پرسش : درباره امر به معروف و نهی از منکر و شرایط و مراتب آن توضیح دهید، آیا این کار بر همه افراد واجب است؟
پاسخ اجمالی :
امر به معروف و نهى از منکر، یکى از واجبات و آموزه های مهم اسلامى است که جلوگیرى از فساد و فحشا و تأمین امنیت اجتماعى، به آن وابسته است.
دانشمندان اسلامی، وجوب امر به معروف و نهی از منکر را مشروط به تحقق چهار امر دانسته اند:
1. شناخت معروف و منکر؛ 2. احتمال تأثیر در طرف مقابل؛ 3. پشیمان نبودن شخص گنه کار؛ 4. نداشتن ضرر و مفسده برای ارشاد کننده به معروف و نهی کننده از منکر .
همچنین در کتاب های فقهی، درجات امر به معروف و نهی از منکر چنین بیان شده است:
1. واکنش منفی؛ 2. ارشاد با گفتار؛ 3. ارشاد در عمل.
پاسخ تفصیلی :
امر به معروف و نهى از منکر، یکى از آموزه های مهم اسلامى است که عزّت، حیثیّت، شرافت و پیشرفت مسلمانان و نیز اجرای احکام، جلوگیرى از فساد و فحشا و تأمین امنیت اجتماعى، به آن وابسته است.
این مهم که از آن، به عنوان واجبی کفایی[1] و یکی از فروع دین[2] یاد می شود مورد تأکید و سفارش آیات متعددی از قرآن کریم[3] و احادیث پیامبر(ص) [4] و ائمه(ع) [5] واقع شده و اندیشمندان دینی نیز درباره اهمیت والای آن، مطالب فراوانی در کتاب های کلامی و فقهی بیان کرده اند.
آنان در توضیح دو واژه «معروف» و «منکر» می گویند:
معروف؛ در لغت به معناى شناخته شده (از ماده عرف) و منکر؛ به معناى ناشناس (از ماده انکار) است. به این ترتیب کارهاى نیک، امورى شناخته شده، و کارهاى زشت و ناپسند، امورى ناشناس معرّفى شده اند؛ چرا که فطرت پاک انسانى با دسته اول، آشنا و با دسته دوم، ناآشنا است.[6]
شرایط امر به معروف و نهی از منکر
دانشمندان اسلامی بر اساس منابع دینی، وجوب امر به معروف و نهی از منکر را مشروط به تحقق چهار امر دانسته اند:
1. شناخت معروف و منکر: شخص ارشاد کننده به معروف و نهی کننده از منکر، ابتدا باید خودش معروف و منکر را بشناسد؛ چرا که در صورت عدم شناخت صحیح آن، چه بسا به جای این که امر به معروف انجام شود، عکس آن صورت گیرد؛ یعنی دعوت به کار قبیح و زشت شود. همچنین باید منکر را هم خوب بشناسد؛ یعنی بداند این کار مورد نهی خداوند قرار گرفته است و به جای نهی از منکر، نهی از رفتاری مباح نکرده و یا مانع عمل نیک نشود.
2. احتمال تأثیر در طرف مقابل: یعنی فرد باید احتمال دهد که امر و نهی نتیجه و اثری دارد، هر چند علم و یقین به تأثیر لازم نیست.
3. پشیمان نبودن شخص گنه کار: یعنی کسی که واجب را ترک کرده و یا حرامی را مرتکب شده، از کار خود نادم و پشیمان نشده باشد. پس اگر آمر به معروف و ناهی از منکر از هر راهی متوجّه شد که آن شخص از کار گذشته خود پشیمان شده و احتمال دهد که او رفتارش را تکرار نمی کند، در این جا لزوم امر و نهی ساقط می شود.
4. نداشتن ضرر و مفسده: آمر به معروف و ناهی از منکر، اگر بداند و یا احتمال عقلایی دهد که این کار او موجب ضرر جانى، مالى یا آبرویى قابل توجه برای او یا یکی از نزدیکان و یا حتی برای برخی مؤمنان خواهد شد، در این صورت وجوب آن، از وی ساقط می شود.
البته ناگفته نماند، در امر به معروف و نهى از منکر، انسان باید با توجه به اهمّیت معروف یا منکر در مقایسه با ضرر یا مؤنه اى که امر به معروف و نهى از منکر دارد، اقدام کند؛ پس اگر اهمّیت معروف یا منکر کمتر از ضرر و مؤنه باشد، واجب بلکه جایز نخواهد بود، ولی اگر معروف یا منکر از امورى باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد می دهد، به طوری که اهمّیت آن بسیار زیادتر از ضرر و مؤنۀ آن باشد، امر به معروف و نهى از منکر واجب خواهد بود، هر چند ضرر زیادى داشته باشد، حتى اگر متوقّف بر بذل جان و مال باشد؛ مانند حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروری اسلام.[7]
مراتب امر به معروف و نهر از منکر
مسئله دیگری که در این جا مطرح است و در برخی احادیث نیز بدان اشاره شده[8]، مراتب و درجات امر به معروف و نهی از منکر است، به طوری که با حاصل شدن مقصود از مرتبه پایین تر، جایز نیست به مراتب بالاتر عمل شود.[9]
البته قبل از بیان این مراتب، باید به این نکته توجه داشت، چه بسا آمر به معروف و ناهی از منکر می تواند با رفتار نیک و اخلاق حسنه خویش، مردم را به سوی معروف فرا خوانده و اهل معصیت را از منکرات بازدارد، که هر چند این امر جزو مراتب امر به معروف و نهی از منکر نباشد، ولی قطعاً چنین رفتاری می تواند در افراد بسیار مؤثر باشد؛
در حدیثی از امام صادق(ع) چنین می خوانیم: «کونوا دُعاة للنّاس بغَیر اَلسِنَتکمْ»؛[10] مردم را نه با زبان [بلکه با عمل به دین حق و صلاح] دعوت کنید.
در هر حال، در کتب فقهی درجات امر به معروف و نهی از منکر چنین بیان شده است:
1. واکنش منفی: در درجه اوّل، مسلمان باید در قلب خویش نسبت به امور خلاف شرع، احساس تنفّر داشته و این احساس را ظاهر سازد و با شخص معصیت کار طورى رفتار کند که بفهمد به جهت ارتکاب معصیت، چنین رفتاری با او می شود؛ مثل این که در برخورد با او از وی رو برگرداند، یا با چهرۀ عبوس با او ملاقات کند و یا ارتباطش را با او کم و یا قطع نماید.
البته، اگر در این مرتبه درجاتى باشد لازم است با احتمال تأثیر درجه خفیف تر، به همان اکتفا شود، مثلاً اگر احتمال می دهد که با ترک سخن با او مقصود حاصل می شود، به همان اکتفا کرده و به درجۀ بالاتر، اقدام نکند، بویژه اگر طرف، شخصى است که این گونه برخورد بی احترامی به وی محسوب می شود.[11]
2. ارشاد با گفتار: در این مرحله لازم است، نخست از طریق پند و نصیحت و نرمی وارد شده و اگر فایده نکرد، با لحنی آمرانه سخنان دُرشت به کار برده شود. البته روشن است که مراد، بکار بردن کلمات زشت، ناسزا، دروغ و اهانت نیست، مگر آن که منکَر - مثل قتل نفس محترمه - از مواردی باشد که مورد اهتمام زیاد شارع است.[12]
3. ارشاد در عمل: مرتبۀ سوم توسل به زور و جبر است که خود درجاتی دارد؛ گاهی مثلاً با گرفتن دست یا منع حرکت شخص مرتکب خلاف، مقصود حاصل می شود و گاهی احتیاج است که انسان با زور و قدرت وارد میدان شود و صدمه ای بر طرف وارد کند و یا حتی ممکن است منجر به قتل کسی شود. شاید در برخی موارد درجه پایین تر از این مرتبه توسط عامه مردم قابل اجرا باشد، ولی روشن است که درجات بالاتر – مثل جایی که کار به زد و خورد می کشد- باید توسط افراد و ارگان هایی- مانند نیروی انتظامی- صورت گیرد که از طرف حاکم شرع اجازه و دستور این کار را داشته باشد؛ چراکه اگر به عامه مردم اجازه این کارها داده شود، مستلزم هرج و مرج در اجتماع خواهد شد.[13]
پس امر به معروف و نهی از منکر، آن جا که پای اِعمال زور، حبس، زدن و کشتن است، از وظیفه عموم خارج بوده و بر عهده حاکم اسلامی است، امّا سایر مراتب از پند دادن و روگرداندن و قطع رابطه و امثال اینها وظیفه فرد فرد مسلمانان بوده و وظیفه حتمی هر مسلمانی است که به اندازه قدرت و توانایی خود در اصلاح امور شرکت کند.
&&&&&&&&& پی نوشتــــــــــــــــها :
[1]. « واجب کفائى؛ واجبى است که در ابتدا بر همه مکلّفان واجب است، ولی اگر بعضى، آن را انجام دهند، وجوب از دیگر مکلّفان ساقط می شود»؛ بر گرفته از نمایه 17011.
[2]. ر.ک: نمایه 2378 (دسته بندی اصول و فروع دین).
[3]. «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَر». لقمان، 17؛ «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر»؛ توبه، آیه 71. «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر»؛ آل عمران، 110.
[4]. قَالَ النَّبِیُّ (ص): «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِیفَ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ فَقِیلَ لَهُ وَ مَا الْمُؤْمِنُ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ قَالَ الَّذِی لَا یَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ»؛ کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج 5، ص 59، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. قال الباقر(ع): «.. بها (الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَر) تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ یُنْتَصَفُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ یَسْتَقِیمُ الْأَمْر..»؛ کافی، ج 5، ص 56، بَابُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَر، ح 1.
[6]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، ص 37، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج 7، ص 327 و 110، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1412ق.
[7]. ر. ک: خمینى، سید روح االله، توضیح المسائل (محشّٰى)، ج 2، ص 756 - 757، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ هشتم، 1424ق.
[8]. امام صادق(ع): «..فأنکروا بقلوبکم و الفظوا بألسنتکم و صکّوا بها جباههم فإن اتّعظوا و رجعوا إلى الحقّ فلا سبیل علیهم..»؛ کافی، ج 5، ص 56، بَابُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَر، ح 1؛ امام علی(ع): «أدنى الإنکار أن تلقى أهل المعاصی بوجوه مکفهرّة»؛ کافی، ج 5، ص 59.
[9]. ر. ک: توضیح المسائل (محشّٰى)، ج 2، ص 759، م 2804.
[10]. کافی، ج 2، ص 78.
[11]. ر. ک: توضیح المسائل (محشّٰى)، ج 2، ص 759، م 2805 و 2806.
[12]. ر. ک: همان، ص 760، م 2813 و 2816.
[13]. ر. ک: همان، ص 761، م 2818 و 2823 و 2824.