اصطلاحات فقه، فقیه، ولایت فقیه

تعداد کلمات 902 / زمان تقریبی مطالعه : 3 دقیقه
اصطلاحات فقه، فقیه، ولایت فقیه
آشنایی با اصطلاحات فقه، فقیه و ولایت فقیه

اصطلاحات فقه، فقیه، ولایت فقیه

در این بخش از ضیاءالصالحین بصورت مختصر و مفید اصطلاحات فقه، فقیه و ولایت فقیه را بازتعریف خواهیم کرد. در ادامه با ما همراه باشید.

اصطلاحات فقه، فقیه، ولایت فقیه

پرسش:

اصطلاحات فقه، فقیه و ولایت فقیه را تعریف نمایید.

(تعاریف فقه‏ تعریف فقیه، ‏ولایت فقیه و‏ ولایت مطلقه فقیه) 

پاسخ:

1. کلمه «فقه» در لغت به معنای فهم، آگاهی و دانایی است؛ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج 4، ص 442.خواه مربوط به دین باشد و یا چیز دیگر. در کتاب لسان العرب معنای «فقه» فراتر از مطلق دانستن است و منظور از آن علم و دانستنی است که همراه با دقت نظر و استنباط باشد.ابن منظور، لسان العرب، ج 10، ص 305..

«فقه» در اصطلاح؛ به معنای علم و آگاهی دقیق نسبت به علوم دین و احکام الهی و توان استنباط آنها از طریق ادله تفصیلی (کتاب، سنت، عقل و اجماع) است. «فقه» یکی از شاخه‏های علوم دینی و عبارت است از: «علم به احکام شرعی از طریق استنباط و اجتهاد».میراحمدی‏زاده، مصطفی، رابطه فقه و حقوق.

2. «فقیه» کسی است که در علوم اسلامی تخصّص دارد و احکام الهی را از ادله آن استنباط می‏کند.

3. «ولایت» معانی مختلفی دارد. ریشه لغوی آن (ولی) به معنای قرب، اتصال و پیوند دو یا چند شی‏ء است. از پیوند عمیق دو شی‏ء، ولایت پدید می‏آید.راغب اصفهانی، المفردات فی غرایب القرآن، ص 533.ولایت به «تکوینی» و «تشریعی» تقسیم می‏شود:              

ولایت تکوینی‏

«ولایت تکوینی» به معنای تصرف در موجودات و امور تکوینی است. چنین ولایتی از آن خدا است. اصل پیدایش، تغییرات و بقای همه موجودات به دست او است و همه تحت اراده و قدرت خدا قرار دارند. خداوند متعال مرتبه‏ای از این ولایت را به برخی از بندگانش اعطا می‏کند. معجزات و کرامات انبیا و اولیا، از آثار همین ولایت تکوینی است. آنچه در ولایت فقیه مطرح است، «ولایت تکوینی» نیست.

ولایت تشریعی‏

«ولایت تشریعی» دو قسم است:

1: قانون‏گذاری: بر اساس توحید ربوبی، هرگونه قانونی که انتساب به خداوند نداشته باشد، به شرک در تشریع منتهی می‏شود: (إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِسوره یوسف (12)، آیه 67.و فقط کسی مجاز به جعل قانون است که از طرف خداوند، مأذون باشد، مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و امامان معصوم علیهم السلام، قرآن در این باره می‏فرماید: (وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی‏ عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوی‏)؛ سوره نجم (53)، آیات 5-3..

امام صادق علیه السلام نیز فرموده است: «فما فوّض الله الی رسوله، فقد فوّض الینا»؛بحارالانوار، ج 15، ص 332..

آیت الله معرفت در توضیح این موضوع می‏نویسد: «اینان حامل ودایع نبوت بودند و طبق تعلیم و تربیت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و تأیید روح القدس، بینش واقعی لازم را دارا بودند و بر ملاکات اصلی احکام، نسبت به پیشامدها کاملاً واقف بودند و بر حسب رخدادهای زمانه و مصالح مقتضی، تشریع احکام می‏نمودند».ولایت فقیه، ص 162.

زمان غیبت نیز فقیه جامع شرایطی که به کتاب و سنت آشنایی دارد، نسبت به اوضاع و احوال زمانه آگاه است، مقتضیات زمان و مکان را تشخیص می‏دهد و از تقوا و پارسایی نیز برخوردار است؛ از سوی معصومین علیهم السلام، مأذون است تا به وضع قوانین متغیر در چارچوب احکام و آموزه‏های اسلامی و مصالح جامعه اسلامی بپردازد. جعل چنین ولایتی برای فقیه جامع شرایط، نه تنها منافاتی با ولایت تشریعی و حاکمیت خداوند ندارد؛ بلکه شأنی از شؤون ربوبیّت الهی و در طول آن است.{ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، حقوق و سیاست در قرآن، ص 162.}

2: زعامت و رهبری: از دیدگاه اسلامی، انسان یکتاپرست، نباید از هیچ فرد یا نهادی، فرمان ببرد و کسی را ولی، سرپرست و ارباب خود قرار دهد و بی‏چون و چرا مطیع او گردد:

(اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَسوره توبه (9)، آیه 31.«اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جای خدا به الوهیّت گرفتند، با آنکه مأمور نبودند جز اینکه خدایی یگانه را بپرستند که هیچ معبودی جز او نیست. منزّه است او از آنچه [با وی ]شریک می‏گردانند».

مگر آنکه خداوند سبحان برای او چنین حقی را جعل و تشریع کرده باشد. قرآن فرموده است: (النَّبِیُّ أَوْلی‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ سوره احزاب (33)، آیه 6.«پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزدیک‏تر] است» نیز (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَسوره مائده (5)، آیه 55.«ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده ‏اند: همان کسانی که نماز برپا می‏دارند و در حال رکوع زکات می‏دهند».

بر اساس این آیات خداوند ولایت تدبیری و حق اداره و تنظیم اجتماعی را برای پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام تشریع کرده است و تنها آنان هستند که می‏توانند حاکمیت سیاسی و زمامداری جامعه را در دست گرفته و در رأس هرم قدرت باشند.

بر اساس دلایل گوناگونی، چنین ولایتی از طرف ائمه اطهار علیهم السلام به فقیهان واجد شرایط واگذار شده است و آنان به نیابت از معصومین علیهم السلام، علاوه بر حق قانون‏گذاری -با قیود و شرایطی که بیان شد دارای ولایت زعامت و رهبری جامعه بوده و موظف به تدبیر، سرپرستی و تنظیم اجتماعی، جامعه اسلامی هستند.

در هر صورت معنای اصطلاحی «ولایت» عبارت است از: «تصدی امر و اداره حکومت».نوروزی، محمد جواد، نظام سیاسی اسلام، ص 187 و ر.ک: آیت الله جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، نشر اسراء، 1378، صص 125-123.

4. «ولایت فقیه»؛ یعنی، رهبری سیاسی جامعه اسلامی به وسیله فقیه عادل و با تقوا و دارای شرایط لازم رهبری.

Share