ارتباط ساده زیستی و پیشرفت
پرسش: میان زهد (ساده زیستى) و پیشرفت چه ارتباطى است؟
پاسخ اجمالی :
زهد و ساده زیستى از جمله کمالات اخلاقى است و در متون دینى ما در باب دل نبستن به تمنّیات دنیوى تأکیدات فراوانى شده است. اما افراط و تفریط در تفسیر زهد در طول تاریخ و نادیده گرفتن سنت و سیره حضرات معصومین(ع) چهره زیباى زهد و ساده زیستى را مشوّش ساخته است. به فرموده امام موسى بن جعفر(ع): «از ما نیست آن کس که دنیاى خود را براى دینش یا دین خود را براى دنیاى خویش ترک گوید».
کدام مکتب و آیین همچون اسلام توصیه و تشویق نسبت به فراگیرى علم و کسب معرفت و جوشش و بالندگى و تلاش عقلانى دارد؟ و لذا از لحاظ تاریخى و با استناد به روایات دینى اسلام همواره به نو شدن تمایل نشان داده است اما این نو شدن لزوماً به معناى مدرنیسم و نو شدگى غربى نیست. مُدرنیته؛ یعنى نو شدن و نو شدگى و در برابر هرگونه تعلق به گذشته و سنت قرار می گیرد.
نکته حائز اهمیت این است که ترقى و پیشرفتى مورد نظر اسلام است که انسان را اسیر تمایلات نفسانى و تعلقات دنیوى نسازد، بلکه او را از هوى و هوس برهاند.
پاسخ تفصیلی :
یکى از کمالات اخلاقى انسان زهد و ساده زیستى است و در متون دینى ما در باب مخالفت با تجمّلات دنیوى و دنیاگرایى تأکیدات فراوانى شده است. در قرآن کریم خداى بزرگ به پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «به شکوفه هایى که در دست دیگران است و ما به آنان داده ایم چشم مدوز؛ زیرا ما می خواهیم آنان را با آن شکوفه ها بیازماییم ولى رزق پروردگار تو بهتر و ماندنی تر است».[1]
شکوفه هاى دنیا براى کسى میوه نخواهد داد. عالم طبیعت چنان سرد است که تا این شکوفه ها بخواهد به بار نشیند و به ثمر تبدیل شود، سرماى زودرس طبیعت از راه می رسد و شکوفه ها می ریزد.[2]
اما دیدگاه هاى مختلف در باب زهد و پارسایى در طول تاریخ موجب بروز تفاسیر گوناگون در عرصه فرایندهاى اجتماعى گشته است و متأسفانه برداشت هاى ناروا از منابع دینى و یا نادیده گرفتن سنت و سیره حضرات معصومین(ع) نحله هاى گوناگونى را پرورانده که جمعى در مسیر افراط و گروهى در وادى تفریط، چهره زیباى زهد و ساده زیستى را مشوّش ساخته اند. به گونه اى که گاهى با شنیدن واژه زهد انزوا، تنهایى، دورى از مردم و تمدن و پیشرفت و ترقى، و دعا و عبادت در گوشه اى آرام و فارغ از مشغله هاى زندگى در ذهن انسان تداعى می گردد، در حالی که این معنا واژگونه ساختن حقیقتى ارزشى و آلوده ساختن مفهومى ملکوتى است.
امام صادق(ع) می فرماید: «زهد نه آنست که مال دنیا را تباه کنى و نه آن که حلال آن را بر خود حرام گردانى. بلکه زهد آنست که اعتمادت به آنچه نزد حق است، بیش از آن باشد که در نزد خودت یافت می شود».[3]
به فرموده حضرت امیرالمؤمنین على(ع): «زهد در یک آیه از قرآن بیان شده است؛ آن جا که می فرماید: تا آن که به خاطر از دست دادن چیزى متأسّف و متأثّر نشوید و بر آنچه به دستتان رسیده فرحناک نباشید».[4]
لذا پارسایى و زهد دل بستن به امر باقى و نومید گشتن نسبت به امور فانى است. جدایى از تعلقّات دنیوى و قرب به ملکوت است. سبک بال گشتن براى پرواز در آسمان فضایل و ملکات انسانى است.
حال آیا رشد و کمال و تعلیم و تربیت و سعادتمندى مانع پارسایى است یا یاور آن؟
کدام مکتب و آیین همچون اسلام توصیه و تشویق نسبت به فراگیرى علم و کسب معرفت و جوشش و بالندگى و تلاش عقلانى دارد؟
مگر نه این است که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «علم را طلب نمائید ولو این که در چین باشد».[5] و فراگیرى آن را بر همگان ضرورى دانستند.[6]
در روایتى امیرالمؤمنین على(ع) تمام مواضع دنیا را جهل می نامد مگر جایگاه علم را که روشنى و فروغ است،[7] و این به صراحت قدر و شایستگى علم و حقارت دنیا و دلبستگى به آن را بیان می سازد.
اما در باب نسبت بین دین اسلام و پیشرفت باید گفت: از لحاظ تاریخى اسلام همواره به نو شدن تمایل نشان داده است اما این نو شدن لزوماً به معناى مدرنیسم و نو شدگى غربى نیست. واژه مدرنیته از واژه لاتین (Modernus) به معناى نو و تازه گرفته شده است. مدرنیته؛ یعنى نو شدن و نوشدگى و در برابر هر گونه تعلّق به گذشته و سنت قرار می گیرد، هر چند وجوه اشتراکى نیز با آن دارد. براى نمونه می توان به علم گرایى جهان اسلام که یکى از الگوهاى نوشدن غربى بود اشاره کرد. توجه به حقوق بشر، عقل گرایى، مدارا با مخالفان و غیر هم کیشان که همگى از مظاهر نو شدن غربى به شمار آمده اند ریشه در تمدن اسلامى داشته و برگرفته از آن هستند. بحث آزاد در حوزه معارف دینى و گریز از جزمیّت نیز از دیگر آموخته هاى تجدّد غربى از جهان اسلام است.[8]
اما نکته حائز اهمیت این است که ترقّى، پیشرفت و نو شدنى مورد نظر اسلام است که انسان را اسیر تمایلات نفسانى و تعلقات دنیوى نسازد، بلکه او را از هوى و هوس برهاند. به فرموده امام على(ع): هر آن علمى که مورد تأیید و امضاء عقل نباشد گمراهى و ضلالت است.[9] وقتى تساوى دو روز انسان از منظر اسلام غبن و خسران محسوب گردد این بهترین معناى رشد و بالندگى است.
براى اطلاع بیشتر روایاتى چند درباره موضوع بحث ذکر می گردد.
امام صادق(ع): «کسى که از مقتضیات زمان خود آگاه است مورد هجوم اشتباهات واقع نمی شود».[10]
امام على(ع): «سزاوار است انسان عاقل رأى خردمندان را به رأى خود بیفزاید و دانش علما را بر دانش خویش اضافه نماید».[11]
امام على(ع): «تجارب آدمى پایان ندارد و معلومات انسان عاقل به وسیله تجربه همواره در افزایش و فزونى است».[12]
امام موسى بن جعفر(ع): «از ما نیست آن کس که دنیاى خود را براى دینش یا دین خود را براى دنیاى خویش ترک گوید».[13]
منبع : اسلام کوئست
&&&&&&&&&& پی نوشتــــــــــــتها :
[1]. طه، 131.
[2]. جوادى آملى، عبدالله، تفسیر موضوعى قرآن کریم، مراحل اخلاق در قرآن، ص 172.
[3]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 67، ص 310.
[4]. همان.
[5]. رى شهرى، محمد، حسینى، سید حمید، منتخب میزان الحکمة، روایت شماره 4480.
[6]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافى، ج 1، ص 30.
[7]. بحارالأنوار، ج 75، ص 321.
[8]. بازتاب اندیشه، مرکز پژوهش هاى اسلامى صدا و سیما، شماره 20، ص 21.
[9]. آمدى، عبدالواحد، غرر الحکم، ص 384.
[10]. حرّانى، حسن، تحف العقول، ص 356.
[11]. غرر الحکم، ص 384.
[12]. همان، ص 42.
[13]. بحارالأنوار، ج 1، ص 171.
افزودن دیدگاه جدید