عوامل درونی و بیرونی فتنه
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بنا شد كه چند جلسه ای راجع به فتنه صحبت كنیم. معنای فتنه و موارد فتنه را 20 مورد گفتیم. فتنه ها از درون یا بیرون، اسم فتنه را می شود جنگ های روانی، جنگ نرم، جنگ سرد هم گذاشت. حالا این اصطلاحات روز است، ولی ما همان تعبیر قرآن را داشته باشیم. فتنه! گفتیم فتنه مثل كلمه ی شیر كه در فارسی چند معنا دارد، در قرآن هم فتنه به معنای شرك آمده، به معنای شكنجه آمده است. به معنای تفرقه آمده است. حالا فتنه ها گاهی از درون است. گاهی از بیرون است.
1- هوای نفس ، عامل فتنه های درونی
فتنه ها گاهی درونی است. از درون است. گاهی از بیرون است. فتنه های درونی، گاهی از هوای نفس است. گاهی از وسوسه است. وسوسه شیطان. فرق بین هوای نفس و وسوسه شیطان این است كه قرآن راجع به هوای نفس می گوید: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوء» (یوسف/53) یعنی نفس آدم را به كار خلاف امر می كند. هوس ها آدم را به فساد می كشد. راجع به ریشه ها اینطور می گوید: «إِنَّ الشَّیطانَ لَكُما عَدُوٌّ» (اعراف/22) این 5 تا تأكید دارد، این دو تا، كلمه ی «اِنَّ» كلمه ی لام «لَأمَّارَة» كلمه ی مبالغه ی، حرف «ة» كلمه ی جمله ی اسمیه. «اِنَّ» یعنی حتماً، قرآن راجع به خطر نفس 5 تا تأكید دارد. قطعاً، قطعاً، قطعاً،قطعاً، قطعاً نفس خطرناك است. اما شیطان را سه بار می گوید. این 5 مورد را برای شما بگویم. كلمه ی «اِنَّ» یعنی قطعاً. «لام» لأمَّارة، لام هم یعنی قطعاً. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ» (عصر/2)، «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیطْغى» (علق/6) «لَ» یعنی قطعاً. نمی گوید: «اِنّ النفس آمرةٌ» اَمّار یعنی خیلی امر می كند. تأكید در آن است. ببین اَمّار مثل بقّال، خبّاز، حدّاد، یعنی تأكید است، یعنی مبالغه است. باز اَمارٌ نگفته است. أمّارةٌ! این «ة» اَمّارةٌ تأكید است. جمله هم جمله ی اسمیه است. یعنی فعل در آن نیست. «نفس» اسم است. «اَمّارة» اسم است. «سوء» اسم است. تأكید جمله ی اسمیه بیشتر است. «اِنّ» یك تأكید است، لام «لَ» یك تأكید است. خود أَمّار مثل بقّال، حدّاد یك تأكید است. «ة» أمّارة یك تأكید است. جمله اسمیه است. یعنی یك، دو، سه، چهار، پنج. یعنی قطعاً قطعاً قطعاً قطعاً قطعاً هوس شما را گول می زند.
صدام هوس كرد قهرمان عرب شود. سردار قادسیه، به خاطر رسیدن به هوسش كویت را به آتش كشید. عراق را به آتش كشید. ایران را به آتش كشید. یك كسی هوسش می شود مثلاً مشهور شود. در هند هستند آدم هایی كه 30 سال تمرین می كنند، كه ده ساعت روی كلّه بایستند. كله شان را پایین می گذارند. من هندوستان دیدم كسی را كه سرش را زمین گذاشته بود، پایش را هوا برده بود. مثلاً دو ساعت و نیم تمرین می كند. چند سال تمرین می كند كه دو ساعت روی زمین... حالا مثلاً كه چه شود؟ كه چه؟ دلش می خواهد مثلاً فرض كنید كه كاری برایش ثبت شود. مثلاً چه شود؟! یك جایی تابلو دیدم، تابلوی احمقانه! هركس یك ساندویچ 16 كیلویی را یك ربع بخورد، یك ماشین جایزه اش است.آدم یك ربع 16 كیلو ساندویچ را بخورد؟ آنوقت یك ماشین بگیرد!آن كسی كه این مسابقه را برقرار می كند چه فكری می كند؟ غیر از نفس! ان كسی كه 16 كیلو را یك ربع بخورد، چه فكری می كند جز نفس! خیلی از جوان های ما به خاطر رسیدن به هوا و هوسشان، یك هوسی دارد می خواهد به هوسش برسد. بر عمرش آتش می زند. كشوری را آتش می زند. خانواده ای را آتش می زند.
2- وسوسه های شیطان ، عامل بیرونی فتنه
گاهی به خاطر هوای نفس، «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوء» اما شیطان را سه تأكید دارد. یكی از تأكیدهایش را شما بگویید. بارك الله! «اِنّ» یك تأكید جمله ی اسمیه! یعنی در «إِنَّ الشَّیطانَ لَكُما» هم فعل وجود ندارد. «إِنَّ» فعل نیست. «الشَّیطانَ» هم فعل نیست. «لَكُم» هم فعل نیست. «عَدُو» هم فعل نیست. همه جمله اسمیه است. «إِنَّ الشَّیطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبین»
خوب بسیاری از فتنه ها از راه نفس است. «آفة العقل الهوى» (غررالحكم/64) امیرالمؤمنین می فرماید: عقل انسان یك آفتی دارد. آفتش این است كه آدم هوس می آید، جلوی عقل را می گیرد. یك كارهای ضد عقل انسان می دهد به خاطر هوسش. حالا هوس چی؟هوس ها چند گونه است. همه ممنوع است. نه هوس خود، نه هوس بستگان، نه هوس بزرگان، نه هوس اكثریت مردم. همه ممنوع است. برای همه آیه داریم. هوس خود نباشد.
قرآن می گوید: «وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى» (نازعات/40) آیه ی قرآن است. «وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى» هوس خود ممنوع! شما حق نداری دنبال هوست بروی. هوس بستگان هم می گوید: «إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ» (تغابن/14) بعضی از همسرها و بچه ها «عَدُوًّا لَكُمْ» دشمن تو هستند. هوس بزرگان هم قرآن می گوید: «أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا» (احزاب/67) روز قیامت به افرادی می گویند: چرا منحرف شدی، می گوید: دنبال بزرگ ها رفتیم بدبخت شدیم. مثلاً او خواست به پست برسد، ما ستاد انتخاباتی بودیم، دین فروشی كردیم. حلال و حرام و زمین و آسمان را به هم دوختیم مثلاً كه این شورای شهر شود. كه این شهردار شود. كه نمی دانم نماینده ی مجلس شود. رییس جمهور شود. دنبال بزرگ ها رفتیم. اكثریت هم قرآن می گوید: «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْض» (انعام/116) اكثر مردم را پیروی كنی، «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْض» منحرفت می كنند. فتنه!
ریشه ی فتنه گاهی هوس های درونی است. چرا دست به فتنه زد؟ دلش می خواهد قهرمان شود. مسابقه است. یك گروه می برند، یك گروه می بازند. خوب حالا مثلاً برای چه شیشه ها را می شكنی؟ باختی دفعه ی دوم می بری؟ حالا این چیست كه باید یك جایی را به آتش بكشی؟ این فتنه برای چیست؟ گاهی وقت ها مثلاً می خواهد بگوید: من منحصر به فرد هستم. من كسی هستم كه خودم را از فلان مقدار پرت می كنم. كه چه؟ دو سه نفری سوار موتور می شوند، چرخ جلوی موتور هم بلند می كند كه مثلاً مردم نگاهش كنند. كه چه؟ بعد می افتد، كلاه ایمنی هم ندارد. یك عمری روی دست پدر و مادر یا دولت و بهزیستی می ماند. ویلچری می شود. ضربه فنی می شود. جانت را فدای چه می كنی؟ خیلی از جوان های ما، این پرخوری ها، بیشتر بیماری های ما از پرخوری است. بسیاری از بیماری های ما از پرخوری است. پرخوری یك هوس است. این خیلی مسئله ی مهمی است. این جنگ نرم است. یعنی شیطان دائم ما را گول می زند، یكوقت نگاه می كنیم جوانی ما رفت، هیچ كاری هم نكردیم. عوامل فتنه چیست؟ عوامل فتنه را اینجا من چند مورد نوشتم.
3- نداشتن بصیرت ، زمینه قرار گرفتن در فتنه
1- نبود بصیرت! چون بصیرت نیست، حق و باطل را تشخیص نمی دهیم. چه كنیم بصیرت پیدا كنیم؟ قرآن می گوید: اگر می خواهی بصیرت پیدا كنی، راهش تقوا است. گناه نكن به شما می گویم: حق كدام است و باطل كدام است. قرآن راجع به تقوا سه آیه ی قشنگ دارد. می گوید كه: «وَ مَنْ» كسی كه، «یتَّقِ اللَّه» اگر كسی از گناه دوری كند، سه تا 1- «یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» (طلاق/2) یك جا داریم، «یجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً» (نور/40) یكجا دیگر داریم « یجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا» (انفال/29) این سه تا آیه ی قرآن است. اگر كسی گناه نكند، ما راه خروج برایش می گذاریم. یعنی نمی گذاریم در بن بست گیر كند. ما یك نوری به او می دهیم حق را می فهمد. نور كه روشن شد آدم راه و چاه را تشخیص می دهد. ما اگر كسی تقوا داشته باشد، فرقان یعنی دیدی به او می دهیم كه بین حق و باطل فرق بگذارد. یعنی قاطی نمی كند. نمی گوید: والله ما كه گیج هستیم. ما كه نمی فهمیم حق با چه كسی است؟ ما كه نمی فهمیم چه كسی درست می گوید؟ اگر تقوا باشد راه خروج از بن بست ها، نور وسیله ی فرق بین حق و باطل. راه پیدا كردن بصیرت این است. چون انسان وقتی گناه می كند، می خواهد ببیند چه كسی را دوست دارد. از چه كسی خوشش می آید. می گوید: حق با این است.
2- آرزو و توّهم، گاهی روی آرزو گرفتار فتنه می شود. آرزو! مثلاً آرزویش این است كه دختر فلانی را بگیرد. آرزویش این است كه فلان پست را بگیرد. فلان مدرك را بگیرد. به هر قیمتی شدی، خودش را به آب و آتش می زند. آرزویش این است كه عروسی اش مثل فلانی باشد، خانه اش مثل فلانی باشد. ماشینش مثل فلانی باشد. این آرزوها باعث می شود كه زمین و آسمان را به هم بدوزد، تا به آن كاری كه می خواهد برسد. آرزو هم آدم را به فتنه می كشاند.
تبلیغات آدم را به فتنه می كشاند. جهل به توطئه ها! نمی داند كه دشمن چه برنامه ای را برایش ریخته است. نمی داند كجا به هم می ریزد. خبر از توطئه ها ندارد. قبرستان بقیع را وهابّی ها خراب كردند. نمی دانم 80 سال، چند سال پیش. مردم در خیابان ریختند، عزا عزا است امروز! رضاشاه یك عكسی گرفت، برای خارج فرستاد. گفت: مردم در خیابان ریختند، كه ما احمدشاه نمی خواهیم. رضا شاه می خواهیم. ببینید چون خبر ندارند كه مردم در خیابان ریختند برای كار دیگر و این فیلم برمی دارد برای كار دیگر!
4- انحراف و گمراهی ، نتیجه پیروی از هوا و هوس
امیرالمؤمنین فرمود: «مَنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ» اگر كسی دنبال هوا و هوس نفسش برود، «أَعْمَاه» (مستدرك/ج12/ص115) كور است، نمی بیند. مثل یك دختر و پسری كه در پارك و سینما همدیگر را می بینند. چون علاقه به هم پیدا كردند، اصلاً دیگر نمی فهمد این دختر، این پسر، پدرش چه كسی است؟ خانواده اش چه كسی هستند؟ عشق آدم را كور می كند. عشق آدم را كر می كند. «اَعماه» «أَصَمَّه» تو را كر می كند. «أَزَلَّه» با «ز» یعنی تو را می لرزاند. «أَضَلَّه» یعنی گمراهت می كند. «أَعْمَاهُ وَ أَصَمَّهُ وَ أَزَلَّهُ وَ أَضَلَّه»، «أَزَلَّهُ وَ أَضَلَّه» یك «أَزَلَّ» با «ز» یك «أَضَلَّ» با «ضاد». «أَزَلَّهُ» با «ز» یعنی تو را می لرزاند. «أَضَلَّه» یعنی ضالین، گمراهت می كند. «اسْتَحْوَذَ عَلَیهِمُ الشَّیطان» (مجادله/19)
چرا عمر سعد، امام حسین را كشت؟ این فتنه ی كربلا، حادثه ی كربلا برای چه بود؟ به عمر سعد گفتند: اگر حسین را بكشی، فرماندار ری می شوی. می خواست فرماندار شود. می خواست فرماندار شود. دلش حبّ دنیا را داشت. شما نسل نو هستید. خیلی از شما، اكثر شما، بسیاری از شما دبیرستانی هستید. نو هستید. یك دعا می كنم چون پاك هستید آمین بگویید. خدایا به آبروی محمد و آل محمد از همه ی فتنه ها همه ی ما را حفظ كن. همه ی ما را برای همیشه حفظ كن. چون گاهی وقت ها كسی حفظ هست، اما برای همیشه حفظ نیست. مثل راننده هایی كه 500 كیلومتر سالم می آید، نزدیك شهر كه می رسد خوابش می گیرد. یعنی آن لحظه های آخر ماشین چپ می كند.
5- پناه بردن به خدا در برابر وسوسه های شیطانی
خوب عرض كنم كه وسوسه هم خیلی مهم است. این هم یك جنگ سرد، نرم، فتنه ی درونی است. من برای اینكه اهمیت وسوسه را بگویم، سوره ی «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» (ناس/1) و « قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» (فلق/1) را با هم مقایسه كنیم.
«مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ» (ناس/4) «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ»، «الْخَنَّاسِ» یعنی ناپیدا، پنهان می شود. شیطانی كه وسوسه می كند و یواشكی آدم نمی فهمد. از این شر خواسته باشیم نجات پیدا كنیم، به سه صفت خدا: 1- «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» بعد چه؟ «مَلِكِ النَّاسِ» (ناس/2) بعد چه؟ «إِلَهِ النَّاسِ» (ناس/3) «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخَْنَّاسِ» (ناس/4) یعنی وقتی به وسوسه می رسی، به سه طناب وصل می شوی. الله، ملك، رب! یعنی وسوسه به قدری مهم است كه من باید به سه طناب وصل بشوم. اما در « قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» می گوید: «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» (فلق/2) یعنی شر همه ی مخلوق ها، « قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» یك «بِرَبِّ الْفَلَقِ» است. یعنی از همه ی شر مخلوقات به یكی از صفات خدا پناه می بریم، اما از شر وسواس به سه صفت گرفتید چه شد؟ همه ی خطرها، به یك طناب دستمان را می گیریم، اما از این خطر به سه طناب وصل می شویم. این خطر وسوسه است. چون «خناس» یعنی آدم نمی فهمد. گاهی خودش هم خودش را نمی شناسد. به همین خاطر به این جهاد اكبر گفته اند. اینها خطرهای درونی است.
اما خطرهای بیرونی، دشمن چه برنامه هایی برای ما دارد، سه تا برنامه ی مهم دارد. سه برنامه ی مهم از فتنه های بیرونی، یك صلوات فرستید. (صلوات حضار)
6- تضعیف رهبر، هدف اصلی دشمنان دین
فتنه ها از بیرون : 1- تضعیف رهبر 2- تضعیف مكتب 3- تضعیف امّت
تضعیف رهبر، قرآن آیاتی دارد. به پیغمبر می گفتند كه: «یقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ» (توبه/61) پیغمبر گوش است. «اُذُن» یعنی گوش، یعنی آدم ساده ای است، هرچه به او بگویی گوش می دهد. هرچه به او بگویند، كانالیزه می شود. «مَهین» آدم بی ارزشی است. «وَ ما أَنْتَ عَلَینا بِعَزیزٍ» (هود/91) به پیغمبر می گفتند: تو عزتی نداری. تو یك آدم عادی هستی. تو كسی نیستی. تضعیف می كردند. «لَأَظُنُّهُ كاذِبا» (غافر/37) دروغ می گوید. ساحر است. اینها همه آیه ی قرآن است. مجنون است. جن زده است، دیوانه است. «فی ضَلالٍ» به پیغمبر می گفتند: گمراه است. «فی سَفاهَة» (اعراف/66) سفیه است. «كَذَّابٌ أَشِرٌ» (قمر/25) «ِیأْكُلُ الطَّعام» (فرقان/7) او هم مثل ما غذا می خورد، می خوابد. می رود. «یأْكُلُ الطَّعام»، «یعَلِّمُهُ بَشَر» (نحل/103) یك آدمی، یك بشری پشت پرده به او یاد می دهد. حرف ها از خودش نیست. «أَعانَهُ عَلَیهِ قَوْمٌ آخَرُون» (فرقان/4) یعنی یك قوم آخری، یك گروه دیگری پشت پرده هستند، به او كمك می كنند. این حرف ها از خودش نیست. اینها تضعیف است.
یك آیه داریم سوره ی جمعه من می خوانم اگر بلد هستید، شما هم بگویید. حتماً خیلی از شما بلد هستید. پیغمبر اسلام نماز جمعه می خواند، در وسط خطبه های جمعه قافله ای، كاروانی آمدند جنس با طبل آوردند. اینها كه پای خطبه ها نشسته بودند، تا صدای طبل و جنس را دیدند، همه بلند شدند سراغ خرید رفتند. پیغمبر را وسط خطبه ها رها كردند. 12 نفر نشستند باقی ها همه رفتند. آیه نازل شد. «وَ اذا» «اذا» می دانید یعنی چه؟ یعنی چه؟ «رَأَوْا» یعنی چه؟ رؤیت، «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً» «تِجارَةً» یعنی تجارت، «أَوْ لَهْوا» «لَهو» هم یعنی لهو. «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْوا» (جمعه/11) وقتی یك كاروان تجارت، یك كاروان تجاری، جمعه بازار مثلاً، اگر یك كاروان خرید و فروشی دیدند، یا لهو و لعبی دیدند، «انْفَضُّوا إِلَیها» همه بلند می شوند به سمت آن می روند. «وَ تَرَكُوكَ قائِماً» (جمعه/11) این جمله می گوید: «تَرَكُوكَ» نمی گوید: «تَرِك الصلاة» باید بگوید: «تَرِك الصلاة» باید بگوید: «تَرك الخطبه» عوض اینكه قرآن بگوید: وقتی كاروان را دیدند نماز را رها می كنند، خطبه را رها می كنند. «تَرَكُوكَ» نماز را رها می كنند، خطبه را رها می كنند، می گوید: تو را رها می كنند. یعنی چه؟ یعنی آنچه مهم تر از نماز است، یا آنچه مهم تر از خطبه است، رها كردن رهبر است. «تَرَكُوكَ» نمی گوید:«تَركوها» گرفتید چه می گویم؟ قرآن وقتی می خواهد به مردم بگوید: بد هستید، نمی گوید: نماز را رها كردید. نمی گوید: خطبه را رها كردید. چه می گوید؟ می گوید: پیغمبر را رها كردید. یعنی رها كردن پیغمبر لبه تیز انتقاد است. «تَركوك» پیغمبر را رها كردید. یا تضعیف رهبر است. پیغمبر گوش است. پیغمبر نعوذ بالله آدم پستی است. عزتی ندارد. دروغ می گوید. ساحر است. جن زده است. گمراه است. خل است. نعوذ بالله! یك بشری به او یاد می دهد. اینها تضعیف رهبر است.
7- برنامه های دشمن برای تضعیف مكتب و امت
اما دوم تضعیف چه بود؟ برای تضعیف مكتب چه می كنند؟ می گویند: این قرآن چیزی نیست. ما هم خواسته باشیم مثل قرآن می آوریم. راجع به تضعیف مكتب، «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» (انفال/31) ما هم بخواهیم قرآن را می آوریم. قرآن كتاب علمی نیست. «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» ما هم بخواهیم مثل قرآن می آوریم. «إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ» (انفال/31) اساطیر، اسطوره اینها افسانه های پیشینیان است. «أَضْغاثُ أَحْلامٍ» (یوسف/44) بدعت می گذارند. اصلاً عرفان های كاذب. مكتب هایی درست می كنند.
حضرت عباسی مثلاً تورات با قرآن قابل قیاس است؟ توراتی كه آدم در آن می خواند خدا از آسمان پایین آمد با یعقوب كشتی گرفت. بعد یعقوب خدا را زمین زد. یعقوب شست پای خدا را گاز گرفت. خدا گفت: آخ! من را رها كن وگرنه بركت به تو نمی دهم. (خنده حضار) نمی دانید در مسیحیت چقدر چرند و پرند است. حضرت عیسی و موسی را ما قبول داریم. این تورات و انجیل قابل قیاس نیست. اصلاً محال است كسی یك جو عقل داشته باشد، قاطی كند. مگر اینكه یك جو هم نداشته باشد.
حضرت عیسی مهمانی رفت، شراب كم آمد. صاحبخانه غصّه خورد. عیسی گفت: چرا غصّه می خوری؟ گفت: شراب ندارم. گفت: غصّه نخور. ظرف ها را پر از آب كن. من معجزه می كنم، شراب می سازم. حضرت عیسی شراب ساز است.یعقوب كشتی گیر است. بهاییت كه اصلاً دیگر دین نیست. پوسیده است. این انگور پلاستیكی است. دین آمریكایی! یك سید خُلی پیدا شد، چند سال پیش یك حرف هایی زد و یك عده هم خُل تر از او! اصلاً محال است كسی اسلام را بشناسد و با هیچ مكتبی عوض كند. كسی حرف برای زدن ندارد. این حقوق بشری كه می گویند، شما حقوق بشری كه انسان گفته مقایسه كنید. من سؤال می كنم از تمام اینهایی كه در حقوق بشر دستی دارند. دكتر حقوق هستند. دانشجوی رشته ی حقوق هستند. آیا حقوق بشر برای كیفر جرم و كیفری قرار داده یا نه؟! من این را تحقیق كرده می گویم. تحقیق كردم از دكترای حقوقی كه فارغ التحصیل شرق و غرب هستند پرسیدم. هنوز كره ی زمین قانونی برای غیبت وضع نكرده است. حال آنكه بیشترین حقی كه از مردم ضایع می شود این است كه آبروی همدیگر را می ریزند. راحت غیبت می كنند. با یك كلمه آبروی همدیگر را می ریزند، و هنوز دكترای حقوق برای آبروریزی قانون تصویب نكرده است. بیشترین حق روی كره ی زمین حق آبرو است، و غیبت هنوز همه ی دكترها با هم خواب هستند. اصلاً مگر می توانیم دین خودمان را با این دكترای حقوق مقایسه كنیم؟ حقوق بشر را كه اسلام گفته است. یك جایی یك حقوقی گفته است كه واقعاً امتیاز است. یك خاطره برایتان بگویم، زیادی گوش بدهید. اگر یك زن و شوهری كافر هستند، زن مسلمان شد. زن كه مسلمان شد، نزد پیغمبر اسلام آمد و گفت: آقا من... چون وقتی زن مسلمان شد دیگر حق ندارد با شوهر كافرش زندگی كند. باید جدا شود. زن مسلمان نباید شوهرش كافر شود. خوب زن كه مسلمان شد، چهار چیز می خواهد.
1- شوهر می خواهد. اسلام می گوید: «تَنْكِحُوهُن» (ممتحنه/10) مردم مسلمان این خانم را عقد كنید.
2- پول می خواهد. می گوید: «آتُوهُنَّ أُجُورَهُن» (نسا/24) جیبش را هم پر كنید.
3- شوهر اولش كلی مهر داده این را گرفته است. می گوید: مهری هم كه شوهر اولش، ولو شوهر اولش كافر بوده است، ولی خرجش كرده است. خرج تالار، عروسی، آن پولی را هم كه آن شوهر كافر داده است، امت اسلامی از بیت المال یا از مسلمان ها، آن پول كافر هم به او بدهید. بالاخره كافر است كافر باشد. كلی چند میلیون خرج كرده تا او را گرفته، حالا رها كرده و رفته است. پس پول ها چه شد؟ پول بدهید كه او لااقل با كسی دیگر ازدواج كند. به كافر هم پول بدهید. از همه گذشته، او را هم امتحانش كنید. یكوقت می بینی جاسوس است. به اسم مسلمان می آید در مسلمان ها جاسوسی می كند. جاسوس زن هم داریم دیگر! «فَامْتَحِنُوهُن»، « إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ» (ممتحنه/10) خانمی هجرت كرد گفت: من مسلمان شدم، از شوهرم جدا شدم. «فَامْتَحِنُوهُنَّ» امتحانش كنید جاسوس نباشد. یعنی جیبش را پر كنید. شهوتش را تأمین كنید. حق شوهر كافرش را بدهید. ضمناً ساده هم نباشید. امتحانش كنید یك وقت عامل نفوذی نباشد. كجای اسلام چه كمبودی دارد كه ما مقایسه كنیم.
بعضی وقت ها هم تضعیف امت. اینها عوام هستند. ما نسل فرهیخته هستیم. ما مترقّی هستیم. یك ژست هایی می گیرند هیچ خبری هم نیست. هیچ خبری نیست. اینها اراذل هستند. اینها سفیه هستند. «غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ» (انفال/49) یكی از جنگ های سرد این است. 1- تحقیر امّت، 2- تحقیر مكتب، 3- تحقیر رهبر. این یك راهش است. یكی از جنگ های سرد روانی هم وسوسه ها و هوس ها است. آنچه ما را گرفتار می كند، وسوسه ها درونی، هوس های درونی، یكی هم توطئه های بیرونی. بیرون تضعیف رهبر، تضعیف مكتب، تضعیف امت. درون وسوسه ها و شیطان ها.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد به ما یك نورانیت و تقوا و بصیرت و فرقانی، دیدی و دینی مرحمت كن، كه از لابه لای همه ی انحراف ها سر سالم به در ببریم. هیچ عامل فتنه ای در ما رسوخ نكند. حق را بشناسیم و پیروی كنیم. باطل را بشناسیم و دوری كنیم. در شناخت حق و باطل ما را متحیر، سردرگم قرار نده.
«والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته»
*********************************************
منبع : پایگاه درسهایی از قرآن
افزودن دیدگاه جدید