حجاب و سلامت فرد و خانواده
حجاب و سلامت فرد و خانواده:
بى ترديد زندگى اجتماعى خواه بر استدلال عقلى و خواه برخواسته فطرى و خواه بر بنيان قراردادهاى اجتماعى و... بنا شده باشد از تأثير و تأثّر متقابل افراد و عملكرد آنها تهى نيست. خوبى ها و زيبايى ها براى فرد و خانواده و جامعه مفيد است و زشتى ها و بدى ها نيز به همه زيان مى رساند و تأثير خود را بر تمام اعضا و اركان جامعه، به جاى مى گذارد.
مدبّر آفرينش كه خواهان تداوم نسل بشر است خود، به قلم تدبير و تكوين، جاذبه هاى عقلى، اجتماعى، فطرى و زيستى جنسى را در آدميان و حتّى حيوانات و گياهان به وديعت نهاده است تا در پرتو جذب و انجذاب درونى هميشگى، شعله وجودشان را بر افروخته نگه دارند. خالق هستى براى بقاى ديگر موجودات، تنها همين جذب و انجذاب را كافى دانسته ولى براى بقاى نسل بشر مسئوليت سپارى را نيز از نظر دور نداشته است زيرا بشر همچون جانوران و گياهان نيست كه نسل وى تنها با جاذبه هاى زيستى جنسى و عشق ورزى آزاد پايدار بماند. نوزاد انسان پس از تولّد به تغذيه، نگه دارى و پرورش درست نيازمند است و بدون مراقبت هاى بهداشتى، زيستى و... فرصت حيات نمى يابد. بر اين اساس، معمار هستى كه نهاد آدمى را آن گونه سرشت و برگنبد تشريع اين گونه نوشته است كه ازدواج محبوب ترين بنيادها براى بنا نهادن كانون تولّد و مهد پرورش و رشد نوع انسان است،(1) تا هم جذب و انجذاب به محيط خانواده محدود گردد و هم نسلى سالم و متعادل پرورش يابد. جذب و انجذاب لجام گسيخته هرگز به بقاى نسل تن نمى دهد و آن را مزاحم عشق ورزى خود مى بيند همان گونه كه نسل ناسالم، پدر و مادرى نمى شناسد تا آن نژاد را استمرار بخشد.(2) به اين منظور، انتظار مى رود معمار نظام تكوين و تشريع در راه نيل به خواست خود، به تدبير و تشريع لازم دست يازد و اسباب رسيدن به آن هدف را تشريع فرمايد. «حجاب» در شمار اين اسباب جاى دارد. اينك در اين نوشتار، با پرداختن به برخى آثار تربيتى و روان شناختى اين دو پديده، سودمندى و ضرر آفرينى هر يك بيان مى شود تا هر كس خود آگاهانه تصميم گيرد.
حجاب و رشد شخصيت:
«شخصيت» مجموعه افكار، عواطف، عادت ها و اخلاقيات يك انسان است كه به تمايز وى از ديگران مى انجامد(3) به عبارت ديگر، مجموعه صفات و ويژگى هاى جسمى، روانى و رفتارى كه هر انسان را از انسان هاى ديگر متمايز مى سازد شخصيت نام دارد.(4) بر اين اساس، هر كس شخصيتى دارد كه خود را با آن معرفى مى كند و ديگران نيز او را با همان ويژگى ها مى شناسند. در «روان شناسى كمال»، فرد رشد يافته كه انسان خواستارِ تحققِ خود) actualizing person The Self ( معرفى مى گردد اين گونه توصيف شده است: انسانى كه نيازهاى سطوح پايين (نيازهاى جسمانى، ايمنى، تعلق، محبت و احترام) را پشت سر نهاده، در صدد استفاده از توانايى ها و قابليت هاى خود است و به دنبال به فعليّت رساندن خويشتن و تحقق آن است.(5) اريك فروم، انسان رشد يافته را انسان بارور) Productive person ( معرفى مى كند و در تعريف او مى گويد: وى انسانى است كه نيازهاى روانى اش را از راه هاى بارور و خلّاق ارضا مى كند.(6) به عقيده وى مؤثرترين عامل در رشد شخصيت انسان، برآوردن معقول نيازهاى روانى است كه حيوانات پست، اين نوع نيازها را ندارند. انسان سالم نيازهاى روانى خود نه نيازهاى جسمانى مانند گرسنگى، تشنگى، جنسى و... را از راه هاى خلاّق ارضا مى كند و اشخاص ناسالم از راه هاى نامعقول.(7) اكنون بايد ديد فرصت رشد، شخصيت با رعايت حجاب بيشتر فراهم مى گردد يا با عدم رعايت آن؟ انسانى كه پيوسته نگران زيبايى خود است و بيشتر در جهت معرفى پيكر خود مى كوشد، بهتر مى تواند قابليت هاى خود را بشناسد و به فعليت برساند يا آنكه سر در باغ انديشه دارد؟ آيا توجّه به نيازهاى جسمانى و سطحى، به انسان امكان رشد مى دهد يا توجّه به نيازهاى عالى و مخصوص انسان ها؟ آيا غرق شدن در خود نمايى و جلب توجّه ديگران مسير منتهى به يافتن خويشتن است؟ انسانى كه زندگى اش تحت فرمان و اراده اش نيست، در حس هويّت يابى خود) of Identity A Sense ( دچار شكست شده است (8) تا چه رسد به آن كه هويّتش را به كمال رساند زيرا سليقه و خواست ديگران، در زندگى اش تأثير مى گذارد و چنان زندگى مى كند كه ديگران مى پسندند، نه آن گونه كه خود مى پسندد.
بى حجاب در انديشه نمايش خود و زيبايى خويش است. اين امر كه عقده حقارت) inferority complex ( انسان را مى نماياند، زمينه رشد و تعالى وى را نابود مى سازد در حالى كه زن مانند مرد يك انسان است و بايد از نظر انسانى رشد و تكامل يابد. كسى كه با نمايش زيبايى خود و گزينش پوششى ويژه، در انديشه جلب نظر ديگران به سر مى برد، در حقيقت مى خواهد با تكيه بر جذابيت هاى ظاهرى خويش و نه اصالت ها و ارزش هاى متعالى خود جايى در جامعه بيابد. در واقع او از اين طريق اعلام مى دارد، آنچه برايش اصل است و اهميّت دارد، «زن بودن» او است، نه انسانيت، انديشه، لياقت و كارآيى اش. چنين فردى قبل از همه، اسير خويش است و به مغازه دارى شبيه است كه پيوسته در انديشه تزيين ظاهر و تغيير دكور خود به سر مى برد و فرصت پرداختن به آرزوهاى بزرگتر را نمى يابد.(9)
حجاب و حرمت خود (احساس ارزشمندى):
از نظر روان شناسى، قطعى ترين عامل رشد انسان، «ميزان ارزشى» است كه هر فرد براى خود قائل است.(10) به عبارت بهتر، نافذترين عامل رشد روانى و شخصيتى انسان، سطح حرمت خود) esteem Self ( او است. درجه ارزيابى فرد از خود، حرمت خود خوانده مى شود و در واقع باز خوردى از مورد قبول بودن و مورد قبول نبودن به شمار مى آيد. اين قضاوت در قالب رفتارهاى كلامى و غير كلامى بروز مى كند و گستره اى است كه فرد خود را در آن پهنه توانا، مهم، موفق و با ارزش و يا ناموفق و بى ارزش مى داند.(11)
چنان كه گذشت، «سطح حرمت خود» در سازش يافتگى هيجانى، اجتماعى و عاطفى تأثير بسيار دارد و از عوامل تعيين كننده اساسى در شكل دهى الگوهاى رفتارى و عاطفى است به گونه اى كه ترديد افراد در ارزشمندى شان، به ناتوانى در رسيدن به زندگى عاطفى موزون مى انجامد. اين افراد همواره از آشكار شدن ناتوانيشان هراسناك اند و صحنه را ترك مى كنند. از طرفى خلاقيت با «سطح حرمت خود» رابطه كاملاً مستقيم دارد.(12)
به راستى آيا برهنه شدن و كشاندن رفتارهاى جنسى به كوچه و خيابان، به آدمى ارزش مى دهد و انسان را از احساس ارزش مندى بهره مند مى سازد؟ البته شايد احساس رضايت آنى و زود گذر پديد آورد ولى كمتر كسى است كه بر خوردارى از اين حالت و رفتار را ارزش تلقى كند و شخص برخوردار از اين روحيه را ارزشمند بداند افزون بر اين، تأمين هر خواسته اى هميشه با احساس رضايت همراه نيست. در جامعه اى كه برهنگى تمام شريان هاى آن را پر كرده و زن و مرد همواره در حال مقايسه داشته ها و نداشته هاى خويش هستند، انسان ها در تشويش مستمر و دلهره هميشگى فرو مى روند زيرا رقابت و مقايسه در ميدانى رخ مى نمايد كه ظرفيت رقابت ندارد و بدين سبب، آدمى به تنوّع طلبى حريصانه كشيده مى شود. بى ترديد تا وقتى اين انديشه فضاى ذهن آدمى را آكنده است، فرصتى براى بروز خلاّقيت و ابتكار باقى نمى ماند. ذهنِ مشغول به تصاحب دل ديگران و جلب نظر مردان و پسنديده شدن، هرگز انديشه علمى را بر نمى تابد و نمى تواند يافته اى تازه عرضه كند. او در پى آن است كه در وضعيت موجود پسنديده شود نه آنكه وضعيت را تغيير دهد و با ابتكار و خلاقيت، طرحى نو در اندازد. از سوى ديگر، از آنجا كه احساس بى ارزش بودن تمام وجود اين افراد را پر كرده است، در پى جبران اين كمبود بر مى آيند و چون آسان ترين راه رسيدن به اين احساس، مقبول ديگران واقع شدن است، از طريق سكس و عرضه پيكر خود، در اين مسير گام بر مى دارند تا به شكلى، احساس ارزشمندى از كف رفته خود را جبران كنند. در حالى كه شخص برخوردار از حجاب، هرگز چنين نيازى را احساس نمى كند. در نگاه او بهترين راه جبرانِ احساسِ ارزش مندى، آن است كه خود را از دسترس بيگانگان دور نگه دارد و مقام و موقعيت خود را پايين نياورد.(13) گويا از همين رو است كه ويل دورانت مى گويد: زنان دريافتند كه دست و دل بازى مايه طعن و تحقير است.
بنابراين، چنين افرادى هم ارزش مندى را از كف داده اند و هم در جبران آن به بيراهه رفته اند. راه رسيدن به احساس ارزش مندى پايدار، رفتن در پى كسب صفات ارزشمند و پايدار است.
انسان برخوردار از حجاب، با دور نگه داشتن خود از دسترس ديگران، سطح ارزش مندى خود را ارتقا مى بخشد تا آن جا كه مرد، نيازمندانه به آستان وى روى مى آورد. بى ترديد اگر زنان اين مفهوم را به طور كامل درك كنند، به پوشيده داشتن و مخفى ساختن پيكر خويش بيشتر گرايش نشان مى دهند(14) و پى خواهند برد كه راه احساس ارزش مندى، در دسترس و مقبول بودن لحظه به لحظه نيست. راسل مى گويد: از لحاظ هنرى، مايه تأسف است كه بتوان به آسانى به زنان دست يافت. ويل دورانت نيز مى گويد: آنچه مى جوييم و نيابيم، عزيز و گران بها مى گردد.(15)
ويليام جيمز به صراحت توصيه مى كند: زنان عزّت و احترامشان به اين است كه به دنبال مردان نروند، خود را مبتذل نكنند و خود را از دسترس مردان، دور نگه دارند.
پس حجاب احساس ارزش مندى است كه موقعيتى بلند مرتبه براى زنان پديد مى آورد و مردان را در محدوديت فرو مى برد. اگر چه در بيان به زنان گفته مى شود كه پوشيده بيرون آييد ولى واقعيت آن است كه به مرد گفته مى شود: بهره بردارى جنسى در همه جا ممنوع است چون راه چشم را كه نافذترين كانال حسى مردان است نمى توان سد كرد.
حجاب و استحكام خانواده:
خانواده با اهميّت ترين نهاد اجتماعى است. «خانواده» كانون عشق و اميد و تحقّق آرزوهاى آدمى و مركز تولّد و پرورش نسل بشر است به گونه اى كه هيچ جامعه اى نمى تواند بدون خانواده پايدار بماند. در معارف الهى خانواده، مهم ترين جايگاه پرورش انسان است. قرآن كريم همسران را «لباس» يكديگر مى داند و بدين ترتيب نقش هر يك را معيّن مى كند. زن و شوهر نزديك ترين افراد به يكديگرند و همچون لباسى، يكديگر را از آفات و آسيب هاى عفت سوز و ايمان برانداز حفظ مى كنند.(16) افزون بر اين، آنان مانند لباس، مايه وقار و آراستگى يكديگرند. بى ترديد اين نقش در پرتو تفاوت زن و شوهر شكل مى گيرد. چنانچه زن و شوهر از تعهدات خانوادگى رها باشند، نمى توانند براى يكديگر چون لباس به شمار آيند و عفّت و وقار و شخصيت هم را پاس دارند. حجاب از لوازم سامان يافتن چنين بنيادى است و بى حجابى با آن تعارض آشكار دارد زيرا بى بند و بارى در پوشش، بى بند و بارى در تحريك و احساس نياز را در پى دارد و تأمين نيازهاى شعله ور، بنياد خانواده را نشانه مى رود.(17)
غريزه جنسى يكى از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است امّا براى پايدارى اش كافى نيست. بعد از ازدواج به تدريج با گذر زمان، اهداف جديدى شكل مى گيرد خواسته هاى زيستى و جنسى اندك اندك جاى خود را به نيازهاى روانى و امنيتى و عاطفى و شناختى مى دهد و ديگر سرمايه عشق ورزى به تنهايى براى تأمين اهداف خانواده و خواسته ها كافى نيست. نخستين شرط دستيابى بدين اهداف و تأمين خواست هاى جديد، آن است كه زن و شوهر از هويّت و خواست هاى فردى دست شويند و به سوى پى ريزى هويتى جمعى، گام بردارند. چنانچه هر كس فقط خواهش خويش را پى گيرد يعنى، زن در جهت تجمل و خودنمايى و مورد پسند واقع شدن در اجتماع و جلب توجّه مردان گام بردارد در دغدغه مقبوليت خويش فرو رود و نقش مادرى را به فراموشى سپارد و از آن سوى مرد در انديشه رسيدن به تمكين هاى نوتر و پر رونق تر به سر برد و نقش پدرى را فراموش كند، بنيان خانواده بر باد مى رود بى ترديد كانون خانواده با امورى چون توجّه به لباس و بدن و روى و موى و انگشت نما شدن و مشخص تر معرفى كردن خود، پيوند تنگاتنگ دارد و پرداختن بدين امور و فراموش كردن اهداف خانواده و نيازهاى برتر، پايه هاى خانواده را متزلزل مى سازد.
حجاب و مسئوليت پذيرى:
هر كس در برابر خود و ديگران مسئول است. انجام موفقيت آميز مسئوليت به استعداد و برخوردارى از توانمندى هاى متناسب و ظرفيت هاى روان شناختى و جسمى نياز دارد. توفيق در پاره اى از مسئوليت ها و حتّى سپردن برخى از مسئوليت ها، به حجاب تكيه دارد و افرادى كه بى حجابى پيشه مى كنند، توان انجام آن را ندارند. اين گروه ناگزير بايد به خويش پردازند و چنان كه امروزه مشاهده مى كنيم چاره اى ندارند جز آنكه انجام آن مسئوليت ها را به ديگران و حتّى مردان بسپارند.(18) زنانى كه در پى دلربايى و جلب نظر ديگرانند و جز عرضه پيكر خود به چيزى نمى انديشند، هرگز نمى توانند غمخوار همنوع خود باشند در برابر خانواده و اجتماع احساس مسئوليت كنند و به معنويت خود و اعضاى خانواده و جامعه بينديشند اين افراد، افزون بر آنكه خود به دليل ناتوانى يا شانه خالى كردن از انجام دادن مسئوليت هاى فردى باز مى مانند، با روحيه و وضعيت بدنى خاص خويش، محيط را آلوده و موقعيت را براى فعاليت مسئوليت پذيرانه نامساعد مى سازند. بر اين اساس، بازدهى فعاليت هاى خانوادگى و اجتماعى را كاهش مى دهند و حتّى دقّت عمل را دچار اختلال مى كنند به عبارت ديگر، اين افراد خود ناتوان مى مانند و ديگران را نيز از انجام دادن تعهدات و مسئوليت هايشان باز مى دارند. تحقيقات گسترده و به ويژه پژوهش هاى ميدانى، حاكى از افت توليد و كاهش سطح كيفيت در مراكز آلوده به افراد بى حجاب، بر درستى اين سخن گواهى مى دهد.
اسلام كه عاطل و باطل ماندن نيروهاى عظيم انسانى و غير انسانى را نمى پسندد، براى رسيدن به موفقيت در انجام تعهدات و مسئوليت هاى فردى و اجتماعى، استعداد و شرايطى را لازم مى داند كه رعايت پوشش خاص يكى از آنها به شمار مى آيد. فرد بى حجاب با رعايت نكردن اين شرط، در واقع از قبول مسئوليت خوددارى ورزيده، در پى خواسته هاى خود مى رود و حتّى ديگران را از انجام دادن تعهدهاى پذيرفته شده باز مى دارد. بنابراين، حجاب هرگز به معناى محدود كردن حوزه مسئوليت زن نيست. حجاب شرط موفقيت در انجام دادن مسئوليت ها و سپردن برخى مسئوليت ها است. انسان، با انتخاب «بى حجابى» از قبول مسئوليت هاى حساس و سنگين شانه خالى مى كند آزاد از هر تعهدى سر بار ديگران مى شود و مسئوليت ها را به ديگران وا مى گذارد.
پی نوشت:
(1) محمدحسين طباطبائى، الميزان، ج 3.
(2) غلامعلى حداد عادل، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى .
(3) مجموعه مقالات كنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادى .
(4) يوسف كريمى، روان شناسى شخصيت .
(5) دوان شولتس، روان شناسى كمال، گيتى خوشدل .
(6) سعيد شاملو، مكتب ها و نظريه هاى روان شناسى .
(7) روان شناسى كمال .
(8) على محمدى، فلسفه حجاب .
(9) ناتانيل براندل، روان شناسى حرمت خود، هاشمى جمال .
(10)meetsE.196.ocsic narfnus nameerf fles fo stnedecetnA ehT.
(11) سيد حسن سليمى، بررسى حرمت خود در نوجوانان...، مجله روان شناسى، شماره 2.
(12) مرتضى مطهرى، مسأله حجاب، صدرا.
(13) مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، صدرا.
(14) مرتضى مطهرى، مسأله حجاب، صدرا.
(15) مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، صدرا.
(16) محمدحسين طباطبائى، الميزان، ج 3.
(17) غلامعلى حداد عادل، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى .
(18) مجموعه مقالات كنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادى .
------------------------------------------
منبع: (پرسمان)مشاوره وپاسخ نهادنمایندگی مقام معظم رهبری
افزودن دیدگاه جدید