نگاهی به زندگی شهید عبدالرسول زرین
نگاهی به زندگی شهید عبدالرسول زرین
در این بخش از ضیاءالصالحین، به بررسی زندگانی شهید عبدالرسول زرین می پردازیم. در ادامه با ما همراه باشید تا با زندگینامه این شهید شجاع جبهه های حق بیشتر آشنا شوید.
برای شناختن شخصیت شهید عبدالرسول زرین که جزو یکی از اسطوره های کشورمان است که فیلم تک تیرانداز برایشان ساخته شده است، گفتگوی زیر با اصغر زرین فرزند شهید عبدالرسول زرین تک تیرانداز لشکر پیاده عملیاتی ۱۴ امام حسین علیه السلام اصفهان انجام شده است:
اسطوره ها آدم های بزرگی هستند که ما در زندگی خود الگو قرار می دهیم، در مورد آن ها مطالعه می کنیم تا بیشتر وارد زوایای زندگی آن ها شویم و راه و رسمشان را بدانیم و اجرا کنیم. برایمان مهم است که اسطوره ها چه می کردند، با چه کسانی رفاقت داشتند، برای خانواده خود چه می کردند، برای وطن چه ها کردند و اصلا چه شد که اسطوره شدند.
اسطوره ها آدم هایی خاص هستند که شبیه هیچ کس نیستند، آن ها تنها شبیه خوبی و بزرگی خودشان هستند برای همین هم اسطوره شدند. برای شناخت اسطوره ها نیازی نیست دور دنیا را بگردیم و پیگیر اسطوره های بیگانه باشیم. کمی جستجو کنیم می بینیم کشور ما نیز اسطوره هایی دارد که اگر به آن ها پرداخته شود شهرت جهانی پیدا می کنند.
اما شاید کاهلی ماست که هنوز اسطوره هایمان به جهانیان معرفی نشده اند. یکی از همین اسطوره ها که ما ایرانی ها به او افتخار می کنیم شهید عبدالرسول زرین است. شهیدی که به «گردان تک نفره»، «شکارچی خمینی (ره)»، «تک تیرانداز» و ... معروف بود.
شاید هنوز هم خیلی از جوانان و نوجوانان ما اسم او را نشنیده باشند و یا چیز زیادی در مورد او نمی دانند، به بهانه برگزاری یادواره این شهید ولایی و هفته دفاع مقدس به معرفی شهید عبدالرسول زرین می پردازیم تا ثابت کنیم که چرا او یک اسطوره است و لازم است تا جوانان و نسل اکنون و آینده ما بیشتر با او آشنا شوند و به جای اسطوره ساختن از قهرمانان خیالی بیگانه پهلوانان و قهرمانان واقعی خودمان را بشناسند و از آن ها درسی بگیرند که در زندگی به کارشان می آید.
شهید عبدالرسول زرین در اطراف شهر گچساران به دنیا آمد. به دلیل روحیه ظلم ستیزی که داشت با خان های زمان و منطقه خود مقابله می کرد. دوستان اصفهانی پدرش که به آنجا رفت و آمد داشتند، برای اینکه این غائله بخوابد و برای حفظ سلامتش، او را به اصفهان بردند.
شهید زرین در ۲۰ سالگی در اصفهان تشکیل خانواده داد و صاحب ۷ فرزند شد. به دلیل تاکید و علاقه ای که به نماز اول وقت و جماعت داشت، منزل و مغازه ای را در حوالی مسجد باباعلی عسکر اصفهان تهیه کرد. شغلش در آن مقطع لباس فروشی بود.
پسر شهید عبدالرسول زرین در مورد پدرش گفت: خیلی خوشحال بود که مغازه اش نزدیک مسجد است و می تواند به موقع نمازش را بخواند. مرتب هم در نوار ها سفارش کرده که دست از اسلام و علمای اسلام برندارید.
اصغر زرین افزود: موذن مسجد بود. تلفیقی شده بود از صداقت مردم جنوب و فرهنگ اصفهان. مسجد را هر دو هفته یک بار تمیز می کرد. در تدارکات مسجد شرکت فعال داشت و همیشه بین خانه و مسجد درحرکت بود، اما تفریح بچه ها را هم از یاد نمی برد. برای نماز با هم به مسجد می رفتیم و نماز می خواندیم. در کنار نماز و مسجد؛ ما را به پارک می برد. فوتبال بازی می کرد. خیلی علاقه داشت به بچه ها. مرتب دنبال این بود که ما قرآن را یاد بگیریم. حتی قبل از رفتن به مدرسه، الفبای عربی را برای خواندن قرآن به ما یاد داده بود. با انگشت بزرگ ترش دست کوچک مرا می گرفت و با خود می برد.
نخستین فریاد الله اکبر در اصفهان توسط شهید زرین
شهید عبدالرسول زرین در تظاهرات ضد طاغوتی قبل از انقلاب پیشتاز بوده و توسط ساواک تحت تعقیب قرار می گیرد. در جریان مبارزات انقلابی با آیت الله خادمی رابطه برقرار می کند.
او جزو نخستین فردی بود که در محله شیخ صدوق اصفهان بر روی پشت بام رفته و الله اکبر گفت. مردم که اولین بار با این اتفاق روبرو شده بودند، تعجب کردند، ولی با جرات پیدا کردن، آن ها هم در مقاطع بعدی این کار را تکرار کردند.
با شروع غائله کردستان، شهید زرین که افتخار عضویت در سپاه اصفهان را داشت به غرب کشور اعزام شد. پس از آن به جبهه های جنوب رفت و در کنار سردار شهید حاج حسین خرازی و سردار رحیم صفوی به نبرد پرداخت.
اصغر زرین در این رابطه گفت: شهید زرین در تظاهرات ضد طاغوتی قبل از انقلاب پیشتاز بودند و توسط ساواک هم تحت تعقیب قرار گرفتند. در جریان مبارزات انقلابی با آیت الله خادمی رابطه داشتند. اولین نفری بودند که در محله شیخ صدوق اصفهان می روند روی پشت بام و الله اکبر می گویند و مردم هم، چون اولین بار بوده تعجب می کنند و بعد جرات می کنند و آن ها هم در مقاطع بعدی می روند و الله اکبر می گویند. این مسائل باعث می شود که ساواک به دنبالشان باشد.
تک تیراندازی که ضربات مهلکی به دشمن وارد کرد
شهید زرین جزو نیرو های اصلی و بنیانگذاران لشکر امام حسین علیه السلام بوده و در جبهه ها نقش منحصر به فردی را ایفا می کرد؛ در جنگ های نامنظم و دیگر عملیات ها بعنوان تک تیرانداز نقش حساس و ظریف خود را بازی کرده و ضربات مهلکی را ماهرانه به ایادی دشمن وارد کرد که ارتش بعثی را بعد از تلفات سنگین مادی و انسانی دچار سرگیجه کرد.
شهید خرازی درباره مبارزات شهید زرین گفته است: «قبل از شروع جنگ تحمیلی در کردستان و در گروه ضربت خیلی خوب خود را نشان داد. دیوان دره و آوردگاه گاران شاهد دلاوری های اوست». نشانه گیری های دقیق شهید زرین بیشترین آسیب ها را به دشمن زده است. او بار ها آتشبار دشمن را در ارتفاعات صعب العبور فقط با یکبار فشار دادن ماشه تفنگ خاموش کرده است. در طول جنگ هم تلفات بسیار سنگین مادی به دشمن وارد کرده و بیش از سه هزار دشمن بعثی را به هلاکت رسانده و چندین تک تیرانداز ماهر و چندین فرمانده عراقی را از میان برداشته است.
اهدای لقب گردان تک نفره توسط شهید خرازی
با شروع جنگ تحمیلی تا اسفند ماه ۶۲ بطور مداوم در اکثر عملیات های جنوب و غرب حضور فعال داشته است، مسئولیت های مختلفی از جمله فرماندهی گردان و محور لشکر امام حسین علیه السلام را برعهده داشت و در کنار آن گروه های مختلفی را آموزش داده و بعنوان تک تیرانداز بین گردان ها فرستاده است.
شهید زرین بسیار ساده و صمیمی بود تواضع و فروتنی عجیبی تمام وجودش را فرا گرفته بود حتی ذره ای تکبر از او دیده نشد. با نگاه به قامت خاکی و ظاهر بسیار ساده اش هیچکس نمی توانست باور کند که این همان تک تیرانداز بزرگ است.
در اوایل جنگ سه تپه را به تنهایی تصرف کرد و شهید خرازی لقب گردان تک نفره زرین (معمول این است که هر تپه ای را یک گردان تصرف می کرد) به ایشان داده بود.
پسر شهید عبدالرسول زرین در مورد پدرش و اینکه چگونه تک تیرانداز شد، گفت: پدرم در اوایل جنگ علاوه بر تک تیرانداز ویژه لشکر، مسئولیت های مختلفی را هم به عهده داشت. یک نیروی جنگی و کاملاً کارآزموده بود، ولی به دلیل تیراندازی بسیار دقیقی که به ویژه در شرایط بحران و با آن خونسردی عجیب در شرایط سخت و طاقت فرسا داشت، در شرایطی که مشکلی پیش می آمد، او یک تنه و با یک اسلحه جلوی دشمن می ایستاد.
زرین ادامه داد: شهید ردانی و خرازی به پدر خیلی علاقه داشتند. برادر یوسف پور مسئول دیدبانی لشگر می گفت یک درختی آنجا بود که شهید زرین به این بزرگواران طرحی داد که یکی باید ۲۴ ساعته برود بالای درخت و اینجا را زیر نظر داشته باشد تا فلان طرح اجرا شود. شهید خرازی هم گفت؛ «طرح زرین خیلی خوب است، اما تنها کسی که می تواند از عهده این کار برآید خود زرین است و ما هم نمی خواهیم او را از دست بدهیم.» این نشان از بعد نظامی، ورزیدگی و روحیه جنگی ایشان داشت که شهید خرازی نمی خواست او را از دست بدهد.
وی افزود: خط دفاعی منطقه دارخوین، در فاصله کارون و جاده اهواز شکل گرفت که به خاطر شجاعت مدافعان آن به خط شیر» شهرت یافت. خط شیر مجموعه ای از شهید عرب و کسانی بود که بعد ها جزء فرماندهانی شدند که اغلب به شهادت رسیدند. «علی نوری» یکی از بچه های باصفا؛ شعری ساخته بود و بچه ها می خواندند و روحیه می گرفتند «گروه خرازی! عازم خط شیره برای کندن کانال، به اینجا می ره! این گروه تک؛ جبهه شان شهرکه!»
اطرافیان شهید زرین را با چه خصوصیاتی می شناختند؟
شهدا را غیر از شهدا کسی نمی تواند وصف کند. تنها کسی که می توانست در مورد پدرم خیلی خوب صحبت کند، شهید خرازی بود. اطرافیان پدرم را با خصلت بخشنده و سخاوتمند بودن، می شناختند و با داشتن این خصلت از شهرت خاص و عام برخوردار بود. همچنین شخصیت شوخ طبعی داشت، اما در حین کار، خیلی جدی برخورد می کردند.
سردار ابوشهاب (معاون لشکر امام حسین علیه السلام در جبهه های نبرد) درباره خصوصیات اخلاقی پدرم روایت می کند: "شهید زرین در جبهه ها به ویژه در کردستان نقش بسزایی داشتند. در انجام کار های بزرگ او یک گردان بود. همچنین در بالا بردن روحیه دادند به رزمندگان بخصوص در خلال عملیات که به دلایلی روحیه بچه ها بسیار پایین آمده بود، ایشان می آمد بین نیرو ها و با آن لبخند زیبایش در جایی مستقر میشد و چندین عراقی را شکار می کرد. یک دفعه میدیدیم که بچه ها شور و شعفی تازه پیدا میکردند و به سمت دشمن یورش می بردند. به واقع می توان شهید زرین را "حبیب ابن مظاهر زمان"نامید. "
چطور شد که پدر تک تیرانداز لشکر شدند؟
پدرم در اوایل جنگ علاوه بر تک تیر انداز ویژه لشکر، مسئولیت های مختلفی را هم به عهده داشت. یک نیروی جنگی و کاملاً کارآزموده بود، ولی به دلیل تیراندازی بسیار دقیقی که به ویژه در شرایط بحران و با آن خونسردی عجیب در شرایط سخت و طاقت فرسا داشت، در شرایطی که مشکلی پیش می آمد، او یک تنه و با یک اسلحه جلوی دشمن می ایستاد.
ماجرای آن عکسی که باعث معروفیت شهید زرین شد، چیست؟
ماجرا را شهید خزاری اینگونه نقل کرده است: "من خودم بعد از عملیات طریق القدس نزدیک ایشان بودم، با یک بشاشیت و روحیه خیلی بالایی ایشان داشت کارش را انجام میداد. من دیدم که عراقی هایی که می آیند بروند دستشویی، ایشان هدفشان میگرفت و آن ها به زمین می خوردند. زرین به من گفت "حسین ببین این ها چطور زمین می خورند و چطور ذلیلانه دارند فرار می کنند". در این موقع بود که جایی که او شلیک می کرد توسط عراقی ها کشف شد و یک تیر رها شد. کنار زرین ایستاده بودم که این تیر آمد و از کنار گوش ایشان رد شد و لاله گوش زرین را سوراخ کرد. اما خم به ابرو نیاورد و کارش را با جدیت بیشتر ادامه دادند. در همان حین بود که گروهی از فیلم برداران آنجا بودند و بلافاصله از او عکس گرفتند و یک عکس از ایشان به یادگار هست که این نمایانگر کاری بود که ایشان داشت انجام میداد و خود گواه صادقی از فعالیت ها و تلاش و مبارزهی شهید زرین است. " در آنجا شهید زرین یکی از بهترین تک تیر اندازان عراق را که چندین نفر از رزمندگان را به شهادت رسانیده و گوش خودشان را هم مورد هدف قرار داده بوده پس از یک شبانه روز تعقیب و گریز با یکدیگر به درک واصل کرد.
نحوه شهادت شهید زرین چگونه بود؟
شهادت پدرم را شهید خرازی این گونه روایت کرد: "در عملیات خیبر هم همانند دیگر عملیات ها زرین با شهامت دشمن را هدف قرار می داد. این کار او دشمن را جدا نگران کرده بود و دچار دستپاچگی کرده بود. بعد از عملیات مرحله دوم خیبر خبر دادند که زرین همانطور که اسلحه اش به سمت دشمن نشانه می رفت به شهادت رسید. بین ما یک رابطه عاطفی پدر فرزندی عمیقی حاکم بود. جزء افتخاراتمان بود که با یک چنین سرباز مخلص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که همه چیز را در راه لقاء دوست رها کرده بود آشنا شده ایم. در لحظه لحظه کاری که ما داریم اینجا انجام میدیم و بخصوص در عملیات هایی که بعد از شهادتشان انجام شد، جای ایشان خیلی خالیه و ما سعی کردیم این وصیت برادرمان عبد الرسول زرین را در این بعد اساسی عملیات یعنی ادامه تشکیل گروه تک تیر انداز را عملی کنیم. پس از شهادت زرین، برادران در بیسیم ها و رادیو دشمن شنیده بودند که اظهار میکنند "شکارچی خمینی"را زدیم.
افزودن دیدگاه جدید