چه کسي « سبز » را انقلاب سبز قلمداد کرد؟
پرسش: چه کسي « سبز » را انقلاب سبز قلمداد کرد؟
پاسخ: نویسنده این مقاله ضمن اشاره به نقش دولت آمریکا در طراحی و راه اندازی انقلاب های رنگی در چند کشور جهان، چگونگی اطلاق انقلاب سبز به اعتراضات خیابانی ایران را مورد کندوکاو قرار می دهد. وی با بررسی نقش برجسته سازمان « اقدام ملی برای دمکراسی» در صرف هزینه های هنگفت جهت تشویق این قبیل اقدامات، به طرح این ایده می پردازد که چون فعالیت های این سازمان در کنار دیگر طرح های دولت آمریکا برای ایجاد بی ثباتی در ایران ، از دو سال پیش کلید خورده است ، احتمال اینکه بخشی از پول های هزینه شده توسط این بخش سازمان از کمپین میرحسین موسوی در سر آورده باشد نیز وجود دارد.
همانند « انقلاب های رنگی» پیشین، اکنون نیز ایالات متحده آغوش گرم خود را به روی قیام « خودانگیخته»! ایرانیان در مخالفت با نتایج انتخابات ریاست جمهوری گشوده شده است. اگرچه من ذره ای در غم کسانی نیستم و نباید هم باشم و هیچ آمریکایی دیگری نیز نباید باشد-که بر کشوری هفت هزار مایل دورتر از ما، چه کسانی حکومت می کنند. اما وقتی اثر انگشت امپراتوری ایالات متحده در این رویدادهای تأثیرگذار فرامرزی هویدا می شود، این موضوع دقیقاً به من مربوط می شود. تاکنون چندین مفسر، موضوعی را از زیر غبار زمان بیرون کشیده اند که بر اساس گزارش مطبوعات، به صدور یک فرمان ریاست جمهوری برای انجام عملیات های مخفی علیه ایران مربوط می شود. راه اندازی عملیات های پنهانی علیه یک کشور دیگر، یکی از شیوه های رسمی رئیس جمهور به شمار می رود. در سال 2007- که هنوز تا انتخابات اخیر در ایران زمان زیادی راه بود- رئیس جمهور با « اتاق ستاره کنگره»، « گروه 8»، رهبران مجلس و کنگره ملاقاتی ترتیب داد و اجازه استفاده از چهارصد میلیون دلار را برای انجام فعالیت های مختلف در ایران کسب کرد؛ ازجمله، آن طور که « واشنگتن پست» گزارش کرد: « فعالیت های مختلف از جاسوسی، از ارتباط با فعالیت های هسته ای ایران گرفته تا حمایت از گروه های شورشی مخالف روحانیون حاکم براین کشور...» نو محافظه کار سابقه دارکنت تیمرمن درباره بازوی دیگر مداخلات فرامرزی آمریکا یعنی سازمان « اقدام ملی برای دمکراسی»، در مطلبی که روز قبل از انتخابات نوشت، مشت خود را باز کرده است:« در اینجا صحبت از یک انقلاب سبز در تهران است.» جالب است. در این فکرم که این « در اینجا» از کجا آمده است. بدون شک تیمرمن در تهران در حال نوشتن این مطلب نبوده است. تیمرمن در ادامه با صمیمیت و صداقت قابل تحسینی می نویسد: « اقدام ملی برای دمکراسی در طول دهه گذشته، میلیون ها دلار را برای ترویج انقلاب های « رنگی» در مکان هایی مانند اوکراین و صربستان، آموزش تکنیک های ارتباطاتی و تشکیلاتی مدرن به فعالان سیاسی هزینه کرده است.به نظر می رسد که بخشی از این پول ها به دست گروه های طرفدار موسوی رسیده است که با سازمان های غیردولتی بیرون ایران که اقدام ملی برای دمکراسی بودجه آنها را پرداخت کرده است، ارتباط دارند.» حتماً با خود می گویید که تبلیغات گر قهاری چون تیمرمن از کجا این چیزها را می داند؟ خب باید هم بداند! سازمان وهم آلود خود او یعنی « بنیاد دمکراسی در ایران»، در ارتباط با « عملیات های پنهانی و آشکار» سازمان اقدام برای دمکراسی علیه دولت ایران، با این سازمان همکاری دارد. بنیاد دمکراسی در ایران چگونه به دنبال ترویج دمکراسی در ایران با دلارهای مالیاتی ماست؟
یکی از بنیان گذاران این بنیاد جاشوا موراوچیک در مقاله اش که در « لس آنجلس تایمز» چاپ شده و عنوان گزنده « بمب ایران» را بر آن گذاشته، سرنخ جواب این سؤال را به ما می دهد:« صراحتاً بگویم، از نظر من، نکته آزار دهنده تر از این واقعیت که دولت ایالات متحده به مداخلات خود در این عصر جادویی جدید اوباما نیز ادامه می دهد،تعداد افرادی است که درآمریکا مسخر این رویدادها در دوردست ها شناخته شده اند، رویدادهایی که هماهنگ کننده آنها، مقوله رنگ است. بسیاری از صاحب نظران در « همبستگی» با این « انقلاب سبز»، وب سایت هایشان را به رنگ سبز درآورده اند. انگار که آنها به شکلی امید بسته باشند که این بار این امر کاملاً تحقق خواهد یافت؛ که « قدرت مردم» به راستی به راه افتاده است؛ که این یک دنیای متفکراست که درآن متصدیان اهریمنی! - سپاه پاسداران-، « اصلاح طلبان» به پاخاسته ای را سرکوب می کنند که برای رسیدن به فردای روشن، دنیایی که درآن همه خواهان آن هستند که درست شبیه به ما باشند - دمکراسی!- توییت هایی را ارسال می کنند!.» در مواقعی مثل اکنون، من به مت تای ب ی بزرگ رو می آورم که بهترین مطالب تمام زمان ها را دراین باره نوشته است که ایالات متحده چگونه به درون اتحاد جماهیر شوروی راه پیدا کرد: « وقتی ناظران امروزی برمی گردند و روزهای نخست شکل گیری شوروی نگاه می کنند، متعجب می شوند که چگونه ممکن بوده است که مردم، آن داستان های خیالی را که در روزنامه های دولتی می خواندند، باور داشته باشند. منظور توصیفات تکان دهنده درباره تروریست ها و خرابکاران فاشیستی است که برای مسموم کردن منابع آب، خراب کردن ریل ها و قرار دادن خرده شیشه در سوسیس ها توطئه می کردند. پاسخ احتمالاً این است که آنها دوست داشتند این حرف ها را باور داشته باشند، چرا که این چیزها در قلب هایشان بود و ازخود آنها بر می آمد.» و این ماجرا هنوز ادامه دارد
************************************
منبع: نشريه سياحت غرب شماره 72.
افزودن دیدگاه جدید