رفتن به محتوای اصلی

تنها مسیر / راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی استاد پناهیان - قسمت دهم (صوت و متن)

تاریخ انتشار:
اگر می خواهیم قیمت پیدا کنیم و حرکت ما ارزش پیدا کند، و مثل حرکت نباتات و حیوانات و ملائکه نباشد، باید از یک طرف علاقه ای در جهت خلاف خدا ما را بکشاند و از طرف دیگر علاقۀ دیگری ما را به سوی خدا بکشاند...
تنها مسیر / راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی استاد پناهیان - قسمت دهم
: :
: :

تنها مسیر / راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی استاد پناهیان - قسمت دهم (صوت و متن)

از سری مباحث «تنها مسیر»، قسمت دهم بحث «راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» حجت الاسلام علیرضا پناهیان تقدیم حضورتان می گردد...

 برای دسترسی به سایر قسمت های سلسله جلسات تنها مسیر کلیک کنید. 

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

خلاصه ای از مباحث گذشته/ از ابتدا باید قربانی کردن را یاد بگیریم

در جلسات قبل تلاش کردیم بر اساس «واقعیت های وجود انسان» یعنی چگونگی وجود انسان و اینکه برای چه چیزی آفریده شده و همچنین بر اساس «واقعیت های حیات دنیا» و اینکه چگونه طراحی شده، به برنامه ای برای رشد خود دست پیدا کنیم. گفتیم که محور اصلی حرکت در وجود انسان، «مبارزه با نفس» است. انسان از ابتدا لازم است قربانی کردن را یاد بگیرد. در وجود انسان چند نوع علاقه وجود دارد که نمی تواند به همۀ آنها برسد. دنیای ما هم دنیایی است که سرشار از درد و رنج است و به اصطلاح حال انسان را زیاد می گیرد. و در مواردی هم که او را تحویل می گیرد، برای این است که بعد از آن دوباره حالش را بگیرد.

علت اینکه در دنیا چنین شرایطی طراحی شده، این نیست که اساساً تلخی از شیرینی ارزشمندتر است. خداوند متعال هم که از اذیت شدن ما لذتی نمی برد؛ بلکه این سختی ها و رنج ها برای تولید ارزش افزوده و ایجاد تغییر است. چون اصولاً برای ایجاد ارزش افزوده و تغییر باید از چیزی که دوست داری، بگذریم و الّا اگر چیزی را دوست داشته باشیم و به سمت آن برویم، تغییر و ارزش افزوده ای تولید نکرده ایم.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

 چرا در این مسیر باید بر رنج تاکید کرد؟/ انسان از بس لذت را دوست دارد، فکر می کند در دنیا به آن می رسد/ برای جلوگیری از  این اشتباه، باید به رنج توجه کرد

اگر می خواهیم قیمت پیدا کنیم و حرکت ما ارزش پیدا کند، و مثل حرکت نباتات و حیوانات و ملائکه نباشد، باید از یک طرف علاقه ای در جهت خلاف خدا ما را بکشاند و از طرف دیگر علاقۀ دیگری ما را به سوی خدا بکشاند.

هر موقع ما خلاف امیال سطحی خود عمل می کنیم، یک قدم به سوی خدا برداشته ایم؛ قدمی که به ما قیمت می دهد. چون این صحنه(اقدام برخلاف امیال سطحی) هموارده اتفاق می افتد، پس ما با رنج به سمت خدا حرکت می کنیم.

چرا در این مسیر، باید بر روی رنج و سختی تاکید کرد؟ چون انسان از بس خوشی و راحتی و آسایش و شادمانی را دوست دارد، فکر می کند که آن را در همین دنیا به دست خواهد آورد. به این ترتیب خودش، خودش را به اشتباه می اندازد. برای اینکه انسان به چنین اشتباهی نیافتد، باید رنج را به اندیشۀ خودش وارد کند. ما نه تنها باید از فواید توجه به رنج و تسلیم شدن به رنج و پذیرش رنج با هم صحبت کنیم، بلکه باید ضررهای عدم توجه به رنج را هم در نظر بگیریم.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

چرا مسأله رنج را باید حل کرد؟ / 1. کسی که تکلیف خود را با رنج مشخص نکرده باشد، در مراحل نهایی رنج، دوام نمی آورد

اگر کسی مسألۀ رنج کشیدن در دنیا را برای خود حل نکرده و مسیر خود را با موضوع رنج شروع نکند و با آن همراه نباشد، حتی اگر آدم خوبی بشود، احتمالاً خوبی هایش ظاهری بوده و حتی ممکن است آدم خطرناکی بشود. بعضی ها هستند که در دینداری و مذهبی گری رنج می کشند، ولی اصل رنج را نپذیرفته اند و منتظر هستند به واسطۀ دینداری هم که شده، یک زمانی به آسایش برسند.

چرا خوارج در مقابل حضرت علی (علیه السلام) ایستادند؟ آنها که عمری را در رنج زهد و عبادت به سر برده بودند! اما وقتی یک ذرّه رنج به رنج هایشان از طرف حضرت علی (علیه السلام) اضافه شد، بُریدند و به روی حضرت علی (علیه السلام) شمشیر کشیدند. اگر کسی تکلیف خودش را با رنج مشخص نکرده باشد، در مراحل نهایی رنج، کم می آورد.

در زندگی حضرت ابراهیم (علیه السلام) هم داستان رنج مشخص است. حضرت ابراهیم (علیه السلام) رنج های زیادی کشیده است تا به پیغمبری رسیده و در مسیر پیغمبری هم رنج کشیده است. بعد هم رنج کشیده است تا خدا به او فرزندی عنایت کرده و در مسیر بزرگ کردن پسرش و بنا کردن خانۀ کعبه با پسرش هم رنج کشیده؛ حالا که ابراهیم (علیه السلام) همۀ این رنج ها را پذیرفته است، خداوند به او می گوید باید پسرت را هم قربانی کنی! واقعاً چقدر می توان رنج ها را پذیرفت؟ کسی که «اصل رنج کشیدن» در دنیا را برای خودش حل نکرده باشد، در مراحل نهایی می بُرد و نمی تواند داوم بیاورد.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

بعضی ها از یک زمانی به بعد از رنج کشیدن برای خدا خسته می شوند/باید بدانیم که رنج تا آخر ادامه دارد

چرا این قدر به عاقبت به خیری توجه داده شده است؟ چون هر کسی برای دین و عبادت، زحمت بیشتری بکشد، بیشتر در معرض سقوط است. کسی که یک عمر خودداری کرده است، اگر مسأله رنج را حل نکرده باشد، بیشتر در خطر است و مدعی یا طلبکار می شود و اگر خدا یک رنج دیگر اضافه کند، دیگر نمی تواند تحمل کند و خواهد بُرید. و خیلی ها بوده اند که بُریده اند.

برخی انسان ها از یک زمانی به بعد از رنج کشیدن برای خدا خسته می شوند. لذا یکی از علت های لزوم توجه به رنج، این است که اگر رنج تو ادامه پیدا کند، از یک جایی به بعد ممکن است دوام نیاوری، مگر اینکه بدانی که این رنج ادامه پیدا خواهد کرد و اصل استمرار رنج در دنیا را پذیرفته باشی.

خداوند در قرآن کریم می فرماید: «از میان مؤمنین برخی مردان هستند که صادقانه پای عهدشان تا آخر می ایستند و بعضی از ایشان شهید شده اند و برخی منتظر شهادتند؛ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»(سوره احزاب/آیه 23). یعنی منتظران شهادت، هم سطح شهدا هستند. چون تا آخر ایستاده اند. چیزی که مهم است تا آخر ایستادن است. ارزشی که خدا در این ایه به گروهی از مؤمنین می دهد، مربوط به شهید بودنشان نیست، مربوط به تا آخر ایستادن است؛ بعضی هاشون شهید شدند، و برخی منتظر مانده اند.

چرا خدا گروهی از مؤمنین را جدا می کند؟ چون همۀ مؤمنین اهل تا آخر ایستادن نیستند؛ نمی کشند. اکثر رزمندگان صدر اسلام بعد از آن همه جهاد در رکاب رسول خدا(صل الله علیه و آله وسلم)، کم آوردند و نابود شدند.  آدم از یک زمانی به بعد خسته می شود از رنج کشیدن در راه خدا، کم کم از خدا طلبکار هم می شود. می گوید: «چقدر رنج بکشیم؟ بد کردیم تقوا پیشه کردیم؟ بد کردیم دیندار شدیم؟ بد کردیم جهاد کردیم؟ حالا باز هم باید رنج بکشیم؟»

همین که انسان به یک رنج عادت کرد، باید رنج را در سطح بالاتری تجربه کند. کمی شبیه فیزیوتراپی است. در فیزیوتراپی، در ابتدا درد چندانی ندارد، دردهایش قسمتهای آخرش است. در دینداری هم همینطور است. معمولا در ابتدای راه انسان زیاد زجر نمی کشد.

خدای اسلام، وقتی می خواهد ببیند کسی تسلیم است، نگاه نمی کند ببیند چه کسی تسلیم شده. مدام امتحان می گیرد، ببینید آیا تسلیم است؟ مدام سختی می دهد، ببیند آیا واقعاً تسلیم است؟ به حدی که امام حسین (علیه السلام) در مناجات خود در گودی قتلگاه می گوید: «خدایا من هنوز تسلیم هستم!» بعد شما ببینید آیا رنجی بوده که خدا به امام حسین (علیه السلام) نداده باشد؟

اگر می خواهیم قیمت پیدا کنیم و حرکت ما ارزش پیدا کند، و مثل حرکت نباتات و حیوانات و ملائکه نباشد، باید از یک طرف علاقه ای در جهت خلاف خدا ما را بکشاند و از طرف دیگر علاقۀ دیگری ما را به سوی خدا بکشاند.

 

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

چرا مسأله رنج را باید حل کرد؟ / 2. اگر کسی تکلیفش را با رنج مشخص نکند، به جای پریدن از روی موانع، عافیت طلبانه از کنار آنها رد می شود

دلیل دوم برای اینکه چرا مسأله رنج را باید حل کرد، این است که اگر کسی تکلیف خود را با رنج مشخص نکرده باشد، به جای پریدن از روی موانع، عافیت طلبانه از کنار آنها رد می شود. یعنی در این صورت مسلمانی ما با عبور کردن از کنار موانع و سختی های مقابل ما خواهد بود نه با درگیری با آنها. به عبارت دیگر به جای «پریدن از روی مانع»، از کنار آن عبور کرده ایم.

بعضی ها یک عمر مسلمانی می کنند در حالیکه با زرنگی مسلمانی کرده اند؛ یعنی اگر رنج پیش بیاید، به جای اینکه به خاطر خدا آن را بپذیرند، از کنار آن فرار می کنند. یعنی جاهایی که راه دستشان بوده و برایشان آسان بوده است، مسلمانی کرده اند اما جاهایی که خدا خواسته است که مبارزه با نفس کنند تا رنج بکشند، از کنار آن موانع عبور کرده اند. وقتی ما به جای پریدن از روی مانع، از کنار آن عبور می کنیم و خود را از رنج مبارزه با نفس رها می کنیم، فرصت رشد خود را از بین برده ایم.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

بعضی ها خیلی عافیت طلبانه دینداری می کنند/ عافیت طلبی باعث می شود انسان هیچگاه مورد توهین و شماتت قرار نگیرد

بعضی ها خیلی عافیت طلبانه دینداری می کنند؛ عافیت طلبی چنین مسلمانانی باعث شده است که مورد توهین و شماتت قرار نگیرند و حالشان گرفته نشود. یعنی خیلی مواظب خودشان بوده اند که یک موقع سختی و رنجی نکشند. البته باید توجه داشته باشیم که رنج هایی که خدا می دهد، متناسب با ظرفیت و استعداد افراد است. اگر انسان مشکل رنج را برای خودش حل کرده باشد، از اینگونه خوب بودن ها و دینداری های عافیت طلبانه در امان خواهد بود.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

امام باقر (علیه السلام) به محمدبن مسلم فرمود: تواضع کن! و او فهمید که دینداری اش اشکال دارد

محمدبن مسلم آدم محترم و ثروتمندی بود. امام باقر (علیه السلام) به او یک کلمه فرمودند که تواضع کن. و او این تذکر را پذیرفت. شاید به فکر فرو رفت که «مشکل من چه بود و دینداری من چه اشکالی داشت که آقا فرمود تواضع کن؟ انگار عمری است دینداری کرده ام ولی تکبرم برطرف نشده است. لابد یک مانعی داشته ام و الا نماز باید همه چیز را درست می کرد.» به کوفه برگشت. یک سبد خرما و یک ترازو برداشت و کنار درب مسجد جامع شهر نشست و شروع کرد با صدای بلند خرما فروختن. قوم و قبیله او آمدند و گفتند: «ما را مفتضح کردی و آبروی ما را بردی! این چه کاری است می کنی؟!» محمدبن مسلم گفت: «مولای من دستوری داده است و من با آن مخالفت نمی کنم.» یعنی: من باید حال نفس خودم را بگیرم. من، خراب کرده ام و آقایم گفته است برو تواضعت را زیاد کن. من باید این طوری حال خودم را بگیرم. اگر من خوب شده ام، پس چرا هنوز این نقطه ضعف ها را دارم؟ اقوام او وقتی موفق نشدند، برای اینکه آبروی خودشان حفظ کنند، او را به بیابان بردند و گفتند: اگر اصرار داری که مشغول خرید و فروش باشی، (کار پست و سطح پائین انجام دهی) به آسیابانى بپرداز. محمّد بن مسلم هم آسیاب و شترى خرید و به کار آسیابانى پرداخت. (عن أبی النَّصرِ: سَألتُ عبدَ اللّه ِ بنَ محمّدِ بنِ خالدٍ عَن محمّدِ بنِ مُسلمٍ فقالَ : کانَ رجُلاً شَریفا مُوسِرا ، فقالَ لَهُ أبو جعفرٍ علیه السلام : تَواضَعْ یا مُحمّدُ، فلَمّا انصَرَفَ إلَى الکوفَةِ أخَذَ قَوصَرَةً مِن تَمرٍ مَع المِیزانِ ، و جَلَسَ على بابِ مَسجِدِ الجامِعِ و صارَ یُنادی علَیهِ، فأتاهُ قَومُهُ فقالوا لَهُ : فَضَحتَنا! فقالَ : إنّ مَولای أمَرَنی بأمرٍ فلَن اُخالِفَهُ ، و لَن أبرَحَ حتّى أفرَغَ مِن بَیعِ ما فی هذهِ القَوصَرةِ . فقالَ لَهُ قَومُهُ : إذا أبَیتَ إلاّ أن تَشتَغِلَ بِبَیعٍ و شِراءٍ فاقعُدْ فی الطَّحّانِینَ ، فهَیّأَ رَحىً و جَمَلاً و جَعلَ یَطحَنُ؛ الإختصاص/51)

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

اگر انسان مسأله رنج را برای خودش حل نکند، دینداری می کند ولی دینداری اش خاصیت رشددهندگی چندانی ندارد

اگر مسأله رنج را برای خودت حل نکنی، دینداری می کنی ولی دینداری ات خاصیت رشددهندگی چندانی ندارد! اگر ما به جای محمدبن مسلم بودیم، چه می کردیم؟ می گفتیم خب: بله! باید تواضع کنم. همین لبخندی که من به دیگران می زنم، تواضع من است. این یعنی از کنار مانع رد شدن و از روی آن نپریدن.

البته همیشه راه این نیست که برای بدست آوردن تواضع کارهای پست انجام دهید؛ چون درد و دوای هرکس ممکن است متفاوت باشد. ولی امتحان ها و آزمایش هایی که خداوند برای شما پیش می آ ورد را درست انجام دهید و به هر سازی که خدا زد، برقصید. خدا هر کسی را یک جوری با رنج آزمایش میک ند و تو باید مسأله رنج را برای خودت حل کرده باشی. رنجی که ناشی از پا گذاشتن روی هوای نفس است را باید برای خودت حل کرده باشی.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

یکی از رنج هایی که خدا به رخ ما می کشد، مرگ است/انسان نباید از مرگ که تلخ ترین واقعه زندگی اوست، غافل شود

یکی از رنج هایی که خدا به رخ ما می کشد، مرگ است. چرا خداوند مرگ را این قدر سخت، وحشت انگیز و هولناک قرار داده است که یاد آن لذت ها را از بین می برد؟ چون می خواهد تو از روز اول با مرگ زندگی کنی. لذا می فرماید: «مرگ و زندگی را آفرید ؛ الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ»(سوره ملک/آیه 2) در این آیه می بینید که خدا ابتدا مرگ را بیان می کند؛ گویا خدا مرگ را قبل از زندگی آفریده است! رسول خدا(صل الله علیه و آله وسلم) می فرماید: «اگر مرگ انسان را موعظه کند، کافی است؛ کَفَى‏ بِالْمَوْتِ‏ وَاعِظا»(اصول کافی/2/275)

مرگ را فراموش نکنید. ما با تلخی و رنج باید خودمان را تربیت کنیم. مرگ واقعاً آدم را آدم می کند؛ و مرگ، تلخ و رنج آور است. انسان نباید از مرگ که تلخ ترین واقعه زندگی انسان است، غافل شود.

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «یاد کردن مرگ شهوات و تمایلات نفسانى را در قلب انسان نابود کرده و ریشه‏هاى غفلت را از دل می کَند، و قلب را به وعده‏هاى الهى تقویت نموده و طبیعت و فطرت انسانى را لطیف و نرم می کند و نشانه‏هاى هوى و هوس را مى‏شکند، و آتش حرص و طمع را خاموش می کند، و دنیا و زندگى دنیوى را در نظر انسان کوچک و خوار مى‏کند.... و اگر کسى از جریان مرگ عبرت نگرفته، و در مورد بیچارگى و حالت ضعف، عجز و ذلت خود تفکر نکرده باشد و از مدت طولانی اقامت در قبر، و حالت تحیّر و وحشت خود در قیامت و محشر تفکر نکند، در چنین کسى خیر و امید سعادتى نخواهد بود. (‏ذِکْرُ الْمَوْتِ‏ یُمِیتُ‏ الشَّهَوَاتِ فِی النَّفْسِ وَ یَقْطَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَةِ وَ یُقَوِّی الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ تَعَالَى وَ یُرِقُّ الطَّبْعَ وَ یَکْسِرُ أَعْلَامَ الْهَوَى وَ یُطْفِئُ نَارَ الْحِرْصِ وَ یُحَقِّرُ الدُّنْیَا وَ هُوَ مَعْنَى مَا قَالَ النَّبِیُّ ص فِکْرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ وَ ذَلِکَ عِنْدَ مَا تَحُلُّ أَطْنَابَ خِیَامِ الدُّنْیَا وَ تَشُدُّهَا بِالْآخِرَةِ وَ لَا یَسْکُنُ نُزُولُ الرَّحْمَةِ عِنْدَ ذِکْرِ الْمَوْتِ بِهَذِهِ الصِّفَةِ وَ مَنْ لَا یَعْتَبِرُ بِالْمَوْتِ وَ قِلَّةِ حِیلَتِهِ وَ کَثْرَةِ عَجْزِهِ وَ طُولِ مُقَامِهِ فِی الْقَبْرِ وَ تَحَیُّرِهِ فِی الْقِیَامَةِ فَلَا خَیْرَ فِیهِ؛ مصباح الشریعه/171)

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

رنج، رقّت طبع و لطافت می آورد/ یاد مرگ در رزمندگان دفاع مقدس لطافت های عجیبی ایجاد کرده بود

گویا کسی که از مرگ عبرت نگیرد، دیگر آدم شدنی نیست. رنج، رقت طبع می آورد و اگر انسان به رنج مرگ توجه کند، روحش رقیق و لطیف می شود. «یاد مرگ» بین رزمندگان دفاع مقدس، لطافت های عجیبی ایجاد کرده بود. ولی راه تلخ و سخت ایجاد لطافت روحی با یاد مرگ، یک راه شیرین و میان بُر هم دارد؛ لطیف شدن با یاد کربلا و امام حسین (علیه السلام) ...

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا