اشعار مناجات با امام زمان در ماه محرم
اشعار مناجات با امام زمان در ماه محرم
در این بخش از ضیاءالصالحین، اشعار مناجات با امام زمان ارواحنا له الفداء در ماه محرم را با عاشقان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به اشتراک می گذاریم. در ادامه با اشعار مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ماه محرم ما را همراهی کنید.
«اشعار مناجات با امام زمان در ماه محرم»
شب اول محرم
گریز به روضه حضرت مسلم علیه السلام
مولای ما که اشک نگاهت مداوم است
بر قلب تو همیشه غم ِشیعه حاکم است
بنگر که ما اسیر هزاران بلا شدیم
بهر نجات شیعه ظهور تو لازم است
پایان بده به غیبت خود صاحب الزّمان
دیگر بیا که غیبت تو، درد دایم است
داری به تن، لباس عزا ای غریب عصر
در سینه ی تو داغ شرربار مسلم است
داری برای غربت او گریه می کنی
او بی پناه در وسط قوم ظالم است
نامه نوشته کوفی ملعون ولی کنون
تنها به فکر رأس حسین و غنائم است
نامه نوشته کوفی و با اهل خود حسین
سمت دیار مردم بد عهد،عازم است
حالا به روی بام به وقت شهادتش
از نامه ی نوشته به ارباب ، نادم است
گردد به روی بام، سر از پیکرش جدا
زیرا برای عشق ِبه ارباب، مجرم است
صدشکر،دخترش سر او را ندیده است
ناموس او احاطه میان ِ محارم است
انگشترش نرفته به غارت به وقت مرگ
رأسش بریده شد ولی انگشت سالم است
️عبدالمحسن
۞ ۞ ۞
شب دوم محرم
آقا دوباره قلب تو غرق عزا شده
در سینه ات حسینیه ی غم به پا شده
با داغ روی داغ به همراه قافله
قلب تو هم مقیم زمین بلا شده
حق می دهم که اشک تو تبدیل شد به خون
جدّت حسین راهی کرب وبلا شده
داری ورود قافله را می کنی مرور
با داغ های عمه دلت آشنا شده
وقتی که پای عمه شده آشنای طف
لبریز آه و ناله و سوز و نوا شده
گویا که لحظه ای که رسیده به کربلا
بر داغ های روز دهم مبتلا شده
حالا به دور عمه صفی از محارم است
از محملش به سمت حرم کوچه وا شده
حالا میان اکبر وعباس وقاسم است
دردش ز یک نگاه حسینش دوا شده
می بینی ای غریب جهان چند روز بعد
زینب اسیر درد هزاران جفا شده
بر روی تل نظاره کند سوی قتلگاه
رأس حسین زینت سر نیزه ها شده
وای از زیارت تن عریان و بی کفن
جسمش میان گودی مقتل رها شده
در وقت بوسه روی رگش می کند نگاه
هر استخوان پیکر او جا به جا شده
عبدالمحسن
۞ ۞ ۞
شب سوم محرم
سامان قلب شیعه کجایی اِمامُنا
از ما چرا همیشه جدایی امامنا
در آسمان سینه ی ما شب همیشگی ست
صبح ِ امید، کی تو میایی امامنا
قسمت نشد که ثانیه ای من ببینمت
گردد ز دیده عقده گشایی امامنا
آقا بیا که برده فراقت قرار ما
بی تو نمانده هیچ صفایی امامنا
تازه ست زخم پلک دو چشمت ز اشک خون
ابری برای خون خدایی امامنا
از غُصّه ی اسیری ناموس ِ جدّ خود
صاحب بکای صبح و مسایی امامنا
حالا دگر خرابه ی شام است روضه ات
تب دار داغ شام بلایی امامنا
صاحب عزای حضرت ریحانة الحسین
در شام یا که کرب وبلایی امامنا
حتما کنار عمّه درون خرابه ای
خونین جگر ز رأس جدایی امامنا
سر را گرفته در بغل و محتضر شده
او هم نخورده آب و غذایی امامنا
گفتا: پدر نمانده به تو جای بوسه ای
زخمی ز چوب و سنگ و عصایی امامنا
دیدم لب تو چوب جفا خورد ای پدر
دیدم به روی طشت طلایی امامنا
بنگر که موی من شده از داغ تو سپید
من را بده ز غُصّه رهایی، امامنا
(عَجّل وَفاتی)است به لب مثل مادرت
خواهم شوم سه ساله فدایی امامنا
️عبدالمحسن
۞ ۞ ۞
شب چهارم محرم
گریز به روضه شهادت اولاد حضرت زینب سلام الله علیها
شب چهارم محرم
یابن الحسن، فدای تو و شال ماتمت
قسمت نشد که من بشوم یار و همدمت
ماه عزا رسیده ولی ای غریب شهر
یک شیعه نیست مستمع خیمه ی غمت
ای روضه خوان ِصبح و مسای تمام سال
با گریه سر شده شب و روز مُحرّمت
آقا دوباره روضه ی اولاد زینب است
خرج دو یاس او شده اشک دمادمت
زینب رسید نزد برادر به ناله گفت :
این دو کبوترم به فدای قد ِ خَمت
بگذار تا شهادت این لاله های من
باشد نشان عزّت من زیر پرچمت
در خیمه می روم که نبینم در این زمین
وقت شهادت دو گلم ، ناله ی دمت
شکر خدا شهید شدند و ندیده اند
درد اسارت من و آل مکرّمت
در داغ اکبرت شده موی سرت سپید
من هم شدم شریک، در این داغ اعظمت
️عبدالمحسن
۞ ۞ ۞
شب پنجم محرم
گریز به روضه حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام
شب پنجم محرم
ای منتقم که جان تو بر لب رسیده است
در روضه ها ز دیده ی تو خون چکیده است
یک دم خودت برای ظهورت دعا نما
بنگر ستم به حدّ نهایت رسیده است
بنگر که شیعه منتظرت مانده روز وشب
در زیر بار هجر تو قامت خمیده است
از بس که غیبتت شده طولانی ای دریغ
شیعه ز منکران تو طعنه شنیده است
در پشت پرده های گناهان، نگاه من
شرمنده شد که ماه رخت را ندیده است
آقا بیا به بزم عزای مه حسن
ماهی که روح بر تن هیئت دمیده است
دستان عمّه زینب خود را رها نمود
تا قتلگاه نزد عمویش دویده است
او دیده داغ قاسم و صد پاره پیکرش
حق می دهم دگر ز جهان، دل بریده است
عشق حسین را وسط بغض خارها
یاس حسن،به قیمت جانش خریده است
دستش سپر شده جلوی تیغ دشمنان
با تیر حرمله ،به مرادش رسیده است
شد آخرین فدایی راه عموی خود
حالا به روی سینه ی او آرمیده است
او هم شبیه قاسم ِ گلگون بدن ز بغض
در زیر نعل اسب عدو قد کشیده است
هر نعل تازه ای که رسیده، به همرهش
او را به نقطه نقطه ی میدان کشیده است
️عبدالمحسن
۞ ۞ ۞
شب ششم محرم
گریز به روضه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
شب ششم محرم
ای امید هل أتی ،یا حجت بن العسکری
وارث خون خدا ،یا حجت بن العسکری
یابن طاها العجل،شیعه شده بی تو ذلیل
یا معزّالاولیا ،یا حجت بن العسکری
نیست غیر از تو کسی،لایق برای رهبری
شیعیان را مقتدا ،یا حجت بن العسکری
از چه طولانی شده شام فراق روی تو
می رسد کی انتها ،یا حجت بن العسکری
شد جهنم این جهان، بی تو برای شیعیان
ای بهشت قلب ما، یا حجت بن العسکری
ای شه صحرانشین،خیمه به خیمه گشته ام
در کجا جویم تو را،یا حجت بن العسکری
روضه ها تعطیل شد،درب حرم ها بسته شد
منتقم دیگر بیا ،یا حجت بن العسکری
هیئتت برپا شده ،آقا بیا روضه بخوان
صاحب این روضه ها،یا حجت بن العسکری
سوز دل را تازه کن مجلس برای قاسم است
آن عزیز مجتبی،یا حجت بن العسکری
بی زره رفت و شده، بال و پرش از کینه ها
زخمی از سنگ جفا ،یا حجت بن العسکری
ارباً اربا شد تنش ،آن پیکر صد پاره اش
مانده زیر دست و پا ،یا حجت بن العسکری
شد میان ازدحام، در زیر نعل اسب ها
عضوعضوش جا به جا ،یا حجت بن العسکری
قد کشیده قاسم و قامت کمان شد جدّ تو
شد به راه او فدا ،یا حجت بن العسکری
️عبدالمحسن
۞ ۞ ۞
شب هفتم محرم
گریز به روضه حضرت علی اصغر علیه السلام
شب هفتم محرم
تنها طبیب عالم امکان ،ولی عصر
ای نسخه ی شفای مریضان، ولی عصر
شد دیدن جمال تو شرط حیات ما
آن جمعه ی ظهور تو ،روز نجات ما
آقا بیا که مثل تو شیعه شده غریب
دیگر شده برای وصال تو بی شکیب
رفته قرار منتظران ِ ظهور تو
دنیا شود بهشت فقط با حضور تو
وقت مرور روضه ی آب است العجل
ماتم برای داغ رباب است العجل
ای آشنای سینه ی بشکسته ی رباب
بشنو صدای ناله ی او را در آفتاب
او اقتدا به مقتل و جسم امام کرد
پس سایه را به روی سر خود حرام کرد
حالا شده ست زمزمه ی لای لای او
شرح تمام مقتل کربوبلای او
گهواره ای گرفته به روی دو دست خود
گویی که هست،داخل آن کلّ هست خود
ناله زند دوباره که ای اصغرم بخواب
شرمنده است مادر تو از نبود آب
رفته عمو به علقمه و برنگشته است
شرمنده ام که لعل لبت تر نگشته است
حالا زبان روضه ی او می شود گِلِه
از شعبه های تیر ِ چو شمشیر حرمله
لعنت به حرمله که گلم را خزان نمود
با یک سه شعبه قامت من را کمان نمود
در راه شام و کوفه شده قاتل رباب
بر روی نیزه ،رأس علی، زیر آفتاب
️عبدالمحسن
۞ ۞ ۞
شب هشتم محرم
گریز به روضه حضرت علی اکبر علیه السلام
شب هشتم محرم
تنها قرار دیده ی زهرا بیا دگر
ما را امام و رهبر و مولا بیا دگر
در پشت ابر ، نور هدایت دگر نمان
تنها نشان عالم بالا بیا دگر
در جمعه ی ظهور تو آقا فقط شود
زخم قلوب شیعه مداوا بیا دگر
حاضر که نیستی که بیایم به محضرت
عقده ز قلب غمزده بگشا بیا دگر
مقدور نیست دیدن تو با گناه من
بنگر که دیدنت شده رویا بیا دگر
ما را همیشه راز و نیاز شبانه ات
از هر گناه کرده مبرّا بیا دگر
تا کی درون خیمه ی خالی ز مستمع
هستی همیشه بی کس و تنها بیا دگر
صاحب عزای ماه محرم ،امام عصر
مجلس بدون تو شده برپا بیا دگر
بنگر گریز روضه به پایین ِ پا رسید
بین عزای اکبر لیلا بیا دگر
بنگر حسین آمده با حال احتضار
در جستجوی ثانی ِ طاها بیا دگر
قرآن پاره پاره ی جدّ غریب تو
افتاده در تمامی صحرا بیا دگر
صورت به صورت علی ِ اکبرش گذاشت
شد قامتش ز غُصّه ی او تا، بیا دگر
دشمن به آه جدّ تو خندیده وای من
او را چگونه داده تسلّی بیا دگر
از داغ اکبرش شده گیسوی او سپید
جان داده بین هلهله گویا بیا دگر
️عبدالمحسن
۞ ۞ ۞
شب تاسوعا
گریز به روضه حضرت عباس علیه السلام
شب تاسوعا
در کجایی ای تمام هست ما یابن الحسن
ای امید شیعیان ،ذُخر ِخدا یابن الحسن
ماه قرآن آمده، ای تالی اش بنما ظهور
کن تلاوت با نوای جان فزا یابن الحسن
دیده ی آلوده ام،یک لحظه رویت را ندید
لایق دیدار خود کن دیده را یابن الحسن
من گنه کردم ولی توبه نمودی جای من
چشم پوشیدی همیشه از خطا یابن الحسن
با نگاه تو رود بالا دعای نوکرت
بر ظهور خود تو هم بنما دعا یابن الحسن
چشم دریایی بده بر من که در شب های قدر
خون بگریم در عزای مرتضی یابن الحسن
اولین مظلوم عالم بود و در بین نماز
شد سرش بشکسته از تیغ جفا یابن الحسن
در حقیقت کشته ی مسمار درب خانه بود
قاتلش شد کوچه و چل بی حیا یابن الحسن
غسل بازوی شکسته جان حیدر را گرفت
درد هجر فاطمه شد بی دوا یابن الحسن
آخرش راحت شد از درد فراق فاطمه
با شهادت حاجتش گشته روا یابن الحسن
گفته ای هر جا شود حرف از عمویت حاضری
پس به بزم روضه ی سقّا بیا یابن الحسن
بر زمین خورده به صورت در کنار علقمه
چون که دست او شده ازتن جدا یابن الحسن
بعد از آن که کشته شد تنها علمدار حسین
در یم خون جدّ تو زد دست و پا یابن الحسن
ارباً اربا شد تنش با نیزه و شمشیر و تیر
پیکرش شد زخمی از سنگ و عصا یابن الحسن
رأس او از تن جدا و بر روی سرنیزه رفت
پیکرش در بین صحرا شد رها یابن الحسن
️علی مهدوی نسب
۞ ۞ ۞
شب عاشورا
گریز به روضه شب عاشورا
شب عاشورا شده آجرک الله آقا
داغ تو عظمی شده آجرک الله آقا
گوئیا امشب کنار خیمه گاه کربلا
خیمه ات برپا شده آجرک الله آقا
شاهد اشک غریبی حسین و زینبی
دیده ات دریا شده آجرک الله آقا
آخرین شب از حیات نور عین حیدر و
حضرت زهرا شده آجرک الله آقا
لحظه های آخر عمر علی ِ اصغر و
اکبر لیلا شده آجرک الله آقا
ذکر جانسوز لب اهل حرم از این به بعد
آه و واویلا شده آجرک الله آقا
در حرم ،دلواپس و لبریز اشک وناله ها
زینب کبری شده آجرک الله آقا
وای از فردا که بیند عمّه ،دلدارش حسین
بی کس و تنها شده آجرک الله آقا
از غم اکبر شده پیر و کنار علقمه
قامت او تا شده آجرک الله آقا
عصر فردا روی تل بیند که او با قتل صبر
کشته ی اعدا شده آجرک الله آقا
وا علیّا از روی تل تا کنار قتلگاه
بر لبش نجوا شده آجرک الله آقا
منزل و مأوای جسم ارباً اربای حسین
گوشه ی صحرا شده آجرک الله آقا
کربلا تا شام ، مأنوس دل اهل حرم
روی نی، سرها شده آجرک الله آقا
عبدالمحسن
۞ ۞ ۞
روز عاشورا
گریز به روضه گودال قتلگاه
روز عاشورا
ای روضه خوان صبح و مساء، صاحب الزّمان
ای داغدار کربوبلا ، صاحب الزمان
صاحب عزای عمّه ی قامت خمیده ای
خون، جای اشک، بین عزایش چکیده ای
وقت مرور ِ داغ ِ روی داغ ِ عمّه هاست
گویی که خیمه ات لب ِ گودال کربلاست
داری شبیه عمّه به خود لطمه می زنی
بشکسته از جراحت ِ رگ های گردنی
در بین خاک وخون، بدنی دست و پا زده
او را عدو برای رضای خدا زده
دارد نشان ِ سنگ و عصا روی پیکرش
رفته ز کینه، بر سر ِ سرنیزه ها سرش
اینجا شروع ماتم جانسوز عمّه است
آغاز ِ اشک ِ هر شب و هر روز ِ عمّه است
باید که عمّه همسفر ِ قاتلین شود
در ازدحام کوفه و شام بلا رود
باید میان هلهله ی کوچه های شام
پیش همه شود سپر ِ کینه های بام
باید رود به غربت ِ بازار شامیان
مهمان شود به بزم شراب حرامیان
خون از لبان رأس بریده شود روان
در اصل،قاتلش بشود چوب خیزران
️علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
۞ ۞ ۞
شام غریبان
عزیز حضرت زهرا حبیبی یا اباصالح
تویی تنهاترین تنها حبیبی یا اباصالح
حیات کلّ هستی بر حیاتت بستگی دارد
دلیل خلقت دنیا حبیبی یا اباصالح
تو هستی زندگی بخش و مسیحایی دمت آقا
مسیح ِحضرت عیسی حبیبی یا اباصالح
ببخش ای یوسف زهرا فقط یک جلوه از رویت
به یعقوب نگاه ما حبیبی یا اباصالح
نبودم لایق این که ببینم لحظه ای حتی
تو را در عالم رویا حبیبی یا اباصالح
حضور تو گنه کردم نیاوردی به روی من
منم شرمنده ات آقا حبیبی یا اباصالح
نبودم نوکر خوبی ز دست نوکری چون من
شدی آواره ی صحرا حبیبی یا اباصالح
شده از روضه هایی که تو هر صبح و مسا داری
همیشه دیده ات دریا حبیبی یا اباصالح
تو را خونین جگر کرده مصیبت های زینب در
غروب روز عاشورا حبیبی یا اباصالح
سر جدّت جدا و شدبه پیش عمه های تو
سر عمامه اش دعوا حبیبی یا اباصالح
سرش بر روی نی رفت وتن او پاره پاره شد
به زیر نعل مرکب ها حبیبی یا اباصالح
امان از آتش کینه،امان از غارت خیمه
به وقت حمله ی اعدا ،حبیبی یا اباصالح
بمیرم عمه ات زینب ،اسیر دشمنان گردد
به کوفه می رود فردا حبیبی یا اباصالح
️عبدالمحسن
افزودن دیدگاه جدید