رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
آیة الله جعفر سبحانى؛

پرورش فضایل و تعدیل غرایز، پشتوانه‏ ی اجرایی و منبع کشف برخی از ارزش ها/بخش اول

تاریخ انتشار:
بهشت و جهنم

پرورش فضایل و تعدیل غرایز، پشتوانه  ی اجرایی و منبع کشف برخی از ارزش ها
آفرینش انسان، با میل به خوبیها، و انزجار از بدیها، به هم آمیخته، و انسان فارغ از هر نوع آموزش و فرهنگ، زیبایى و زشتى انجام امورى را درک مى نماید، مثلا از درون احساس مى کند که: راستى و درستى، وفا به پیمان، و اداى امانت، و پاسخ نیکى به نیکى، خوب و پسندیده است، همچنان که احساس مى کند که هر نوع کارى بر خلاف این ها، یعنى دروغ گویى، نادرستى، پیمان شکنى، خیانت به امانت و پاسخ نیکى به بدى دادن، زشت و ناپسند است; و در این شناخت و داورى، به معلم و آموزگارى نیازمند نبوده بلکه ملاحظه ى خود موضوع در قضاوت به نیکى و یا بدى کافى است، و اگر هم در موردى شک و تردید رخ دهد، با ارایه ى مورد شک بر اصول روشن از اخلاق، تردید برطرف مى شود.
کار خرد در مورد عقل عملى، همان کار خرد در مورد عقل نظرى است، اگر مسایل پیچیده عقل نظرى را از طریق بدیهیات آن، حل و فصل مى نماید، در مورد عقل عملى نیز همین قانون حاکم مى باشد.
کتاب آسمانى، قرآن مجید در آیاتى، بر آفرینشى بودن این نوع احساس، اشاره مى کند، و ما برخى از آیات را در این جا به طور گذرا یادآور مى شویم:
قرآن در دو مورد به هدایت تکوینى موجودات اشاره مى کند و مى فرماید:
1. «...ربنا الذى اعطى کل شى ء خلقه ثم هدى » (طه/50) .
«پروردگار ما کسى است که به هر موجودى آنچه که در خور شان او بود، داده سپس رهبریش کرده است » .
2. «الذى خلق فسوى والذى قدرفهدى » (اعلى/32) .
«خداوندى که آفرید و به تکمیل آن پرداخت وکسى که تقدیر کرد، وهدایت نمود» .
هدایت وارد در این دو آیه، همه موجودات جهان را در برمى گیرد، و واژه ى «رهبرى » حاکى از وجود هدف در آفرینش آنها است، در این صورت، هدایت تکوینى در مورد انسان، معنى وسیع و گسترده اى از هدایت در مورد گیاهان وجانداران خواهد داشت، مفاد هدایت تکوینى در غیر انسان در هدایت به شیوه زندگى خلاصه مى شود، و با پیشرفت علوم زمینه هاى شناخت این نوع هدایت آشکارتر مى شود، ولى هدایت تکوینى در مورد انسان به خاطر بالا بودن هدف خلقت، شامل هدایت هاى معنوى و شناخت فضایل و رذایل نیز مى گردد.
آیات دیگرى گواهى مى دهند که هدایت تکوینى در مورد انسان، فراتر از هدایت به شیوه زندگى مادى است مانند:
3. «ونفس وما سواها فالهمها فجورها وتقواها» (شمس/87) .
«سوگند به نفس انسانى و کسى که به تکمیل آن پرداخت، گناه و تقوا را به او الهام کرد» .
4. «الم نجعل له عینین ولسانا وشفتین وهدیناه النجدین » (بلد/108) .
«آیا براى او دو چشم و زبان و دو لب قرار ندادیم و او را به دو راه (خیر و شر) هدایت ننمودیم » .
5. «من نطفة خلقه فقدره ثم السبیل یسره » (عبس/2019) .
«از نطفه ناچیزى او را آفرید، سپس اندازه گیرى کرد، وموزون ساخت سپس راه را براى او آسان نمود» .
از این سه آیه استفاده مى شود: انسان از درون، زشتیها و زیبایى کارهاى خود و دیگران را درک مى کند و آنچنان نیست، خیر و شر نشناسد و یا راه کمال را از کژ راه تمیز ندهد.
از این بیان نتیجه مى گیریم: شالوده ى اخلاق در آفرینش ما وجود دارد، اکنون ببینیم رابطه ى دین با این شالوده چگونه است.
رابطه ى دین با اخلاق در صورتى روشن مى گردد که از شیوه ى کار دین در باره اخلاق آگاه گردیم، از بررسى آیات و روایات به روشنى استفاده مى شود که دین در مورد فضایل اخلاقى چهار نوع نقش مؤثر دارد:
1. پرورش فضایل و احیاى کرامت انسانى.
2. تعدیل غرایز سرکش و رهبرى آن.
3. پشتوانه ى اجرایى براى تحقق بخشیدن به ارزش ها.
4. منبع کشف برخى از ارزشهاى اخلاقى.
اینک درباره ى هر چهار تاثیرگذارى دین سخن مى گوییم.
الف. پرورش فضایل و احیاى کرامت
در مورد پرورش فضایل همین بس که با بیانى محکم و استوار، به عدل و داد، به راستى و درستى به حفظ عزت و کرامت نفس، احترام به حقوق، به انفاق و ایثار، و دیگر اصول اخلاقى دعوت کرده و از رذایل که همگى نقطه مقابل این صفات بارزند، باز داشته است، چه بیانى گویاتر از آیه اى که در آن، به سه نوع فضیلت فرمان داده و از سه نوع رذیلت بازداشته است.
«ان الله یامر بالعدل والاحسان وایتاء ذى القربى وینهى عن الفحشاء والمنکر والبغى یعظکم لعلکم تذکرون » (نحل/90) .
«خداوند به عدل، نیکى، و بخشش و به نزدیکان فرمان مى دهد و از فحشا (گناهان پنهانى) و منکر (گناهان آشکار) و بغى (تجاوز به حقوق دیگران) باز مى دارد، شما را اندرز مى دهد شاید متذکر شوید» .
در این آیه از شش اصل سخن گفته شده است: سه اصل نخست آن، از فضایل و باید به کار گرفته شود، و سه اصل دیگر، از مساوى و رذایل است که باید از آن دورى گردد، و قرآن با به کار بردن لفظ «یعظکم » به این نکته اشاره مى کند که این نوع دستورها، جنبه اندرزى دارد، و فکر و سخن جدیدى نیست بلکه شما آن را از درون احساس مى کنید چیزى که هست چه بسا، بر اثر غلبه خودخواهى، آنها را نادیده مى گیرید، ما مى گوییم تا به خاطر بیاورید.
امیر مؤمنان علیه السلام در یکى از سخنان خود، پیامبران را یاد آوران احکام فطرت، و بیدارگران خردهاى نهفته در درون خلقت، مى داند، تو گویى آنان در مسایل کلى عقیدتى و اخلاقى، نوآور نبوده بلکه بیشتر از روى احساس خفته انسان پرده برمى دارند، آنجا که مى فرماید:
«فبعث الله فیهم رسله، وواتر الیهم انبیائه، لیستادوهم میثاق فطرته ویذکروهم منسى نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ ویثیروا لهم دفائن العقول » . (1)
«خدا پیامبران را در میان آنان برانگیخت، و آنان را پى درپى فرستاد، تا عمل به پیمان فطرت را از آنان بطلبد، نعمت فراموش شده (توحید و اصول و اخلاق) به خاطر بیاورند و از راه تبلیغ با آنان گفتگو کنند و معقولات پنهان شده را بیرون آورند و به کار اندازند» .
بنابراین یکى از کارهاى مربوط به دین، پرورش فضایل و سجایاى نیک انسانى است، آن هم از طریق تذکر و اندرز، تا غبار غفلت را از چهره فطرت بیافشانند و شاخه هاى کج و معوج را از تنه درخت فطرت بزنند.
دین نه تنها به پرورش فضایل مى پردازد، بلکه از رشد صفات زشت و بد، جلوگیرى مى کند کافى است که در آیه یاد شده در زیر دقایقى بیندیشید آنجا که مى فرماید:
«یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم ولا تجسسوا ولا یغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه و اتقوا الله ان الله تواب رحیم » . (حجرات/12) .
«اى افراد با ایمان، از بسیارى گمانها بپرهیزید، زیرا برخى از گمانها، گناه (و بى اساس) است در امور مردم کنجکاوى نکنید، و از یکدیگر غیبت منمایید، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر خود را در حالى که مرده است بخورد، حتما این کار را بد و ناپسند مى شمارید. (غیبت برادر مسلمان مانند چنین کار است) و از مخالفت خدا بپرهیزید، خداوند توبه پذیر و رحیم است » .
این آیه از رشد سه رذیله با دلیل و برهان باز مى دارد:
1. از بدبینى بپرهیزید، زیرا بسیارى از گمان ها اساس درست ندارند.
2. در اسرار مردم کنجکاوى مکنید.
3. پشت سر مردم بدگویى مکنید، زیرا فاش کردن اسرار پنهانى مردم از طریق سخن، بسان خوردن گوشت مرده است.
تنها در سوره اى که این در آن قرار دارد بخشى از اصول اخلاقى مطرح گردیده و از طریق نصیحت و اندرز، در پرورش آنها کوشش به عمل آمده است.
در سوره انعام (آیات 151 تا 153) از ده دستور اخلاقى سخن به میان آمده که ضامن سعادت انسان در زندگى اوست و شیوه پرورش صفات نیک و ریشه کن کردن، صفات بد را به خوبى مى آموزد که ما به نقل و ترجمه آنها مى پردازیم:
«قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم الا تشرکوا به شیئا وبالوالدین احسانا ولا تقتلوا اولادکم من املاق نحن نرزقکم وایاهم ولا تقربوا الفواحش ما ظهر منها وما بطن ولا تقتلوا النفس التى حرم الله الا بالحق ذلکم وصاکم به لعلکم تعقلون ولا تقربوا مال الیتیم الا بالتى هى احسن حتى یبلغ اشده واوفوا الکیل والمیزان بالقسط لا نکلف نفسا الا وسعها واذا قلتم فآعدلوا ولو کان ذا قربى وبعهد الله اوفوا ذلکم وصاکم به لعلکم تذکرون وان هذا صراطى مستقیما فآتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ذلکم وصاکم به لعلکم تتقون » .
«بگو بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم:
1. چیزى را شریک خدا قرار ندهید.
2. به پدر و مادر نیکى کنید.
3. فرزندانتان را از ترس (فقر) مکشید ما شما و آنها را روزى مى دهیم.
4. نزدیک کارهاى زشت نروید چه آشکار وچه پنهان.
5. نفسى را که خدا محترم شمرده به قتل مرسانید، مگر به حق، این چیزى است که خداوند ما را به آن سفارش کرده تا درک کنید.
6. به مال یتیم جز به نحو احسن نزدیک نشوید تا به حد رشد برسد.
7. حق پیمانه و وزن را به عدالت ادا کنید.
8. هیچ کس را جز به اندازه توانایى تکلیف نمى کنیم.
9. هنگامى که سخن مى گویید هر چند درباره خویشاوندان، عدالت را رعایت کنید.
10. به عهد خدا وفا نمایید این چیزى است که خداوند شمارا به آن سفارش مى کند تا متذکر شوید.
این راه مستقیم من است از آن پیروى کنید و از راههاى مختلف و انحرافى پیروى منمایید که شما را از راه حق دور مى سازد، این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى کند تا پرهیزگار شوید» .
بخشى از امور وارد در این سه آیه را فضایل و بخش دیگر رذایل مى باشد و قرآن با بیان بلیغ خود، به پرورش قسمت نخست، و نابود ساختن قسمت دوم مى پردازد.
قرآن پیروى از دستورهایى که همگى در تمایلات علوى انسان و از بعد ملکوتى آن سرچشمه مى گیرد، پیروى از راه مستقیم خداوند معرفى مى کند و هر نوع انحرافى از آن را کژ راه مى شمارد و در پایان آیه نخست دستور تعقل «لعلکم تعقلون » و در آخر آیه دوم دستور یادآورى «لعلکم تذکرون » مى دهد و سرانجام به پرورش فضیلت نیک و زدودن ریشه رذایل همت مى گمارد.
ب. تعدیل غرایز سرکش
انسان با غرایز گوناگونى آفریده شده است غرایزى که با هم در تضاد و نزاع بوده و در عین حال هر یک در بقاى حیات نقش مؤثرى دارند.
«خودخواهى » در انسان که از آن به «حب ذات » تعبیر مى کنند، از غرایز حیاتى است که اصل وجود آنها ضرورى و طغیانشان بسیار خطرناک است. انسان براى حفظ خویشتن از دو نیروى غضب و شهوت بهره مى گیرد، و به مال و فرزند، عشق مى ورزد، و بر جاه و مقام بوسه مى زند، هر یک از این غرایز در بقاى انسان و ادامه زندگى، نقش مؤثرى دارد، انسان پیراسته از غضب، قوه دفاعى را از دست مى دهد و در نتیجه طعمه درندگان و درنده صفتان مى گردد، و همچنان که انسان پیراسته از شهوت، بقاى نسل را به خطر مى افکند، و یا رهیده از حب مال و فرزند، از کار و فعالیت دست مى کشد، جان خویش و فرزندان را در معرض خطر قرار مى دهد و همچنین است دیگر غرایز که اصل وجود آنها بسیار مفید و سودمند، ولى در صورت طغیان و سرکشى، زیانبار و ویرانگر مى باشند.
در حالى که انسان با این رشته از غرایز مجهز است، یک رشته تمایلات متعالى در او نهفته است که در تلطیف غرایز پیشین کاملا مؤثر مى باشد، جان او با عاطفه و مهر، عفت و پاکى، عدالت و دادگرى کرامت و ایثار، خمیر گردیده و در روح و روان او تمایلات و کششهاى ضد غرایز نخست پدید مى آورد.
نقش دین که بیانگر رابطه ى او با اخلاق هستیم، این است که غرایز متضاد و خواسته هاى درونى او به سوى کمال رهبرى مى کند به گونه اى که انسان از تمام خواسته هاى درونى به صورت زیبا بهره بگیرد، در حالى که نه سعادت او لطمه ببیند، و نه انسانیت او با خطر روبه رو شود.

 

*******************************
پی نوشتها
:
1. نهج البلاغة، خطبه 1.

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا