکمیت دین را از ذهنیت به عینیت دگر کرد. او در مرحله نخست، با نوشتن کتاب ولایت فقیه و بخشهایی از کتابهای: البیع و المکاسب المحرمه، مبانی استدلالی یکی از اساسی ترین مباحث کلام و فقه سیاسی شیعه; یعنی ولایت فقیه در عصر غیبت و چگونگی ستیز و در افتادن با ولایت ستم و قلمرو اختیار ولی فقیه در نظام سیاسی اسلام را پیش کشید و با این عمل خود مشروعیت حکومت اسلامی را ثابت کرد.

در مرحله دوم که از سال 1357 تا آخر حیات ایشان ادامه یافت، معماری این بنای سترگ و بی مانند را در عینیت جامعه به عهده گرفت و امکان عینی و عملی آن را در گستره حیات اجتماعی به نمایش گذاشت و به پاسخ شبهه ها و نکته های پیچیده اهتمام ورزید که در طول مسیر پر پیچ و خم انقلاب، تک تک مردم جامعه با آن رو در رو می شوند.

در مرحله سوم، با نوشتن وصیت نامه سیاسی الهی، به عنوان آخرین پیام ماندگار چگونگی ادامه راه و به پیش بردن حکومت اسلامی و چگونگی نگهبانی و پاسداری از آن را روشن کرد.

الف. دور نمای حکومت اسلامی در اندیشه امام: ما پس از نهضت 15 خرداد 1342 با مفهوم حکومت اسلامی به گونه روشن (که البته امام پیش از آن در کتابها و آثار دیگرشان بطور فشرده به این مساله پرداخته بوده) و چگونگی آن در بنان و بیان امام آشنا می شویم.

امام پس از آزدی از زندان در 25 اردیبهشت 1343، در سخنانی، از قدرت شگفت آور اسلام، سخن به میان آورد و حکومتهای اسلامی روی کارآمده در تاریخ، به جز، یکی دو تای آنها را غیر عامل به احکام اسلام دانست11 و یادآور شد: اسلام می خواهد مسلمانان بر همه مقدرات عالم حکومت کنند.12

امام، اسلام را برای هدایت جامعه های بشری و به دست گرفتن زمام امور توانا خواند و در 18 شهریور همان سال، گفت: (اگر بنا شد حکومت، اسلامی باشد، اگر بناشد دیانت اسلام حکومت کند،تمام ثغور حفظ میشود.)13

از این اشارات که بگذریم، گسترده ترین بحث امام درباره حکومت اسلامی، به سال 1348 بر می گردد که در سیزده جلسه، از تاریخ 1/11/1348 تا 20/11همان سال، در ایام اقامت در نجف اشرف، درباره مبانی کلامی و فقهی حکومت اسلامی، سخن گفت و مجموعه و یرایش یافته این گفتارها، در پائیز 1349، با عنوان: ولایت فقیه، در بیروت چاپ و به کشورهای گوناگون، از جمله ایران فرستاده شد.

امام در این کتاب، توجه همه مبارزان مسلمان را به کج اندیشی و تبلیغات خائنانه استعمارگران که می گفتند: (اسلام حکومتی ندارد، تشکیلات حکومتی ندارد)14 فراخواند و گفت : (از بزرگ ترین تاسیس های سیاسی و حقوقی اسلام، حکومت است و باید ضرورت تشکیل آن را باور داشته باشیم و کوشش کنیم که دستگاه اجرای احکام و اداره امور برقرار شود.)15 امام مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی را لازمه اعتقاد به ولایت دانست، بویژه ولایت در امر حکومت و جنبه های سیاسی آن را مورد بررسی قرار داد و به علمای آن عصر یادآور شد: (شما وظیفه دارید حکومت اسلامی تاسیس کنید. اعتماد به نفس داشته باشید و بدانید که از عهده این کار بر می آیید.)16 به یاران خود سفارش کرد: تا از صفر شروع کنند و از جنجال چند نفر غرب زده و سرسپرده نوکرهای استعمار، هراس به خود راه ندهند.17

امام جدایی دیانت از سیاست را ساخته و پرداخته استعمارگران شمرد و هوشیارانه می گفت: (آنها این تفکر را ترویج می کنند تا دین را از تصرف امور دنیا و از تنظیم جامعه مسلمانان برکنار سازند و در ضمن، علمای اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادی و استقلال جدا کنند.)18 به نظر امام، این القاء ها تلقینها و به ذهن خواندنها، در ایجاد زمینه لازم برای جدایی دین از سیاست، حتی در حوزه های علمیه نیز اثر کرده بود، به گونه ای که اگر کسی می خواست درباره حکومت اسلامی سخن بگوید، باید تقیه می کرد.

منظور اصلی استعمارگران از جدایی دین و سیاست، چیرگی بر منابع اقتصادی و به دست گرفتن امور مالی آنها بود. مشروعیت حکومت اسلامی: امام خمینی در کتاب ولایت فقیه، دلیل هایی را برای ثابت کردن مشروعیت و بایستگی عقلانی حکومت اسلامی آورده و به این منظور از شواهد تاریخی و نشانه های عقلی زیادی کمک گرفته که مهم ترین آنها عبارتند از این سه دلیل:

1. عمل پیامبر در تشکیل حکومت.
2. بایستگی استمرار اجرای احکام الهی و ویژه نبودن آن به عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
3. بررسی ماهیت و کیفیت قانونهای اسلام به خوبی نشان می دهد که این قانون ها برای تکوین یک دولت و برای اداره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع شده اند.19

امام از احکام مالی، احکام دفاع ملی و احکام احقاق حقوق و احکام جزایی اسلام سخن به میان می آورد و نمونه هایی ارائه می دهد که همگی از جامع بودن و حکومت گرایی اسلام حکایت می کنند و خاطر نشان می سازد: وجود مجموعه قانونها برای اصلاح جامعه کافی نیست و به قوه اجرائی احتیاج دارد. به همین دلیل. (خداوند متعال در کنار فرستادن یک مجموعه قانون، یعنی احکام شرع، یک حکومت و دستگاه اجرا و اداره مستقر کرده است.)20 غیر از دلیل های یاد شده در کتاب البیع، به دو دلیل دیگر بر می خوریم که برای بیان ضروت و مشروعیت حکومت اسلامی عرضه شده اند:

4. هیچ یک از مجموعه احکام اسلامی: سیاسی، مالی و حقوقی نسخ نشده اند و تا روز قیامت پایدار و پابرجا خواهند بود.

همین ماندگاری احکام، ناگزیر خواهان و خواستار حکومت و ولایتی است که اجرا و نگهداری و پاسداری از آنها را به عهده بگیرد. اجرای احکام، بدون حکومت امکان ندارد; چرا که سبب هرج ومرج میشود. جدای از این دلیل، حفظ نظام اسلامی و حفظ مرزها از تهاجم و تجاوز تجاوزگران نیز، از امور لازمی است که بدون تشکیل حکومت امکان ندارد.21

5. امام از روایاتی که پاره ای از آنها را دلیل بر نفوذ فتوا یا قضاوت فقها می داند، مشروعیت حکومت اسلامی را استنباط میکند و بر این باور است: مفاهیم بیش تر این روایات، بیانگر نیابت ولایی، در قلمرو گسترده اند.

امام، با بهره گیری از تعبیراتی چون: (الفقهاء امناء الرسل)22، (اللهم ارحم خلفائی)23، (الفقهاء حصون الاسلام)24 (انی قد جعلته علیکم حکما)25 و (ان العلماء ورثه الانبیا)26 که در روایات آمده اند، بایستگی ولایت فقیه در سطح اداره جامعه و سرپرستی حکومت را روا می شمارد و این درحالی است که از فقهای پیشین کم تر کسی به چنین استنباطهایی دست یافته است.

امام در کتاب البیع می نویسد: (اسلام، همان حکومت است در همه شئون آن و احکام شرعی قوانین اسلام هستند و احکام جلوه ای از جلوه های حکومت و حتی مطلوبهای بالفرض هستند و از وسائلی هستند که در جهت اجرای حکومت و بسط عدالت به کار گرفته می شوند. پس این که فقیه دژ اسلام است، معنایی ندارد جز این که او سرپرست اسلام است، همچنان که پیامر و ائمه علیه السلام سرپرست اسلام بوده اند در همه امور حکومتی.)27 امام در ولایت فقیه، پس از بیان مستدل درباره بایستگی حکومت اسلامی، به پیشینه تاریخی انحراف از این اصل که به عصر بنی امیه باز می گردد و در دوران بنی عباس ادامه می یابد، اشاره میکند و یادآور میشود: روش آنها در حکومت، روشی ضد اسلامی و بصورت نظامهای حاکم بر ایران، روم و مصر بود و در دورانهای بعد نیز، همان اشکال غیر اسلامی ادامه یافت. امام تاکید میکند: عقل و شرع بر قیام برای دگرگون کردن چنین حکومتی حکم می کنند. در انقلاب سیاسی می باید، تا افزون بر پیش گیری از حکومت طاغوت، زمینه را برای حکومت اسلامی پدید آورد. امام در بخشی از کتاب ولایت فقیه فرق بین حکومت اسلامی با دیگر حکومتها را برشمرده است و حکومت اسلامی را مشروط به قانونهای اسلام می داند و وظیفه قوه مقننه و مجالس قانونگذاری برنامه ریزی برای وزارتخانه های گوناگون و تشکیلات حکومت در چهارچوب احکام اسلامی است و در ویژگیهای زمامدار و رهبری، افزون بر ویژگیهای عامه: عدل و تدبیر، علم به قانون و عدالت را نیز از ویژگیهای بایسته می شمارد. قلمرو کاری و حوزه اختیار ولی فقیه: مهم ترین بخش دیدگاه امام خمینی درموضوع حکومت، آن بخشی است که به روشنگری حوزه اختیار ولی فقیه می پردازد و احکام حکومتی بر اساس مصلحت را بر احکام اولیه و ثانویه، در هنگام برخوردها و ناسازگاریها پیش می دارد.

امام، حوزه اختیار ولی فقیه را بسان حوزه اختیار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه، گسترده می داند و می نویسند: (برای فقیه همه آنچه برای معصوم ثابت بوده، ثابت است، مگر آن که دلیل قائم شود که اختیارات آنها از جهت ولایت و سلطنت آنها نیست، بلکه مربوط به جهات شخصی آنان و به جهت شرافت آنان بوده است و یا آن که اگر چه دلیل دلالت میکند که فلان اختیار از جهت شئون حکومتی برای معصوم ثابت است، اما با این حال اختصاص به امام معصوم دارد و از آن، نقدی نمیشود همان طور که این مطلب در جهاد غیر دفاعی مشهور است، گرچه در آن نیز، بحث و تامل راه دارد و امکان تسری آن به غیر معصوم هست.)28 باری امام فرق نهادن بین حکومتی رسول الله و ولی فقیه را، ناخردمندانه می داند;29 زیرا ولایت فقیه، بی گمان شعبه ای از ولایت رسول خداست.

مراحل شکل گیری حکومت اسلامی در بیان امام خمینی (ره)

الگویابی

از مسائل مهمی که در این مرحله وجود داشت، یافتن و ارائه نمونه تاریخی حکومت اسلامی بود. مطالعه آثار نوشتاری و گفتارهای امام خمینی، نشان می دهد که از نظر ایشان حکومت اسلامی در طول تاریخ تمدن اسلامی از عمر کوتاهی برخوردار بوده است.30 به جز چند سالی در زمان پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و در حکومت بسیار کوتاه امیرالمومنین علیه السلام، جریان نداشته است.31 این بود که استناد حکومت اسلامی را مشی حکومتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حکومت امام علی معرفی می کرد.32

امام خمینی، عامل بیگانگی مسلمانان را از حکومت اسلامی و مهجوری این نظام مقدس، ناآگاهی مسلمانان از مصالح خود و در سده های واپسین، دسیسه های استعمارگران می دانست. ایشان در پژوهشهای ژرف و طولانی خود به این نتیجه رسیده بود: این پدیده شوم از آن روزهایی در جهان اسلام آغاز شد که به گوناگونی زوایای اسلام، توجه نشد.33

این بود که در 22 مهرماه 1357، همزمان با اوج گیری انقلاب الهی ایران، در سخنرانی خود به این نکته اشاره کرد: (در قرنهای سابق یک دسته متکلمین بوده اند که اینها روی فهم تکلم خودشان، روی فهم ادراک خودشان، اسلام را آن طور توجیه می کردند که خودشان فهمیده بودند. یک دسته فلاسفه بودند که روی فلسفه ای که آنها می دانستند، اسلام را بصورت یک فلسفه ادراک می کردند، خیال می کردند که مکتب فلسفی است.

یک دسته عرفا و این طایفه بودند که اسلام را به فهم عرفانی توجیه می کردند و اسلام را کانه یک مکتب عرفانی می دانستد، تا این زمانهای آخر... که اسلام را یک مکتب مادی تصور کردند.)34 زنده کردن همه زوایای اسلام، وقتی ممکن میشود که در عرصه جامعه حضور یابد و در همه زوایای زندگی فردی و اجتماعی به کار بیفتد و احکام آن، یک به یک اجرا شود.

امام با توجه به این حقیقت بود که در طول چندین دهه مبارزه به کم تر از پویایی حکومت اسلامی بسنده نکرد. با تلاش بسیار و شبان و روزان حقایق را روشن ساخت که دور نمای حکومت الهی اسلام، در عروق ملت ریشه دواند و زنگار دلها پاک شد و خردها توانایی درنگ یافتند و این نظام مقدس برای مبارزین و خرد ورزان درخور فهم و عامل فخر شد.

حکومت اسلامی برای امام حکومت قانون35، مظهر عدالت حقیقی و برخورداری از نعمتهای الهی 36، مانعی برای خیانت، غارتگری و هرج و مرج37 بود و دولتهای استبدادی در باور امام، در ناسازگاری آشکار، با حکومت اسلامی بودند.38

ب. حکومت اسلامی در عینیت جامعه: پس از پیروزی انقلاب اسلامی در پرتو آموزه های اسلام، توجهات حضرت حق و پشتیبانی بی دریغ مردم و رهبری خردمندانه امام خمینی در 22 بهمن 1357، زمان آن رسیده بود که اندیشه حکومت اسلامی جامه عمل بپوشد و باورها و اندیشه های مربوط به حکومت اسلامی و ولایت فقیه که در طول قرنهای گذشته، مورد گفت وگو قرار گرفته بود، در قالب یک نظام سیاسی تبلور یابد.

امام خمینی، بر اساس خواست عمومی ملت ایران و برابر اصول قانون اساسی نظام اسلامی، در نقش رهبر انقلاب، ولایت و هدایت جامعه را بر عهده گرفت. او مشی سیاسی را دنبال کرد، تا چشم از جهان فرو بست. در طول این مدت، زوایای ناپیدایی از سیستم حکومت اسلامی روشن شد که خود به پژوهش مستقلی نیاز دارد. بی گمان یکی از مواردی که در طول انقلاب، امام به گونه روشن نظرخود را درباره مشروعیت و حوزه اختیار حکومت اسلامی اظهار داشت، مربوط میشود به پاسخ نامه رئیس جمهور، در 16 دی ماه سال 1364.

امام در این نامه، درباره حوزه اختیار و قلمرو کاری حکومت اسلامی اظهار داشت: (حکومت که شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله، صلی الله و علیه و آله و سلم است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمامی احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است. حاکم میتواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است، خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند. حاکم میتواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند و مسجدی که ضرار باشد، در صورتی که رفع بدون تخریب نشود، خراب کند. حکومت میتواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، هر موقع آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یک جانبه لغو کند و میتواند هر امری را چه عبادی و یاغیر عبادی است که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامی که چنین است، جلوگیری کند. حکومت میتواند از حج، که از فرایض مهم الهی است، در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی دانست، موقتا جلوگیری کند.)39

بیان و بنان امام و سیره عملی ایشان در برخورد با قدرتهای شرق و غرب و اهتمام به استقلال و آزادی و احیای ارزشهای اسلامی، مسیر حکومت را نشان می داد و راههای نارفته آینده را پرتو افشانی می کرد. امام در عمل نشان داد که جهت گیری اقتصاد اسلامی در راستای حفظ منابع محرومان و گسترش مشارکت عمومی آنان است و مبارزه اسلام با زراندوزان، بزرگ ترین هدیه و بشارت آزادی انسان از اسارت فقر و تهیدستی به شمار می رود: (صاحبان مال و منال در حکومت اسلام، هیچ امتیاز و برتریی از این جهت بر فقرا ندارند و ابدا اولویتی به آنان تعلق نمی گیرد.)40 یادآور شد: (ثروتمندان هرگز به خاطر تمکن مالی خود نباید در حکومت و حکمرانان و اداره کنندگان کشور اسلامی، نفوذ کنند و مال و ثروت خود را بهانه فخرفروشی و مباهات قرار دهند و به فقرا و مستمندان و زحمتکشان، افکار و خواسته های خود را تحمیل کنند.)41

امام بهای بیش تر را در حکومت اسلامی از آن کسانی دانست که از تقوای فزون تری برخوردار باشند.42 اجرا و برنامه ریزی این مهم را از وظیفه ها و کارهای مهم همه مدیران و کارگزاران و رهبران و روحانیان به شماری آورد:(با فقرا و مستمندان و پابرهنه ها بیش تر حشر و نشر و جلسه و مراوده، و معارفه و رفاقت داشته باشند، تا متمکنین و مرفهین.)

در کنار مستمندان و پابرهنه ها بودن و خود را در عرض آنان دانستن را، افتخار بزرگی می دانست که بهره دوستان خدا شده است.43 امام در آمیختگی، رفت و آمد و حشر و نشر با اغنیا و ثروتمندان را ناسازگار با سیره و روش انبیا و امیرالمومنین و معصومان علیه السلام می دانست44 و ساده زیستی را به همگان، بخصوص روحانیت، سفارش می کرد.45

امام، کم کم همه انگیزه های وحشت جامعه اسلامی را از میان برد و نشستهای طاغوتی را سرکوب کرد و حکومتها را خدمتگزاران ملت خواند46 و سلامت یک کشور را در این دید که میان دستگاه حاکمه با ملت تفاهم وجوده داشته باشد.47 سرانجام فلاکت بار حکام جور و غیر مردمی را درس عبرت خواند.48 او، به همه هشدار دارد: (در حکومت اسلامی، همه مردم از این به بعد، از خودشان بترسند، نه ازحکومت، ازخودشان بترسند که مبادا خلاف بکنند .حکومت عدل از خلافها جلوگیری میکند، جزا می دهد. ما از خودمان باید بترسیم که خلاف بکنیم و الا حکومت اسلام خلاف نخواهد کرد.)49

امام احکام قضایی، حکومتی و سیاسی اسلام را احیا کرد. شناخت درست حکومت و جامعه را مهم دانست، تا نظام بتواند براساس آن به سود مسلمانان برنامه ریزی کند و اجتهاد مصطلح در حوزه ها را کافی ندانست و اظهار داشت: (یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه ها باشد، ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و بطور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم گیری باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمیتواند زمام جامعه را به دست گیرد.)50 و یادآور شد: (در حکومت اسلامی، همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا میکند که نظرات اجتماعی فقهی در زمینه های مختلف ولو مخالف با یکدیگر، آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد.)51

ج. حکومت اسلامی در وصیت سیاسی الهی امام: وصیت در مفهوم حقوقی، از حق دست یازی حکایت میکند که شخص بطور مستقیم یا با واسطه، پس از مرگ در میراث مادی خود میتواند داشته باشد و موصی از این راه دست یازیها و حق استفاده زمان حیات خود را به حق استفاده و دست یازی بعد از مرگ می پیونداند و دامنه آن به داراییهایی که فرد از خود به جای گذارده، محدود میشود. ولی در مفهوم الهی و سیاسی آن، موضوع وصیت فراتر از پیوندهای اشخاص است و از قلمرو گسترده و اجتماعی تری برخوردار است و سرمایه های معنوی موصی را در بر می گیرد و از درنگ و درایت بیش تری حکایت میکند. به همین دلیل بیش تر این گونه وصیتها، از سوی چهره های برجسته معنوی و زمامداران برجسته صورت گرفته است. در اسلام، وصیت الهی-سیاسی، از زمان پیامبر رواج داشته است و منابع خبری و روایی، سرشار ازاین گونه وصیتهایند. بخش مهم عهدنامه ها نیز در ردیف وصایای سیاسی قراردارند. عهدنامه های حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر نخعی و محمد بن ابی بکر، از بخشهای عمده وصایای سیاسی امام علیه السلام شمرده می شوند.

این سنت، بعدها در میان متفکران و زمامداران مسلمان، ادامه یافت و تا عصر حاضر دوام آورد. وصیت نامه عطار نیشابوری52، وصیت نامه ملاعلی بن ملامحمد طالقانی، وصیت نامه علاء الدوله سمنانی و علامه مجلسی53، همه از این مقوله اند. وصیت در هر دو معنی خود، از صبغه دینی برخوردار است و در هزاره های گذشته، جزو احکام شناخته شده ادیان ابراهیمی شمرده می شده است.

جایگاه ویژه وصیت در نظام ارزشی اسلام، سبب شد، در فقه و کلام و عرفان، مورد توجه و تامل قرار گیرد و امام خمینی، بدون تردید، در میان فقها، متکلمان و عرفا از انگشت شمارترین افرادی است که وصیت نامه سیاسی از خود به یادگار گذاشت و با این عمل خود، چنین سنت دیرین و سازنده را میان متفکران و چهره های سیاسی، زنده ساخت.

امام خمینی با وصیت نامه سیاسی الهی خود، به حضور میان امت ادامه می دهد و اجرای آن در همه حوزه های انقلاب، به دوران امام خمینی، دوام می بخشد، دورانی که دشمنان، با ارتحال امام، آن را خاتمه یافته می پنداشتند.

امام، دروصیت الهی خود، چنانکه رسم رهبران سیاسی است، به آرزوهای انجام نشدنی نپرداخته است. او به عنوان یک رهبر فرهیخته و فرزانه، روی نکته هایی انگشت گذاشته و از مقوله هایی سخن رانده که امکان پیاده شدن آنها می رود. آن عزیز، سخنی فراتر از حدومرز توانائیهای یک ملت به میان نیاورده است. برای او، وضع خوشایند، رفع ناهنجاریهای معنوی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه، به اندازه توانائیها و کششهای مردم است و همین، رمز مهر و علاقه باطنی مردم به اوست. او از باطن مردم و از تواناییهای آنان سخن می راند. وصیت امام در یک کلمه، زبان معنوی و فرهنگ برومند توده هاست و با منظومه فکری مردم همنوایی دارد.

وصیت سیاسی الهی امام، آخرین نگارش و یکی از پرتیراژترین کتابهای تاریخ مطبوعات ایران است که نزدیک به دو میلیون نسخه از آن چاپ و به زبانهای بین الملی ترجمه و نشر یافته است. اگر حجم این وصیت و وصیت نامه شرعی امام را باهم مقایسه کنیم، خواهیم دید که امام چقدر به وصیت شرعی خود، در برابر وصیت سیاسی، که به مصالح امت اسلامی مربوط میشود، کم اهمیت داده است. وصیت سیاسی الهی امام، در واقع بخش پایانی کتاب (ولایت فقیه) و کامل کننده نظریه با ارزش حکومت اسلامی است که قرنها مورد توجه ارباب نظر بوده است. وصیت نامه سیاسی الهی امام، در حقیقت، آخرین سفارشهای ایشان برای کامل کردن و پاسداری از حکومت اسلامی، به عنوان یک امانت الهی است که آثار حیات بخش و معنوی آن به مرزهای ایران محدود نمیشود. اندیشه جهانی امام خمینی همه ملتهای محروم جهان را در بر می گیرد. او اسطوره مبارزانی چون: گاندی، نهرو، لنین، مائو و هوشی مین را شکست و الگوی مبارزی را به تصویر کشید که در جهان مقاومت ملتها، هرگز سابقه نداشته است.

امام خمینی در وصیت سیاسی الهی خود، در 2 مقام بحث میکند:

1: انقلاب اسلامی ایران یک رویداد الهی و غیرقابل قیاس با انقلابهای دیگر است. این انقلاب بزرگ و شکوهمند، در (پیدایش)، (چگونگی مبارزه) و (انگیزه) از نهضتهای برجسته دیگر جهان، متمایز است و به این دید برای مطالعه آن نباید از همان عینکی استفاده کرد که در مطالعه انقلابهای دیگر به کار گرفته میشود. خود به خود، انقلاب اسلامی ایران، درجست وجوی تاسیس نظامی است که از نظر ماهوی با نظامهای دیگر، به طور کامل و بنیادی فرق دارد.

2: آسیب شناسی حکومت اسلامی. فرقهای ماهوی انقلاب اسلامی با انقلابهای دیگر: حکومت اسلامی بسان هیچ یک از حکومتهای موجود نیست، در مثل (استبدادی) نیست، تا رئیس دولت مستبد و خود رای باشد، مال و جان مردم را به بازی بگیرد و در آن به دلخواه دخل و تصرف کند و هر کس را اراده اش تعلق گرفت بکشد و هر کس را خواست انعام کند.54 فرقش با حکومتهای مشروطه سلطنتی و جمهوری در این است که: در حکومت اسلامی، اختیار قانونگذاری از آن خداوند متعال است.55 خدا مقام حکومت و ولایت بر مردم را به امام معصوم اعطا کرده و امام هم فقیه واجد شرایط را گمارده است و پیروی از او در واقع پیروی از امام معصوم است و مخالفت با او مخالفت با امام و به منزله انکار ولایت تشریعی الهی است. پس حکومت اسلام، چیزی جز حکومت قانون نیست56 و زمامدار باید علم به قوانین داشته باشد.57

در اندیشه امام خمینی، ماهیت انقلاب اسلامی ایران با همه انقلابها، در پیدایش، چگونگی مبارزه و انگیزه فرق دارد.58 پیدایش انقلاب اسلامی را باید (در تاییدات غیبی الهی)59 جست. اگر دست توانای خداوند نبود، امکان نداشت بر خلاف کمی جمعیت، تفرقه افکنیهای قلم و زبان بمزدان در مطبوعات و سخنرانیها و مجالس ضد اسلامی و ضد ملی، مراکز عیاشی، فحشا، قمار و مسکرات و مواد مخدر، وضع دانشگاهها و مراکز آموزشی، انزوای روحانیت، ملت بصورت یکپارچه قیام کنند.60 (... رمز بقای انقلاب اسلامی، همان رمز پیروزی آن است و رمز پیروزی را ملت می داند و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن عبارتند از: داشتن انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی و اجتماع ملت در سراسر کشور، با وحدت کلمه61 و با همان انگیزه و مقصد.)

به این گونه است که امام پیدایش انقلاب را با دو عنصر; یعنی کیفیت مبارزه و انگیزه آن، مرتبط می داند: کیفیت مبارزه را ملت از مکتب اسلام آموخته اند و به همین دلیل، دشمنان، اسلام را هدف قرار داده اند و می کوشند ملتها، بخصوص ملت ایران را از اسلام مایوس کنند.62 چون دشمنان به خوبی می دانند که توحید کلمه امت اسلامی، از کلمه توحید سربرمی آورد، بنابراین، کسی نمیتواند مقربه شعار لا اله الا الله; یعنی کلمه توحید باشد و نسبت به مسلمانان دیگر، بی تفاوت و با آنان توحید کلمه نداشته باشد. اساس تشکل امت و حدت است و اساس وحدت یک انگیزه الهی; یعنی بدون داشتن انگیزه الهی نمی توان به وحدت دست یافت و زیر سایه درخت تناور توحید نشست و از ثمرات حیات بخش آن برخوردار شد.با یاد خدا به سوی خودشناسی و خودکفایی در همه ابعادش باید پیش رفت.63

عناصر مهم حکومت اسلامی: عناصر مهمی که استخوان بندی حکومت اسلامی را به وجود می آورند و مورد توجه امام بویژه در وصیت سیاسی الهی ایشان قرارگرفته اند، عبارتند از: ملت، رهبر و شورای رهبری، و قوای سه گانه. با این حال امام سفارش های مهم و سازنده ای به همه مسلمانان و مستضعفان جهان و حتی گروهها و اشخاص مخالف نظام، دارد و این خود از سعه صدر و چشم انداز گسترده ایشان حکایت میکند.

1. ملت: امام سعادت واقعی جامعه را در تکامل روحی و تواناساز معنوی ملت می بیند و در این راستا اراده مردم را بیش تر از هر عامل دیگر دخیل می داند. او نفی نمیکند که با رهبری درست می توان مردم را هوشیار و خردمند کرد، ولی تنها اراده رهبری را کافی نمی داند، امام با این که همه تلاش خود را برای رشد و ترقی مادی و معنوی ملت ایران به کار بست، ولی هرگز اثرگذاری تلاش و اراده مردم را در پیدایش و تکامل انقلاب، نادیده نانگاشت. او پیروزی انقلاب اسلامی و استواری و پابرجایی حکومت الهی اسلام را نتیجه جهاد عظیم مردم می داند.64 بها و ارزشی که امام به ملت می داد، سبب شد، مردم در سایه رهبری ایشان، استعدادهای نهان خود را بروز دهند، اعتماد به نفس پیدا کنند و با دیدن خلوص عمل و شجاعت و حکمت رهبر خود، به کنش اجتماعی روی آورند، ارزش مکتب اسلام را در جریان عمل پی ببرند و با آن پیوندی ناگسستنی داشته باشند و در پرتو تعالیم الهی این مکتب و رهبری امام امت، در همه عرصه های داد وستد اجتماعی، به ایثار و فداکاری بپردازند، تا جایی که امام به شاگردان مکتب خود و تربیت شدگان مدرسه انقلاب، فخر می فروخت و به وجود آنان مباهات می و رزید. این است که در بخشی از وصیت خود می نویسد:

(اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانی تربیت نموده و ما همه مفتخریم که در چنین عصری و در پیشگاه چنین ملتی می باشیم.)65 امام خمینی، معتقد بود اسلام در میان ضعیفان پیدا شده است: (از میان گدایان مدینه و مکه) انبیا هم اشراف نبودند، آنان نیز از میان ضعفا و طرفدار همانها نیز بودند.66 این است که امام در میان اقشار مختلف ملت، بیش از همه، به محرومان و توده های زحمت کش ارزش قایل بود و آنان را (نور چشم) و (ولی نعمت) همه می خواند67 و جمهوری اسلامی را ره آورد فداکاریهای آنان می دانست.68 دوست داشت همه افراد ملت را در رفاه و آسایش ببیند.69 سفارش می کرد:هیچ گاه سلاح مبارزه با ظلم و استکبار و استضعاف را بر زمین نگذارید.70 به مجلس و دولت و دست اندرکاران سفارش میکند: (قدر ملت را بدانند و در خدمتگزاری به آنان، بویژه مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان، فروگذاری نکنند... ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری، تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد.)71 او، به خوبی دریافته بود: مرفهین بی درد، نه تنها به دنبال دگرگونی در جامعه نیستند، بلکه با تمام وجود با هر حرکت حق گرایانه و عدالت طلبانه ای که بخواهد بنیانهای تفکر طاغوتی را سست و پایه های حکومت عدل اسلامی را استوار سازد، مخالفت می کنند.

امام واژه مستکبرین را بر حکومتها، پادشاهان و قدرتهایی اطلاق میکند که برای اعمال سلطه بر مردم ضعیف و محروم تلاش می کنند و از نظر ایشان، مستکبران قطب مخالف مستضعفان هستند و مکتبهای الهی در طول تاریخ به حمایت از مستضعفان و برای سرکوبی مستکبران برخاسته اند. مستکبران برخلاف دارا بودن قدرت و ابهت ظاهری، از درون به شدت پوسیده و پوشالی اند و مستضعفان باید با ادامه جهاد و مبارزه، زمین را از لوث وجود این دشمان خدا و انسان پاک کنند.

نقش اثرگذار و انسان ساز اسلام، در تعالی ملت، برای امام بیش از هر کس دیگر شناخته شده بود. از این روی، از مردم می خواهد نعمت حکومت اسلامی را هم چون عزیزترین امور، قدر بدانند و از آن پاسداری کنند و در راه آن که امانت بزرگ خداوندی است کوشش کنند و از مشکلاتی که در این صراط مستقیم پیش می آید، نهراسند.72

به آنان توصیه میکند نسبت به مسوولیتهای خود حساس باشند و کارهایی که بر عهده دارند، برابر قاعده ها و ترازهای اسلامی و قانون اساسی انجام دهند: (در تعیین رئیس جمهوری اسلامی مشورت کرده و با علما و روحانیون با تقوا و متعهد جمهوری اسلامی نیز، مشورت نموده و توجه داشته باشند، رئیس جمهور و وکلای مجلس از طبقه ای باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر آنان باشند، نه از سرمایه داران و زمین خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمی توانند بفهمند.)73

و از همه ملت می خواهد که هر کس به مقدار توان و حیطه نفوذش در خدمت اسلام و میهن باشد.74 او در همان حال که در طول وصیت خود، روزگار سیاه و پرادبار پیش از انقلاب را در اذهان مجسم میکند، دورنمایی از آینده مطمئن و نوید بخش را در پیش روی ملت می نمایاند.

2. رهبر و شورای رهبری: ولایت فقیه، به عنوان تنها وجه مشروعیت حکومت در عصر غیبت، از اصول بنیادین حکومت اسلامی است. در سیستم حکومت اسلامی، رهبر نسبت به دیگران، هیچ امتیاز شخصی ندارد.رهبر و شورای رهبری، باید خود را وقف خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی و محرومان و مستضعفان بنمایند و گمان ننمایند که رهبری فی نفسه برای آنان تحفه است و مقام والائی، بلکه وظیفه سنگین و خطرناکی است که لغزش در آن اگر خدای نخواسته با هوای نفس باشد، ننگ ابدی در این دنیا و آتش غضب خدای قهار را در جهان دیگر در پی دارد. 75

3. قوای سه گانه: در حکومت اسلامی تقسیم کار نهادها و جدا بودن قوا در حکومت اسلامی: به مقننه، قضائیه و اجرائیه، یک اصل پذیرفته شده است و امام درباره هر یک از این قوا، سفارشهایی دارد:

الف. قوه مقننه: در اندیشه امام، قوه مقننه که قانونهایی کلی و بایسته اجرای نظام اسلامی را وضع میکند، از جایگاه ویژه ای برخوردار است و با ر اصلی بر دوش نمایندگانی است که با توجه به میزان تعهدشان باید برگزیده شوند، امام ضمن اشاره به آسیبهای غم انگیزی که اسلام و ایران، از مجلس شورای غیرصالح پس از مشروطه تا عصررژیم ننگین پهلوی و نیز نمایندگان ناشایسته و نوکرماب، دیده است، یکی از برجستگیها و امتیازهای این قوه را در نظام اسلامی، انتخابی بودن نمایندگان مجلس شورای اسلامی می داند که بدون دخالت دولت، و خانهای ولایات به مجلس شورای اسلامی راه می یابند. امام از همه مردم می خواهد تا با اراده قوی و خلل ناپذیر، در هر دوره انتخابات شرکت کنند و به کاندیدهای متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی رای دهند.76 از نمایندگان می خواهد با کمال حسن نیت و برادری، با هم مجلسان خود رفتار کنند و همه کوشا باشند که قانونها: اسلامی و از مسیر اسلام منحرف نباشد و از (قوانین مخالف با شرع مطهر) و (قانون اساسی) بدون هیچ ملاحظه ای جلوگیری کنند.77 (به ضروریات کشور که گاهی با احکام ثانوی و گاهی به ولایت فقیه باید اجرا شود توجه نمایند.)78 و از نفوذ (عناصر منحرف) که با (دسیسه و بازی سیاسی وکالت خود را به مردم تحمیل)79 می کنند، جلو بگیرند.

ب. قوه قضائیه: امام در بند (ح) وصیت نامه سیاسی الهی خود به امر قضاوت پرداخته و آن را از (مهمات امور) شمرده است که (با جان و مال و ناموس مردم) سروکار دارد. سفارش میکند: عالی ترین مقام قضایی از میان اشخاص متعهد سابقه دار و صاحب نظر در امور شرعی و اسلامی و در سیاست، انتخاب شود. از شورای عالی قضایی می خواهد: (امر قضاوت را که در رژیم سابق به وضع اسفناک و غم انگیزی درآمده بود، با جدیت سروسامان دهند و دست کسانی که با جان و مال مردم بازی می کنند و آنچه نزد آنان مطرح نیست، عدالت اسلامی است از این کرسی پراهمیت کوتاه کنند و با پشت کار و جدیت، به تدریج دادگستری را متحول نمایند و قضات دارای شرایطی... به جای قضاتی که شرایط مقرره اسلامی را ندارند، نصب گردند... و قضات محترم در عصر حاضر و اعصار آینده، وصیت می کنم... این امر خطیر را تصدی نمایند و نگذارند این مقام به غیر اهلش سپرده شود.)80

ج. قوه اجرائیه: اهمیت این قوه نیز در وصیت امام در ردیف دو قوه دیگر است. این قوه هم میتواند مصوبات دو قوه دیگر را به اجرا درآورد و هم میتواند در اجرای آنها خدشه وارد سازد. امام در این زمینه یادآور میشود: (گاهی ممکن است که قوانین مترقی و مفید به حال جامعه از مجلس بگذرد و شورای نگهبان آن را تنفیذ کند و وزیر مسوول هم ابلاغ نماید، لکن به دست مجریان غیرصالح که افتاد آن را مسخ کنند و برخلاف مقررات یا با کاغذ بازیها یا پیچ و خمها که به آن عادت کرده اند، یا عمدا برای نگران نمودن مردم عمل نکنند که به تدریج و مسامحه غائله ایجاد می کنند.) امام توجه مسوولان قوه اجرایی، اعم از وزرا و کارمندان وزارت خانه ها و نیروهای نظامی و انتظامی را به این نکته جلب میکند: (ایجاد زحمت برای مردم و مخالف وظیفه عمل کردن، حرام و خدای نخواسته گاهی موجب غضب الهی میشود.) نیز یادآور میشود: (همه شما به پشتیبانی ملت احتیاج دارید...81 اگر روزی از پشتیبانی آنان محروم شوید، شماها کنار گذاشته می شوید... بنابراین حقیقت ملموس، باید کوشش در جلب نظر ملت بنمائید و از رفتار غیر اسلامی انسانی احتراز نمائید.82... قوه اجرایی باید همه خدمتگزار ملت و خصوصا مستضعفان باشند.)83 امام (احتراز از هر امری که شائبه وابستگی داشته باشد) و (اهتمام به تبلیغ حق در مقابل باطل)84 را از وظایف این قوه می داند.

یکی از بخشهای حساس قوه اجرایی، نیروهای مسلح است. در حکومت اسلامی به نیروهای کارآزموده و مومنی نیازمند است که ضمن داشتن تخصص های نظامی، از روحیه مردم خواهی، ایمان و سلحشوری، برخوردار باشند. به این منظور آنها باید آموزشهای ویژه ای را ببینند. آموزش و تربیت نیروی نظامی به تعالی جامعه می انجامد و جامعه را از بیماری می رهاند.

در اندیشه امام، نیروهای مسلح بازوان قوی و قدرتمند جمهوری اسلامی بشمارند و نگهبان سرحدات و راهها و شهرها و روستاها و بالاخره نگهداران امنیت و آرامش بخشان به ملت هستند و باید مورد توجه خاص ملت و دولت و مجلس باشند.85 (هیچ یک از نیروهای نظام، اعم از نظامی، انتظامی، سپاه و بسیج و غیره نباید در هیچ حزب و گروهی وارد شوند. آنها باید خود را از بازیهای سیاسی دور نگهدارند)86 و نسبت به اسلام وفادار باشند و در این وفاداری استقامت کنند87 و هوشمندانه عمل کنند که: (بازیگران سیاسی و سیاستمداران حرفه ای غرب و شرق زده و دستهای مرموز جنایتکاران پشت پرده لبه تیز سلاح جنایت و خیانت کارشان از هر سو و بیشتر از هر گروه      [ متوجه آنهاست].) به نیروهای مسلح توصیه میکند: فداکاریهایشان را با حیله های سیاسی و ظاهرهایی بصورت اسلامی و ملی دشمنان، خط بطلان نکشند.88

مراحل شکل گیری حکومت اسلامی در بیان امام خمینی (ره)

آسیب شناسی حکومت اسلامی

یک جامعه آرمانی، به وسیله انبوهی از عوامل ویران گر تهدید میشود و آسیبهای مذهبی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی میتواند به آن راه یابد و پاکی و تمامیت آن را به خطر اندازد.

الف. آسیبهای اعتقادی و مذهبی: بدون تردید یکی از مهم ترین عوامل ویران گر یک جامعه، رویش باورهای ناسالم و نادرست دینی در میان مردم است. بزرگ ترین صدمه را اسلام از همین عقاید نامبارک دیده است. از انحرافهای جبران ناپذیر و ویران گر جامعه اسلامی، خارج کردن قرآن از صحنه زندگی و در نتیجه کشیدن خط بطلان بر حکومت عدل الهی)89 است.

این کژ روی در گذشته تا به آن جا ادامه یافت که: (نقش قرآن به دست حکومتهای جائر و آخوندهای خبیث بدتر از طاغوتیان وسیله ای برای اقامه جور و فساد و توجیه ستمگران و معاندان حق تعالی شد.)90 آنها برای قرآن (نقشی جز در گورستانها و مجالس مردگان)91 با قی نگذاشتند و کتابی که برای اتحاد مسلمین و بشریت آمده بود و کتاب زندگیشان بود، (وسیله تفرقه و اختلاف گردید.)92 با توجه به این کینه پایان ناپذیر و شناخته شده قدرتهای ابلیسی و ایادی آنها از اسلام است که امام، حفظ اسلام را در جامعه اسلامی، در راس تمام واجبات می داند.93 ابرقدرتها می خواهند ملتها از اسلام مایوس شوند، به این منظور گاهی آن را دینی ارتجاعی قلمداد می کنند و گاهی ضمن قدسی خواندن اسلام و قرآن، تنها تهذیب نفوس و تخدیر را وظیفه ادیان معرفی کرده و از توجه به دنیا و امور سیاسی، افراد متدین را باز می دارند و توجه به امور مادی و دنیوی را خلاف مسلک انبیا قلمداد می کنند. به دیگر سخن، امام در وصیت سیاسی الهی خود، مخالفان اسلام را دو دسته می داند:

1. کسانی که مدعی هستند: (احکام اسلام که هزار و چهارصد سال قبل وضع شده است، نمیتواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند... دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن، مخالف است و در عصر حاضر نمیشود کشورها از تمدن جهان و مظاهر آن کناره گیرند.)94

2. کسانی که موذیانه و شیطنت آمیز، در لفافه طرفداری از قداست اسلام، می گویند: (اسلام و دیگر ادیان الهی، سروکار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور میکند و حکومت و سیاست و سررشته داری برخلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است.) امام تفکر دوم را خطرناک و فاجعه می داند. به نظر ایشان عده ای از روحانیان و متدینان بی خبر از اسلام، تحت تاثیر این شیوه تفکر قرار گرفته اند.95 در یکی از سخنرانیهای خود پیشینه این تفکر شیطانی را به زمان بنی امیه و بنی عباس می رساند.96

امام در مقام استدلال در برابر گروه نخست می گوید: (اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشاء و انواع کجرویها و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استبعاد و حدود و قصاص و تعزیرات بر میزان عدل، برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی، کهنه شود. این دعوی به مثابه آن است که گفته شود: قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر، باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود.)97

در اندیشه امام خمینی، اسلام و هیچ مذهب توحیدی، با مظاهر تمدن، از قبیل (اختراعات و ابتکارات و صنعتهای پیشرفته) مخالف نیست و اگر مراد از تجدد و تمدن (آزادی در تمام منکرات و فحشا، حتی هم جنس بازی و از این قبیل[ است] تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن مخالف هستند.)98 امام در نقد نظریه دوم که اسلام را جدای از حکومت می داند، می نویسد: (باید به این نادانان گفت که: قرآن کریم و سنت رسول الله، صلی الله و آله، آن قدر که در حکومت و سیاست، احکام دارند، در سایر چیزها ندارند، بلکه بسیاری از احکام عبادی اسلام، عبادی سیاسی است.) ادامه می دهد: (وآنچه گفته شده و میشود: انبیا علیهم السلام، به معنویات کار دارند و حکومت و سر رشته داری دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز می کردند و ما نیز باید چنین کنیم، اشتباه تاسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملتهای اسلامی و باز کردن راه برای استعمار گران خونخوار است.)

دلیلی که امام به آن استناد میکند، این است: (آنچه مردود است، حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطه جویی و انگیزه های منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نموده اند. جمع آوری ثروت و مال و قدرت طلبی و طاغوت گرایی است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل کند و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور واقامه عدالت اجتماعی همان است که مثل سلیمان بن داود و پیامبر عظیم الشان اسلام، صلی الله علیه و اله ، و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می کردند. از بزرگ ترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادات است.)99 از ملت بیدار و هشیار ایران می خواهد این توطئه را خنثی نمایند100 و انگیزه الهی خود را از دست ندهند; زیرا وقتی انگیزه نباشد هدف فراموش میشود و تفرقه پیش خواهد آمده و پدیده ای که دشمنان اسلام و انسان، سخت می کوشند به آن دست یابند.

برای حفظ انگیزه های دینی وجود و کوشش روحانیت ضروری است و دشمنان با توجه به نقش بزرگ علماست که همیشه می کوشند تا آنها را به انزوا کشانند و از صحنه سیاسی ایران خارج سازند امام خمینی با علم به این دسیسه ها و توطئه هاست که به انزوا کشاندن روحانیت را یکی مهم ترین نقشه های سیاسی قدرتهای بزرگ می داند101 و هشدار می دهد: (آنها می کوشند بین دانشگاهیان و روحانیان عداوت به وجود آورند.)102

در برابر این ترفند، توصیه می کنند: (نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز، هرچه بیش تر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکم تر و استوارتر سازند.)103 جایگاه ویژه روحانیت در حکومت اسلامی، ایجاب میکند: روحانیان با توجه به نیازهای زمان عمل کنند و خود را به کارهای بیهوده و تکراری سرگرم نسازند و از تحجر به دور باشند و فقاهت را در احکام فردی و عبادی خلاصه نکنند و از نفوذ افراد کژ رفتار و تبهکار درمیان خود، جلوگیری کنند104، تا بتوانند فرزند زمان خود باشند و چونان روح بیدار از حریم معنویت تشیع و حکومت الهی اسلام پاسداری کنند.

ب. آسیبهای سیاسی و اجتماعی: دنبال آسیبهای دینی و اعتقادی، نوبت آسیبهای سیاسی و اجتماعی است. دشمنان جامعه اسلامی، به منظور پدید آمدن و گستراندن نومیدی در بین مردم و در هم شکستن روحیه مردم، در همه جا تبلیغ می کنند (جمهوری اسلامی هم، کاری برای مردم انجام نداد)105 و از این راه، بذر ناامیدی و حرمان را در جامعه می افشانند و مردم را از پیمودن راه تعالی باز می دارند و روح تلاش و حرکت را از جامعه می گیرند و دلمردگی و بی هدفی را در میان گروههای گوناگون مردم، رسوخ می دهند. امام، به منظور چاره اندیشی در برابر این آسیب، از مردم می خواهد تا انقلاب اسلامی ایران را با انقلابهای دیگر و نظام موجود را با نظام طاغوت مقایسه کنند، وابستگیهای عظیم خانمان سوز رژیم پهلوی، اوضاع وزارتخانه ها، مراکز عیاشی، مراکز علمی، حوزه ها و سیستم اقتصادی متعفن آن زمان را به یاد بیاورند و با نظام اسلامی تطبیق کنند.106 البته امام وضعیت موجود را ایده آل نمی داند، اما حرکت نظام را به سوی اسلامی شدن و حاکمیت عدالت اجتماعی، تلاشی خوشایند می داند.107 امام خمینی، به اشخاص و گروههایی که به مخالفت و ناسازگاری با ملت و جمهوری اسلامی برخاسته اند، هشدار می دهد: (مسیر یک ملت فداکار را نمیشود با دست زدن به دروغ پردازیهای بی سروپا و غیر حساب شده منحرف کرد.) به آنان یادآور میشود: (هرگز هیچ حکومت و دولتی را نمی توان با این شیوه های غیرانسانی و غیرمنطقی ساقط نمود.)108 از آنان می خواهد از راه اشتباه خود برگشته و با محرومان جامعه متحدشوند و برای استقلال و آزادی کشور خود، به تلاش بپردازند.109 از احزاب و گروههایی که راه خود را از راه مردم جدا می کنند، می خواهد: به ملت بپیوندند و با دولت تشریک مساعی نمایند.110 آنها را متوجه می سازد به گفته شهید مدرس: اگر قرار است ما از میان برویم، چرا به دست خود از میان برویم؟111 به همگان قدر و منزلت نعمت انقلاب را خاطر نشان می سازد و این که این نعمت بزرگ به مانند عزیزترین امور باید تلقی شده و در راه آن کوشش کرد و از مشکلات آن نهراسید.112

ج. آسیبهای اقتصادی: در جامعه طاغوتی و طاغوت زده، فاصله طبقاتی بیداد میکند. در این گونه جامعه ها انسانها از دستاورد تلاش خود بهره ای نمی برند و این رقابت سالم و سازنده نیست که بنیه مالی آنها را توانا می سازد، بلکه جداییهای ظالمانه طبقاتی و ثروتهای کلان و بادآورده، که از راه چپاول ثروتهای ملی و استثمار مردمان ضعیف جامعه فراهم می گردد، امکان بهره وری بی حد وحصر از مواهب اجتماعی و طبیعی را برای شماری معلوم الحال فراهم ساخته و عده زیادتری را دچار بحرانهای مالی و سردرگم نابرابری و ناسازگاری درآمد و هزینه می سازد. امام که در دوره حاکمیت طاغوت شاهد این فاجعه بود و آثار ویرانگر این تضادها را از نزدیک دیده و احساس کرده بود، از آن روزگار سیاه و پرادبار پیش از انقلاب اسلامی، در کتاب ولایت فقیه، چنین گزارش می دهد: (استعمارگران به دست عمال سیاسی خود که بر مردم مسلط شده اند، نکات اقتصادی ظالمانه ای را تحمیل کرده اند و بر اثر آن مردم به دو دسته تقسیم شده اند:

ظالم و مظلوم، در یک طرف صدها میلیون مسلمان گرسنه و محروم از بهداشت و فرهنگ قرار گرفته است و در طرف دیگر، اقلیتهایی از افراد ثروتمند و صاحب قدرت سیاسی که عیاش و هرزه گردند. مردم گرسنه و محروم کوشش می کنند که خود را از ظلم حکام غارتگر نجات دهند، تا زندگی بهتری پیدا کنند و این کوشش ادامه دارد، لکن اقلیتهای حاکم و دستگاههای حکومتی جا بر مانع آنهاست. ما وظیفه داریم مردم مظلوم و محروم را نجات دهیم. پشتیبان مظلومین و دشمن ظالم باشیم.)113 مطالعه آخرین پیام ماندگار امام به ملت غیور و مبارز ایران، به خوبی نشان می دهد که ایشان در آخرین لحظات حیات خود، نگران آسیبهای اقتصادی جامعه بوده است; از این روی، یادآور میشود: (اسلام، نه با سرمایه داری ظالمانه و بی حساب و محروم کننده توده های تحت ستم و مظلوم موافق است و نه با کمونیسم و مارکسیسم، اسلام سرمایه داری را به طور جدی در کتاب و سنت محکوم میکند و مخالف عدالت اجتماعی می داند.)114 برداشت کج فهمان بی اطلاع از رژیم اسلامی و از مسائل سیاسی حاکم بر اسلام، که اسلام را طرفدار بی مرز و حد سرمایه داری و مالکیت معرفی می کنند و با این شیوه، چهره نورانی اسلام را پوشانده و راه را بر کینه توزان و دشمنان اسلام باز می کنند، تا آن را چون رژیم آمریکا و انگلستان و دیگر چپاولگران غرب به حساب آورند، برداشتی نادرست می داند.

در اندیشه امام، اسلام یک رژیم معتدلی است که مالکیت را به گونه محدود می پذیرد و در سایه عمل به آن چرخهای اقتصاد سالم به راه می افتد و عدالت اجتماعی، که لازمه یک رژیم سالم است، تحقق می یابد.115

امام خمینی، منشا عقب ماندگی های اقتصادی جامعه اسلامی را وابستگی به قدرتهای بزرگ می داند که جز بردگی برای ملت ها، چیزی به ارمغان نمی آورند و با عقب نگهداشتن جامعه، آن را به بازار مصرف تبدیل و مردم را ستم پذیر بار می آورند. امام، برای مبارزه با این آسیب سفارش میکند: (باید به زندگی انسانی و شرافتمندانه روی آورد و با مشکلات مبارزه کرد و دست خود را پیش دیگران نباید دراز کرد و قدرت ابتکار را به دست گرفت.)

به مردم امیدی دهد و آینده را برای آنان، روشن ترسیم میکند: (در این مدت کوتاه، پس از تحریم اقتصادی، همانها که از ساختن هر چیز خود را عاجز می دیدند و از راه انداختن کارخانه ها آنان را مایوس می نمودند، افکار خود را به کار بستند و بسیاری از احتیاجات ارتش و کارخانه ها را خود رفع نمودند و این جنگ در تحریم اقتصادی و اخراج کارشناسان خارجی، تحفه ای الهی بود که ما از آن غافل بودیم.)116 البته امام نیازمندی جامعه اسلامی را به صنایع بزرگ کشورهای خارجی، یک امر انکارناپذیر می داند. با این حال، آن را به این معنی نمی داند که ما باید در دانشهای پیشرفته به یکی از دو قطب وابسته شویم و راه حل را در این می بیند که تا جای ممکن، نیازهای علمی در داخل کشور برآورده شود117 و در صوت ضرورت، دانشجویان باید به دول بی طرف اعزام شوند.118

د. آسیبهای فرهنگی و اخلاقی: فرهنگ یک جامعه را می توان لب آن جامعه دانست و توان و ضعف جامعه را از ضعف و قوت فرهنگ حاکم بر آن می توان بازشناخت. پیوند فرهنگها، یک امر پرهیزناپذیر است و گستردگی پیوند فرهنگی با فرهنگهای دیگر، بنیه آن را میتواند نیرومند کند، ولی هرگونه پیوندی این نتیجه را به دنبال ندارد. اگر در داد وستد فرهنگی گزینش آگاهانه صورت نگیرد، ممکن است یک جامعه عناصر بسیار مفید، اصیل و سازنده خود را از دست داده و به ازای آن امور بسیار پوچ، مبتذل و ناسازگار را وارد سیستم فرهنگی خود بکند. مهم ترین چیز در دادوستد فرهنگی، حفظ همگونی و کمال طلبی آن است.

اسلام (تعارف فرهنگی) را به عنوان فلسفه آفرینش نوع انسان می داند که در سایه آن، مردم می توانند از تجربه های ملل دیگر بهره جسته و در برابر انعطاف پذیری معقول، شکنندگی جاهل مآبانه خود را از دست بدهد، ولی این پیوند باید از روی تعارف باشد و عناصر مثبت آگاهانه گزینش شده و در سیستم شاداب و زنده نظام اسلامی به کار گرفته شود.

از زمان فتحعلی شاه و محمد شاه قاجار، که کم وبیش پای محصلان ایرانی به اروپا باز شد، فکر اعزام محصل به خارج نیرو گرفت و مرفهان که از این توانایی برخوردار بودند، به جهان غرب رفتند و در نخستین جرقه هایی که از این برخورد حاصل شد، به دلیل ناآگاهی به گذشته های اسلام و ایران و گرایش به هوسرانی و بهره مندی از مواهب و لذتهای مادی، زبان به ستایش غرب گشودند و شیوه زندگی اروپائیان را در پیش گرفتند.

روحانیان و متفکران متعهد چون: شهید سید حسن مدرس که متوجه پیامدهای این پیوند نابرابر فرهنگ ایران و جهان غرب بودند، به مخالفت برخاستند: وی در جلسه 217 دومین دوره مجلس شورای ملی در صفر 1329ه.ق. درباره رفتن محصلان ایرانی به خارج از کشور، هشدار داد: (در این مدت عمری که داشته ایم خیلی از شاگردها به اروپا رفتند و خیلی از پولهای این مملکت را در آن جا خرج کردند، ولی نقص مملکت ما کم نشده است.)119

به این ترتیب روشنفکرانی از قماش: آخوند زاده، میرزا ملکم خان ناظم الدوله و تقی زاده دستاورد تولید فلسفه ها و سیاستهای فرهنگی غرب، هرگز نتوانستند در قلب مردم ما جای داشته باشند، چون بیش تر آموخته هایشان با فرهنگ بومی این سرزمین، ناسازگار بود. آنان خود را در آیینه بیگانگان می دیدند و هویت خود را در فرهنگ غرب لمس می کردند و این بالاترین حد غرب زدگی فکری است. این بود که تجددخواهی، کم کم در ایران رونق گرفت و روش و منش اروپائیان به صورت یک قانون اجتماعی فراگیر شناخته شد. نوگرایان، با باری از دلباختگی به شرق و غرب، در این اندیشه بودند که آیینها، سنتها و مذهب و ارزشهای مذهبی و اسلامی، به عنوان عوامل عقب ماندگی ملی کنار گذاشته شوند و در عوض فرهنگ و تمدن ایران باستان زنده شود. شماری از آنان با یاد گذشته های بس دور ایران، پستی ها و کمبودهای خود را جبران می کردند و شماری دیگر، با تمسک صد درصد به دامن غرب، هویت خود را از یاد برده، به سایه فرهنگ مبتذل و عفن غرب پناه می جستند. چشم شماری از آنان نسبت به فریبکاری های استعمار غرب و شرق بسته بود و شماری دیگر به دلیل از هم گسستگی فکری، خود را در برابر آن لاعلاج می یافتند. با ظهور رضاخان، تجددخواهان ملی گرا، ارکان رژیم رضاخان را تشکیل دادند. آنان وانمود می کردند: در برابر افکار جهانگیر و فراگیر غرب، راهی جز پناه گرفتن در دامن آن نیست. این بود که مصرف زدگی، میل به زرق و برق و زیب و زیور و تجمل، اوج گرفت و ابتکار عمل به دست جهان غرب افتاد. آنان، با برانگیزاندن خواسته های حیوانی، خودباختگان و غرب زدگان را به دنبال خود می بردند و زیان آن دامن توده ها را می گرفت. امام شناخت دقیقی از هویت روشنفکران غرب زده داشت و آنان را افرادی غیرکارآمد در امور جامعه می دانست و در یکی از سخنرانی های خود، آنان را مخاطب قرار داد و گفت: (شما که مسیرتان غیراسلام است، برای بشر هیچ کاری نمی کنید.)120

امام آسیبهای فرهنگی را در سه نکته کلی بیان کرده است: انحراف مراکز علمی و آموزشی، بیگانگی از هویت تاریخی و فرهنگی و رواج فساد و کم رنگ شدن ارزشهای اخلاقی.

1. انحراف مراکز علمی و آموزشی: موضع امام درباره نهادهای علمی و آموزشی نوین، به عنوان دستاورد وارداتی و غیربومی، موضعی هوشمندانه و حکیمانه است. امام به خوبی توجه دارد که: استقلال و ناوابستگی آن، به خاطر استقلال جامعه علمی و اندیشه ورزان آن است. با این دید است که امام (دانشگاه را در راس امور می داند) که مقدرات یک کشور بسته به آن است.121 در جایی دانشگاه را کشوری می داند که اگر اصلاح شود، کشور اصلاح میشود و با انحراف آن، کشور به انحراف کشیده میشود.122 فساد جامعه، در دوره ستم شاهی را نیز، ناشی از تباهی دانشگاه ها و مدارس می داند.123 به باور ایشان، زمانی میسر است دانشگاه اسلامیشود که خوی و خلق حاکم بر این مراکز علمی و محتویات علمی آن، با مقاصد عالی اسلام همسو باشد. علم ماعدای ایمان فساد می آورد.124

امام، معلمان و استادان را رکن اصلی نهادهای آموزشی می داند و از همه آنان می خواهد تا خود را تهذیب کنند، تا حرفشان بتواند در دیگران اثر بگذارد. بر این باور است: از مدرسه باید آغاز کرد و دانشگاه دیر است و معلمان باید احساس کنند که پیش خدا مسوولند.125 نگرانی امام تنها ناشی از آثارمستقیم نهادهای آموزشی نیست، بیش تر توجه ایشان به آثاری است که کم کم و آهسته آهسته و ناپیدا بر روی انسان و جامعه می گذارند; از این روی تاکیدی که امام خمینی در زمینه پاسداری از حریم دانشگاهها و مراکز تعلیم و تربیت در برابر تهاجم جهان غرب دارد، از همه زمینه ها بیش تر است.

ایشان در بخشی از وصیت خود می نویسد: (به همه نسلهای ملل توصیه می کنم که: برای نجات خود و کشور عزیز اسلام، آدم سازی دانشگاهها را از انحراف و غرب و شرق زدگی حفظ و پاسداری کنید و با این عمل انسانی اسلامی خود، دست قدرتهای بزرگ را از کشور قطع و آنان را ناامید نمایید.)126 امام، بخش مهمی از ضربه های بنیان برافکن و تباهی آفرین را که بر ایران و اسلام وارد شده، ناشی از دانشگاهها دانسته و می نویسد: (اگر دانشگاهها و مراکز تعلیم و تربیت دیگر، با برنامه های اسلامی و ملی در راه منافع کشور به تعلیم و تهذیب و تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان جریان داشتند، هرگز میهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن آمریکا و شوروی فرو نمی رفت و هرگز قراردادهای خانه خراب کن بر ملت محروم غارت زده تحمیل نمی شد و هرگز پای مستشاران خارجی به ایران باز نمی شد و هرگز ذخایر ایران و طلای سیاه این ملت رنجدیده در جیب قدرتهای شیطانی ریخته نمی شد و هرگز دودمان پهلوی و وابسته های به آن، اموال ملت را نمی توانستند به غارت ببرند و در خارج و داخل، پارکها و ویلاها بر روی اجساد مظلومان بنا کنند و بانکهای خارج را از دسترنج این مظلومان پر کنند و صرف عیاشی و هرزگی خود و بستگان خود نمایند.)127

به منظور آسیب زدایی از این مراکز علمی، سفارش میکند: (نگذارند عناصر فاسد دارای مکتبهای انحرافی با گرایش به غرب و شرق، در دانشسراها و دانشگاهها و سایر مراکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند.)128

2. بیگانگی از هویت تاریخی و فرهنگی: از دیگر نقشه های شوم قدرتهای بزرگ، بیگانه ساختن کشورهای اسلامی از خویشتن تاریخی و هویت اصیل فرهنگی خود است. و نتیجه آن این بوده است که ملتهای مسلمان: (خود را و فرهنگ خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والا تر و آن قدرت را قبله گاه عالم دانستند و وابستگی به یکی از دو قطب را از فرایض غیر قابل اجتناب معرفی نمودند.)129 امام خاطر نشان می سازد: (آنها باید بدانند نژاد آریا و عرب از نژاد اروپا و آمریکا و شوروی[ کم ندارد].)130 بزرگ ترین ابزار تبلیغاتی غرب در زمینه بیگانه سازی فرهنگی، برخورداری از رسانه های عمومی: رادیو و تلویزیون، مطبوعات، سینما و تاتر است که مهم ترین ابزار انتقال فرهنگ در عصر حاضر به شمار می روند. امام در وصیت سیاسی الهی خود از نقش تلویزیون، در رژیم گذشته یاد میکند و می نویسد: هدف گردانندگان آن، بی هویت ساختن، ملت ایران بود:

(فیلمهای تلویزیونی، از فرآورده های غرب یا شرق بود که طبقه جوان، زن و مرد را از مسیر عادی زندگی و کار و صنعت و تولید و دانش منحرف و به سوی بی خبری از خویش و شخصیت خود، یا بدبینی و بدگمانی به همه چیز خود و کشور خود، حتی فرهنگ و ادب و مآثر پرارزش که بسیاری از آن با دست خیانتکار سودجویان به کتابخانه ها و موزه های غرب و شرق منتقل گردیده است.)131

امام خمینی، نخستین فقیهی است که در باره آثار باستانی، در آثار فقهی خود از جمله در تحریر الوسیله بحث کرده و نگهداری آنها را ضروری و این آثار را از انفال عمومی برشمرده و نگهداری از آنها را وظیفه حکومت اسلامی دانسته است.132 فتوای امام، برخلاف منافع غرب بود. غربی که با غارت آثار تاریخی و فرهنگی جهان اسلام، می کوشد هرچه بیش تر آنها را از خود بیگانه نگهدارد و مانع از شکل گیری اعتماد به نفس ملتها شود. روندی که از زمان قاجار آغاز شد و با ورود باستان شناسان فرانسوی، چون: ژان دیولافوا، هزاران تن از اشیای عتیقه و میراث باستانی این سرزمین به تاراج رفت.133

3. ترویج فساد و به انحراف کشیدن جوانان: از بزرگ ترین شگردهای جهان غرب برای درهم کوبیدن انقلاب اسلامی ایران، گسترش فساد در جامعه است: (تروج مراکز فساد و عشرتکده ها و مراکز قمار و لاتار، فروش کالاهای تجملاتی، اسباب آرایش، بازیها، مشروبات الکلی، از نقشه های شیطانی غرب و شرق و غرب زده و شرق زده، در میهن اسلامی است.)134

امام از همه گروهها، بویژه جوانان می خواهد که خودشان شجاعانه در برابر کژرویها به پاخیزند135 از آنان می خواهد: استقلال، آزادی و شرافتهای انسانی را، گرچه با تحمل زحمت و رنج، فدای تجملات و عشرتها و بی بند و باریها نکنند، چون منظور غرب، چیزی جز تباهی و اغفال جوانان از سرنوشت کشور و چاپیدن ذخایر ملتها نیست.

نتیجه کلی بحث:

1. حکومت اسلامی، از تاریخی معادل تاریخ اسلام برخوردار است، ولی نمونه های عینی را به جز نظام اسلامی موجود، در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و دوران امامت علی بن ابیطالب علیه السلام می توان جست.

2. پیش از امام خمینی، بحث حکومت اسلامی و ولایت فقیه، از مباحث عمده فقه سیاسی و مورد توجه همه فقهای برجسته شیعه بوده است.

3. حکومت اسلامی در سه مرحله، در بیان و بنان امام خمینی سامان یافت:

الف. مرحله (ذهنیت) که از سال 1342 آغاز و با تدوین کتاب (ولایت فقیه) در سال 1348 به کمال رسید.
ب. مرحله (عینیت) از سال 1357 آغاز و با ارتحال امام خمینی در سال 1368 به اوج خود رسید .
ج. مرحله (وصایت) که در برگیرنده آخرین و صایای سیاسی الهی امام خمینی است و پس از ارتحال وی آغاز میشود.

4. بیش ترین توجه امام در همه مراحل شکل گیری حکومت اسلامی، روی روشنگری مشروعیت حکومت اسلامی، حدود و اختیارات ولی فقیه و آسیب شناسی آن بوده است.

مراحل شکل گیری حکومت اسلامی در بیان امام خمینی (ره)

پی نوشتها:

1. تنبیه الامه و تنزیه المله، یا حکومت از نظر اسلام)، با مقدمه و پاورقی و توضیحات سید محمود طالقانی/17، شرکت سهامی انتشار، تهران.
2. همان/43.
3. همان /51 52.
4. همان/53.
5. همان/49.
6. همان/32.
7. همان/47.
8. همان.
9. همان/55.
10. همان 59 60.
11. (صحیفه نور)، رهنمودهای امام خمینی، ج1/73، وزارت ارشاد.
12. همان.
13. همان، ج1/90.
14. (ولایت فقیه)، امام خمینی/14، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
15. همان/15.
16. همان.
17. همان/16.

18. همان.
19. همان/20.
20. همان/17.
21. (کتاب البیع)، امام خمینی، ج2/461، اسماعیلیان.
22. (اصول کافی)، کلینی، ج1/46، دارالتعارف، بیروت.
23. (وسائل الشیعه)، شیخ حر عاملی، ج18/65، دار احیاءالتراث العربی، بیروت.
24. (اصول کافی)، ج1/38.
25. (وسائل الشیعه)، ج18/99.
26. (اصول کافی)، ج1/34.
27. (کتاب البیع)، ج2/473.
28. همان/496.
29. همان/467.
30. پاسخ امام خمینی به نامه اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان در اروپا، 10/3/1349.

31. پاسخ امام خمینی به نامه دانشجویان مسلمان مقیم اروپا، 6/2/1350.
32. (صحیفه نور)، ج2/47. سخنان امام خمینی به مناسبت جشنهای 2500ساله 6/3/1350.
33. همان، ج2/153.
34. همان.
35. همان، ج3/69. سخنان امام خمینی در مورد توبه و تعهدات دروغین شاه17/8/1357.
36.پیام امام خمینی به طلاب علوم دینی، دانش آموزان و دانشجویان سراسر کشور 16/7/1357.
37. همان، ج2/231 235. سخنان امام خمینی درمورد ابعاد سیاسی عبادی احکام اسلام و کیفیت حکومت اسلامی 16/7/1357.
38. همان/203. مصاحبه امام خمینی با خبرنگار فرانس پرس 3/8/1357.
39. همان، ج20/170.
40. همان /128. پیام براءت به زائران بیت الله الحرام 6/5/1366.
41. همان.
42. همان/129.
43. همان.
44. همان.
45. همان/130.
46. همان، ج7/73. سخنان امام خمینی به وزیر امور خارجه ترکیه 21/3/1358.
47. همان/169. سخنان امام خمینی، خطاب به وزیر اقتصاد و دارایی و معاونین این وزارتخانه 31/3/1358.

48. همان/24. سخنان امام خمینی در جمع هیات شرکت کننده در سمینارمحاسبات وزارت دارایی، 10/4/1358.
49. همان، ج5/23. پیام رادیو تلویزیونی امام خمینی، پس از رفراندم جمهوری اسلامی 12/1/1358.
50. همان، ج21/47.
51. همان.
52. (الذریعه)، آقا بزرگ تهرانی، ج25/107، اسلامیه، تهران.
53. همان، ج25/106.
54. (ولایت فقیه)/33.
55. همان.
56. همان/34.
57. همان/37.
58. (صحیفه انقلاب اسلامی)، وصیت نامه امام خمینی/10 11 موسسه فرهنگی قدر ولایت.
51. همان/10.
60. همان.
61. همان/12.
62. همان/13.
63. همان/59 60.
64. همان/21.
65. همان/19.

66 . (صحیفه نور)، ج4/59.
67. (صحیفه انقلاب اسلامی)/21.
68. همان.
69. (صحیفه نور)، ج5/259.
70. همان، ج19/296.
71. همان، ج20/235.
72. (صحیفه انقلاب)/21.
73. همان/31.
74. همان/29.
75. همان.
76. همان /28 29.
77. همان/30.
78. همان.
79. همان.
80. همان.
81. همان/35.
82. همان/36.
83. همان/35.
84. همان/36 37.
85. همان/40.
86. همان/42.
87 . همان.
88. همان/41 42.
89. همان/2.
90. همان.
91. همان.
92. همان.
93. همان/7.
94. همان/13.
95. (صحیفه نور)، ج/232.

97. (صحیفه انقلاب)/14.
98. (همان)/15.
99. همان.
100. همان.
101. همان/22.
102. همان.
103. همان/23.
104. همان/34.
105. همان/16.
107. همان/18.
108. همان/46.
109. همان/47.
110. همان/49.
111. همان/50.
112. همان/21.
113. (ولایت فقیه)، /42 43، امیرکبیر.
114. (صحیفه انقلاب)/54.
115. همان.
116. همان/42 43.
117. پیام امام به مناسبت پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی22/11/1362.
118. همان.
119. (مدرس در پنج دوره تقنینه مجلس شورای ملی) به کوشش محمد ترکمان، ج1/16، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران.
120. (صحیفه نور)، ج7/55.
121. سخنان امام خمینی، در جمع کارکنان صنایع دفاع ملی، 26/10/1361.
122. سخنان امام خمینی، در جمع هیئت امنای روسای دانشکده های دنشگاه ملی، 22/9/1360.
123. (دیدگاهها و رهنمودهای امام خمینی درباره مسائل فرهنگی)/155 156.
124 . (صحیفه نور)، ج17 / 108 .
125 . سخنان امام خمینی در دیدار با فرماندهان، سرپرست مربیان و... 28/9/1361.
126 . (صحیفه انقلاب)/28.
127. همان/39.
128. همان/40.
129. همان/23.
130. همان/ 26.
131. همان/44.
132. (تحریر الوسیله)، امام خمینی، ج1/315، کتاب خمس (القول فی الانفال).
133. (سفرنامه خاطرات کاوشهای باستان شناسی شوش) اثر مادام ژان دویلا فوا، ترجمه ایرج فرهوشی، دانشگاه تهران.
134. (صحیفه انقلاب)/ 44 45.
135. همان/40.

مراحل شکل گیری حکومت اسلامی در بیان امام خمینی (ره)

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا