لزوم وحدت امت اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در این جلسه بحث ما در مورد وحدت و اتحاد است. حالا وحدت شیعه و سنی، وحدت دو شیعه و وحدت دو سنی، وحدت زن و شوهر، این وحدت یک چیزی است که به شدت ما به آن نیاز داریم. اگر وحدت نباشد زور نداریم و اگر زور نداشته باشیم شکست می خوریم. خدا در سه آیه می گوید: من چون یکی هستم زور دارم. «لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار» (ابراهیم/48) این سه بار در قرآن تکرار شده است. واحد، قهار، واحد یعنی یکی، چون یکی هستم زور دارم. شما اگر انگشت هایت را به هم بچسبانی متحد شوند، زور پیدا می کنی. اما اگر همینطور خواسته باشی در سینه طرف بزنی انگشت های خودت می شکند. اگر زور و عزت می خواهیم، باید یکی شویم.
1- حج، نماد وحدت امت اسلامی
دو سه آیه در بورس است اینها را بگوییم. که همه شما تقریباً حفظ هستید. اما آیات زیادی در مورد وحدت داریم شاید آنها را نشنیده باشید. آن آیاتی که در بورس است، این است. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران/103) این در بورس است. اما خیلی آیه داریم که قرآن هست و برای وحدت هم هست ولی آشنایی ما کم است. در قرآن می گوید: حاجی ها که مکه می روند آنجا حق جرّ و بحث ندارند. «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَج» (بقره/197) جدال یعنی جرّ و بحث، فسوق، فسق است. یعنی در مکه فسق و چانه زدن نباشد شود. خدا خواسته یک نمونه بگوید که می شود وحدت داشت. یعنی من از همه دنیا مردم را جمع می کنم یک جمعیت چند میلیونی که بین آنها هیچ جرّ و بحثی نباشد. این یک نمونه است می خواهد بگوید: می شود. گاهی می گویند: می شود ما خودکفا باشیم. می شود بانک های ما بدون ربا باشد؟ می شود جامعه ما بدون جرّ و بحث و نزاع باشد؟ می شود همه با هم خوب باشند؟ بله. در مکه از همه کره زمین خدا مستطیع ها را دعوت کرد، آنجا گفت: جرّ و بحث نکنید و فسق هم نکنید. اگر می شود پس باقی اش هم می شود. شما ماه رمضان چون روزه هستی سیگار نمی کشی. پس می شود سیگار نکشید. ماه رمضان روز با خانمت همبستر نمی شوی. پس کسی که با خانم خودش همبستر نشد، می تواند با خانم مردم هم همبستر نشود و تقوا داشته باشد. یک روز می توانیم دروغ نگوییم، پس روزهای دیگر هم می شود.
بچه بودم با پدرم کاشان چراغانی رفتیم. گفتم: برویم چراغانی را ببینیم. گفت: این لامپ را ببین. آنجا هم هزار تا لامپ مثل این است. یعنی اگر شما ماه رمضان سیگار نکشیدی، روزهای دیگر هم می توانی نکشی. اگر در حج می شود جر و بحث نکرد، پس می شود... حضرت موسی به کوه طور رفت، تورات بیاورد. قرار اولی سی روز بود. ده روز اضافه شد، چهل روز شد. در این ده روز یک مجسمه ساز هنرمند از مردم طلا جمع کرد. یک مجسمه ساخت به طوری که باد می خورد صدا می کرد. این مجسمه ساز گفت: «فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُم» (طه/88) این مجسمه ساز گفت: خدا همین است. خدای حضرت موسی هم همین گوساله است. «هذا إِلهُكُم وَ إِلهُ مُوسى» موسی وقتی برگشت عصبانی شد که همه زحمت هایش برای خدا پرستی به گوساله پرستی تبدیل شده، ریش برادر را با زلفش گرفت کشید. بالاخره در کارهای اجرایی هم گاهی پیغمبرها با هم درگیر می شوند. «وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیه یجُرُّهُ» (اعراف/150) یعنی سر برادر را کشید. گفت: چرا گذاشتی، من سی روزم، چهل روز شد، چرا در این ده روز مجسمه ساختند و مردم چطور منحرف شدند؟ گفت: من می خواستم برخورد انقلابی کنم. ترسیدم تو بیایی. بگویی: بین بنی اسرائیل تفرقه شد. من گفتم گوساله پرست باشند و رفیق باشند بهتر از خدا پرستی است که به هم نق بزنند. این آیه خیلی برای وحدت زور دارد. «إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ» من می ترسم که بگویی: «فَرَّقْتَ بَینَ بَنِی إِسْرائِیلَ» (طه/94) من ترسیدم بگویی: بین بنی اسرائیل تفرقه شد. این جمله حضرت هارون است. حضرت هارون هم پیغمبر معصوم و برادر موسی بود. در جواب موسی که چرا گوساله پرست شدند؟ گفت: ترسیدم دست به اصلاحات بزنم تفرقه شود. گفتم: گوساله پرست رفیق بهتر از خدا پرستی است که با هم شاخ به شاخ شوند. خیلی آیه برای وحدت زور دارد.
2- تأکید قرآن بر وحدت جامعه اسلامی
قرآن نه بار می گوید: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَة» (انبیا/92) شما یک امت هستید. ما مشترکات زیاد داریم. حالا یکجا هم با هم اختلاف نظر داریم. باید همدیگر را تحمل کنیم. اصلاً اگر بنا باشد تحمل نکنیم آیات قرآن لغو است. چون قرآن می گوید: «وَ الْكاظِمِینَ الْغَیظ» (آل عمران/134) یعنی غیظت گرفت خودت را نگه دار. اگر بگویی: نه، همه طبق من عمل می کنند. خوب اگر همه طبق خواست من هستند، هیچوقت آدم غیظ نمی کند. یعنی هرچه می خواهد هست. این «وَ الْكاظِمِینَ الْغَیظ» معنایش این است که بالاخره انسان یک جا درگیر می شود. قورتش بده. حالا در یک عروسی شما را دعوت نکرد، می خواست فلان مسافرت برود با شما خداحافظی نکرد. یک وامی می خواستی به شما نداد. باید قهر کنی؟ بنا نیست اگر یک جایی طبق میل ما نبود، قهر کنیم. حدیث داریم دو مسلمان اگر با هم قهر کنند، اگر تا روز چهارم آشتی نکنند پیغمبر فرمود: من هیچ کدام از اینها را به عنوان مسلمان کامل قبول ندارم. بالاترین درجه قهر سه روز است. چرا دو برادر و دو تا خواهر... در یک بازار هستند، حالا غلط کرد، حق با من است. حق با شما باشد. اگر او غلط کرد و حق هم با شماست، در عین حال نباید به فتنه آلوده شویم. به خصوص در رهبری، قرآن در سوره فرقان می گوید: مؤمنین، بندگان خوب خدا، چند کار می کنند. «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً» (فرقان/74) «وَ اجْعَلْنا» یعنی همه ما، جمع است. «لِلْمُتَّقِینَ» هم جمع است. «إِماماً» نمی گوید: ائمه، می گوید: «اماماً».
یک کسی اول انقلاب با انقلاب خوب نبود. دانه درشت بود، ملا بود. ایشان از استان خودش به قم آمد و خدمت آیت الله العظمی گلپایگانی رسید. گفت: آقا این انقلابی که شده فلان مال را بی خود مصادره کردند. فلانی را بی خود گرفتند و زدند. یک مشت از این کارهایی که به نظر او بی خود بود به آیت الله العظمی گلپایگانی گفت. می خواست آقا را تحریک کند. او خودش یک ملا است. این هم دو تا ملا شوند و در مقابل نظام بایستند. خدا آیت الله العظمی گلپایگانی را رحمت کند. حرف هایش را که شنید فرمود: مملکت رئیس می خواهد یا نمی خواهد؟ کاری به خوب و بدش نداریم. حضرت امیر می فرماید: «لابدّ للناس من امیر برّ كان او فاجرٍ» مردم امیر می خواهند، چه آدم خوب چه آدم بد! چون اگر نباشد هرج و مرج می شود. مملکت مسئول و رئیس می خواهد یا نه؟ گفت: بله. گفت: خوب تازه امام خمینی روی کار آمده و دارد کار می کند. حالا شما می گویی: چهار تا کار غلط در تشکیلات شد، نباید به خاطر کار غلط در مقابل ایشان بایستیم. بگذاریم کارش را بکند. بعد گفت: تو می توانی اداره کنی؟ گفت: نه. گفت: خوب تو که می گویی: من نمی توانم. کسی را غیر از امام سراغ داری بتواند این کار را بکند؟ گفت: نه! گفت: پس بر فرض اشکال تو وارد باشد، اشکال وارد معنی اش این نیست که من دیگر نماز جمعه نمی روم. آقا دو نانوایی بهداشتی بستند. خوب پس شما دیگر نباید نان بخوری؟ دو داروخانه بستند، تا آخر عمر نمی خواهی از دارو فروشی دارو بخری؟ یک آخوندی بد درآمد، یک شهرداری، وکیلی، وزیری، سفیری، بد درآمدن افراد، اگر دو سه بار سوار ماشین شدی تصادف شد، تا آخر عمر سوار هیچ ماشینی نمی شوی؟ اگر اینطور باشد که سنگ روی سنگ بند نمی شود.
3- انصاف در برخورد با خطاکاران
به هر حال ما در مقابل مشکلات دو آیه در قرآن داریم. یک آیه داریم می گوید: «حَبِطَتْ أَعْمالُهُم» (بقره/217) به خاطر یک خلاف همه کارهای خوبش نادیده گرفته شود. حبط عمل یعنی خوبی هایش از بین رفت. چرا؟ برای اینکه یک غلطی کرد. یک آیه هم داریم. «إِنَّ الْحَسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیئات» (هود/114) بخاطر کارهای خوبش چهار غلط او را ببخش. ما معمولاً طرفدار «حبطت» هستیم. یکجا را نباید امضا کند، امضا کرد. یک جلسه نباید برود، رفت. یک کار را نباید بکند، خوب نباید بکند، بگوییم: «حبطت» همه کارهایش محو شود. یا بگوییم: نه چهار تا کار خوب هم کرده است. «إِنَّ الْحَسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیئات» انصاف خیلی مهم است. در قرآن کلمه انصاف زیاد است. «وَ كَثِیرٌ مِنْهُمْ» (مائده/66) نمی گوید: همه، می گوید: خیلی هایشان، آدم خوب هم درونشان هست. «بعضهم»، «منهم» یعنی اگر خواستید یک وقت هم کسی را زیر سؤال ببرید، همه را زیر سؤال نبرید. شما این خانه ای را هم که حتماً باید خراب شود، لوسترهایش را بردار. قالی هایش را بردار. خشت های پوسیده اش را خراب کن. ما به دلیل اینکه یک خرده ریز نگر و باریک بین، ذره بین هستیم، همیشه...
بنده سی و چند سال است در تلویزیون هستم. یکبار هم دو شاخه تلفن را در برق زدم. من خودم روی منبر این کار را کردم. گفتم: شمر علیه السلام! به جای امام حسین (ع) گفتم: شمر(ع). اعدام باید گردد. نخیر، سر جایم باید گردم. یک غلطی کردم که کردم. معصوم که نیستیم. خدا دکتر بهشتی را رحمت کند. می گفت: روی زمین دنبال فرشته نگردید. بعضی از خانواده ها می گوییم: چرا اینقدر آمار طلاق زیاد شده است؟ با بعضی که صحبت می کنیم، معلوم می شود این زن یک عیب و نقصی داشته یا پسر... می گوییم: شما مطمئن هستید اگر طلاق بگیرید، یک ازدواج دیگر راه بیاندازید، آن عیب را نخواهید داشت؟ از کجا می گویی که ازدواج دوم این مشکل را نخواهید داشت؟ از کجا فهمیدید. بالاخره هر ازدواجی که همه خوبی ها یکجا جمع نمی شود. ما الآن بخاطر تحمل نکردن، پرونده های دادگستری، آمارهای طلاق، به هم خوردن ازدواج ها، بین شیعه و سنی، بین شیعه و شیعه و بین سنی و سنی،
در یکی از استان ها یک آخوندی طرفدار قمه بود. قمه زن ها هم دورش جمع شده بودند. امام و مقام معظم رهبری فرمودند: صلاح نیست. ولی اینها قمه می زدند. من خانه آن آقا رفتم. گفتم: قمه واجب است. گفت: نه، تا به حال کسی نگفته قمه زدن واجب است. گفتم: پس فوقش مستحب است. این مستحب هر روز است؟ نه سالی یک روز عاشورا است. این در روز عاشورا چند دقیقه طول می کشد؟ قمه را دیدید، یک خرده اینطور می کنند دو سه قطره خون بیرون می ریزد. پس مستحب است سالی یک روز آن هم در یک روز، یک دقیقه اینقدر می ارزد که شما مردم شهر را دو تیم کنی؟ قمه زن ها و مخالف قمه زن ها. این مردم را قرآن می گوید: اگر شما تفرقه بیاندازید مشرک هستید. مشرک، بله! مشرک! بله...
4- تفرقه در دین، از نشانه های شرک
قرآن می گوید: «وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِینَ» (روم/31) مشرک نباشید. بعد می گوید: «مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُم» (روم/32) کسی که در دین دست آویز تفرقه می شود، مشرک است. مشرک فقط بت پرست و خورشید پرست نیست. مؤمن است و ممکن است نماز شب هم بخواند. اما وقتی حرف می زند در حرف هایش فتنه است. جناح بندی می کند. آیه تندی است. غیر از «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه» (آل عمران/103) این آیه ها گفته نمی شود. «وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِینَ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُم» مشرک نباشید، مشرک چه کسی است؟ نمی گوید: خورشید پرست. می گوید: همان که مسلمان است، «فَرَّقُوا دِینَهُم» سر اینکه این آیت الله از دنیا رفته، اینجا خاکش کنیم یا آنجا؟ سر یک جنازه تفرقه می شود.
روز عزاداری ما از این خیابان برویم یا از آن خیابان برویم؟ چانه می زنیم که حتماً از این خیابان برویم. امام حسین در این خیابان است؟ نه، پس چه اصراری داری که هیأت تو حتماً از اینجا برود؟ آخر پدران ما از اینجا می رفتند. پدران شما از این طرف می رفتند شما از این طرف برو. این چه مبنایی است که حزب اللهی ها و عزادارها ما سر چه چیزی مثلاً «وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِینَ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُم» خیلی آیه تندی است.
5- وحدت در سایه ایمان به خدا
وحدت هم در سایه دین است. بعضی وحدتی که می گویند، وحدت لهجه، ترک ها وحدت شوند، فارس ها، بلوچ ها، عرب ها و عجم ها، وحدت نژادی و لهجه ای و اینها پایش به جایی بند نیست. اگر وحدتی باشد، قرآن می فرماید: «أَقِیمُوا الدِّینَ» بعد می فرماید: «وَ لا تَتَفَرَّقُوا» (شوری/13) دین را نگه دارید، بعد می گوید: «وَ لا تَتَفَرَّقُوا» تفرقه می گوید: اگر دین داشتید می توانید همدیگر را تحمل کنید. لازم نیست سلیقه ها یکی باشد. ما در قم مراجعی داریم. مراجع متعدد از قدیم هم داشتیم. اختلاف فتوا هم دارند ولی یک کلمه بین اینها مسأله نیست. نمی شود آدم اختلاف نظر داشته باشد ولی دعوا نکند. خدا به بت پرست ها می گوید: تو راه خودت را برو و من هم راه خودم را می روم. ولی دعوا نمی کنیم. «لَكُمْ دِینُكُمْ وَ لِی دِینِ» (کافرون/6) یعنی چه؟ یعنی تو راه خودت را برو و من هم راه خودم را می روم. ولی لازم نیست دعوا کنیم. گروگان می گیریم، حالا که تو خانه عمه من نیامدی، من هم خانه داداش تو نمی آیم. حالا که زن داداش تو در عروسی من نیامد، من هم عروسی داداش تو نمی آیم. گروگان کشی می کنیم و مچ گیری می کنیم. روده ها تنگ است و هسته انار درونش گیر می کند. باید روح بزرگ باشد. بعد هم می گوید: اگر ببخشی می دانی خدا چه به تو می دهد؟ می گوید: خدا هم تو را می بخشد. «وَ لْیعْفُوا» عفوش کن. «وَ لْیصْفَحُوا» (نور/22) او را ببخش. «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ» مگر دوست نداری خدا تو را ببخشد؟ خوب تو هم او را ببخش. چطور برای بخشش جمکران می روی. مشهد می روی. کربلا می روی. پیاده روی می آیی. روضه خوانی می کنی. این همه کار می کنی که خدا تو را ببخشد. هیچ کاری نکن، بگو: خدایا فلانی به من فحش داد، او را بخشیدم. جسارت کرد، شتر دیدی ندیدی! می گوید: اگر از کسی ناراحتی دیدی، عصبانی شدی، او را ببخشی، من هم تو را می بخشم. بدون جمکران، بدون دعای کمیل، بدون دعای ندبه، ما راه بخشش در دستمان است، این راه آسان را کنار می گذاریم. کینه در قلبمان است. این کینه ها تا بهشت هم هست. قرآن می گوید: بهشتی ها را که می خواهیم هل بدهیم در بهشت، آنجا کینه را برمی داریم. یعنی تا پشت در بهشت هم خرده حساب هست. «وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ» (اعراف/43) «غِلَّ» آن کینه که در دلش بود، بعد می گوید: «اخواناً متقابلین» این کینه... باید آدم اولیای خدا باشد که کینه کسی در دلش نباشد. قرآن می گوید: سعی کن در دلت کینه نداشته باشی.
می گوید: من از فلانی بدم می آید. چرا؟ چون در انتخابات او به این رأی داد و من به او رأی دادم. من پشت سر او نماز نمی خوانم. بابا انتخابات چهار سال یکبار است. این فاسق که نشده است. سلیقه اش این بوده که او بهتر است. اگر کسی سلیقه اش این بود که آقای الف بهتر است، شما سلیقه ات این بود آقای ب بهتر است، دیگر نباید مسجدش بروی و نماز بخوانی؟ ما خیلی کم می آوریم. برادران یوسف به یوسف گفتند: ببخش! گفت: همین الآن شما را بخشیدم. «لا تَثْرِیبَ عَلَیكُمُ الْیوْم» (یوسف/92)، «الیوم» یعنی همین الآن. همین الآن همه شما را بخشیدم. روز فتح مکه مردم مکه به پیغمبر گفتند: می خواهی راجع ما چه برخوردی کنی؟ گفت: یوسف چه کرد؟ گفت: یوسف برادرانش را بخشید. یوسف ده تا برادر را بخشید، من کل مردم مکه را بخشیدم. آخر مگر ما امت پیغمبر نیستیم؟ چرا نمی بخشیم؟ بعضی جاها این حوزه، این طلبه، آن مدرسه نمی رود. انگار اگر آن مدرسه برود، بی دین می شود. دین فقط در این حوزه است. اینها تنگ نظری است. گاهی وقت ها می گوییم: ایشان به ما نمی خورد. چرا؟ آخر ایشان حزب اللهی نیست. حزب اللهی نباشد ولی ممکن است نزد خدا کاری کرده باشد آبرو داشته باشد. امام فرمود: هرچه می توانید مردم را جذب ما کنید. مچ گیری و گرو کشی نکنید. این وحدت مهمی است.
ببخشید من بلند نمی شوم. چون رمق ندارم. گاهی توان ایستادن هم ندارم. ما ارتفاع کم می کنیم. می خواهیم به فرودگاه مرگ برسیم و بنشینیم.
6- تلاش برای اصلاح میان مسلمانان
همدیگر را ببخشیم. وظیفه شما آشتی دادن است. اگر دو مسلمان با هم قهر هستند. قیام کردی دو نفر را آشتی بدهی همین که آشتی دادی از همه نمازها و روزه های مستحبی ثوابش بیشتر است. از تمام روزه ها و نمازهای مستحبی ثوابش بیشتر است. آشتی دادن، دولت هم نمی تواند آشتی بدهد. چون دولت چه می داند. قاضی از مراغه آمد، زن و بچه از جهرم هستند. اصلاً همدیگر را نمی شناسند. فرهنگ ندارند. قرآن می گوید: اگر بین زن و شوهر اختلافی است، خود شما «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَینِهِما فَابْعَثُوا» (نساء/35) خودتان بلند شوید جلسه آشتی درست کنید. آخر اینها می روند به دادگاه های حل اختلاف، یک موفقیت هایی داشتند بد نیست، اما حل اختلاف، ما خودمان حل اختلاف کنیم. عروس و داماد با هم اختلاف دارند، قرآن می گوید: نگذارید به بیرون درز کند. نگفته: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَینِهِما» نگفته: «بین قومهما»، «بین قبیلتهما» تا بین خودتان هست دو نفری حل کنید. چون او به فامیلش می گوید. او هم به فامیلش می گوید، به جای «بینهما» می شود بین دو قوم، بین دو قبیله، بین محله پایین و محله بالا. به هر حال وحدت مسأله مهمی است.
این وحدت برای مشرکین سنگین است. قرآن می گوید: «لا تَتَفَرَّقُوا» (شوری/13) متحد شوید و تفرقه نداشته باشید. بعد می گوید: «كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیه» این وحدتی که من دعوت می کنم برای مشرکین سخت است. اگر یکوقتی مسلمان ها با هم متحد شدند، آمریکا می سوزد. ما راهپیمایی در ایران خیلی کردیم. اما آن چیزی که عراق و ایران بیمه کرد، راهپیمایی اربعین است. یعنی نشستند تحلیل کنند چه شد، چند میلیون آدم به راحتی رفتند خدمات ارائه دادند و زیارت کردند و برگشتند. ما نمی توانیم حریف شویم. اینها فاصله چند ساعت چند میلیون نیرو دارند. از این مرز آن طرف مرز می فرستند. ولی اگر حزبی باشد، حزب چه می تواند بکند؟ چهار تا جلسه سیاسی می گذارد. قوای مسلح باشد، قوای مسلح حالا یک گردان، یک ارتش، یک تیپ می فرستد. با یک تیپ و یک لشگر آمریکا نمی ترسد. آمریکا وقتی دید حرکت چند میلیونی است، حریم قائل می شود. چند میلیون، اتحاد به ما عزت می دهد. قدرت می دهد. دشمن را به وحشت می اندازد. قرآن می گوید: «كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِین» (شوری/13) یعنی نسبت به مشرکین کبیر، یعنی برای مشرکین خیلی بزرگ است. برای مشرکین تلخ است. «ما تَدْعُوهُمْ إِلَیه» آن وحدتی را که دعوت می کنی برای مشرکین سخت است.
در زمان جنگ، وحدت باید سفت تر باشد. این «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه» که خواندم، اینها برای غیر جنگ بود. در جنگ می گوید: وحدت شما باید بتن آرمه باشد. «كَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ» (صف/4) رصاص یعنی سرب، ساختمان وقتی می خواهند خیلی به هم جوش بخورد، در ساختمان سرب می ریزند این سرب ها به هم جوش بخورد. می گوید: در مقابل دشمن بالاتر از وحدت می خواهیم. «بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ» باید این رقمی باشد. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
مسأله ی وحدت را چه کسی می تواند درست کند؟ عوامل وحدت، اول خود خداست. گاهی خدا دلها را به هم جوش می دهد.
7- تألیف قلوب، کار خدا و پیامبران
«أَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِم» (انفال/63) عربی هایی که می خوانم قرآن است. «أَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِم» یعنی بین قلوب اینها الفت، باید خدا دلها را جوش بدهد. اینطور نیست که اگر جهازیه دختر خیلی شیک بود حتماً داماد دوستش دارد. ممکن است بهترین جهازیه را خانه شوهر ببرد ولی شوهر دوستش نداشته باشد. اینطور نیست که اگر داماد به جای یک سکه یک ماشین به عروس خانم داد، این علاقه زیاد شود. ممکن است ماشین را بگیرد و باز هم بعد از چند روز... چسب واقعی برای خداست. «أَلَّفَ» خدا باید اینها را به هم جوش بدهد. با پول و با جایزه و تبریک و تسلیت نمی شود.
خدایا عروس و داماد اختلاف دارند، کار دست من نیست. تو خودت دل اینها را به هم جوش بده. اگر خدا جوش بدهد، دیگر قفلش باز نمی شود. ولی وقتی علاقه شان در پارک و سینما و سر یک بستنی و با اس ام اس است، یعنی انتخاب عروس با بستنی و پارک و اس ام اس، این یک علاقه ی پلاستیکی است که با یک توهین و جسارت و خلاف توقع از بین می رود. باید «أًلَّف» باشد.
می گویند: کدخدا را ببین ده را بچاپ. قرآن می گوید: خدا را ببین دل را بچاپ. کدخدا را ببین ده را بچاپ، خدا را ببین دل را بچاپ. اینطور نیست که... دل دست خداست. گاهی افراد فکر می کنند اگر دیر به دیر بروند عزیز تر هستند. شیطان... ما زمان جنگ جبهه می رفتیم. عرضه رزمندگی نداشتیم. می رفتیم با رزمنده ها تاب بخوریم. می گویم: شما تند تند به مادرت تلفن کن و نامه بنویس. یکی می گوید: نه یک مدتی نامه نمی نویسم که خوب مادرم دلتنگ شود، که وقتی می روم بگوید: وای.. این برای اینکه مادرش قربانش برود، دل مادرش را می سوزاند. اینها شیطان است. شیطان تا جبهه هم می رود. اینکه به محراب، گفتند: محراب. یعنی شیطان حتی در محراب آقا هم می رود.
وظیفه خداست و دوم وظیفه انبیاست. «لِیحْكُمَ بَینَ النّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا» (بقره/213) قرآن می گوید: انبیاء هستند... «لِیحْكُمَ بَینَ النّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا» در اختلافات چون بالاخره پیغمبر معصوم هست و هوس هم ندارد. یک آدم معصوم بی هوس و بی غرض، بی طرف می تواند جوش بدهد. اما دیگران یا هوس دارند یا طرفداری می کنند، اینها خودشان هم گیر هستند. آن نمی تواند آرامش بدهد. دیگر چه؟
در دعوت به وحدت پیش قدم باشیم. قرآن می فرماید: «یا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَة» (آل عمران/64) به مسلمان ها می گوید، به اهل کتاب، شما به یهود و نصاری بگویید که «تَعالَوا» بیایید در مشترکات با هم یکی باشیم. این «تَعالَوا» باید از مسلمان ها باشد. سعی کنید... نه، من خانم بزرگ هستم. او باید بیاید دست مرا ببوسد. بگوید: غلط کردم تا من ببینم نگاهش کنم یا نه! خیلی خوب خانم بزرگ هستی باش. تو اقدام کن. برای آشتی دادن پیش قدم باشید. نگذارید آنها بگویند. پیش قدم باشید. «تَعالَوْا إِلى كَلِمَة» شما بگویید. همه هم مسئول هستند. کار دادگاه و امام جمعه و وکیل و وزیر و سفیر نیست. قرآن می فرماید: «ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ كَافَّةً» (بقره/208) «كَافَّةً» یعنی جمیعاً! یعنی بسیج، در آشتی دادن وظیفه یک شخص خاصی نیست. همه باید با هم باشند. حتی مشرکین، قرآن می گوید: مشرکینی که «لَمْ یقاتِلُوكُم» (ممتحنه/8) شمشیر روی شما بلند نکردند.
«وَ لَمْ یخْرِجُوكُمْ مِنْ دِیارِكُم» اگر یک مشرکی با شما برخورد نکرده، «تَبَرُّوهُم» یعنی با او نیکی کنید. نه تنها یهود و مسیحیت، بت پرست اگر مزاحمت ایجاد نکرده کاری با او نداشته باشید.
در زمان جنگ بعضی از دادستان ها خدمت امام رسیدند که فلان خلبان دستش در توطئه بوده است. الآن هم پشیمان شده است و من یقین دارم این پشیمانی اش جدی است. ایشان فرمود: اگر یقین دارید که واقعاً پشیمان است، او را ببخشید. آن خلبان هم وقتی بخشیده شد تا آخر عمرش در جبهه بود. ما برای وحدت از ابزار خوبی می توانیم استفاده کنیم. من خوشحال شدم شنیدم در غبار روبی حرم امام رضا(ع) غیر از علما دیگران را هم راه دادند. بابا این خلبانی است که بیشترین پرواز را در ایام جنگ داشته است. خوب این برود غبار روبی کند. کسانی که برای اسلام و انقلاب کاری کردند، آنها هم جلو بیایند و باید آنها را هم به حساب بیاوریم.
به هر حال وحدت بین شیعه و سنی، من تعجب می کنم آدم هایی که برای یک مسأله جزیی مثل قمه زدن، مثل فتوای این آقا یا آن آقا، مثلاً سر عزاداری که از این خیابان برویم یا از آن خیابان برویم. سر یک مختصر چیزی پایشان را در مدار شرک می گذارند. «لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِینَ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُم» کسانی که در دین عامل تفرقه می شوند. اینها در فضای شرک پا گذاشتند. حاضر هستیم در فضای شرک باشیم برای اینکه سلیقه من سلیقه رئیس هیأت من و قبیله و شهر من، در انتخابات گفتند: آقا تلاش کنید، اگر نماینده از این شهر نباشد، آن شهری ها رأی خواهند داد. عین بچه ها، سر سفره به بچه ها می گویند: بخور، می گوید: نمی خواهم. می گوید: ببین نخوری می دهم به او! یعنی با زور دهان این بچه را باز می کنیم. اگر در انتخاب تو همشهری خودت را قبول نکنی، آنها به یک کسی رأی خواهند داد آنوقت نماینده از آن شهر خواهد بود. حالا از این شهر باشد یا از آن شهر باشد. دنبال چه چیزی هستید؟ روح بزرگ، خدا به موسی گفت: موسی، تو باید پیغمبر شوی. گفت: اگر پیغمبر هستم. اولین دعای من این است که روح من بزرگ باشد. «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» (طه/25) یعنی خدایا روح مرا بزرگ کن. روح من بزرگ شود. «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی» (طه/27) بیان روان شود. روح بزرگ شود. ما باید یکی شویم. دشمن های مشترکی داریم. الآن اسرائیل و یهود و مسیحیت شریک شدند، همه رقم کار می کنند برای شکستن اسلام. یهود و مسیحیت شریک شدند و برای کوبیدن ما همه رقم برنامه ریزی می کنند. آنوقت ما مسلمان ها با هم سر یک چیز جزئی شریک نمی شویم. من گفتم: این منار ده متر بس است. نخیر این متوجه نیست. من کارشناس هستم. منار باید چهل متر باشد. اصلاً در خاورمیانه منار به این بلندی نباید باشد. بابا منار آجر هست و رویش هم کاشی است. سر آجر و کاشی دو معمار با هم دعوا می کنند. حالا مناری هم که کسی رویش اذان نمی گوید. حالا کسی اذان می گفت آدم دلش خوش بود. سر چیزهایی که پوک و پوچ است. آنوقت سر یک، ما در قراردادهایمان، در ورزش هایمان، چرا باید فوتبالیست های ایران هرکس برنده شد شیشه بشکند؟ مثلاً حالا یا قرمز برد یا آبی. نتیجه بردن این است که شیشه بشکنیم؟ کجای این به دین و اخلاق و تمدن می خورد؟ حالا بردی، بردی و باختی که باختی. چه می شود؟ سر این شیشه می شکنیم. نماز جماعت نمی آید بخاطر اینکه امام جماعت از نظر خط سیاسی با او مسأله دارد. همه مردم را جمع می کند که نکند آنها از آن شهر نیایند و نماینده از شهر ما باشد. کوچک هستیم باید بزرگ شویم. راه بزرگ شدن این است که دستمان را در دست قرآن بگذاریم.
خدایا روح بزرگ به همه ما مرحمت بفرما. سعه صدر به همه ما مرحمت بفرما. بین امت اسلامی، زن و مرد، کوچک و بزرگ، ترک و فارس و لر و عرب و عجم، بین مسلمان ها وحدت را روز به روز تقویت کن. این وحدت اسلامی پتکی باشد بر سر کسانی که برای ما توطئه می کنند. انقلاب ما و وحدت ما را پتکی برای سرکوبی مخالفین قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
*****************************************
منبع: پایگاه اطلاع رسانی درسهایی از قرآن
افزودن دیدگاه جدید