در رکاب حسین، قسمت 7 - شب هفتم محرم (زنان کاروان)
در رکاب حسین، قسمت 7 - شب هفتم محرم (زنان کاروان)
کربلا؛ رقیه ای می خواست؛ سکینه و ام کلثوم و رباب و ... زینبی!
زنانی می خواست که حجم عشق را چشیده باشند ... که لبریز باشند از عزت و مهر؛ تا زیر بار این همه اشک غرق نشوند!
زنانی که بلد باشند شستشوی با اشک را، و مجموع کردن جمع پریشان را؛ تا داستان، بی سرانجام نماند! و گم نشود در بادهای بیابان ...
تکه تکه و بی آغاز و میانه و انجام، رها نشود؛ تا شغالان هر تکه را به چند سکه نفروشند!
❖ شب هفتم؛
ما و اشک چشم هایمان؛ به تطهیر آمده بودیم، آمده بودیم که با اشک های خشک شده مان، روایت بستن آب باشیم؛ بر مردی که آب های جهان مهریهٔ مادرش بود!
روایت، گاهی به زبان است ... گاهی به اشک، گاهی به خون دل، گاهی به قیام! بعد از کربلا تا آخر تاریخ، ما روایتگران این واقعه ایم!
⫸ راستی؛ دنیا از عاشورا، از حسین علیه السلام ... چه می داند؟
⫸با خوانش: مژده لواسانی
⫸به قلم: حاتمه سیدزاده
⫸تنظیم کننده: امید اردلان
⫸آهنگساز: یحیی عباسی
⫸طراح: محمدحسین ثباتی
کاری از واحد موسیقی منتظران منجی عجل الله تعالی فرجه الشریف
برای دسترسی به سایر قسمتهای «در رکاب حسین علیه السلام» اینجا کلیک کنید
❖ امام، خودِ باران بود!
ما آمده بودیم که آب بارانِ بر زمین ریخته را،
در مَشک هایِ عطش
به لب تشنگان برسانیم ....به تشنگان حقیقت.
از همین لحظه ها تا هزاران سال در زمان.....
مردان برای شهادت آمده بودند،
و ما برای شهـــود!
ما آمده بودیم شاهدان شهادت باشیم،
و شاهدان شقاوت ...
ما آمده بودیم؛ با اشک های خشک شده مان،
روایت گر بستن آب باشیم؛
بر مردی که آبهای جهان، مهریه ی مادرش بود!
افزودن دیدگاه جدید