غدیر از منظر شعرای قرن چهارم
در این نوشتار بنا را بر این گذاشتیم تا مسئله عید غدیر از منظر شعرای قرن چهارم را در اشعار ابوالقاسم زاهی و ابوالعُلى سَرَوى مختصراً توضیح دهیم...
با توجه به بررسی غدیر در اشعار و متون ادبی به قرن چهارم هجری رسیدیم و بررسی خواهیم کرد اشعار را در قرن چهارم هجری قمری، که آیا شعرا در قرن چهارم هم همچون قرن اول و دوم و سوم غدیر را یک مسئله جانشینی و سیاسی دیدند یا موضوع محبت و دوستی بوده است.
1-ابوالقاسم زاهی در رابطه با غدیر:
(352 -318 ق)، صوفى و شاعر شیعى. معروف به زاهى. اصل وى از قریه ى زاه نیشابور بود كه در بغداد متولد شد و در همان شهر زیست. او شاعرى توانا در تشبیهات و استعارات و بخصوص در منقبت و مدح اهلبیت رسول (صلی الله غلیه و آله و سلم) بود. همچنین در مدح سیفالدوله نیز اشعارى سروده است. وى در كاظمین دفن شد.وى در خلافت امیر المؤمنین (علیه السلام) و اینکه این خلافت ، صریح حدیث غدیر مى باشد ، این شعر را سروده است
قدّمتُ حیدرَ لی مولىً بتأمیرِ *** لمّا علمتُ بتنقیبی وتنقیری
حیدر که مولاى من است را امیر خود قرار دادم ; چون باتفحّص و بحث و مناظره فهمیدم که
إنّ الخلافةَ من بعد النبیِّ لهُ *** کانت بأمرٍ من الرحمن مقدورِ
خلافت بعد از پیامبر براى او به واسطه امرى از جانب خداوند رحمان مقدّر گشته است .
من قال أحمدُ فی یوم الغدیر له *** بالنقلِ فی خبرٍ بالصدقِ مأثورِ
کسى که احمد در روز غدیر به حکم خبر راستى که نقل شده ، به او گفت :
قم یا علیُّ فکن بعدی لهم عَلَمَاً *** واسعد بمنقلبٍ فی البعثِ محبورِ
برخیز اى على! و پس از من براى آنها عَلَم و نشانه باش و خوشبخت باش با بازگشتى پر نعمت در روز حشر .
مولاهمُ أنتَ والموفی بأمرِهمُ *** نصٌّ بوحیٍ على الأفهام مسطورِ
مولاى آنها و کسى که به امر آنها وفا مى کند تو هستى ، و این تصریحى است که به واسطه وحى بر عقل ها نگاشته شده است .
وذاک أنَّ إلهَ العرش قال لهُ *** بلّغْ وکن عند أمری خیرَ مأمورِ
و آن چنان است که خداى عرش به او گفت : (امر خلافت را) برسان و براى امر من بهترین مأمور باش .
فإن عَصَیْتَ ولم تفعل فإنّک ما *** بلّغتَ أمری ولم تصدع بتذکیری
و اگر عصیان کردى و این امر را انجام ندادى همانا امر مرا به مردم نرسانده اى و به یاد و نام من قیام نکرده اى
اینکه شخصى مثل زاهى ـ که عارف به معنا و فحواى سخن است و مهارت وى در لغت و ادبیات عرب و شعرگویى مسلّم مى باشد ـ از واژه « مولی » معناى خلافت و امامت را فهمیده است ، دلیلى قوى بر دیدگاه درستى است که شیعه در استدلال به حدیث غدیر بر امامت امیر المؤمنین(علیه السلام) به آن نظر دارد(گزیده ای جامع از الغدیر، چاپ سوم، ص 368.)
2-ابوالعُلى سَرَوى :
علیٌّ إمامیَ بعدَ الرسولِ *** سیشفعُ فی عَرصةِ الحقِّ لی
على بعد از رسولِ خدا ، امام من است ، در پیشگاه خداوند مرا شفاعت خواهد نمود
ولا أدّعی لعلیٍّ سوى فضائلَ *** فی العقلِ لم یشکلِ
و درباره على ادّعا نمى کنم مگر فضیلتهایى که از لحاظ عقل اشکالى ندارد
ولا أدّعی أ نّه مرسَلٌ *** ولکن إمامٌ بنصٍّ جلی
و ادّعا نمى کنم که او پیامبر است ولى بر اساس کلام صریح آشکار ، امام است .
وقول الرسول له إذ أتى *** له شبهُ الفاضل المفضلِ
و سخن پیامبر هنگامى که صادر شد ، براى على صفت فضل و برترى را ثابت کرد :
ألا إنّ من کنتُ مولىً له *** فمولاه من غیرِ شکٍّ علی
پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: آگاه باشید! همانا هر که من مولاى او هستم ، پس مولاى او بدون شکّ على است
ابن شهر آشوب در مناقب، ج 531، ص1
مطالب پیشنهادی و مرتبط: