داستان رؤیای صادقه حضرت ام البنین
در این بخش، داستان رؤیای صادقه حضرت ام البنین سلام الله علیها را منتشر نموده ایم. با ضیاءالصالحین همراه باشید.
علی بن ابی طالب علیه السلام پس از مدتی که از شهادت بانوی دو عالم صدیقه کبری سلام الله علیها گذشت، قصد ازدواج کرد و به برادر خویش، عقیل بن ابی طالب که در علم «اَنساب» معروف بود و ذهن و سینه اش گنجینه ای از اسرار خاندان گوناگون عرب بود، فرمود: «زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد». و عقیل در پاسخ برادر گفت: «با ام البنین کلابیه ازدواج کن زیرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست». فاطمه کلابیه معروف به ام البنین در خاندان بااصالت و شجاع پرورش یافت، «حزام بن خالد بن ربیعة بن وحید بن کعب بن عامر بن کلاب» پدر ام البنین است مردی شجاع و دلیر و راستگو که از صفات ویژه او اکرام به میهمان و منطق قوی اوست. تاریخ ویژگیهای این مرد بزرگ را به مناسبتهای گوناگون چون جریان خواستگاری ام البنین و ازدواج حضرت امام علی علیه السلام ذکر می کند.
مادر بزرگوار ام البنین، «ثمامه (یا لیلی) دختر سهیل بن عامر بن جعفر بن کلاب» است که در تربیت فرزندان کوشا بوده و تاریخ از وی چهره درخشانی را به تصویر کشیده است. بینش عمیق، دوستی با فرزندان در کنار وظیفه مهم مادری و چونان معلمی دلسوز آموختن باورهای اعتقادی و مسایل مربوط به همسرداری و آداب معاشرت با دیگران از جمله ویژگیهای خاص این بانو است.
فاطمه کلابیه بنا به نقل تاریخ دومین یا سومین همسر علی بن ابی طالب علیه السلام بوده است. آنچه در زندگی مشترک این دو بزرگوار مطرح است حس وفاداری به یکدیگر و احترام متقابل می باشد. وقتی عقیل به خواستگاری ام البنین برای مولایش علی بن ابی طالب علیه السلام آمد با حرام بن حالد، پدر او در این باره صحبت کرد و «حرام» با کمال صداقت و راستگویی گفت: «شایسته امیرالمؤمنین یک زن بادیه نشین با فرهنگ ابتدایی بادیه نشینان نیست. او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد باید ازدواج کند و این دو فرهنگ با هم فرق دارند».
عقیل پس از شنیدن سخنان وی گفت: امیرالمؤمنین از آنچه تو می گویی خبر دارد و با این اوصاف میل به ازدواج با او دارد. پدر ام البنین از عقیل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهیل، و خودِ دختر سؤال کند و به او گفت: «زنان بیشتر از روحیات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بیشتر می دانند».
وقتی پدر ام البنین به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش گیسوان ام البنین را شانه می زند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود برای مادر سخن می گفت: «مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته ام. نهرهای روان و میوه های فراوان در آن جا وجود داشت. ماه و ستارگان می درخشیدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می کردم. در مورد آسمان که بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنین روشنی ماه و ستارگان... در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع می شد که چشمها را خیره می کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را می شنیدم ولی او را نمی دیدم گفت: فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسانهاست بعد از پیامبر گرامی و این گونه در خبر آمده است. پس از خواب بیدار شدم در حالی که می ترسیدم. مادرم! تأویل رؤیای من چیست؟!».
مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت: «دخترم رؤیای تو صادقه است ای دخترکم بزودی تو با مرد جلیل القدری که مجد و عظمت فراوانی دارد ازدواج می کنی. مردی که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب 4 فرزند می شوی که اولین آنها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تای دیگر چونان ستارگانند». پس از صحبتهای دوستانه و صمیمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذیرش علی علیه السلام سؤال کرد و گفت: آیا دخترمان را شایسته همسری امیرالمؤمنین علیه السلام می دانی؟ بدان که خانه او خانه وحی و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است اگر او را (دخترت را) اهل و لایق این خانه می دانی ـ که خادمه این خانه باشد ـ قبول کنیم و اگر اهلیت در او نمی بینی پس نه؟
همسر او که قلبی مالامال از عشق به امامت داشت گفت: ای «حزام» به خدا سوگند من او را خوب تربیت کردم و از خدای متعال و قدیر خواستارم که او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد برای خدمت به آقا و مولایم امیرالمؤمنین علیه السلام پس او را به علی بن ابیطالب، مولایم تزویج کن.
در هنگام شهادت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام فرزند بزرگ ام البنین، عباس بن علی، کمتر از 15 سال سن داشت و همراه با برادرانش که کوچکتر از وی بودند، در دوران کودکی پدر بزرگوار خویش را از دست داده و غبار یتیمی بر سیمایشان نشسته بود.این زن فداکار و ایثارگر جوانی و نیروی خویش را صرف تربیت و حفظ فرزندان خانه ولایت نموده و چونان گذشته خود را وقف فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز می کرد و بسان مادری مهربان و دلسوز در خدمت آنها بود. وفاداری ام البنین به همسر بزرگوار خویش به حدی است که پس از شهادت حضرت علی علیه السلام با آنکه جوان بوده و از زیبایی ویژه نیز برخوردار می باشد تا پایان عمر ازدواج نکرده و همسر دیگری را اختیار نمی کند.
گویی نگاه نافذ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در انتخاب «فاطمه کلابیه» از مرز زمانها عبور کرده و کربلا را با همه سختیهایش می بیند و برای یاری امام حسین علیه السلام از همان زمان در پی مادری شجاع از خاندان شجاع و دلیر است تا فرزندی چونان عباس، پدر فضیلتها به دنیا آورد و او یاریگر حسین در کربلا باشد.
علاقه ام البنین به اهل بیت علیه السلام و بصیرت دینی او به امامت به قدری بود که درباره او می نویسند که به امام علی علیه السلام عرض کرد که مولای من! دیگر مرا فاطمه مخوانید که با هر بار بردن نام آن علیا مخدره، کودکان به یاد آن مادر گرامی شان اندوهگین می شوند و در روز اولی که به خدمت زینب ٦ ساله رفت، به او گفت که به خدمت خانه و شما آمده ام! کدبانوی خانه شمائید خانمم! و اینگونه زندگی آغاز شد تا آن زمان که خدا به او و علی علی السلام قمر بنی هاشم را عطا فرمود و آن زمان بود که «عباس» اش را در آغوش گرفت و دور کودکان زهرا سلام الله علیها می گشت و می گفت: عباس من به فدایتان! آرام آرام می گفت و می گریست. به فدای تو حسن جان! به فدای تو زینب جان. به فدای تو ام کلثوم و به فدای تو حسین فاطمه... من کنیز این خانه ام و شمایان اربابان فضل و کمال!
برای عظمت و معرفت و بصیرت ام البنین کافی است که او هرگاه بر امیرالمومنین علیه السلام وارد می شد و حسنین مریض بودند با ملاطفت و مهربانی با آنها صحبت می کرد و از صمیم قلب با آنها برخورد می کرد چونان مادری مهربان و دلسوز .او همسرش را تنها همسر نمی دانست که قبل از همسر او را امام و «ولی» خویش می داند و همچنین به حسنین، به جهت عشق به امامت و ولایت و به خاطر اتصال آنها با ولی خویش این چنین محبت و ارادت نشان می دهد.
یکی دیگر از مظاهر علاقه این بانوی بزرگوار به اهل بیت پیامبرعلیه السلام آن است که وقتی بشیر خبر واقعه کربلا را به اهل مدینه داد، این بانو خطاب به بشیر پرسید: از حسین علیه السلام مرا خبر بده. بشیر می گوید: عباس را کشتند. ام البنین بازمی گوید: از حسین علیه السلام مرا خبر بده و به همین ترتیب خبر شهادت هر چهار فرزند بزرگوارش را به او می دهد.
ام البنین با صبر و بصیرتی بی نظیر می گوید: «یا بشیر اخبرنی عن ابی عبداللّه الحسین علیه السلام. اولادی و من تحت الخضراء کلهم فداءٌ لابی عبداللّه الحسین علیه السلام؛ ای بشیر خبر از (امام من) ابا عبداللّه الحسین بده فرزندان من و همه آن چه زیر این آسمان مینایی است فدای ابا عبدالله علیه السلام باد». و آنگاه که بشیر خبر شهادت مولا و امام او، حسین بن علی علیه السلام را می دهد آهی کشیده و با دنیایی از غم و اندوه می گوید: آه که بندهای(رگهای) قلبم را پاره پاره کردی.
از ویژگیهای بسیار مهم ام البنین توجه به زمان و مسایل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا از مرثیه خوانی و نوحه سرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلائیان را به گوش نسلهای آینده برساند. ام البنین برای عزاداری هر روز به همراه عبیدالله (فرزند عباس بن علی علیه السلام) به بقیع می رفت و نوحه می خواند و گریه می کرد و این اشعار را می خواند: «علی جماهیر النَقَد یا مَنْ رأی العبّاسَ کَرَّ × کُلّ لیثٍ ذی لَبَد و وَراه من اَبناء حیدرِ».
ای آن که عباس را دیدی در حالی که بر گروه ضعیفان حمله می کرد و دنبال او از فرزندان حیدر(علی علیه السلام) جنگاورانی بودند که هر یک دارای یال و کوپالی بودند. و آنگاه که در عزای فرزندان شجاع و دلیر خود می گریست می گفت: «دیگر مرا ام البنین مخوانید زیرا که به یاد شیران بیشه می اندازد (این نام) مرا. من پسرانی داشتم که به نام آنها مرا ام البنین می خواندند اما دیگر فرزندی(پسری) ندارم».
ام البنین با این اشعار هم حماسه کربلا و شجاعت پسران خود و مظلومیت حق را به مردم زمان خود و آیندگان معرفی می کرد و هم تاریخ کربلا را واگویه می کرد و در قالب عزاداری و مرثیه سرایی نوعی اعتراض به حکومت وقت می کرد و مردم که اطراف او اجتماع می کردند نسبت به عمال بنی امیه متنفر و منزجر می شدند.
ام البنین سلام الله علیها از زنان با فضیلت و عارف به حق اهل بیت علیه السلام بود. وى محبتى خالصانه به آنان داشت و خود را وقف دوستى آنان کرده بود. آنان نیز براى او جایگاهى والا و موقعیتى ارزنده قائل بودند. زینب کبرى سلام الله علیها پس از رسیدن به مدینه به محضرش شتافت و شهادت چهار فرزندش را تسلیت گفت. چنانکه در اعیاد نیز، براى اداى احترام، به محضرش مشرف مى شد. رفتن نواده رسول گرامى اسلام صلی الله علیه وآله وسلم، شریک نهضت حسینى و قلب طپنده قیام امام حسین علیه السلام یعنى زینب کبرى سلام الله علیها، نزد ام البنین سلام الله علیها و تسلیت گفتن شهادت فرزندان برومندش، نشان دهنده منزلت والاى ام البنین سلام الله علیها نزد اهل بیت علیه السلام است. بنا بر قول مشهور، این بانوی بزرگوار در ۱۳ جمادی الثانی سال ۶۴ ق وفات یافت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد . نسل ام البنین سلام الله علیها از فرزند حضرت عباس(عبیدالله) گسترش یافت. نوادگان عباس که اکثر آنان درعربستان، عراق، مصر، اردن، ایران و ترکمنستان پراکنده می باشند، در علم و ادب، شعر و حدیث سرآمد عصر خویش بودند؛ از جمله ابوعلی حمزه بن قاسم بن علی بن حمزه بن حسن بن عبیدا… بن عباس از محدثان مورد اعتماد شیعه و صاحب کتاب «التوحید»، «الزیاره» و «المناسک» می باشد که مزار او در «حله» معروف است و مردم آنجا را زیارت می کنند.
ای بــه بنیــن تــو درود همـه
فاطمـه یا فاطمـه یا فاطمـه
بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
ای همه از خود سفرت تاحسین
اذن دخـول حــرمت یاحسین
سایـــه نشین حـــرم آفتــاب
غــرق شــده در کــرم آفتاب
فـــاطمه دوم حیــدر شــدی
مادر یک ماه و سه اختر شدی
طوبـی، طوبـی لک زیـن احترام
دختـر زهـرا بـه تو گوید سلام
قـدر تـو گـوی شرف از ناس برد
ارث ادب را ز تــو عبــاس بــرد
جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟
جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد
جز تو که در کرب و بلای حسین
چـار پسـر کــرده فـدای حسین
چـار پســر دادی و زیــن افتخــار
شــد حــرم چــار امــامت مــزار
پــاسخ آن وفــا و احســاس تــو
فاطمــه شــد مــادر عبـاس تــو
چـار پسـر داشتـی ای جـان پاک
رفـت غریبانــه تنـت زیـر خـاک
لیـک جوانــان عــرب ره سپـــر
در پـی تابـوت تــو همچـون پسر
بــر لبشـان نالـه یا فاطمه
اشـک فشاندنـد بــرایت همـه
دیــده اوتـاد بــرایت گـریست
سیــدسجّاد بــرایت گــریست
نیست عجب اینکه به ترفیع تو
فاطمـه آیــد پــی تشییـع تو
بـه غیـرت و وفا و احساس تو
بـه خـون پیشانـی عبـاس تو
ناله جانسوز تو در گوش ماست
چوبۀ تابوت تو بر دوش ماست
بـاز هـم آی ماه شهادت فروز
مراسـم دفـن تـو مـیبود روز
بـر در بیـت تـو شـرارت نشد
بر گل روی تـو جسـارت نشد
ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس
لگــد بـه پهلـوت نـزد هیچکس
کـاش شـود جـاری اشـک همه
از حـرمت تــا حـرم فاطمه
«میثــم» آلـــوده دل ســوخته
چشم بـه سـوی حـرمت دوخته
ذکر دل اوست به هر صبح شام
تـا کـه دهـد بـر تو مکرر سلام
بــاغ گــل یــاس سلام علیک
مــادر عبـــاس ســلام علیک
غلامرضا سازگار
بیشتر بخوانید : وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها - ویژه نامه مادر ماه