رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
آیة الله جعفر سبحانى؛

پرورش فضایل و تعدیل غرایز، پشتوانه‏ ی اجرایی و منبع کشف برخی از ارزش ها/بخش دوم

تاریخ انتشار:
بهشت و جهنم

بخش مهمى از دستورات اجتماعى آیین اسلام مربوط به موضوع رهبرى تمایلات درونى است که به برخى به صورت گذرا اشاره مى کنیم:
1. در اعمال غریزه ى خشم، دفاع از جان و مال را لازم دانسته وکشته شدن در این طریق را شهید نامیده و در عین حال خونریزى بى هدف و تعدى فراتر از حد لزوم را ممنوع اعلام کرده و مى فرماید:
«...فمن آعتدى علیکم فآعتدوا علیه بمثل ما آعتدى علیکم وآتقوا الله وآعلموا ان الله مع المتقین » (بقره/194) .
«اگر کسى بر شما تعدى کرد، به عنوان مجازات به همان اندازه بر او تعدى کنید و از زیاده روى در انتقام بپرهیزید خدا با پرهیزگاران است » .
2. اعمال غریزه جنسى، مایه بقاى انسان است، از این جهت در تعدیل این غریزه کوشیده است که اعمال آن از طریق زناشویى صورت بگیرد، و فرموده است: «النکاح سنتى ومن اعرض عن سنتى فلیس منى ». (2)
«ازدواج از سنت هاى من است کسى که از سنت من روگردان گردید، از من نیست » .
و در نتیجه از دو چیز که نقطه مقابل آن است جلوگیرى نموده است:
الف) رهبانیت و عزب گرایى.
ب) زنا و روسپى گرى.
درباره انحراف نخست فرموده است: «لا رهبانیة فى الاسلام » ، و نیز کردار راهب و راهبه ها را، بدعتى در آیین مسیح اعلام نموده است و فرمود:
«...ورهبانیة ابتدعوها ما کتبناها علیهم...» (حدید/27) .
«تجردگرایى که از جانب خود ابداع کرده و ما بر آنها ننوشته بودیم » .
و در مورد انحراف دوم مى فرماید:
«ولا تقربوا الزنى انه کان فاحشة وساءسبیلا» (اسراء/32) .
«به زنا نزدیک نشوید، بسیار زشت و راه بدى است » .
3. علاقه به مال از نظر اسلام یک امر غریزى است و ریشه در وجود انسان دارد و در این مکتب، کار وکسب و فعالیت سالم پاداش بزرگ دارد وثروت حلالى که انسان پس از خود، به جاى گذارد، نام خیر دارد چنان که مى فرماید: «...ان ترک خیرا...» (بقره/180)، در عین حال از دنیا پرستى، و دنیاگرایى که ثروت از مسیر وسیله، بیرون رفته و به صورت هدف در آید، جلوگیرى کرده است، و دنیاخواهى را اساس هر کار خطا و زشت دانسته است چنان که مى فرماید: «حب الدنیا راس کل خطیئة » .
انسان وجامعه در حال رشد وحرکت در سایه تعدیل این غرایز به کمال مى رسد و اگر جامعه بشرى دچار فساد و بدبختى مى گردد، معلول طغیان این غرایز است.
مطالعه کتابهاى فقهى و اخلاقى وحدیثى در مسایل مربوط به اخلاق و غرایز نفسانى این حقیقت را کاملا روشن مى سازد.
ج) ضامن اجراى ارزشهاى اخلاقى
رابطه ى دین را با اخلاق از دو دیدگاه مى توان مطالعه و بررسى نمود:
1. نقش دین به معنى تکالیف و دستورات دینى، در مورد اصول اخلاقى.
2. نقش دین به معنى عقیده به ماوراى طبیعت و روز سزا.
تاثیر دین به معنى نخست، در پرورش اخلاقى و تعدیل غرایز خلاصه مى گردد و درباره هر دو سخن گفتیم.
اکنون موقع آن رسیده است که نقش دین به معنى اعتقاد به فراسوى ماده را در مورد اصول اخلاقى توضیح دهیم.
نقش دین در این مورد، در ضمانت اجرایى خلاصه مى گردد، زیرا اصول اخلاقى و تمام برنامه هاى تربیتى، در صورتى سازنده است که ضامن اجراى محکمى داشته باشد; زیرا در مواقع طغیان غرایز و طوفان شهوات و شعله ور گردیدن تمایلات نفسانى، وجدان و تربیت درهم شکسته مى شود، در این موارد قدرتى فزون تر از نیروى وجدان و تربیت لازم است، که انسان را در حد اعتدال نگاه دارد.
وجدان اخلاقى و سجایاى انسانى هر چند در مواردى انسان را از تعدى و فزون خواهى باز مى دارند، ولى هر دو عامل در برابر غرایز توفنده کاهى است در برابر سیل ویرانگر، زیرا در این شرایط چشم انداز زندگى آنچنان تاریک و غبار آلود مى گردد که چراغ خرد و وجدان بسیار کم فروغ مى شود.
برخى از معلمان اخلاق تصور مى کنند که تدریس اخلاق و آموزش ارزشها در آراستن جوان با فضیلت و پیراسته ساختن از رذیلت کافى است، در حالى که عمل آنان بسیار مقدس و در خور ستایش است و علم و آگاهى یکى از پایه هاى عمل به ارزشها است ولى باید توجه نمود فاصله علم و عمل بسیار زیاد است و آگاهى از وظیفه ملازم با عمل به آن نمى باشد و در برابر عوامل کوبنده ى داخل و تمایلات درونى، مقاوم نیست، بلکه در بسیارى از موارد، سرنوشت همین افراد را غرایز تند و حاد به دست گرفته و به نداى خیرخواهانه عقل و دانش گوش نمى دهد، و ما در مقال بعد، درباره اخلاق برپایه آگاهى و دانش که تز افلاطون و ارسطو است سخن خواهیم گفت.
اخلاق متکى به مذهب و اعتقاد به پاداش و کیفرهاى روز بازپسین، مجرى و پشتوانه اصول اخلاقى مى باشند. اعتقاد به خدایى که از درون و برون آگاه است، خدایى که در زمین و آسمان چیزى بر او پنهان نیست، خدایى که حکمران و داور روز بازپسین است در آن روز پرونده اعمال انسان که وسیله فرشتگان مصون از خطا و اشتباه نوشته شده، بازگشایى مى شود، حتى بر این نیز اکتفا نمى شود، بلکه صورت واقعى کردار انسان در برابر او مجسم مى گردد، یک چنین اعتقاد راسخ، بزرگ ترین پشتوانه اخلاق و طبیعى ترین ضامن اجراى اصول انسانى است.
قدرت ایمان به خدا و کیفرهاى روز پسین، گاهى به درجه اى مى رسد که انسان را در برابر گناه و آلودگى «بیمه » مى کند و انسان به صورت یک عنصر معصوم در مى آید.
ج. منبع کشف برخى از ارزشها
درست است که شالوده ى فضیلت ها و ارزشها در درون ما است، و تمایلات والاى انسان، ما را به اصول ارزشها هدایت مى کند، ولى باید به این نکته نیز توجه نمود، که پایه روشنگرى انسان، بسیار محدود است، چشم انداز زندگى بسان اقیانوس فرو رفته در تاریکى است، که عقل و خرد، فطرت و نهاد بخشى از آن را روشن ساخته، و بخشهاى دیگر آن در تاریکى مطلق فرو رفته است، در این جا چراغى بزرگتر و مشعلى تابناکتر لازم است که دیگر بخشها را روشن سازد.
از این جهت دین که از افق بسیار بالا سخن مى گوید و از قوانین حاکم بر درون و برون انسان حاکم است، اطلاعات گسترده ترى در مورد ارزشها خواهد داشت و لذا مى تواند الهام بخش برخى از ارزشها باشد که از عقل و فطرت ساخته نیست، و هم اکنون به تفصیل این قسمت مى پردازیم و در کاشفیت دین از اصول ارزشها، نظرات مختلف و گوناگونى است که گاهى رو در روى یکدیگر قرار دارند.
بحثهاى پیشین ثابت کرد، بخش مهمى از اخلاق، مبتنى بر دین نیست، و حتى با چشم پوشى از دین، انسان از طریق هدایت فطرت به یک رشته از اصول پى مى برد ولى در عین حال در برخى از بخشها از وحى بى نیاز نیست اینک با مثالى روشن مى سازیم:
1. ممکن است خرد بر اثر کوتاهى دید نتواند زشتى برخى از افعال را درک کند مثلا رباخوارى با داد و ستد در نظر او یکسان جلوه کند چنان که منطق عرب جاهلیت همین بود مى گفت :
«...انما البیع مثل الربوا...» (بقره/275) .
«بیع و ربا از نظر درستى یکسان مى باشند» .
ولى وحى از افق برتر مى نگرد، این یکسان نگرى را رد مى کند و مى گوید:
«...احل الله البیع وحرم الربوا...» .
یعنى بر خلاف اندیشه عرب مشرک، خدا داد و ستد را تجویز و گذرا قرار داده، و ربا را تحریم کرده است.
چه بسا برخى بخواهند نام این نظریه را تقدم اخلاق بر دین بگذارند، ولى باید توجه نمود که این مطلب به صورت یک گزاره جزئى درست است نه به صورت گزاره کلى.
و اگر کسى مکتب اخلاقى اسلام را که در قرآن و احادیث وارد شده با مقتضیات فطرت بسنجد از عظمت اخلاق اسلام در شگفت مى ماند.
در پایان یادآور مى شویم از فیلسوف غربى به نام: توماس اکویناس نظریه اى نقل شده است با آنچه که بیان کردیم کاملا موافق است، اینک طرح نظریه او:
نظریه «توماس آکویناس » (3)
هماهنگ با نظریه عدلیه
خلاصه نظریه این است : خرد انسانى قادر به کشف حقیقت اخلاق الهى است، او خیر را نخستین مفهوم عقل عملى مى داند، و آن را چنین تعریف مى کند: «آنچه که همه خواهند، بنابراین، اولین اصل قانون چنین است، خیر باید انجام شود و از ضرر باید اجتناب کرد.
او مى گوید: ما بالطبع میل به صیانت نفس، تولید مثل، پرورش فرزندان، زندگى اجتماعى داریم و ما مى توانیم از این اصول نتیجه بگیریم که خداوند صیانت نفس را توصیه مى کند، و یا ما ، میل به مراقبت از کودکان، و اجتناب از درد و رنج داریم، بنابراین از این واقعیت مى توانیم نتیجه بگیریم خداوند کشتن کودکان بى گناه را روا نمى دارد، این قانونها مستنتج قانونهاى طبیعت ما هستند» . (4)
در این نظریه، فطریات با غرایز به هم مخلوط گردید، اصول اخلاقى در امور فطرى که ما از آن گرایشهاى بالا تعبیر مى کنیم خلاصه مى شود، در حالى که غرایز که همان تمایلات پایین است، که انسان و حیوان در آن مشترکند، ربطى به ارزشهاى اخلاقى ندارد مثلا تولید مثل و پرورش فرزندان از غرایز حیوان است و ربطى به ارزشهاى اخلاقى ندارند در حالى که کشتن فرزندان بى گناه، یک رذیله اخلاقى است که هر انسان بر زشتى آن گواهى مى دهد.
در هر حال هرگاه صاحب این نظریه، ارزشهاى اخلاقى را از خواسته درونى جدا مى کرد، آنگاه ریشه حسن و یا قبح هر دو، خلقت و آفرینش را مى دانست با نظریه اى که ما مطرح کردیم، کاملا یکى بود.
در این جا از یادآورى نکته اى ناگزیریم و آن این که:
بررسى پیوند دین با اخلاق در آن رشته اصول اخلاقى موضوع دارد، که فطرت و سرشت در کشف آنها پیشگام باشد.
و اما اصولى که خود شرع ابتکار را به دست گرفته و آنها را کشف و بیان کرده است بحث در رابطه دین با اخلاق فاقد موضوع خواهد بود، زیرا این بخش جزء دین بوده و رابطه جزء با کل است، هر چند بخش نخست نیز که فطرت آنها را کشف کرده با امضاى شرع بخشى از دین گردیده است، ولى در عین حال در میان این دو بخش تفاوتى به نحوى که بیان شد وجود دارد.
تا اینجا رابطه دین با اخلاق بیان گردیده، ولى در بیان رابطه این دو با هم مکتب هاى دیگر نیز هست که باید به طور مستقل مورد بررسى قرار گیرد، و این مکاتب درست در مقابل یکدیگر قرار گرفته و طرحهاى متفاوتى را نشان مى دهد، و عناوین آنها عبارتند از:
حاکمیت دین بر اخلاق یا نظریه تقدم دین بر آن (نظریه اشاعره) .
دین زاییده اخلاق است، تقدم اخلاق بر دین (نظریه کانت) .
نفى هر نوع رابطه میان آن دو یا اخلاق سکولاریزم.

**************************************
منبعپرسمان
**************************************
پی نوشتها:
2. وسائل الشیعة: 14.
3. ThomasApuninas.
4. Ethice and Naturd Law in Philosophy of religoin.P545-548.

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا