در نشست «بايسته هاي ادبيات امروز انقلاب اسلامي با نگاهي به فتنه 88 و حماسه 9 دي» كه شب گذشته در تالار مهر حوزه هنري برگزار شد؛ شاعران انقلابي به قرائت سروده هاي خود پرداختند.
به گزارش خبرنگار باشگاه خبري فارس «توانا»، نشست «بايسته هاي ادبيات امروز انقلاب اسلامي با نگاهي به فتنه 88 و حماسه 9 دي» شب گذشته با حضور چهره هاي برجسته ادبيات انقلاب اسلامي همچون «محسن مؤمني» رئيس حوزه هنري، «علي محمد مؤدب» شاعر، «سيدحسين شهرستاني» شاعر، «محمدمهدي سيار» شاعر و «كاظم رستمي» شاعر در تالار مهر حوزه هنري برگزار شد.
در اين مراسم حميد درويشي درباره شهيد «حسين غلام كبيري» كه در حوادث فتنه 88 به درجه شهادت نايل آمد و يكي از شهيدان شهرري به شمار مي رود، سروده اي خواند كرد كه در پي مي آيد:
فقط به تو گفته بودم آرزوهامو از قديم
دارم حاجت روا مي شم يا حضرت عبدالعظيم
فقط به تو گفته بودم با گريه و با التماس
كه آرزوم، كشته شدن، براي راه شهداست
پرچم سرخ تو نذاشت دلم بمونه حاج و واج
توشهري كه پر شده بود از كاخ سبز و برج عاج
وقت گذشتن از همه ست، پرزدن از شهر غرور
وقتشه پروانه شدن، ميان غنچه هاي نور
دستي كه باخته بازي رو، داره منو پس مي زنه
ببين براي مرگ من، دنيا داره دس مي زنه
وقتشه با يه يا حسين، تو كربلا ديده شدن
رمز عبور را فهميدن، حسين فهميده شدن
چشمامو رو هم بذارم، توي بهشت پيش هميم
دارم حاجت روا مي شم، يا حضرت عبدالعظيم
❄❅❆❇❈❉ ❊❋
همچنين، «رحيم كريمي» درباره فتنه سال 88 شعري را قرائت كرد كه در پي مي آيد:
باور كنيد زمين دلش از دست ما پر است
تاريخ از صراحت آئينه دلخور است
از روزهاي درد، فقط خاطرات ماند
از جنگ، سلفه هايي از خون برات ماند
هان از كجاي قصه بدي را بلد شديم
ديروز خوب بوده، امروز بد شديم
بد مثل قاتلي كه به خون تكيه مي كند
دارد زمين به حال بدم گريه مي كند
آن روزها براي همه پشت مي شديم
ما حق داشتيم ولي مشت مي شديم
نامرد در مقابلمان پست و ريز بود
هركجا كه بود بزرگ و عزيز بود
تا اينكه ذره ذره غباري بلند شد
عزت نشست، خفت و خاري بلند شد
برخي كه جنگ بود و نبودند، آمدند
آواره سنگ بود و نبودند، آمدند
سوگند خورده اند كه پابند مي شوند
احساس كرده اند كه خداوند مي شوند
كمرنگ شد چقدر تمامي اصل ها
افتاد بوي تفرقه در بين نسل ها
گاهي تبر زده اند به ريشه، اثر نكرد
كاري كه كرد تفرقه با ما تبر نكرد
هر روز زخم تازه به اين اتحاد خورد
پشت تمام معتقدان باد خورد
در راه كسب قدرت هر چيز مي دهند
اين خاك را به قيمت يك ميز مي دهند
پرگار پيشرفت زمان را گرفته اند
از ما غرور ميهنمان را گرفته اند
تاريخ هم به آينه ها خو نمي كند
اين آبروي رفته به ما، رو نمي كند
اي آبروي روز مباداي روزگار
منت گذار بر سر ما،س آبرو بيار
❄❅❆❇❈❉ ❊❋
در ادامه اين مراسم، «فاطمه طارمي» شاعر جوان و متعهد كشور در خصوص حماسه 9 دي و فضاي حاكم بر كشور خطاب به ايران زمين شعري به شرح ذيل قرائت كرد:
وطنم عاشقانه تر برخيز تا جهان نظاره ات مانده است
بال و پر را به خون بزن ققنوس، آسمان در نظاره ات مانده است
رنگ اين روزها اگر پائيز، تو بهاران به باورت داري
سربداران دل سپرده به درد، پر سيمرغ در پرت داري
وطنم سربلند كن با عشق، در تو رستم، قدم زد از تو سام
سرنوشت تو ايستادن هاست، در شكوه شگفتني آرام
شال همت كمر بگيران چون، همت سرخ حاج همت ها
خنده دشت و كوهسارت، برهاند تمام منت ها
وطنم سرنوشت تو جاريست در تن غيرت سوارانت
با من بلندتر برخيز از دل بي قرار يارانت
شاه مردان قصه هاي تواند ، مرد، مردان لحظه هاي تواند
اين جوانان در كفن خفته، اين شهيدان كه در وفاي تواند
بي گمان فصل سال برگردد، مهر تو با بهار برگردد
رنگ پائيز در تو مختوم است، مهر اين روزگار برگردد
مهر اين روزگار يعني تو، آيه اقتدار يعني تو
بنويس از پرنده و بگذار، بنويسم بهار، يعني تو
تو كه خلوت نشين سومه اي، تو كه حافظ ترين شراب مني
عاشم با تو فاش مي گويم، تو فراتر زهر حساب مني
اصفهان يك كرشمه از چشمت، در تو شيراز پايتخت جهان
عاشقان در نگاه تو جمع اند، عاشقاني كه بي تو دل نگران
وطنم، وعده من و تو شود، روز ديدار عاشقان ظهور
آنكه با عدل و داد مي ريزد، بر سكوت من و تو عطر حظور
❄❅❆❇❈❉ ❊❋
در بخش ديگري از اين مراسم، «حسين زحمتكش» شاعر جوان و متعهد كشورمان درباره فتنه سال 88 شعري خواند كه در پي مي آيد:
شكر خدا پس از گذر از درد و داغها
سر باز كرده به تاول چرك «نفاق ها»
هرچند شر هرآنچه كه مي شد رسانده اند
اينجا به خير مي گذرد اتفاق ها!
ما بيد نيستيم كه با باد خم شويم
حتي اگر كه خم بشود پشت باغ ها!
فانوسمان پلاك شهيدانمان شده است
وقتي رسيد موسم مرگ چراغ ها
ما دستمان قلم شده تا ثبت عشق را
يك لحظه نسپريم به دست كلاغ ها!
امروز روز سوختن خشك و تر نبود!
فعلأ سماق مك بزنيد اي اجاق ها
❄❅❆❇❈❉ ❊❋
محمدمهدي سيار در خصوص فتنه سال 88 و حماسه 9 دي به سرودن شعر پرداخت كه در ذيل آمده است:
زمين از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روايت كرده اند ارديبهشتي مي رسد از راه
بهاري مي رسد از راه و مي گويند مي رويد
گل داوودي از هر سنگ، حسن يوسف از هر چاه
بگو چله نشينان زمستان را كه برخيزند
به استقبال مي آييمت اي عيد از همين دي ماه
به استقبال مي آييمت آري دشت پشت دشت
چه باك از راه ناهموار و از ياران ناهمراه
به استهلال مي آييمت اي عيد از محرم ها
به روي بام ها هر شام با آيينه و با آه...
سر بسمل شدن دارند اين مرغان سرگردان
گلويي تر كنيد اي تيغ هاي تشنه، بسم الله!
❄❅❆❇❈❉ ❊❋
در اين مراسم محمدمهدي سيار در خصوص خاطره بزرگ 9دي و خوني كه از نو در رگ هاي ايران سرازير شد، شعري به شرح زير سرائيد.
هنوز ماتم زن هاي خون جگر شده را
هنوز داغ پدرهاي بي پسر شده را
كسي نبرده ز خاطر كسي نخواهد برد
ز ياد، خاطره باغ شعله ور شده را
كسي نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را
نه عصرهاي به دلواپسي به سر شده را
نه آهِ مانده بر آيينه هاي كهنه شهر
نه داغ هاي هر آيينه تازه تر شده را
جنازه ها كه مي آمد هنوز يادم هست
جنازه هاي جوان، كوچه هاي تر شده را...
نه، اين درخت پر از زخم خم نخواهد شد
خبر بريد دو سه شاخه تبر شده را !
❄❅❆❇❈❉ ❊❋
«محمدمهدي سيار» نيز در خصوص ادبياتي كه در فتنه سال 88 رايج بود، ابياتي را به شرح زير قرائت كرد:
از حلقه هايمان به در افتاد رازها
با قيل وقال بي ثمر عشق بازها
دوشيد فتنه اي شتران دو ساله را
بر دوششان نهاد به بازي جهازها
شوخي شده است و عشوه نماز شيوخ شهر
رحمت به بي نمازي ما بي نمازها
خيل پياده ايم، كجا بازگو كنيم؟
رنجي كه برده ايم ز شطرنج بازها
ماييم و زخم خنجر و دست برادران
ماييم و ميزباني اين ترك تازها
در پيش چشم كوخ نشينان غريب نيست
از كاه، كوه ساختنِ كاخ سازها
قرآن به نيزه رفت...خدايا مخواه باز
بر نيزه ها طلوع سر سرفرازها
در گنبد كبود زمان ما كبوتران
بستيم چشم و بسته نشد چشمِ بازها
ما را چه غم ز هرزه گياهي كه سبز شد
بر خاكمان مباد هجوم گرازها
❄❅❆❇❈❉ ❊❋